Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-30@23:06:52 GMT

خاله آمریکا

تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۵۳۶۲۲

خاله آمریکا

از ابتدای تاریخ، انسان ها برای چیزی که در آن دوره با ارزش خطاب می شده، دست به خشونت و نهایت جنگ می زده اند؛ در یک دوره شاید فقط برای غذا و امنیت، دوره ای دیگری برای قدرت و همینطور که تاریخ به شمارش افتاد و انسان پیچیده تر شد، برای دین و بعداً برای فلسفه ها و عقایدی که هر قومی برای خود اختراع یا دستچین کرده بود، دست به این کارها می‌زده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در تمامی این جنگ ها، فقط شروع با سر دسته قوم بوده اما بوی خون و گرسنگی را فقط مردم می فهمیدند و هرچه طبقه اجتماعی مردم بیشتر به فقر تنه می زد، این بو برای آن ها غلیظ تر و دردناک تر جلوه می کرد. در این بازی مرگ که به وجود آمده بود، هر فردی به یک جای امن می اندیشید. این ماجرا در سیسیل هم رقم خورد و در آن دوران بسیاری از سیسیلی ها اقوامی در آمریکا داشتند که به وسیله ارسال پول، لباس، غذا و دارو از اقوام خود در سیسیل حمایت می کردند و افرادی دیگر به واسطه داشتن فامیل یا به دلیل دید رؤیاگونه ای که به آمریکا داشتند می خواستند که به آمریکا فرار کرده و آنجا پناه بگیرند، پس برای این مردم آمریکا چون خاله‌ای مهربان جلوه می کرد، خاله ای بخشنده و دست نیافتنی.

معرفی کتاب

کتاب «عمو های سیسیل» را لئوناردو شاشا در سال‌های ۱۹۵۷-۱۹۵۸ نوشته است. در ابتدا کتاب شامل سه داستان بود: «خاله آمریکا»، «مرگ استالین» و «چهل و هشت» که شاشا در ۱۹۶۰ میلادی داستان «آنتیموان» را نیز به آن افزود.

هر کدام از داستان‌های این کتاب بخش‌هایی از زندگی مردمان سیسیل را در دوران‌های مختلف روایت می‌کند. هر داستان خواننده را وارد ماجراهای قهرمان‌هایی می کند که همه‌شان در دوران تغییرات اساسی تاریخی زندگی می‌کنند. رشته‌ای که چهار داستان را به هم پیوند می‌زند، تغییر آدم‌ها و جامعه است که در پی سلسله رخدادهای تاریخی مهم اتفاق می‌افتد. تغییرات اجتماعی که در نهایت موجب دگرگونی قهرمانی می‌شود که تا آن روز به نحوه دیگری از زندگی عادت کرده بود.

در این کتاب، برخلاف دیگر نوشته‌های شاشا، هیچ خبری از جنایت و کارآگاه و مافیا نیست. شاشا نویسنده‌ای توانا و شجاع است که توانسته است تا سیسیل بعد از جنگ جهانی دوم، سیسیل در دوران قبل از گاریبالدی و سیسیل در دوران جنگ داخلی اسپانیا را با جزئیات به تصویر بکشد؛ چنان‌که انگار در همه این دوران‌ها در سیسیل زندگی کرده است. چیزی که در همه این دوران‌ها مشترک است و شاشا قصد دارد آن را نشان دهد این است که مردم سیسیل در عین حال که با فقر و اندوه دست و پنجه نرم می‌کنند، می‌کوشند تا سرزمینشان را بازسازی کنند و در این روند مجبورند امیدوار باشند.

خاله آمریکا کتابی است که خواندن آن با طنز درخشان قلم شاشا لبخندی تلخ بر لب می‌نشاند. شاشا با ترسیم مشکلات خانوادگی، دعواهای هرروزه میان کشیش و کمونیست، فاشیست و آزادی‌خواه، پولدار و فقیر... چهره‌ای از سیسیل در دوران‌های مختلف را نشان می‌دهد؛ چهره‌ای که برای خواننده فارسی‌زبان به‌شدت آشناست.

نکته جالب توجه کتاب این است که این وقایع، انگار در ایران اتفاق می‌افتد. اگر نام شخصیت‌ها و شهرها را تغییر بدهیم، راحت می‌شود گفت که این داستان در شهری کوچک در ایران اتفاق افتاده است. درگیری‌های خانوادگی، بحث‌های سیاسی بی‌نتیجه، احساسات متناقض، تعصب بر سنت‌ها و وطن‌دوستی همگی عناصری هستند که باعث می‌شوند، شخصیت‌های داستان‌های شاشا برای مخاطب ایرانی صمیمی و آشنا به نظر بیایند.

بنابراین لئوناردو شاشا در کتاب خود ما را با چهار داستان همراه می کند، چهار داستان از مردمی که از آن ها شاید کم شنیده ایم، مردم سیسیل و ایتالیا، شاید آن ها زیر پونز جنگ جهانی دوم قرار داشته اند، مردمی که طعم فقر را چشیدند، مردمی که دورویی و تظاهر را دیدند و نفرت گرفتند، مردمی که به هر ریسمانی چنگ زدند، شاید که بتوانند خودشان را از این منجلابی که با هر موشک، مترها به قعر سقوط می کند، نجات دهند و شاید محکم ترین ریسمان این مردم «خاله آمریکا» بود.

نویسنده در هر داستان می کوشد تا به وسیله قهرمان داستان پیام هایی بدهد که دنیا و مردم خاکستری اند و نه سیاه و سفید، این عقاید جهت گرا جز درگیری و نزاع میان جوامع و توده ها و حتی یک خانواده ما را به جایی نخواهند رساند. در ادامه تحلیلی از هر چهار داستان ارایه می شود.

خاله آمریکا

از نکات جالب توجه در این کتاب استفاده بسیار زیبا از دید کودکانه در سه داستان است که ۲ داستان آن «تقریباً از زبان یک کودک است؛ کودکی اهل سیسیل که سیر کنترل فاشیسم بر این جزیره، گرسنگی و فقر ممتد و اشغال توسط جمهوریه ستاره ای(آمریکا) را دیده و چشیده است؛ کودکی که با بحث های پدر و عموی فاشیسم خود بزرگ شده و با فروختن سیگارهایی که از سربازها گرفته پول در آورده و با برانگیختن غیرت عمویش خندیده است.

این داستان سیری از تصرف سیسیل، قحطی و طی آن درخواست های غذا و دارو و لباس از خاله این پسر که در آمریکا زندگی می کند، نشان داده می شود و در آخر مهمترین بحث کتاب، تقابل احزاب موجود در ایتالیا آن زمان است که باز تنش هایی درون خانوادگی و بیرون خانوادگی را به همراه دارد.

نکته جالب توجه در این داستان صحبت های این پسر با یک سرباز آمریکایی است که برای کنترل شهر بعد از تصرف به آنجا آمده است. سرباز از دنیایی روشن، شکم های سیر و کودکانی خوش حال حرف می زند و کودکی روبروی خود می بیند که شاید حتی تا پایان جنگ زنده نباشد و سعی می کند جرقه ای از روشنی آمریکا را به او نشان دهد؛ آمریکایی که برای پسر تبدیل به خاله ای مهربان شده که فکرش او را آرام می کند و از طرفی خاله ای در آمریکا دارد که پس از آمدن به شهرش حتی داستان را جذاب تر می کند زیرا تقابل فرهنگی و تقابل عقاید به اوج خودش می رسد.   

مرگ استالین

«مرگ استالین» داستان بسیار جذاب از تعصب و فرمانبرداری های کورکورانه فردی به نام «کالوجرو» است؛ فردی که استالین را پیشوای خود می داند و از ته دل باور دارد که هر کار وی صددرصد درست است و حتی کارهای اشتباه او را درست می بیند زیرا در دیدگاهش استالین هیچ وقت اشتباه نمی کند و همیشه یک نقشه قوی و از پیش تعیین شده دارد که کار آلمان ها را یکسره کند.

در بخشی از داستان «مرگ استالین» آمده است: کالوجرو اسکیرو در سپیده‌دم هجدهم آوریل سال ۱۹۴۸، استالین را در خواب دید. رویا در رویا بود؛ کالوجرو داشت خواب می‌دید که در مقابل پشته‌ای از برگه رای قرار دارد و هزاران برگه رای امضا کرده و چون از طرف حزب به عنوان بازرس انتخاب شده، همه برگه‌ها را بازرسی کرده و ناگهان دستی از آستین یک کت نظامی مدل قدیمی بیرون می‌آید و روی برگه‌های رای قرار می‌گیرد. در خواب با خودش گفت: دارم خواب می‌بینم! این استالین است و نگاهش را بالا برد و صورت استالین را دید. چهره‌ای عبوس داشت. کالوجرو با خودش گفت: حتما عصبانی است، چیزی به مذاقش خوش نیامده.

چهل و هشت

«چهل و هشت» داستان شورشی است که به وجود آمد اما در بی‌ثباتی تمام شکست خورد و به قبل بازگشت و داستان کلیسایی را روایت می‌کند که در هر وضعیتی ثابت ماند و شهر را به بازیچه خود تبدیل کرد و داستان ثروتمندانی که سفره‌شان برای هر فردی که شمشیر بزرگتری داشته باشد، پهن است و بر روی اندیشه و آرمان، یک خط قرمز پر رنگ کشیده‌اند. در این داستان جمله‌ای زیبا از زبان فردی به نام «دون پائولو ویتاله» بیان می‌شود که می‌گوید: دوست داشتن انسان‌ها بعد از اینکه آن‌ها را خوب شناختی کار سختی است.

آنتیموان

شاید داستان «آنتیموان» را به تنهایی بتوان یک نتیجه‌گیری دانست. این داستان ۲ سرباز ایتالیایی در حال جنگیدن در اسپانیا است؛ آنهایی که هیچ کدام به دلیل شعارهای تبلیغاتی، شستشوهای مغزی یا لذت بردن از کُشت و کشتار به میدان نیامده‌اند بلکه هر ۲ برای فرار به میدان جنگ آمده‌اند؛ یعنی یکی برای فرار به آمریکا از طریق اسپانیا و دیگری فرار از فقر و بیکاری موجود در کشور خود.

در این داستان آدم به راحتی بوی خاک و خون را می چشد و صدای شلیک گلوله‌ها را می‌شنود. در این داستان می توان تفاوت عقیده‌ها را دید، سنگ شدن قلب ها را حس کرد و سربازانی که نه به فاشیسم اهمیت می دادند، نه کمونیسم، نه آنارشیسم و نه سوسیالیسم؛ آنهایی که فقط به دنبال یک زندگی بهتر، شهرهای اسپانیا را تک تک پشت سر می‌گذاشتند و با گذشتن از هر شهر، نفرتشان از جنگ بیشتر می شدند.

بنابراین کتاب دیدی کلی از جنگ جهانی دوم و شورش استقلال طلبی مردمی سیسیل می دهد که کمتر از آنها یاد شده است.

برچسب‌ها کتابخانه ایرنا سوسیالیسم ایتالیا کمونیست اسپانیا ایالات متحده آمریکا آلمان جنگ جهانی دوم مرگ استالین

منبع: ایرنا

کلیدواژه: کتابخانه ایرنا سوسیالیسم ایتالیا کمونیست اسپانیا ایالات متحده آمریکا آلمان جنگ جهانی دوم مرگ استالین کتابخانه ایرنا سوسیالیسم ایتالیا کمونیست اسپانیا ایالات متحده آمریکا آلمان جنگ جهانی دوم مرگ استالین اخبار کنکور جنگ جهانی دوم خاله آمریکا مرگ استالین چهار داستان دوران ها خاله ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۵۳۶۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نقد فیلم مست عشق / شکستی مفتضحانه برای حسن فتحی

مازیار وکیلی در رویداد۲۴ نوشت: حسن فتحی سابقه‌ای طولانی در ساخت فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی دارد؛ فیلم‌ها و سریال‌هایی که البته کیفیت یکسانی ندارند: «پهلوانان نمی‌میرند» سریال خاطره‌انگیزی بود که داستانی بکر و اصیل داشت و به سرگذشت پهلوانان ایرانی در عصر قاجار می‌پرداخت. «شب دهم» امروز یک اثر کلاسیک در حوزه سینمای دینی به حساب می‌آید و نمونه درخشانی است از دراماتیزه کردن مضامین دینی به شکلی که برای مخاطب جذاب باشد. سه فصل سریال «شهرزاد» هم که مهم‌ترین و جنجالی‌ترین سریال فتحی در سال‌های اخیر به حساب می‌آید؛ یک مثلث عشقی جذاب در کنار بازی بازیگران مشهور از شهرزاد سریالی ساخت که مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرد. حواشی مالی و سیاسی سریال هم باعث شد تا شهرزاد تا مدت‌ها در صدر اخبار باشد و منتقدان و تحلیل‌گران بسیاری را وادار به واکنش کند.

«روشن‌تر از خاموشی» داستان زندگی یکی از نامدارترین فلاسفه و عرفای ایران در عصر صفوی بود. فیلسوفی که عقایدش در زمان حیات بسیار مورد تکفیر متکلمین قشری قرار گرفت، اما بعد‌ها به قدری عالم‌گیر و تاثیرگذار شد که بسیاری از محققان و پژوهشگران اعتقاد دارند انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ متاثر از تفکرات ملاصدرا و حکمت متعالیه است. فتحی در «روشن‌تر از خاموشی» به خوبی نشان داد که خوب می‌تواند مضامین عرفانی را در بستر یک درام تلویزیونی روایت کند. فتحی در این کار از ظرفیت‌های داستانی دوران تاریخی زندگی ملاصدرا هم به درستی استفاده کرد و بسیاری از تحولات تاریخی ایران در آن دوران را نمایش داد. به‌نحوی که شخصیت شاه عباس در این سریال، ارزشی هم پای ملاصدرا پیدا کرده بود.

مجموعه این توانایی‌ها، فتحی را تبدیل به بهترین گزینه برای ساخت درام‌های تاریخی با مضامین عرفانی می‌کرد. به همین خاطر بود از زمانی که اعلام شد «مست عشق» که به رابطه پرمناقشه شمس و مولانا می‌پردازد را حسن فتحی می‌سازد همه خیال‌شان راحت شد که فیلم اگر یک شاهکار نباشد استاندارد‌های لازم برای یک اثر جذاب را دارد؛ اما این خیالی خام بود. برخلاف توقعات اولیه، «مست عشق» اثری است ضعیف که نتوانسته ذره‌ای از رابطه پیچیده این دو عارف نامی را به تصویر بکشد.

حسن فتحی همیشه عادت دارد که از دو عنصر برای هرچه جذاب‌تر تعریف کردن داستان‌های تاریخی خود استفاده کند. اولین عنصری که فتحی از آن استفاده می‌کند تعلیق است. مثلاً در شب دهم تعلیق لو رفتن اجرای تعزیه توسط حیدر خوش مرام بود که تماشاگر را تا پایان مشتاق تماشای سریال نگه می‌داشت. یا در پهلوانان نمی‌میرند تعلیق پیدا شدن قاتلی که تمام پهلوانان شهر را می‌کشت باعث جذابیت سریال می‌شد. فتحی تلاش کرده بود در مست عشق هم از تعلیق به شکل بهینه‌ای استفاده کند. فتحی دقیقاً داستان مست عشق را از جایی شروع می‌کند که ماموران حکومتی در قونیه به دنبال قاتل شمس تبریزی می‌گردند. فتحی تلاش داشته تا از این تعلیق برای جذابیت داستانی ثقیل و پیچیده استفاده کند.

اما خیلی زود و در میانه راه ماجرای قتل شمس فراموش می‌شود تا فتحی بر روی ماجرا‌های عاشقانه فیلم تمرکز کند. همان ماجرا‌های عاشقانه‌ای که محور اصلی جذابیت برخی از سریال‌های حسن فتحی بوده است. در «مدار صفر درجه» عشق یک پسر مسلمان بنام حبیب پارسا به دختری یهودی بنام سارا آستروک بود که داستان تاریخی این سریال را جذاب می‌کرد. یا در سریال «شهرزاد» مثلث عشقی شهرزاد، قباد، فرهاد بود که داستان را پیش می‌برد. برای همین فتحی در مست عشق هم تصمیم گرفته از این عنصر برای هر چه جذاب‌ترشدن سریال استفاده کند.

به عنوان، فتحی تاکید زیادی بر روی عشق پاک و آسمانی شمس تبریزی و کیمیا خاتون می‌شود. در حالی که روایت‌های تاریخی خلاف این موضوع را نشان می‌دهد. اما موضوع این جا است که نمایش این عشق به جای آن که بر جذابیت فیلم بیفزاید آن را تا حد سریال‌های مبتذل ترکیه‌ای پایین آورده است. این موضوع درباره عشق اسکندر و مریم هم صدق می‌کند. پرداخت سطحی فتحی باعث شده این داستان‌های عاشقانه به جای این که به کمک خط اصلی قصه (یعنی رابطه پر فراز و نشیب شمس و مولانا) بیایند آن را در حاشیه قرار داده و منحرف کرده‌اند.

نمایش مضامین عرفانی که با احوال درونی و فردی شخص سر و کار دارد در مدیوم سینما کار بسیار سختی است. چون مدیوم سینما تصویر است و تصویر اجازه تخیل و تحلیل را به تماشاگر نمی‌دهد. به همین خاطر است که اکثر کارگردانان بزرگ سینما برای بیان مضامین عرفانی و الاهیاتی سراغ داستان‌های روزمره می‌روند و می‌کوشند این مضامین را در دل یک داستان ساده و معمولی قرار دهند. مثلاً اسپیلبرگ در برخورد نزدیک از نوع سوم از دل یک داستان علمی تخیلی مضامین عرفانی و الاهیاتی زیادی بیرون می‌کشد یا دیوید لینچ در داستان سرراست داستان سفر یک پیرمرد با ماشین چمن‌زنی را بستر مناسبی برای نمایش احوال باطنی او می‌بیند. یا حتی مجید مجیدی هم برای بیان نگاه عرفانی خود سراغ داستان‌های روزمره‌تر می‌رود.

صحبت از عرفان روی پرده نقره‌ای سینما کار بسیار خطرناکی است. چون می‌تواند تماشاگر را دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت کند. اتفاقی که برای مست عشق هم اُفتاده است. رابطه شمس و مولانا به قدری عمیق و پیچیده است که نمی‌شود شکل و کیفیت آن را در زمان صد دقیقه برای تماشاگر توضیح داد و همین عدم توضیح درست و دقیق است که در نهایت باعث می‌شود تماشاگر چیز زیادی از آن سردرنیاورد و خسته شود.

مست عشق برای فتحی یک شکست کامل است؛ چه از لحاظ داستانی و چه از لحاظ نحوه مواجهه با یک مضمون پیچیده. استراتژی غلط فتحی باعث شده تا تمام ظرفیت‌های مست عشق از دست برود و فیلمی با این حجم از هزینه و استفاده از ستارگان بزرگ سینمای ایران و ترکیه تبدیل به فیلمی سطح پایین شود. فیلم تنها به مدد حاشیه‌های پرتعدادی مانند مخالفت برخی مراجع به ساخت فیلم به دلیل تبلیغ صوفیه، مشهور شده است نه کیفیت نهایی خودش.

tags # سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند (تصاویر) کشف پرنده‌ عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!

دیگر خبرها

  • اختتامیه دومین جشنواره ملی «دوست من کتاب» در همدان
  • نقد فیلم مست عشق / شکستی مفتضحانه برای حسن فتحی
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
  • نوجوان سمنانی به بخش داستانِ باشگاه ادبی «قاف» راه یافت
  • داستان فلسطین آنقدر جذاب است که نیازی به تخیل ندارد
  • «مصلای تهران» یا «شهرآفتاب» داستان یک تلخی بی‌پایان
  • داستان‌های ادامه‌دار ستاره عراقی؛ علی عدنان از ایران رفت!
  • شمه‌ای از بی‌کفایتی پهلوی
  • داستان جذاب زندگی یک نوجوان در «جرئت و حقیقت»
  • داستان شفافیت (۲)؛ بیم و امید یازدهمین مجلس برای شفاف شدن