Web Analytics Made Easy - Statcounter

انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به مبارزه‌ای تلخ بین یک سیاستمدار و یک ثروتمند تبدیل شده است. یکی جنایتکار است؛ دیگری فریبکار. جو بایدن جنایتکار و دونالد ترامپ فریبکار

جنوب نیوز: گلوبال ریسرچ در گزارشی به قلم دونالد موناکو تحلیلگر سیاسی آمریکایی نوشت:  مردم آمریکا نمی‌توانند نامزدی را انتخاب کنند که به دنبال منافع آنها باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سیستم دوحزبی باعث شده انتخابات به رقابتی بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان محدود شود که هیچکدام از آنها به فکر منافع مردم نیستند. انتخابات آمریکا به رأی‌دهندگان اجازه می‌دهد که تصمیم بگیرند کدام حزب قرار است به نیابت از طبقه خاص و حاکم، که با هزینه کارگران به شدت ثروتمند شده به اداره کشور بپردازد در حالی که بیشتر این کارگران درگیر تلاشی نومیدانه برای بقا هستند.

کاخ سفید به گران‌ترین خانه فساد آمریکا تبدیل شده

این گزارش می‌نویسد: نامزدها برای فریب رأی‌دهندگان، از سخنرانی‌های عوام‌فریبانه استفاده می‌کنند تا سلطه ثروتمندان را پشت ژست حکومت دموکراتیک پنهان کنند. انتخابات آمریکا تضمین‌کننده ادامه حکومت ثروتمندان است نه ناقض آن. این اساس سیاست‌های آمریکا است. هیچ انتخابات دموکراتیکی ۱۱ میلیارد دلار هزینه برنمی‌دارد. در دموکراسی دلاری، کاخ سفید به گران‌ترین خانه فساد آمریکا تبدیل شده و بعد از آن ساختمان کنگره است که شاید افراد فاسد آن ولخرج‌تر نباشند اما تعدادشان بیشتر است.

شهروندان آمریکا، بدون بهانه‌های ایدئولوژیک، برای انتخاب اربابان خود رأی می‌دهند. با این کار، به حکومتِ بانک‌های وال‌استریت، شرکت‌های چندملیتی، مراکز صنعتی نظامی و نهاد مستبد امنیت ملی مشروعیت می‌دهند. نماینده مردم خیالی است که در میان پول شرکت‌ها گم می‌شود و با قدرت بوروکراتیک از بین می‌رود.

دستگاه سیاسی متعهد به حفظ امپراتوری امپریالیستی آمریکا

انتخابات به امپریالیسم هم تقدس می‌دهد؛ تمام دستگاه سیاسی متعهد به حفظ امپراتوری آمریکا است. این حقایق هرگز به مردم گفته نمی‌شود. این حقایق باید لابه‌لای لایه‌های ماتریس فریب ایدئولوژیک پنهان شوند.

دموکرات‌ها نقاب هویت سیاسی را به چهره می‌زنند تا همدستی‌شان با ثروتمندان آمریکا را پنهان کنند. آنها ژست مدافعان حقوق اقتصادی و اجتماعی زنان، اقلیت‌های جنسی، مهاجران، اقلیت‌های نژادی و کارگران را می‌گیرند. سیاست‌های «نئودموکرات‌ها» ریاکارانه است و به همان اندازه هم حرف و عملشان متفاوت است.

برای مثال، در دولت باراک اوباما، دموکرات‌ها مدعی پیشبرد حقوق جهانی زنان بودند در حالی که جنگ در هفت کشور مسلمان را ادامه دادند که زندگی زنان افغانستان، پاکستان، عراق، لیبی، سوریه، سومالی و یمن را نابودند کردند و بگذریم از زنان آمریکا که پسران و دختران خود را در این جنگ‌ها از دست دادند. آنها حامی اقدام برای کودکان مهاجران (DACA) هستند اما تعداد بی‌سابقه‌ای از مهاجران غیرقانونی را اخراج کردند. آنها از حق رأی اقلیت‌ها حمایت می‌کنند اما بسیاری از سیاه‌پوستان و مردم آمریکای لاتین را بازداشت می‌کنند و آنها را از حقوق قانونی خود محروم می‌کنند. آنها با امضای قراردادهای تجاری بین‌المللی، فرار سرمایه و کمک مالی به شرکت‌ها موجب نابودی کارگران آمریکا می‌شوند و در عین حال از نسخه میانه‌روی دستور کار نولیبرال حمایت می‌کنند. فراموش نکنیم که جوزف بایدن هشت سال معاون باراک اوباما بود و مسئولیت کامل تمام تخلفات دولت اوباما بر دوش او نیز هست.

دونالد ترامپ رهبر حزبی که اعضایش جانی و راهزن هستند

جمهوری خواهان پشت پرچم و انجیل مخفی می‌شوند تا رؤیای بنیادگرایی بازار آزاد را به نیابت از طبقه مالک پیش ببرند. آنها از سیاست ترس بهره می‌گیرند تا با ترساندن مردم از جهانی‌شدن، سکولاریسم و ناامنی اقتصادی، وفاداری بخشی از مردم را برانگیزانند. آنها از نگاه قربانیان تجارت آزاد، فرار سرمایه و برون‌سپاری مشاغل جذابیت دارند و مدعی هستند که این مشکلات نتیجه سیاست‌های دموکرات‌ها است اما خودشان در انتقال سرمایه‌ها همکاری می‌کنند.

جمهوری‌خواهان با شعله‌ور کردن آتش نژادپرستی، بیگانه‌هراسی، جنسیت‌زدگی و همجنس‌هراسی به تعصبات اجتماعی دامن می‌زنند تا بتوانند از نسخه افراطی نئولیبرال واشنگتن که از آن به عنوان آزادی اقتصادی یاد می‌کنند حمایت کنند. آنها حامی اقتصاد خصوصی هستند اما قوانین شرکت‌ها را نادیده می‌گیرند، مالیات ثروتمندان و بخش خصوصی را کاهش می‌دهند و مزایای اجتماعی مثل بیمه اجتماعی، بیمه سلامت و بیمه بهداشت سالمندان را لغو می‌کنند. آنها در کنار همتایان دموکرات خود حامی حکومت پلیسی هستند تا بتوانند سیاست‌های مداخله‌جویانه خارجی مبتنی بر گانگستر بازی بین‌المللی و جنگ را پیش ببرند. دونالد ترامپ رهبر این حزب است که اعضایش جانی و راهزن هستند.

در یک کلام، دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان دو حزب نئولیبرال نظامی هستند که امور بین‌الملل ثروتمندان آمریکا را مدیریت می‌کنند. در مورد سیاست‌های خاص قانون‌گذاران هم تاریخ پر است از سوابق رشوه‌خواری آنها.

جوزف بایدن جنایتکار جنگی است

گلوبال ریسرچ در ادامه نوشت: جوزف بایدن بی‌شرمانه حامی سیاست‌های خارجی مداخله‌جویانه است و با افزایش پرخاشگری و جنگ به دنبال حفظ امپراتوری آمریکا است. او به گفته خودش صهیونیست است. او حامی کمیته فعالیت سیاسی اسرائیلی‌های آمریکا است. او جنایتکار جنگی است. بایدن بعد از کودتای ۲۰۱۴ در اوکراین، دست راست باراک اوباما بود و اوکراین را به صندوق بین‌المللی پول سپرد و باعث جنگ داخلی شد. او در کنار باراک اوباما و هیلاری کلینتون، از محکوم کردن کودتای حزب راست‌گرا در هندوراس در سال ۲۰۰۹، که عاملان آن دانش‌آموختگان دانشکده آمریکا در فورت‌بنینگِ جورجیا بودند سر باز زد. بایدن در دوره‌ای که معاونت اوباما را برعهده داشت از تغییر نظام در لیبی، جنگ دردناک سوریه، جنگ عربستان در یمن، و تغییرات آسیا حمایت کرد. وی به عنوان سناتور آمریکا از حمله بیل کلینتون به یوگسلاوی و از حمله جورج بوش به عراق حمایت کرد. بایدن در دومین مناظره انتخاباتی با ترامپ رهبران روسیه، چین و کره شمالی را «جانی» خطاب کرد که بهترین صفت برای توصیف شخصیت خودش است.

از نظر مسائل داخلی، بایدن دموکراتی «قانون‌مدار» که برای ایفای نقش سیاسی خود لباس لیبرال‌ها را می‌پوشد. او یک نژادپرست پنهانی است. او حامی جهانی‌شدن است و از طرح توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) کلینتون، همکاری ترانس-پاسیفیک اوباما تلاش ریگان برای تخریب قانون معاملات جدید حمایت کرد. او حامی حفر چاه‌های نفت و گاز جدید است که البته خبر خوبی برای صنایع نفت و گاز است. فعالان صلح، حامیان محیط زیست، کارگران و اقلیت‌های نژادی با داشتن دوستی مانند بایدن دیگر به دشمن نیازی ندارند.

ترامپ از نفرت مردم از باتلاق فساد واشنگتن به نفع خود سوءاستفاده کرد

در ادامه این گزارش آمده است: دونالد ترامپ عضو طبقه مالک است. او با نفوذ خود در حوزه املاک و سرگرمی توانست سیاست‌مداران را بخرد تا با ایجاد قوانین مالیاتی به او اجازه دهند در سال‌های ۲۰۱۶-۲۰۱۷ فقط ۷۵ هزار دلار مالیات بدهد و مالیات بر درآمد ده سال از پانزده سال قبل از ریاست‌جمهور شدنش را نداد. او که از کمک خواستن از سیاستمداران خسته شده بود و می‌خواست نام تجاری خودش را هم تبلیغ کند در سال ۲۰۱۶ برای کسب بالاترین مقام کشور وارد رقابت شد و با وجود تعجب بسیاری، از جمله خودش، برنده هم شد.

ترامپ آن قدر زیرک بود که از نفرت مردم از باتلاق فساد واشنگتن و ترس از مهاجران به نفع خود بهره بگیرد زیرا هنرهای کثیفی را از استاد و مراد خود، روی کوهن بدنام آموخته بود. او از سخنان عوام‌فریبانه راستگرایانه استیو بانون برای شکست دادن هیلاری کلینتون بدبخت استفاده کرد. بعد از پیروزی، ترامپ نتوانست به قول‌هایش مبنی بر برگرداندن مشاغل آمریکائیان، بازسازی زیرساخت‌های کشور، ایجاد دیوار در مرز جنوبی و خاتمه دادن به جنگ‌های بی‌پایان کشور عمل کند.

ترامپ به هم‌طبقه‌ای‌های خودش تخفیف مالیاتی ۱.۵ تریلیون دلاری داد که اگر برای دور دوم هم انتخاب شود، هزینه این تخفیف از بودجه بیمه اجتماعی و بیمه سالمندان کسر می‌شود. نظامیان می‌توانند راحت باشند زیرا بودجه پنتاگون در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، با حمایت دموکرات‌های فاسد کاهش نیافت و بیشتر هم شد.

ترامپ متقلبی است که کارش فروش رؤیاهای سیاسی است

این تحلیلگر آمریکایی تصریح کرد: ترامپ متقلبی است که کارش فروش رؤیاهای سیاسی است. او خوش‌بینی دور از واقعیت را به مردم می‌فروشد. رؤیای آمریکایی به کابوس میلیون‌ها نفری بدل شده که از اقتصاد بیمار رنج می‌برند. این میلیونر نارنجی‌رنگ مدعی است که دولتش تا قبل از قرنطینه کرونا بزرگ‌ترین اقتصاد تاریخ آمریکا را رقم زده است. شاید برای طبقه ثروتمند پیشرفت اقتصادی بزرگی رقم زده باشد اما برای کارگران نه.

ترامپ قلباً حامی کارآفرینی سرمایه‌دارانه است. سیاست‌های اقتصادی دولت او را می‌توان به عنوان نولیبرالیسم افراطی توصیف کرد که پشت نقاب ملی‌گرایی اقتصادی پنهان شده‌اند. ترامپ با جهانی‌سازی و تجارت آزاد مخالف نیست. او به دنبال آن است که در اقتصاد جهانی برخورد بهتری با شرکت‌های آمریکایی بشود. در حوزه داخلی، او قوانینی را امضا کرد که حوزه مالی، سوخت فسیلی، غذا و حوزه پرستاری خانگی را قانون‌زدایی می‌کرد. ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور «قانون» و «نظم» اعتراضات سیاه‌پوستان آمریکا را با همان شدتی سرکوب کرد که باراک اوباما اعتراضات وال‌استریت را سرکوب کرده بود اما اوباما ظرافت کمتری به خرج داد و خودش را هدف مدافعان عدالت نژادی کرد.

در زمینه سیاست خارجی، راهبرد ترامپ یعنی «اول آمریکا» باعث شد که نهادهای سیاسی و نظامی سردرگم شوند زیرا رویکرد پیچیده او نسبت به روابط خارجی قابل پیش‌بینی نبود. با وجود تفاوت‌هایی در راهکارها، ترامپ یک فرمانده امپریالیست است که همانند روسای جمهور سابق با بی‌رحمی از امپراتوری آمریکا دفاع می‌کند گرچه تلاش‌هایی برای دوستی با روسیه و خروج سربازان از افغانستان هم داشته است.

تلاش‌های او برای عادی سازی روابط با روسیه توسط نهاد مستبد امنیت ملّی و حزب دموکرات در طرح‌های راشاگیت و اوکراین‌گیت که هدفشان ممانعت از تنش‌زدایی و برکناری او از قدرت بود سرکوب شد. هدف اول موفقیت‌آمیز بود اما طرح دوم موفق نبود.

پیشنهاد ترامپ برای خروج سربازان از افغانستان هم با مخالفت دموکرات‌ها و اعضای اصلی حزب جمهوری‌خواه روبرو شد که شدیداً به مخالفت با روسیه برای تأکید بر سلطه جهانی آمریکا متعهد بودند.

سیاست فریبکارانه ترامپ در قبال خاورمیانه

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: پیشنهاد او برای خروج سربازان از سوریه هم فریبکارانه بود زیرا آن سربازان فقط در چاه‌های نفتی سوریه حضور داشتند تا تجاوز امپریالیستی آمریکا را نمایش بگذارند.

در بقیه نقاط خاورمیانه هم اوضاع بهتر نبود و ترامپ هم در اشغال نظامی عراق و هم در حمایت از جنگ عربستان علیه یمن نقش داشت. در فلسطین اشغالی، او سفارت آمریکا را به بیت‌املقدس انتقال داد و اشغال بلندی‌های جولان را به رسمیت شناخت و واسطه توافق صلح بین یک رژیم اشغالگر و امارات متحده عربی شد و به بنیامین نتانیاهو چراغ سبز نشان داد تا کرانه باختری را هم اشغال کند. ترامپ از توافق هسته‌ای ایران خارج شد و یکی از فرماندهان ارشد ایران را ترور کرد و تحریم‌های کشنده‌ای را بر این کشور تحمیل کرد.

در جبهه‌های دیگر، او حملات بی‌وقفه‌ای به سوسیالیسم حاکم بر ونزوئلا و کوبا داشت، به جنگ تجاری با چین دامن زد و جنگ پهپادی اوباما را ادامه داد. او برای مخفی کردن تجاوزهای امپریالیستی خود سعی می‌کند ژولیان آسانژ را به آمریکا برگرداند تا تحت قانون جاسوسی محکومش کند و حملات مستقیمی هم به ضمیمه اول قانون اساسی داشت که تضمین‌کننده آزادی مطبوعات است.

دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان دو روی یک سکه هستند

این پایگاه تحلیلی در پایان نوشت: مردم آمریکا به شدت نیازمند آن هستند که توهم سیاسی را کنار زده و حقیقت را ببینند. دموکرات‌ها و حامیان آنها فکر می‌کنند که با حذف ترامپ، کشور متحد و اصلاح می‌شود. جمهوری‌خواهان فکر می‌کنند که با انتخاب دوباره ترامپ اقتصاد شکوفا می‌شود و «آمریکا دوباره عالی می‌شود». هر دو در اشتباه هستند. مشکلات آمریکا عمیقاً ریشه در سرمایه‌داری نولیبرال دارند؛ سیستمی که موجب محرومیت، جنگ و نابودی محیط زیست می‌شود. این سیستم از نظر جهانی غیرقابل تحمل است. فقط تغییر سیستم است که می‌تواند زمین و مردم آن را نجات دهد. متأسفانه، در انتخابات ماه نوامبر هیچ نامزدی چنین گزینه‌ای را پیشنهاد نکرد.

منبع: جنوب نیوز

کلیدواژه: جمهوری خواهان دونالد ترامپ باراک اوباما دموکرات ها تبدیل شده اقلیت ها شرکت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jonoubnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جنوب نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۹۲۷۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

لبه تیغ

سروش قاسمی: پس از سخنان اصغر جهانگیر(سخنگوی قوه قضاییه) در باب شکسته شدن حکم اعدام بابک زنجانی به 20 سال حبس که تا امروز بیش از 10 سال آن را گذرانده است، واکنش ها و بازتاب های متفاوتی را شاهد بودیم. در ابتدا باید به این نگاه و تغییر رویه قوه قضاییه تبریک گفت و به به مسیر و عملکرد خشنود بود، زیرا که جامعه ما به جایی رسیده است که باید بداند راهکار اعدام نیست و نبوده است. اگر با اعدام چیزی می خواست حل شود، مطمئنا بعد از اعدام  وحید مظلومین معروف به سلطان سکه، قیمت سکه افت می کرد یا حداقل ثابت می ماند، ولی الان می بینیم افت که نکرده است هیچ، بلکه ده برابر هم شده است!
اما پس از آن کلیپی از سخنان حسن روحانی بازنشر می شود و در آن لبّ لباب مطلب این است که این پول کجاست؟ امروز نیز بیشترین دغدغه مردم در ایران اقتصاد است و همیشه با چنین اتفاق هایی مردم ریزبین تر می شودند که این پول کجاست؟ و متأسفانه هنوز پاسخی درخور در این باب داده نشده است و از ارجاع پول صحبت می شود، ولی اقناع مردم صورت نگرفته است. در اینجاست که باید از رویه جدید قوه قضاییه خوشحال بود، اما در عین حال، در خصوص اقناع مردم باید نگران بود. چرا که پرونده بابک زنجانی چند بعد دارد: بعد روانشناختی، بعد تصمیم گیری، بعد قانونی، بعد بین المللی، بعد تحریم

1- بعد روانشناختی: در بعد روانشناختی تبعاتی که این پرونده بر روح تک تک ایرانیان گذاشته است، غیر قابل جبران یا شاید سالیان سال طول بکشد که جبران شود، گاهی در شبکه های مجازی می بینید که برای ارزیابی رقم آن از عدد استفاده نمی شود و آن را به صورت قیاسی می بینند. یعنی: یک میلیارد کیلو برنج ایرانی یا یارانه 400 میلیون نفر در یک ماه یا 6 ورزشگاه مدرن و 200 میلیون کیلو گوشت گوسفندی.

برای مردمی که این روزها زیر شدیدترین فشارهای اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند، چنین رقم هایی از بعد رواشناختی بسیار تکان دهنده و سخت است. اینکه این اعتماد روانی چگونه بازگردد، جای بسی سوال است.

2-بعد تصمیم گیری: در بعد تصمیم گیری که در ویدئو بازنشر شده از حسن روحانی هم مشاهده می کنیم، در دوران دولت بهار چه کسی اجازه چنین کاری را به بابک زنجانی داده است و چگونه بابک زنجانی سر بر می آورد و چرا کسی دیگر متصدی چنین امری نمی شود؟
این سوال نیز بسیار جای تامل دارد و حتی نه در پرونده بابک زنجانی که در اکثر پرونده های فساد چنین سوالاتی مطرح می گردد و پاسخ به آن راهی ندارد جز ریشه یابی این پرونده و به قول رییس جمهور پیشین: باید ریشه را پیدا کرد وگرنه فساد از بین نمی‌رود.

3-بعد قانونی: ضمن دفاع تمام قد از رویه جدید قوه قضاییه که همراه با نگاه حقوق بشری است، اما سوالات بسیاری پیش روی مردم هست. از جمله مقایسه ی نحوه برخورد با دیگر موارد و جرایم و حتی نحوه برخورد با دیگر موارد فساد است. از دل جامعه اینگونه شنیده می شود که چرا و چگونه وحید مظلومین (سلطان سکه)در مدت کوتاهی برایش پرونده تشکیل می شود و اعدام می گردد، اما در مورد پرونده بابک زنجانی سال ها چنین پرونده ای جریان می یابد و در آخر حکم شکسته و به 20سال حبس که نیمی از آن نیز کشیده است، اکتفا می شود؟!
در این بعد باید مردم را قانع کرد. در اینجا کار به انسان هایی که جنایت را خودی و غیر خودی می بینند نداریم، زیرا عده ای جنایت مرگ جورج فلوید را شاید جنایت ندادند، چون اصلا در دید این افراد جنایت نیز سیاست زده است، اما بحث در اینجا نگاه حقوق بشر است و روند بسیار خوبی که شکل گرفته است؛ ولی باید همراه با اقناع مردم باشد و نگاهی که مردم بدانند آن رویه اعدام تمام شده است و حالا به این نتیجه رسیده ایم که اعدام راه حل نیست و باید نوع دیگر  فساد را ریشه یابی کنیم و بنیان گذشته فرو ریخته شده و طرحی نو در انداخته ایم.

4-بعد بین المللی: در این سالیان فسادهایی که در ایران شکل گرفته است، اگر نگوییم بی سابقه، مطمئنا کم سابقه در جهان کنونی است/ این نیز می تواند به حیثیت جنبه بین المللی ایران عزیز نیز خدشه جبران ناپذیری وارد کند و در سطح جهان همانگونه که کشورهای امریکای جنوبی و افغانستان را با قاچاق مواد مخدر می شناسند، ایران را نیز با فساد بشناسند و این نتیجه ای ندارد جز فرار سرمایه؛ زیرا سرمایه گذار به این فکر می کند که یا باید وارد چرخه فساد شود یا سرمایه اش هر لحظه امکان از بین رفتن دارد و این باعث می شود که روند اداری و شفاف سرمایه گذاری و اقتصاد به روند پشت پرده ها و رانتی تبدیل شود که به مرور اقتصاد کشور را ویران کند و در بعد دیگرش سرمایه گذار با خود چنین می گوید که باید با دلال مصاحبت کند تا به سود برسد و تمام این موارد باعث می شود که اقتصاد درجا بزند.

5-بعد تحریم: مهمترین بعد می توان به بعد تحریم های کمر شکن اشاره کرد که در دولت های نهم و دهم بر سر مردم ایران ویران شد و هنوز تبعات آن نیز در سیاست و اقتصاد کشور مشاهده می شود، تبعاتی که به خاطر بی خردی بر مردم ایران وارد شد و تحریم های نفتی و بانکی ای شکل گرفت که باعث حضور و مشاهده فسادهای بزرگی چون بابک زنجانی بودیم، زیرا کشور به حالت نرمال نمی توانست نفت بفروشد و باید تحریم ها را دور می زد و در حالت تحریم و دور زدن تحریم چنین فسادهایی حتما امکان پذیر است، زیرا شما نفت را به فردی می دهید و او باید با هر روشی که می تواند نفت را بفروشد و حالا پول نفت را چگونه به دولت تحویل دهد یا حتی اصلا تحویل ندهد و هزار اما و اگر دیگر، پیش رو است. زیرا حتی اگر اعدام هم شود وقتی پول نفت به دولت تحویل داده نشود و در چرخه اقتصادی و بهبود زندگی مردم نباشد و برای اقتصاد و جیب مردم هیچ سودی نداشته باشد چه فایده دارد؟
 ولی بعد از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید شاهد بودیم که میزان فساد به خاطر برداشته شدن تحریم چقدر کمتر شده بود و این چیزی نیست جز یک کلام که: تحریم باعث فساد می شود.

در پایان باید به این نکته اشاره کرد که برداشته شدن تحریم و همانگونه که آقای صدر عضو مجمع تشخیص مصلحت می گویند باید اف ای تی اف را عملی کرد، زیرا باعث شفافیت مالی می گردد و سعی کرد رویه برجام را ادامه داد و تعامل را با جهان از سر گرفت، زیرا شکوفایی اقتصادی و از بین رفتن فساد دو بخش دارد که یک بخش رویه قضایی است که نشانه های تغییر را مشاهده می کنیم و باید از این رویه خشنود بود و یک بخش دیگر نیز اقتصاد باز و شفاف است؛ که راهی جز تعامل با دنیا و رویه برجام نداریم. زیرا نیاز به سرمایه گذاری چه در داخل و خارج داریم. و این راهی نیست جز حرکت به لبه تیغ؛ که البته با تکیه بر خرد می توان به سمت آینده ای روشن گام برداشت.

دیگر خبرها

  • شگفتی در اسنوکر قهرمانی جهان؛ حذف وفایی، سالیوان و ترامپ
  • مجازات متصدی دارو خانه دامپزشکی متقلب در اشنویه
  • لبه تیغ
  • اسد:جنگ غزه چهره واقعی و فریبکار غرب و آمریکا را نشان داد
  • ترامپ، دولت بایدن را با گشتاپو مقایسه کرد
  • تیم فوتسال سیمین کک شاهرود مغلوب مهمان مشهدی شد
  • تیم فوتسال سیمین کک شاهرود مغلوب تیم مهمان مشهدی شد
  • دولت اژدهای هفت سر فساد را در بخش‌های مختلف شناسایی کند
  • مبارزه با فساد در الوند پایان نمی‌پذیرد
  • جنبش دانشجویی عامل فروپاشی اندیشه استکبار جهانی