داغ قرهباغ پاسخ به کسانی است که ایران را متهم به کمکاری میکنند/ ماجرای قرهباغ بسیار پیچیدهتر از کشمیر است
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۵۸۵۳۸
کارگردان مستند «داغ قرهباغ» معتقد است که ایران برای ایجاد صلح در قرهباغ کمکاری نکرده است اما بازیگران پشت پرده نمیخواهند این قائله به راحتی جمع شود. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مستند «داغ قره باغ» همزمان با آغاز درگیریها بین آذربایجان و ارمنستان منتشر شد. این اثر که به کارگردانی سینا حسینپور و تهیهکنندگی امیر مهریزدان ساخته شده است، روایتی متفاوت از پشت پرده جنگ بین این دو کشور است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این مستند تصاویری از حضور دیپلماتهای ایرانی برای میانجیگری بین دو کشور را میبینیم که در دهههای گذشته به وقوع پیوسته است اما هربار که مذاکرات روند خوبی را طی میکند تا دو کشور به صلح و آرامش برسند، اتفاقی عجیب و غریب و ناگهانی این صلح و آرامش را برهم میزند. به عبارت دیگر، این فیلم بیانگر این است که جمهوری اسلامی ایران در عین احترام به حقوق متقابل دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان خواستار ایجاد صلح بین این دو بوده و از کشتار مردم بیگناه منزجر است.
کارگردان برای پیشبرد روایت، در کنار اسناد و اطلاعاتی که میدهد، یکی از خبرنگاران آذربایجانی به نام چنگیز را انتخاب کرده است و بسیاری از زوایای پنهان را از منظر او روایت میکند. البته چنگیز پس از جستوجوی فراوان در ماجراهای مربوط به قره باغ به طرز عجیبی کشته میشود تا این کلاف سردرگم ابعاد مرموزانه بیشتری نیز پیدا کند.
همزمان با اکران این فیلم در شبکه نمایش خانگی، عوامل این فیلم، سینا حسینپور، کارگردان و امیرمهریزدان، تهیهکننده را دعوت کردیم تا در میزگردی به نقد و بررسی این مستند و موضوع چالشی آن بپردازیم. در زیر بخش اول این گفتوگو را از منظر میگذرانید:
این مستند خیلی زود پس از آغاز جنگ در قرهباغ منتشر شد و شاید برای بخشی از مخاطبان این ابهام را ایجاد میکرد که کارگردان چگونه توانسته است این حجم از اطلاعات را جمعآوری کند، چگونه در این فرصت کوتاه توانستید اطلاعات مستند را جمعآوری کنید؟
«داغ قره باغ» محصول سه سال تحقیق و پژوهش است
سینا حسینپور: قرهباغ را در این مدت کوتاه نساختیم و چنین کاری نمیتواند محصول این مدت زمان باشد. این موضوع از سالها پیش دغدغه شخصی خود من و مردمان آذریزبان ایرانی بوده است، بهعبارت بهتر میدانستیم که این موضوع یک گره فکری است و روزی این زخم دوباره سر باز میکند، بهعبارت دیگر میدانستیم روزی که این بحران دوباره پیش بیاید، نیازمند روایت جامعی هستیم که میان روایتهای بریده بریده بتواند ذهنیت جامعی به همه بدهد. تولید این مستند سه سال طول کشید. روزی که این کار را آغاز کردم، اولین مشکلم این بود که نمیتوانستیم عزیزان آذری را قانع کنیم که آذربایجان مهم است. کار اولمان درباره شیعیان جمهوری آذربایجان و فضای مذهبی خاص آنجا بود که البته با موانعی از سوی آذریزبانهای خودمان همراه شد.
شما خودتان اصالتاً آذری هستید؟
حسینپور: بله، سپس تصمیم گرفتیم مستندی درباره قرهباغ بسازیم. قبل از اکران کار قبلیمان توضیحاتی را به آقای مهریزدان دادم و همان موقع هم احساس میکردم که فضا گیجکننده است. باید بگویم که درباره قرهباغ روایت جامع و رسمی نداریم و با فضای مبهم و گنگی روبهرو هستیم در عین اینکه حساسیتهای روی آن زیاد است. طرح این مستند را به مراکز زیادی بردم و بارها با این گزاره روبهرو شدم که "این کار اولویت ما نیست."، بارها با این جواب دیگر روبهرو شدم که میگفتند: "دو کشور همسایه ما درگیر شدند؛ چه ربطی به ما دارد؟!"، این موضوع ادامه داشت تا اینکه با اصرار و التماس با دوستان در سفیر فیلم توافق کردیم و آنان هم به ما اعتماد کردند، باید بگویم که تا آخرین روز انتشار مستند، اطلاعاتمان در حال بِروز شدن بود.
جالب است بدانید که وقتی میخواستیم مستند تولیدشده را منتشر کنیم هنوز جنگ آغاز نشده بود.
اگر در آن شرایط منتشر میکردید، بازخوردی داشت؟
خلأ روایت درباره قره باغ واقعاً احساس میشود
حسینپور: بالاخره میدانستیم روزی این جنگ آغاز میشود اما زمان دقیقش مشخص نبود. روزی که میخواستیم کار را منتشر کنیم، جنگ آغاز شد، اصلاحات کوچکی انجام دادیم و چند روز پس از آغاز جنگ این مستند را منتشر کردیم. فکر میکنم در همان چند روز ابتدایی هم خلأ زیادی احساس شد؛ جالب است بدانید با آغاز جنگ قرهباغ خیلی از افرادی که به من میگفتند "این موضوع اولویت ندارد" به من زنگ میزدند و میگفتند "فلان کاری که داشتید چه شد؟!"، معتقدم در همان روزهای ابتدایی نبود روایت احساس شد.
آذری زبانها اشتباهاً فکر میکنند در موضوع قره باغ کوتاهی کردیم
امیر مهریزدان: از آنجا که آقای حسینپور آذری است، از روی هوشمندی متوجه شده بود که آذریزبانها احساس میکنند که جمهوری اسلامی در مسئله قرهباغ کوتاهی کرده است بنابراین ایده اولیه ایشان این بود که اثبات کند جمهوری اسلامی هر کاری که لازم بود انجام داد، در فیلم بخشی از این فعالیتها را میبینید، همچنین پشتپردههایی افشا میشود که شاید آذریها هم از آن خبر ندارند، بالاخره دسیسههایی در کار بود که نمیخواست زحمت جمهوری اسلامی در این ماجرا دیده شود.
طبیعتاً بسیاری از استانهای مرزی ما تحت تأثیر شبهههای استقلالطلبیاند. یکی از موضوعاتی که به این شبهه دامن میزند، مسئله قرهباغ است، خطاب به آذریزبانها میگویند که "جمهوری اسلامی نسبت به مسئله قرهباغ هیچ احساسی ندارد و کاری انجام نمیدهد."، پس سوای از فضای جنگ، این شبهه نیز وجود داشت که باید پاسخ داده میشد. آقای حسینپور چنین بازخوردی داشت و سعی میکرد جواب این شبههها را بدهد، بهنظرم در توضیح این ماجرا تا حد زیادی موفق بوده است.
مسیر پژوهشیتان چگونه بود؟ از کجا شروع کردید؟
عجیب است که نقش ایران برای ایجاد صلح در قره باغ سانسور میشود!
حسینپور: کار کردن در جایی که هیچ منبع، تحقیق یا پژوهشی وجود ندارد، بسیار سخت است. در ابتدا کارم را از محیط آکادمیک شروع کردم و تقریباً همه مقالاتی را که در این زمینه نوشته شده است خواندم، همهشان گنگ و کلیگو بودند، علاوه بر این، نقش جمهوری اسلامی بسیار کمرنگ نشان داده شده است. عجیب است که چرا در جمهوری اسلامی روایتی از عملکرد جمهوری اسلامی نسبت به قرهباغ وجود ندارد، در جمهوری آذربایجان نیز نقش ایران سانسور میشود. در ابتدا مقالات را خواندیم و فیشبرداری کردیم اما متوجه شدیم که از بین اینها چیزی دستگیرمان نمیشود، منابع انگلیسی را خواندیم و فهمیدیم که منابع آنان در مورد ایران پربارتر است، سپس به جمعآوری تاریخ شفاهی اقدام کردیم. البته در این فضا همکاریها کمتر بود؛ آرام آرام اسنادی پیدا کردیم و عدهای به ما اعتماد کردند. افرادی را از داخل آذربایجان پیدا کردیم که به ما اطلاعات میدادند.
تصور میکنم مهمترین مشکلاتی که در پژوهش داشتیم دو چیز است؛ یک اینکه خیلی دیر کردیم؛ دقت کنید که 30 سال زمان بسیار طولانی است و بسیاری از شاهدان عینی در دسترس نیستند؛ یکی فرار کرده است، یکی از دنیا رفته است، دیگری بهدلیل پست سیاسی که در آذربایجان گرفته است دوست ندارد حرف بزند و...، مشکل دوم هم جدی نگرفتن قضیه است، در ایران این موضوع را جدی نگرفتیم و به این باور نرسیده بودیم که قرهباغ مهم است و باید در موردش کار کرد.
افرادی که اطلاعات در اختیار شما قرار میدادند دوست نداشتند جلوی دوربین بیایند؟
حسینپور: این مستند آخرین کار ما درباره قرهباغ نخواهد بود، امکان مصاحبه با تعدادی از افراد وجود نداشت و تعدادی دیگر که مصاحبه کردند در قسمتهای بعدی استفاده میشوند. البته ما نمیخواستیم این کار مصاحبهمحور باشد چرا که با ماجرای پلیسی و پیچیدهای روبهروییم و میخواستیم مستند نهایی کمی مرموز باشد. دوست داشتیم با این کار پیچیده بودن موضوع را به مخاطب منتقل کنیم. البته چنگیز را به کار قلاب کردیم تا روایتی از دل میدان داشته باشیم و از مصاحبههای خود او استفاده کنیم. اگر مانند دیگر مستندها میخواستیم دوربینی بکاریم و مصاحبه بگیریم، تصورات خوبی نسبت به فیلم شکل نمیگرفت، به این دلایل دوست نداشتیم که در قسمت اول مصاحبه وجود داشته باشد و در نسخه دوم مصاحبه خواهیم داشت.
بهنظر شما مستندتان تبدیل به روایت رسمی از ماجرای قرهباغ شده است؟
حسینپور: خیر. بهنظرم تا رسیدن به روایت اصلی جای کار زیادی داریم.
از کجا مطمئن شدید که واقعیتهای در دل این حادثه پیچیده کدامین هستند؟
حسینپور: این موضوع وابسته به روش تحقیق در رشته تاریخ است، در تاریخ هیچ چیزی درست نیست در عین اینکه هیچ چیزی دروغ نیست، برای مثال فرض کنید که 10 مدرک داریم که 9تایش یک حرف میزنند و آن یکی حرف دیگری میزند که از منبع محکمی هم نیست، بنابراین مشخص میشود که روایت درست کدام است، برای مثال کتابی انگلیسی میخواندم که حملات تندی علیه جمهوری اسلامی داشت و دائماً به روزنامه تهران تایمز استناد میکرد اما وقتی آن را میخواندید متوجه میشدید که نویسنده ترتیب زمانی ماجراها را بهدرستی نمیداند و درست قضاوت نکرده است.
خیلی از مسئولین که اطلاعات باارزشی داشتند، ما را همراهی نکردند
مهریزدان: بهنظرم این فیلم نمیتواند روایت رسمی باشد چرا که کسانی که در این ماجرا حضور داشتند ما را همراهی نکردند، برای مثال دوست داشتیم با آقای ولایتی در این زمینه گفتوگو کنیم اما نشد، بهنظرم روایت ایشان میتوانست کمک زیادی کند تا بدانیم دقیقاً چهچیزی گذشته است، همچنین آقای واعظی در آن زمان در وزارت امور خارجه بوده و مستقیماً جریانات را رصد میکرده است. محسن رضایی فرد دیگری است که در جریان بود اما با وجود نامهنگاریها جوابی به ما ندادند. روایتی که میبینیم که بهنظرم روایت درست و حقی است با تلاش آقای حسینپور به دست آمده است، فکر میکنم اگر پیگیریهای ایشان نبود، کار به اتمام نمیرسید، در جاهایی به نقطهای میرسیدیم که فکر میکردیم بنبست است.
در مورد آرشیوها هم همین مشکل را داشتیم؛ بارها از مجلس پیگیر بودیم تا فیلمهایی را که مرتبط با حضور آقای هاشمی در مجلس است به ما بدهند اما یک فریم هم به ما ندادند، اگرچه حاضر شدیم کل فیلم و فیلمنامه را در اختیارشان بگذاریم، این موضوعات جای گله دارد. ما تلاش میکردیم روایتی ارائه بدهیم که جمهوری اسلامی را از هر اتهامی مبرّا میکرد اما ارکانی از آن همراهیمان نکردند.
اگر ساده و خلاصه بخواهید بگویید که ماجرای قرهباغ چیست، چه میگویید؟
حسینپور: خود من هم دنبال همین موضوعام، تاریخ علمی پویا است و هرچقدر پیش برویم به اطلاعات بیشتری دست پیدا میکنیم، برای مثال در مورد تاریخ صفویه، کتابهایی را که 100 سال پیش چاپ شده است با کتابهای پنجاه سال پیش و امروز مقایسه کنید؛ متوجه تحولات و تغییراتی که ما را به واقعیت میرساند میشوید.
ما دنبال اسناد و اطلاعاتی هستیم که ما را به واقعیت قرهباغ نزدیک میکند. وقتی که ساخت این فیلم مستند را آغاز کردیم تا این اندازه نسبت به اطلاعات پشتپرده و توطئهگرها اطلاعات نداشتیم، جستوجو کردیم و فهمیدیم که بازیگر پشتپردهای بوده است که با جمهوری اسلامی ضدیت داشته است و نمیخواهد صلحی رخ بدهد، چنگیز هم دنبال همان بازیگر پشتپرده بود که به نتیجه نرسید و او را کشتند.
در مورد اختلافات در کشمیر، عدهای معتقدند که بازیگر پشتپرده انگلیس است و با این کار تلاش میکند بین هند و پاکستان اختلاف بیندازد و منطقه را درگیر جنگ کند، در مورد قرهباغ هم میتوان چنین تعبیری بهکار برد؟
ماجرای قرهباغ دهها برابر پیچیدهتر از کشمیر است
حسینپور: قرهباغ دهها برابر پیچیدهتر از کشمیر است چرا که قرهباغ در نتیجه عملکرد یک بازیگر به این حال و روز نیفتاده است بلکه بازیگران سیاسی متعددی در آن نقش داشتند، قبلاً انگشت اتهام را بهراحتی سمت روسیه، ایران یا ترکیه میبردند اما همه اینها غلط است؛ بگذارید مثالی بزنم؛ در سال 1997 و در بحبوحه مذاکرات آذربایجان و ارمنستان که بسیار نزدیک به توافق بودند، اتفاق عجیبی رخ داد، چند نفر بهصورت مسلح وارد مجلس ارمنستان شده بسیاری از نمایندگان مجلس از جمله اعضای تیم مذاکرات را کشتند.
چرا این موضوع را در فیلم نیاوردید؟
به ماجرای قرهباغ مشکوکم؛ نفوذیها کجایند؟!
حسینپور: جا نشد، در قسمتهای بعدی حتماً بدان اشاره خواهیم کرد. خیلی از کسانی که در جمهوری آذربایجان ارکان جنگ در قرهباغ بودند، سه ماه بعد دست به کودتا زدند و در حالی که دست بالاتر را در اختیار داشتند، بهناگاه فرماندهشان از سوی یک تکتیرانداز کشته شد و کودتا شکست خورد. آنان کجا هستند؟ نمیدانیم. اگر پیدا شوند و حرف بزنند بهنظرم خیلی از اتفاقات فاش میشود، در این بین اطلاعات دیگری هم پیدا کردیم، این که مذاکرات در کجاها لو میرفته است و نفوذیها چهکسانی بودند، بنابراین قضیه در همین 70 دقیقه تمام نمیشود و خیلی از گرههایی که با آن مواجهیم برای رهبران جمهوری آذربایجان و ارمنستان هم جای سؤال دارد.
در قصه قرهباغ همه گیجاند و فقط ما نیستیم، ما دنبال اطلاعات میگردیم به همین دلیل است که در فیلم حرف قطعی نمیزنیم چرا که واقعاً به نتیجه قطعی نرسیدیم. من هم میتوانستم مانند خیلی از همزبانان خودم فکر کنم و بگویم آذربایجانیها مظلوماند و ایران به آنان کمک نکرده است اما شکِ من مقدمه هزاران صفحه تحقیق و پژوهش شد. قسمت اول این تحقیقات یک فیلم 70دقیقهای شده است که بخشی از آن هم حذف شده است. هنوز هم به قضیه مشکوکم و بهنظرم هنوز جای کار بسیاری دارد. قرهباغ پیچیدهتر از آن است که بتوان با یک یا دو جمله ماجرا را بیان کرد، این ماجرا هنوز هم زوایای پنهانی دارد.
روایت آذری زبانهای کشورمان از ماجرای قره باغ چیست؟
برای مخاطب آذریمان هیچ محتوایی تولید نکردیم و دلیل مطالبهشان همین است
حسینپور: باید بگویم که تقریباً هیچ محتوایی برای آنان تولید نکردیم و به همین دلیل نمیتوانیم هیچ انتظاری از آنان داشته باشیم، تصوراتی گنگ و پراکنده در آنان وجود دارد و امروز بیشتر مطالبهگرند، مطالبهای دارند و میگویند "چرا ایران موضع رسمی نمیگیرد؟" و یک سری رسانههای معاند هم در این وضعیت میگویند "به این دلیل ایران موضع شفاف نمیگیرد که دشمن آذربایجاناند و با روسیه و ارمنستان متحدند."، البته این تصور غلط است. دقت کنید که اگر محتوایی تولید کنیم و پرچم را بهدست نگیریم، فضا برای رسانههای معاند باز میشود.
توقع آنان این است که ایران در قبال آذربایجان موضع شفافی بگیرد تا بدانند که قضیه چیست؟ اگر نباید از آذربایجان حمایت کرد، چه دلیلی دارد و اگر باید حمایت کرد، چرا حمایت نمیکنیم؟
تا حدی موضع کشورمان در قبال این درگیری را در فیلم نشان دادید، آیا نکته دیگری باقی مانده است که نگفته باشید؟
حسینپور: دقت کنید که این ماجرا مانند فلسطین نیست که بتوانیم خیلی روشن و شفاف حرف بزنیم. به عبارت بهتر، فضا، فضای شفافی نیست که بتوان موضع شفافی گرفت. نکته مهم اینجاست که ایران زمانی وارد قضیه شد که امکان کنترل ماجرا وجود داشت و میشد کاری کرد که مناقشه تبدیل به بحران نشود اما اکنون فضا از کنترل خارج شده است. با این حال، بازیگرانی، ایران را پس زدند و بحران قابل کنترل تبدیل به بحران غیرقابل کنترل شد. امروز با این بحران مواجهیم و در قبال آن وظیفه داریم برای مخاطبان خود روشنگری کنیم.
چرا زمانی که در حال مذاکره بودیم و شرایط به گونهای پیش میرفت که از بحران جلوگیری شود، تولید رسانهای نداشتیم؟
تولیدات کم رسانهای درباره قره باغ به ضرر خودمان شده است!
حسینپور: دلایل مختلفی دارد؛ اولاً باید فضای سیاسی آن زمان ایران را درنظر بگیریم. بحران قره باغ همزمان با انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ایران است. یعنی رسانههای ایرانی زمانی وارد ماجرا میشوند که نصف قره باغ از دست رفته است. دلیل ناقص بودن بسیاری از خرده روایتها نیز همین است. دلیل دیگر به امکانات و فضای آن دوره برمیگردد؛ در آن زمان شوروی تازه فروپاشیده و فضای بازی را در آنجا نداریم. خب چه کسی باید سراغ آن میرفت؟ چه کسی میتوانست در آن زمان مستند بسازد؟ آیا به غیر از صداوسیما بود؟ آیا شخص عادی میتوانست برود و مستندی بسازد؟ خیر. البته کارهایی ساخته شده است اما روایت آنان خیلی برایمان کارکرد ندارد. روایتی به درد ما میخورد که از اتاقهای دولتمردان دنبال توطئهها بگردد. اینکه بخواهیم دوربین برداریم و سراغ آوارگان برویم زیاد است. حتی شعرهای زیادی درباره آن سروده شده و ... اما اینها دردی از ما دوا نمیکند. شاید صدها بیت شعر به اندازه یک برگ سند رسمی ارزش نداشته باشد. در این بین کسی از مسئولین نیز حرف نزده و همین موضوع سبب شده است که رسانههای دیگری بیایند و حرف بزنند.
ارتباط آزاد آذربایجان با اسرائیل و محدودیتهای پنهانی!
مهریزدان: ماجرای قره باغ پیچیدگیهای سیاسی هم دارد. بر طبق بیانیههای سازمان ملل، قره باغ متعلق به آذربایجان است اما جمهوری آذربایجان عملکرد سیاسی بسیار خطرناکی داشته است. برای مثال روابط آشکار با اسرائیل دارد و مثلاً تعدادی از پهپادهای جاسوسی که بر فراز ایران شناسایی شده است، از این کشور بلند شدند. آذربایجان بسیاری از رهبران معروف شیعه از جمله شیخ طالع باقراف را زندانی کرده و او هنوز هم ممنوعالملاقات است. اینها جنبههایی از آذربایجان است که برای مردم ما و حتی آذریهای ما پنهان است. باید پرسید تکلیف روستای قرمزی قصبه که اسرائیل کوچک بدان گفته میشود و در خاک آذربایجان است، چیست؟ چرا اسرائیل این قدر در آنجا روابط آزادی دارد، مدرسه دارد و حتی در سیاستهای جمهوری آذربایجان نقش ایفا میکند؟ اینها لایههای پنهانی است که برای مردم ما آشکار نیست.
ادامه دارد...
گفتوگو از علیرضا رحیمبصیری
مستند «درخشش مکاشفه» همزمان با هفته وحدت پخش میشود"بیجه" سفیر فیلم و 16 مستند از خانه مستند در راه جشنواره حقیقتچالشهای پخش بینالمللی مستند سوژه «نردبان» شدانتهای پیام/+
امیر مهر یزدان تهیه کننده مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغسینا حسین پور کارگردان و پژوهشگر مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغنشست نقد و بررسی مستند داغ قره باغمنبع: تسنیم
کلیدواژه: ارمنستان اخبار جمهوری آذربایجان قره باغ مستند سینمای مستند ارمنستان اخبار جمهوری آذربایجان قره باغ مستند سینمای مستند آذربایجان و ارمنستان جمهوری آذربایجان ماجرای قره باغ درباره قره باغ جمهوری اسلامی پیچیده تر آذری زبان ها قره باغ برای مثال پشت پرده حسین پور آن زمان دو کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۵۸۵۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای قتل غزاله و اعدام آرمان؛ رابطهای بی فرجام
به گزارش تابناک، آرمان، پسرک نوجوانی که در ۱۷ سالگی متهم به قتل دوستش غزاله شد، حالا در لبه تیغ ایستاده و هر آن احتمال دارد حکم قصاص برای او اجرا شود. مروری بر پرونده اخباری که درباره او و مقتول منتشر شده نشان دهنده وضعیت عجیب و پیچیده این پرونده است.
حکم قصاص آرمان عبدالعالی که به خاطر اتهام به قتل دوست دخترش غزاله شاکر در معرض اجرا قرار گرفته است، امروز اجرا نشد تا بار دیگر تلاش برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول ادامه یابد.
سه نکته بسیار مهم در این پرونده وجود دارد که باعث شده افکار عمومی نسبت به آن حساسیت زیادی نشان دهد. اول آنکه هیچ نشانی از جسد مقتول در دست نیست ولی قضات به این نتیجه رسیده اند قتل واقع شده است. نکته دوم حساسیت هایی است که نسبت به اعدام و بخشش وجود دارد و نکته سوم مربوط به وضعیت آرمان است. آنطور که قانون تکلیف کرده باید برخی متهمان از جمله متهمان به قتل تحت معاینه روانشناسی قرار گیرند. روانشناس پرونده آرمان هم در دادگاه گفته است او مشکل عصبی و انزوای بیش از حد دارد و وضعیت روانی او در زمان حادثه محرز است.
فهمیه حسینی در صحن علنی دادگاه کیفری یک گفت: آرمان در زمان حادثه دچار افت شدید تحصیلی بوده و معدل او در آن زمان هفت بوده است. او دچار مشکلات روحی شدید بوده است. بعد از بازداشت و در زندان هم او در کارهای گروهی شرکت نمیکند و دوستی در زندان ندارد. در همه کارهای گروهی ناموفق است و فقط درسخواندن که یک کار فردی است را خوب انجام داده است. او بسیار کم حرف میزند و هیچ دوستی ندارد. قبل از زندان هم این وضعیت را داشته است و این نشان از مشکل عصبی و انزوای بیش از حد آرمان دارد. او به نامه غزاله اشاره کرد و گفت: از نامهای که از غزاله به جا مانده است، هم آمده که آرمان «بچه است»؛ رفتارهای بچگانه دارد. بنابراین عدم درک عقلی آرمان با توجه به وضعیت تحصیلی وی در زمان حادثه و وضعیت روانی او و همچنین نامه غزاله محرز است. بنا بر این گزارش قضات بعد از بررسی پرونده رأی خود را اعلام خواهند کرد.
با این حساب می توان گفت شاید آرمان سلامت روان نداشته و متوجه عواقب عمل خود در اقدام به قتل غزاله نبوده است. هر چند این جزییات در پرونده مضبوط است و دسترسی به آن جز برای طرفین پرونده و وکلایشان مقدور نیست.
با وجود این سه نکته، رییس شوراهای حل اختلاف کشور معتقد است می توان از خانواده غزاله، رضایت گرفت. امروز هادی صادقی در پاسخ به سوالی درباره پرونده آرمان عبدالعالی گفت: همچنان در تلاش هستیم که در این پرونده رضایت خانواده مقتوله را بگیریم.
او گفت: درباره این که این فرد مجرم است یا نه، نباید قضاوت کنیم زیرا این پرونده جزییات بسیار دارد و مسایل مختلفی در حاشیه این پرونده مطرح است بنابراین قضاوت در این پرونده سخت است. دهها قاضی در این پرونده ورود کردند و پرونده با دقت بررسی شده و دو مرتبه در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار گرفته است.
رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور گفت: مردم از نظر اتقان حکم صادره تردید نکنند زیرا براساس شواهد موجود حکم قتل صحیح است هرچند طبیعتاً ناخواسته بوده و قاتل هدف قبلی نداشته و این اتفاق پیش آمده است. این جوان سابقه جنایی نداشته و جنایتکار حرفهای نیست. گاهی افراد در یک لحظه حادثهای پیش میآید و خطایی می کنند. البته در این خطاها عمد بوده اما با قصد قبلی نبوده است. خانواده مقتول و محکوم خانوادههای محترمی هستند و ما هر دو خانواده را دیدیم و با آن ها صحبت کردیم. آرمان عبدالعالی زمانی که به زندان میرود، در حال اخذ دیپلم بوده اما در زندان فوق لیسانس خود را نیز اخذ کرده است.
رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور گفت: باید به خانواده مقتوله حق داد که داغ بزرگی دیدهاند و از طرف دیگر جنازهای هم در کار نیست و از این خاطر نیز خانواده مقتوله آزرده خاطر هستند. اکنون شرایط به گونه ای نیست که به جسد دسترسی باشد و اتفاقی افتاده که قابل دسترسی نیست و هر چه اینها اصرار کنند که آرمان جای جنازه را بگوید، او نمی تواند بگوید زیرا خودش هم نمیداند و اگر میدانست تا الان بارها گفته بود.
قتلی که جسد مقتول هرگز پیدا نشد
رسیدگی به این پرونده از اسفند سال ۹۲ آغاز شد و خانواده دختر ۱۹ سالهای بهنام غزاله خبر ناپدید شدن دخترشان را اعلام کردند اما خیلی زود مشخص شد او آخرین بار به خانه دوستش که پسری ۱۸ ساله بهنام آرمان بوده رفته است. با دستگیری آرمان، او پس از چند روز به قتل غزاله اعتراف کرد و بازداشت شد. اما مدتی بعد منکر قتل شد و گفت آن روز از غزاله خواستم برای صحبت و خداحافظی به خانه ما بیاید چون میخواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود.
آرمان گفت: چون او را دوست داشتم و نمیخواستم برود سر این موضوع با هم بحث کردیم اما او از پلهها پرت شد و سرش به لبه پله خورد، من هم ترسیدم و جسدش را در یک چمدان گذاشتم و در سطل زباله خیابان انداختم.
بعد از اعترافات آرمان تلاش برای پیداکردن جسد آغاز شد اما این جستوجوها راه به جایی نبرد و جسد دختر جوان هنوز هم پیدا نشده است. مدتی بعد آرمان اعترافات قبلی خود را پس گرفت و مدعی شد قتلی مرتکب نشده است. او گفت: غزاله به خانه ما آمده بود که موقع بازگشت در راهپله پایش لیز خورد و روی پلهها افتاد و جانش را از دست داد. من هم ترسیده بودم، او را بلند کردم و در یک چمدان گذاشتم و نزدیکی سطل زباله رها کردم. من غزاله را نکشتم.
انکارهای آرمان فایدهای برای او نداشت، با اینکه او در زمان قتل چند روز تا ۱۸سالگی زمان داشت و هنوز به ۱۸سالگی نرسیده بود، در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. رأی صادرشده مورد تأیید دیوان عالی کشور قرار گرفت و پرونده برای اجرای حکم آماده شد.
مادر غزاله اعلام کرد در صورتی گذشت میکند که آرمان محل دفن جسد را بگوید.
با این وجود باز هم با توجه به مدارک جدید بهدستآمده و قبول اعاده دادرسی، آرمان بار دیگر پای میز محاکمه رفت و این بار در شعبه ۵ مورد محاکمه قرار گرفت. او که حالا در مقطع فوقلیسانس در دانشگاه شهید مدرس در حال تحصیل است، یک بار دیگر اعلام کرد قتل کار او نیست و نمیداند جسد کجاست و ممکن است غزاله زنده باشد.
در نهایت قضات دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و آرمان را در قتل مجرم تشخیص دادند و او را برای بار دوم به قصاص محکوم کردند. رأی صادرشده یک بار دیگر در دیوان عالی کشور تأیید شد.
نکته اینجاست که خانواده غزاله شکایت دیگری هم از آرمان کرده بودند: او علاوه بر قتل، جسد دختر ما را پنهان کرده است. با توجه به اینکه پلیس نتوانست جسد را پیدا کند، خانواده غزاله درباره اخفای جسد از سوی متهم نیز شکایتی در شعبه ۱۱۵۴ دادگاه بعثت مطرح کردند.
در نهایت بخشی از پرونده که مربوط به اخفای جسد بود به شعبه ۱۱۵۴ دادگاه بعثت فرستاده شد و قاضی دادگاه آرمان را به سه ماه و یک روز حبس محکوم کرد.
جزییاتی که در دادگاه بیان شد
در دو دادگاهی که آرمان در آن به جرم قتل محاکمه شد، جزییات زیادی بیان شده است. در دادگاه اول او اختیاری نماینده دادستان گفت: آرمان در سال ۹۲ دختری به نام غزاله را به قتل رسانده است و همه مدارک موجود در پرونده این موضوع را ثابت میکند. او به قتل اعتراف کرده و به یکی از دوستانش هم گفته مرتکب قتل شده است اما از آنجایی که جسدی از غزاله پیدا نشده است، در پرونده شبهه ایجاد شد.
نماینده دادستان در توضیح پسگرفتن رأی دو نفر از قضات هم گفت: آنها رأی خود را پس نگرفتند و به دلیل اینکه وکیل سابق مقتول مدعی شده بود مدارک جدیدی در پرونده پیدا شده خواستار بررسی بیشتر پرونده شدند. دو موضوع بهعنوان مدرک جدید مطرح شد؛ یکی دفترچه بیمه غزاله بود و دیگری تمدید مرخصی دانشگاه او. هر دو مورد به دقت مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که هیچکدام دلیلی بر زندهبودن غزاله نیست. ما همچنان با توجه به مدارک موجود در پرونده بر مجرمبودن متهم اصرار داریم. سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. پدر غزاله در توضیح تمدید دفترچه بیمه دخترش گفت: همسر من بیمه خویشفرماست؛ غزاله را هم خودش بیمه کرده بود. بعد از قتل غزاله وقتی همسرم برای واریز حق بیمه و تمدید دفترچه رفته بود، بهصورت اتوماتیک دفترچه غزاله هم تمدید شده بود. این مسئله پیچیده نبود که بهعنوان مدرک جدید عنوان کردند.
مادر غزاله هم در توضیح مرخصی دانشگاه دخترش گفت: غزاله از دانشگاه مرخصی گرفته بود؛ میخواست در خارج از کشور درس بخواند و برای این کار آماده میشد اما این اتفاق افتاد. وقتی از دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند مرخصی غزاله تمام شده و او برنگشته من موضوع را تعریف کردم و گفتم باور نمیکنم، دخترم مرده است. آنها هم از سر دلسوزی گفتند یک ترم دیگر تمدید میکنند. آنها به خاطر ناراحتی من چنین کاری کردند. مدرک جدیدی وجود نداشت؛ خواستند که من را آرام کنند. بعد از حادثه من روزهای سختی را گذراندم. تا زمانی که آرمان به قتل غزاله اعتراف کند، من در خیابانها دنبال دخترم میگشتم. ساعتها در خیابان با ماشین میرفتم که دخترم را پیدا کنم. به هر دختری که شبیه غزاله بود میرسیدم، جلویش را میگرفتم. من خیلی سختی کشیدم.
در ادامه زمانی، وکیل اولیای دم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: متأسفانه وکیل سابق متهم در این پرونده کارهایی کرد که پرونده با چالش روبهرو شود. ما براساس مدارک پرونده درخواست صدور حکم قانونی را داریم.
آرمان: از من اعتراف دروغ گرفتند
در ادامه جلسه دادگاه، آرمان در جایگاه متهم قرار گرفت و از خود دفاع کرد. او گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم. من و غزاله مشکل خاصی با هم نداشتیم. او به خانه ما آمد و با هم صحبت کردیم و بعد رفت. من صدایی شنیدم، وقتی در را باز کردم، غزاله را دیدم که در راهپله افتاده است. خیلی ترسیدم. او را به داخل خانه کشیدم و بعد سعی کردم کمکش کنم. آنقدر ترسیده بودم که نمیدانستم چه میکنم. من خیلی بچه بودم. غزاله را داخل کیسه گذاشتم. متوجه شدم نفس میکشد اما ترسیده بودم و فقط میخواستم او را از خانه دور کنم. بعد کیسه را به نزدیکی سطل زباله اطراف پارک ملت بردم.
قاضی گفت: چرا با اورژانس تماس نگرفتی؟چرا جسد را به چندین متر آنطرفتر از خانه بردی؟ متهم گفت: به فکرم نرسید با اورژانس تماس بگیرم. من بعد متوجه شدم که باید با اورژانس تماس میگرفتم و جسم غزاله را هم از ترس به کمی دورتر بردم. من اصلا متوجه کارهایم نبودم. قاضی گفت: لکههای خون روی دیوار، کاغذ دیواری دستگیره کمد و جاهای دیگر خانه شما بوده است. اگر غزاله خارج از خانه افتاده بود و تو او را به داخل آوردی، چرا این خونها در خانه بود. متهم گفت: من دقیقا نمیدانم از چه صحبت میکنید و من در جریان نیستم.
قاضی پرسید: چرا به دوستت گفتهای که غزاله را کشتهای؟ اگر تو واقعا این کار را نکرده بودی، چرا این حرف را به او زدی و درخواست کمک کردی.
متهم گفت: من اول گفتم غزاله زمین خورده؛ حرفم را باور نکرد. بعد گفتم دعوا کردیم؛ باز باور نکرد و بعد گفتم او را کشتم که حرفم را باور کند و کمک کند. متهم گفت: من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. در مدتی که با هم دوست بودیم، سه بار با هم دعوا کردیم. یک بار من پیشقدم شدم که آشتی کنم و دو بار غزاله پیشقدم شد. آن روز هم مشکلی با هم نداشتیم و او خداحافظی کرد و رفت و بعد این اتفاق افتاد. قاضی گفت: از غزاله نامهای به جا مانده که در آن به تو اشاره کرده و گفته از دست آزارهای تو خسته شده است. دراینباره چه میگویی. متهم گفت: من نمیدانم آن نامه چیست. من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. متهم در پاسخ به این سؤال که با توجه به انکارش چرا به قتل اعتراف کرده، گفت: بعد از بازداشت به من خیلی سخت گذشت. مدام به من میگفتند پدر و مادرت در اتاق بغلی هستند و بازجویی میشوند و من اذیت میشدم به همین دلیل اعتراف دروغ کردم.
به نظر می رسد افکار عمومی انتظار دارد علاوه بر اجرای عدالتضمن اعلام رضایت از سوی اولیای دم و گذشت از قصاص آرمان، زوایای پنهان این پرونده مشخص شود.