اثرات منفی تحقیر کردن کودکان
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۶۷۹۹۹
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان ، گلنار اميرطهماسب روانشناس و درمانگر کودک و نوجوان ، درباره تحقیر کودکان، اظهار کرد: شکی نیست که ما به عنوان والدین دوست داریم فرزندانی تحویل جامعه دهیم که دارای سلامت روانی و جسمانی باشند و در این راه سعی میکنیم از تمام تواناییها و دانش خود استفاده کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اميرطهماسب با اشاره به اینکه ممکن است در این راه گاهی دچار اشتباهاتی نیز شویم، افزود: یکی از اشتباهات رایج در این مسیر استفاده از تحقیر در روش فرزند پروی است. تحقیر اثرات جبران ناپذیری بر روح و روان کودک باقی میگذارد که ممکن است سالهای سال در روند زندگی او تاثیر داشته باشد.
این درمانگر کودک بیان کرد: معنی لغوی تحقیر شدن، حقیر شمردن و کوچک شمردن می باشد و متاسفانه برخی از والدین فکر میکنند که با تحقیر و آزارهای کلامی کودک، میتوانند تربیت درستی انجام دهند و از این طریق اشتباهات کودک را به او بفهمانند. ولی حقیقت این است که تحقیر کردن یکی از بدترین روشهای تربیتی است که اثرات مخربی در کودک میگذارد. به عنوان مثال رفتارهایی مانند مقایسه کردن کودک با دیگران، سرزنش کودک در جمع، صداکردن کودک با لقبهای نامناسب و توهین آمیز، تذکر سرزنش مدوام، قطع کردن حرف کودک، پوزخند زدن به کودک را میتوان نمونههایی از تحقیر برشمارد.
وی با بیان اینکه طبق تحقیقات انجام شده دلایلی که والدین رو به این روش میآورند را میتوان در سه دسته تقسم بندی کرد، گفت: بسیاری از والدینی که کودکان خود را مدام تحقیر میکنند، خود در گذشته در معرض رفتارهای خشونت آمیز و تحقیرکنندهی والدینشان قرار گرفتهاند. به همین سبب به صورت ناخواسته و ناخودآگاه سعی در جبران عقدههای خود به شیوهی نامناسب تربیتی دارند. ممکن است والدین شخصیتی خود شیفته و یا همه چیز دان داشته باشند و یا حتی دچار اختلالاتی همچون افسردگی باشند و این مشکلات را به صورت تحقیر به کودک خود منتقل کنند. والدینی نیز هستند که از سبکهای درست فرزند پروری اطلاعی ندارند و فکر میکنند تحقیر کردن روش درستی برای تربیت است و ازعواقب تحقیر برای کودک شان مطلع نیستند. عدم آگاهی از شیوههای صحیح تربیتی میتواند پیامدهای منفی در بزرگسالی ایجاد کند.
اميرطهماسب با اشاره به اینکه والدینی که به یکدیگر به راحتی توهین، تحقیر و فحاشی میکنند در واقع کودک را نیز مورد خشونت کلامی خود قرار میدهند، ادامه داد: در یک مطالعه در دانشگاه مریلند مشخص شده است کودکانی که شاهد خشونتهای کلامی والدین خود نسبت به یکدیگر هستند بیشتر دچار افسردگی، اضطراب و مشکلات شخصیتی میشوند.
این درمانگر کودک درباره آسیبهای تحقیر بر کودک، بیان کرد: اولین و مهمترین آسیب، کاهش عزت و اعتماد به نفس است. هر چقدر عزت نفس کودک پایینتر باشد امید و آرزوهای او دچار نقصان میشود و اینگونه کودکان در برقراری ارتباط با دیگران به مشکل خواهند خورد و در بزرگسالی به این باور خواهند رسید که قادر به انجام هیچ کاری نیستند.
وی افزود: دومین مورد که میتوان به آن اشاره کرد افسردگی است تحقیقات در این زمینه نشان داده است که تحقیر مدام و سرزنش کودک امکان بروز افسردگی را در بزرگسالی افزایش خواهد داد. سومین عارضه کم رویی و خجالتی بودن است که ممکن است در اینگونه کودکان دیده شود مقایسه شدن کودک با دیگران، جدی نگرفته شدن از سوی والدین ازجمله اموری هستند که به خجالتی شدن فرزندان منجر میشود چهارمین اثر تحقیر، سرزنش مدام کودک تأثیرات منفی بر شخصیت آنها دارد و موجب ایجاد یک شخصیت نا سازگار میشود. کودکی که تلاش میکند در مقابل شما بایستد و مقابله به مثل کند.
اميرطهماسب ادامه داد: پنجمین نکته آن است که والدینی که به منظور کنترل رفتار کودک آنها را مورد سرزنش، تحقیر و تنبیه بدنی قرار میدهند منتظر بروز رفتارهای خشونت آمیز در کودکان خود باشند در واقع این کودکان از شیوه رفتاری والدین خودشان برای رفتار با دیگران استفاده میکنند. ششمین پیامد، کودکانی که در خانواده به خصوص در برخورد با والدین تحقیر و سرزنش میشوند و اعتماد به نفسشان کاهش مییابد، دارای اعتماد به نفس پایینی هستند و در مقابل خواستههای دیگران جرأت نه گفتن را از دست میدهند.
این درمانگر کودک با بیان اینکه این موارد گفته شده آثار روانی است که برکودک وارد میشود و متاسفانه تحقیرشدن آثار جسمانی نیز خواهد داشت، اضافه کرد: از عواقب جسمی میتوان به مواردی همچون بی اشتهایی، پر خوری، هیجانات منفی، اختلال در خواب، و حتی ترس و شب ادراری اشاره کرد.
وی با اشاره به اینکه اگر ما والدین به الگو بودن خود برای فرزندانمان اعتقاد داشته باشیم به رفتارهای خود بیشتر دقت میکنیم، ادامه داد: بچهها دقیقاً به حرفهای ما و نحوه بیان ما گوش میدهند و رفتارهای ما نقش مهمی در درک آنها نسبت به خودشان دارد. برای آنکه فرزندمان درک سالم و درستتری از خودش به دست بیاورد، بهتر است از جملات دقیقتری در برخورد با آنها استفاده کنیم. مثلاً به جای استفاده از این جمله که «با کارهایت مرا دیوانه میکنی» بهتر است بگوییم: «بعضی از کارهایی که میکنی ناراحتکننده است.» این جمله به او نشان میدهد که تنها بخشی از کارهای او شما را ناراحت میکند، نه همه کارها و حتی خود کودک.
اميرطهماسب خاطرنشان کرد: حتی در برخی ازمنابع گفته شده است که در بسیاری ازموارد تنبیه بدنی اثرات به مراتب کمتری از تنبیه کلامی دارند، البته این نکته اصلا به معنی تایید تنبیه بدنی نیست، ولی نشان دهنده اثرات مخرب تحقیر است. پس یادمان باشد هیچگاه در ارتباط با تربیت کودک مرز ادب و احترام را نشکنیم حتی زمانی که قصد تنبیه او را داریم.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: تحقیر کردن کودک فرزند خانواده درمانگر کودک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۶۷۹۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کودک شو» : تلاش بودجهسوز برای استمرار یک تجربهی تمامشده
«کودک شو» همان بار اولی که بازغی از برنامه جدا شد، یک تجربهی به پایان رسیده بود، فقط معلوم نیست که اصرار مدیران شبکهی نسیم برای ادامه دادن بیهوده این مسیر برای چیست.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق- در اوایل آذرماه سال گذشته، پژمان بازغی، بازیگر محجوب و کمحاشیهی کشورمان، اعلام کرد که بعد از تقریبا ۵ فصل تجربهی مجریگری در مسابقهی «کودک شو» از این برنامه کنار گذاشته شد. یک روز بعد از مصاحبهی بازغی، رضا نصیری کارگردان فصلهای قبلی این برنامه از کنارگذاشته شدن تیم قبلی ساخت «کودک شو» خبر داد.
حقیقت ماجرا این است که از قضاء آقایان بازغی و نصیری بسیار خوب موقعی از برنامه کنار رفتند و در واقع یک توفیق اجباری برای ایشان دست داد!
«کودک شو» بعد از سه فصل، یعنی همان زمانی که حمید گودرزی به عنوان مجری جایگزین پژمان بازغی شد، روند افول خود را شروع کرد و بازگشت دوباره بازغی هم نتوانست به لحاظ کیفی برنامه را بالا بکشد.
به بیان دیگر، «کودک شو» همان بار اولی که بازغی از برنامه جدا شد(آبان ۹۹) یک تجربهی به پایان رسیده بود که دیگر چیز دندانگیری برای عرضه نداشت. فقط معلوم نیست که اصرار مدیران شبکهی نسیم برای ادامه دادن به این تجربهی به ته دیگ خورده، آن هم با تغییر عوامل اصلی، برای چیست.
در حقیقت سوخت اصلی و تنها کارمایهی باقیمانده از فصل چهارم به بعد مسابقهی «کودک شو»، میل طبیعی و غریزی پدر و مادرها برای جلوی دوربین رفتن فرزندان دلبندشان و ثبت ان روی آنتن تلویزیون ملی است. از همین رو، کف استقبالی که به طور ثابت والدین، چه در شکل شرکتکننده و چه در شکل ببینده، حتی تا فصل n ام از چنین برنامهای خواهند داشت، نباید موجب اشتباه محاسبه شود که این برنامه چون حدی از «بیننده» دارد، باید به هر قیمت ادامه پیدا کند.
چنین مسابقههایی یک تیم قوی ایده پرداز، طراح و اجراکننده فنی نیاز دارد، چیزی که در «کودک شو» دیده نمی شود. ایدهها بسیار پیشپاافتاده و اجرای آنها آماتوری است. این که عوامل برنامه برای پر کردن خلاهای برنامه بیش از حد روی پرسیدن سوالات تکراری از آنان و ظرفیت شیرینزبانی کودکان جلوی دوربین حساب باز کردهاند، نشان از سادهانگاری و سهلپنداری بیش از حد ذهنیت دوستان درباره برنامهی «کودکانه» دارد. در شرایط کنونی، برنامه از هر نوع ارزش افزوده هنری و فنی خالی است و هیچ خلاقیتی در طراحی و اجرا ندارد.
برای مثال، جای یک شخصیت کودکانه، در قالب عروسک یا عروسک قدی یا همکار/دستیار مجری با ظاهر و ادبیات کودکان در برنامه خالی است، شخصیتی که معمولا به نماد چنین برنامههایی تبدیل می شود. چنین شخصیتی می تواند فاصله میان شرکتکنندگان کودک و مجری را پر کند و شور و شعف کودکانه برنامه را بالا ببرد. به ویژه چون ملیکا شریفی نیا تجربهای در اجرا ندارد و به طریق اولی، ابدا کار تخصصی اجرا برای کودکان را پیش از این تجربه نکرده، وجود یک شخصیت میانجی کاملا ضروری به نظر می رسید.
ملیکا شریفی نیا مسلط بر اجرا نیست به نحوی که همه دست اندازها و تپهچالههای اجرای خود را با قربانصدقه رفتن کودکان جبران می کند.
به عبارت دیگر، او در حال بازی کردن نقش «گرمی» و «صمیمیت» با مهمانان و کودکان است و متاسفانه این نقش بازی کردن زیادی به چشم می آید. مجری برنامه اصطلاحا "زیادی شلوغش می کند" و با انرژی بالای کاذب و ساختگی و بعضا داد و فریاد می خواهد چیزی را بر آن تسلط ندارد، در چشم مخاطب فرو کند.
البته این که مجری دارای یک صدای شفاف و رسا باشد، جزو اصول اولیهی فیزیولوژی یک مجری است و متاسفانه صدای خانم شریفینیا به واسطهی دورگه و خشدار بودن، ابدا مناسب اجرا نیست.
جدای از این، مجری جدای از این که باید بتواند ایدهها و گفتارهای از پیش تعیین و نوشتهشده را به درستی اجرا کند، به لحاظ شخصیتی باید واجد گونهای حاضرجوابی، بداههپردازی و شوخطبعی غریزی باشد.
در واقع، مجری باید برای اجرای برنامه با تم خاص(در اینجا کودکانه) یک شخصیتپردازی متناسب با آن انجام دهد، در حالی که خانم شریفینیا علیرغم سابقهی بازیگری، چنین طراحی برای حضور جلوی دوربین «کودک شو» ندارد. ظاهرا هم ایشان و هم عوامل برنامه زیادی کار اجرا مسابقهی کودکمحور را سهل و ساده فرض کردهاند.
بیانصافی است که بگوییم «کودک شو»، در کلیت خود پروژهی شکستخورده و ناموفقی بود. بله در دو سه فصل ابتدایی، «کودک شو» به واسطهی ایدهی جدید خود(در مقیاس تلویزیون ایران، وگرنه انواع شوها و برنامههای موفق و پرطرفدار با حضور کودکان و نوجوانان در دنیا ساخته شده است)، جذابیت پژمان بازغی به عنوان یک ستاره سینمایی و داشتن کف استعداد لازم برای اجرا و البته عطش شدید جامعه به حضور نمایشی کودکان خود، آن هم در صفحهی سیمای ملی، توانست در جذب مخاطب موفق باشد. اما «کودک شو» هر پتانسیل و ظرفیت و طراوتی اگر داشت، در نهایت تا همان فصل سوم عرضه کرد و پس از آن، چیزی جز تکرار مکررات و صرف هزینه با هدف پرکردن آنتن نبود.
معضل اصلی «کودک شو» این است که نه در کلیت خود و نه دستکم در هر فصل خود، فاقد یک «ایده» کانونی است که هم جنبهی نوآوری داشته باشد و هم کلیت برنامه را منسجم و باکیفیت نگه دارد.
برای روشن شدن موضوع لازم است اشاره کنیم که تقریبا هر شو یا برنامه یا مسابقهی تلویزیونی مشهور با محوریت کودک و نوجوان در شبکههای بزرگ دنیا، دارای یک ایدهی مرکزی است. برای مثال رقابت «آشپزی» بین کودکان یا نوجوانان محمل ساخت شماری از معروفترین برنامهها چون «MasterChef Junior»، «Kids Baking Championship»، «Food Network Star Kids» و «Disney's Magic Bake-Off» و... بوده است.
یا آمادگی جسمانی و مانورپذیری کودکان و نوجوانان در شوی محبوب «American Ninja Warrior Junior» محور کار بود. مسابقهی «Genius Junior» صحنهای برای معرفی و جلوهگری کودکان بااستعداد و نابغه در زمینه ریاضیات، هجی و املای کلمات و اطلاعات عمومی است که در قالب یک مسابقهی بسیار جذاب و هیجانآور به تصویر کشیده می شود.
شوی «Shark Tank Young Entrepreneur Special» ایدههای ناب کارآفرینی از سوی کودکان خلاق و هوشمند را توسط تیمی از کارآفرینان مشهور و موفق قضاوت می کند. مسابقهی «Endurance» قدرت، تحمل، خلاقیت و کار تیمی کودکان را در شرایط سخت شبیهسازی شده در محیطهایی چون جنگل به سنجش می گذارد.
در « Mythbusters Jr» تیمی از کودکان با بهرهگیری از قدرت تحلیل و منطق خود و ابزارهای در اختیار علمی، افسانههای معروف محلی در نقاط مختلف آمریکا را مورد بررسی قرار می دهند تا نسبت آنها را با دروغ یا واقعیت تعیین کنند.
ملاحظه می شود که انواع ایدههای مرکزی جذاب و بعضا بسیار خاص در محور طراحی مسابقات کودکان و نوجوانان قرار می گیرد. اما «کودک شو»، علیرغم این که به فصل ششم رسیده، فاقد چنین ایدهی منسجمکننده و خلاقیتسازی است، از همین رو، فصل ششم آن کاملا به لحاظ ایده و اجرا، ولنگار و باری به هر جهت است. نه بازیهای طراحیشده بدیع و سرگرمکننده هستند، نه نکات آموزشی خاصی در کلیت برنامه دیده می شود و تجربهی خاصی از این حضور در آنتن سیمای ملی برای «والدین» شرکتکننده رقم زده می شود.
ظاهرا تلاشی بیوقفه در جریان است که به هر قیمتی بودجههای عمومی که در اختیار سازمان است، از طریق تیمهای برنامهسازی(دقیقتر: برنامه پر کُن)، با بسیطترین ایدهها، تکراریترین شیوهها و البته کشدارترین زمانها تلف شود. این سطح از کیفیتستیزی برنامهسازان از یک سو، و نظارتگریزی از سوی مدیران میانی چه در مرحله تصویب طرح و چه در حین ساخت و پخش از سوی دیگر، واقعا نوبر است و نشان از بحران در ساختار تولید و برنامهسازی در شبکههای سیما دارد.