جزئیات قتل دختر ۱۵ساله به دست مرد ۶۲ساله | پیدا شدن یک دختر زندانی در خانه قاتل | قاتل شیما یک جنایتکار سریالی است؟
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۹۴۳۳۶
مرد سالخوردهای که از چند روز قبل به اتهام دست داشتن در ناپدید شدن دختری ۱۶ساله به نام شیما دستگیر شده است، پس از چند روز بازجویی اعتراف کرد که دختر نوجوان را به قتل رسانده و جسدش را کنار یک رودخانه دفن کرده است. اعترافات این مرد در حالی است که چند روز قبل پلیس، دختر جوانی که در خانه این مرد زندانی بود را نجات داده و از سویی کشف چندین جفت کفش دخترانه در خانهاش، احتمال ارتکاب قتلهای سریالی توسط او را مطرح کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش همشهری آنلاین، ماجرای ناپدید شدن شیما، به روز ۲۶مردادماه سال ۹۸برمیگردد. او پس از آنکه به بهانه خرید بدلیجات از خانه خارج شد ناپدید شد و دیگر به خانه برنگشت.
وقتی چند ساعت گذشت و شیما برنگشت، پدر و مادرش که دلواپس او بودند تلاشهایشان را برای پیدا کردن او آغاز کردند. چند ساعت بعد بود که شیما بهوسیله شمارهای ناشناس با خانهشان تماس گرفت. او گریه میکرد و معلوم نبود چه بلایی به سرش آمده و کجاست.
شیما بدون اینکه از حادثهای که برایش اتفاق افتاده حرفی بزند تماس را قطع کرد تا نگرانی پدر و مادرش درباره سرنوشت او بیشتر شود. در این شرایط بود که والدین دختر نوجوان از پلیس کمک خواستند و تحقیقات برای پیدا کردن ردی از دختر گمشده آغاز شد.
سایه به سایه شیمااز روزی که شیما گم شد تاکنون پدرش یک روز هم آرام و قرار نداشته و هرجایی را که گمان میکرد ممکن است دخترش در آنجا باشد زیر پا گذاشته است. یکی از این مکانها ترمینال بیهقی بود. یعنی همانجایی که شیما آخرین بار از طریق یک تلفن ثابت با خانه تماس گرفته و با مادرش صحبت کرده بود.
تلفن متعلق به یک مغازه در ترمینال بیهقی بود. متصدی آنجا مرد جوانی بود که گفت: دختر نوجوان وارد مغازهام شد. من مشغول مرتب کردن ویترین بودم. او کمک خواست و گفت میخواهد تلفن کند. من هم تلفن در اختیارش گذاشتم و او تماس کوتاهی برقرار کرد و از مغازهام خارج شد.
آنطور که دوربینهای مداربسته ترمینال نشان میداد شیما پس از خروج از مغازه برای دقایقی روی یکی از نیمکتها نشسته بود تا اینکه مردی سالخورده به سراغش آمد. مرد چند دقیقه با شیما صحبت کرد و سرانجام او را با خودش برد و سوار بر یک پژو پارس سفید رنگ از آنجا دور شدند.
خانه وحشتپدر شیما که سایه به سایه بهدنبال دخترش بود مشخصات خودروی مرد سالخورده را در اختیار پلیس گذاشت و از آنها کمک خواست. مأموران با بررسی اطلاعات خودرو پی بردند مالک آن بهلول -۶۲ساله- نام دارد. او سالها قبل از همسرش جدا شده و به تنهایی در خانهای قدیمی در شرق تهران زندگی میکرد.
در این شرایط بود که مأموران با مجوز قضایی راهی خانه این مرد شدند و او را بازداشت کردند. در بازرسی از آنجا چندین جفت کفش دخترانه و چندین تار مو کشف شد اما زمانی که بهلول تحت بازجویی قرار گرفت، گفت از سرنوشت شیما اطلاعی ندارد. او توضیح قانع کنندهای درخصوص کفشهای دخترانه نداشت و معلوم نبود در خانه قدیمی او که در و همه پنجره هایش حفاظ داشت چه گذشته است.
او یک مرتبه گفت که بعد از سوار کردن شیما او را در نظامآباد پیاده کرده و دیگر او را ندیده است. بار دیگر گفت شیما را به خانهاش برده و به او پناه داده اما وقتی که خواب بوده شیما از خانه او فرار کرده است. با اینکه ظن و گمانها نسبت به بهلول قوی بود اما دلیل محکمی درباره دست داشتن او در مفقود شدن شیما وجود نداشت به همین دلیل او پس از چند روز آزاد شد.
درخواست کمکحدود ۱۵ماه از ناپدید شدن مرموز شیما میگذشت و هیچکس از سرنوشت او اطلاع نداشت. مأموران پلیس همه فرضیهها را در اینباره به دقت مورد بررسی قرار داده اما نتوانسته بودند نشانی از او پیدا کنند. با وجود این پدر شیما همچنان بهدنبال روشن شدن سرنوشت تنها فرزندش بود.
وقتی ماهها گذشت و او مستاصلتر از همیشه شد فیلم کوتاهی از خود منتشر کرد و در آن ضمن بازگو کردن ماجرا از مسئولان قضایی و انتظامی درخواست کمک کرد. فیلمی که در شبکههای اجتماعی منتشر و باعث تاثر کاربران شد.
چند روز پس از انتشار این فیلم بود که دادستان تهران به سرپرست دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تحقیقات در اینباره از سرگرفته شود. در این شرایط بود که بهلول بهعنوان تنها مظنون این پرونده بار دیگر بازداشت شد تا ناگفتههای این پرونده را بازگو کند.
نجات از خانه وحشتپدر شیما درباره بازداشت بهلول به همشهری میگوید: او چند روز قبل بازداشت شده بود و مأموران آگاهی گفتند تا یک هفته دیگر سرنوشت پرونده روشن میشود. من هم منتظر بودم تا اینکه چند شب قبل یکی از دوستانم که خانهاش در نزدیکی خانه بهلول است با من تماس گرفت و خبر عجیبی داد. او گفت شب قبل مردم با داد و فریادهای دختری جوان که از خانه بهلول شنیده میشد به خیابان ریخته بودند. من خیلی تعجب کردم؛ چرا که بهلول در بازداشتگاه پلیس آگاهی بود. دختر جوان به مردم گفته بود که در خانه زندانی شده است و دقایقی بعد پلیس و مأموران آتشنشانی خود را به آنجا رسانده و با شکستن در دختر جوان را نجات داده بودند. او به مأموران گفته بود که بهلول از چند روز قبل او را در آنجا زندانی کرده و دیگر به خانه بازنگشته است.
اعتراف به قتلبا نجات دختر جوان بازجوییها از بهلول ادامه یافت تا اینکه سرانجام در اعترافات تکاندهنده گفت که شیما را به قتل رسانده و جسدش را در زادگاهش واقع در شمال غرب کشور دفن کرده است.
او که بارها درباره سرنوشت شیما اظهارات ضدو نقیضی داشت، گفت: همان زمان دختر نوجوان را به قتل رساندم و جسدش را در کنار یک رودخانه دفن کردم.
به این ترتیب گروهی از مأموران پلیس راهی محلی که بهلول گفته بود شدند و جستوجو برای یافتن پیکر دختر نوجوان را آغاز کردند.
آنها حتی از بیل مکانیکی برای جستوجو در اطراف رودخانه استفاده کردند اما نتوانستند هیچ اثری از جسد پیدا کنند. با وجود این، به گفته پدر شیما، اعترافات بهلول نشان میدهد که قتل دخترش قطعی است.
خانه وحشتپدر شیما که لحظه به لحظه در جریان اخبار این پرونده است به همشهری میگوید: هنوز درباره انگیزه بهلول از قتل دخترم چیزی نمیدانم. اوایل گمان میکردم که دخترم را با انگیزه قاچاق از کشور خارج کرده باشد اما حالا او اعتراف کرده که دخترم را کشته است ولی نمیدانم با چه انگیزهای. دختر من چه گناهی کرده بود که مرد جنایتکار این بلا را بر سرش آورد؟ شیما تنها فرزندم بود و حالا بدون او چه کنم؟
وی ادامه میدهد: اعتراف بهلول درباره قتل شیما از یک سو، کشف چندین جفت کفش دخترانه و تارهای مو در خانهاش از سوی دیگر و همچنین نجات دختر جوان از خانه بهلول نشان میدهد بهاحتمال زیاد او تاکنون دختران زیادی را به خانهاش کشانده است که تحقیقات پلیس در این خصوص ادامه دارد.
هرچند باید در انتظار نتایج تازهترین بازجوییها از این متهم ماند اما یکی از پرسشها درباره او این است که آیا بهلول قتلهای دیگری هم مرتکب شده است؟
منبع: همشهری
بیشتر بخوانید:
ویدئو | ضجههای تلخ یک پدر پس از شنیدن خبر قتل فرزندش | شیما را چه کسی کشت؟ کد خبر 562975 برچسبها حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: حوادث ایران دختر نوجوان چند روز قبل چند روز ناپدید شد دختر جوان پدر شیما خانه اش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۹۴۳۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چشم، دیگر سریال حشاشین نمی بینیم!
سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: «بازی را آن کسی میبرد که رسانه را میفهمد و با زیرکی و ظرافت ایدئولوژی اش را تبلیغ میکند؛ و تو هنوز فکر میکنی با زدن و بستن و ممنوع کردن و توقیف و پلمپ میتوانی کاری از پیش ببری. بچرخ تا دنیا هم بچرخد و به زودی به تو بفهماند یک من ماست چه قدر کره دارد.»
ای کاش میتوانستم تعبیر یوسفعلی میرشکاک را درباره ممیزان این روزگار این جا بنویسم. نه این که محافظه کاری کنم، نه. برای من نوشتنش آسان است، اما حوصله شکایت و دادگاه و این حرفها را ندارم و در ضمن نمیخواهم دوستان خبرآنلاین را به زحمت بیندازم. البته فکر میکنم خیلی هایتان شنیده اید، اما اگر کسی نشنیده و دوست دارد بشنود به مصاحبه ایشان با حسین دهباشی مراجعه بفرماید.
بله، درست حدس زدید کسی که در این روزگار بر روی سریالی مهر ممنوعیت بزند مصداق همان چیزهایی است که میرشکاک گفت. آن هم سریالی که خیلیها دیده اند. بسیاری از رسانههای ایرانی درباره آن نوشته اند و به تیتر یکِ چندین و چند روزنامه اصلاح طلب و اصولگرا تبدیل شده.
سریالی که اگر هم کسی ندیده باشد حتما با این حرفهای خنده آورنده ترغیب میشود که ببیند. سریالی که یافتن آن قطعا از یافتن سریالهای داخلی راحتتر است. سریالی که از همه سریالهایی که ما ساخته ایم چند سر و گردن بالاتر است.
سریالی که البته آشکارا به تحریف تاریخ پرداخته. از همه جالبتر این که کشوری که خودش از حیث نظری و تئوریک پایگاه داعش محسوب میشود این سریال را ساخته و هنرمندانه رگ و ریشه داعش را به ایرانیها ربط داده. حالا شما برو با داعش در سوریه و عراق بجنگ.
بازی را آن کسی میبرد که رسانه را میفهمد و با زیرکی و ظرافت ایدئولوژی اش را تبلیغ میکند؛ و تو هنوز فکر میکنی با زدن و بستن و ممنوع کردن و توقیف و پلمپ میتوانی کاری از پیش ببری. بچرخ تا دنیا هم بچرخد و به زودی به تو بفهماند یک من ماست چه قدر کره دارد. هرچند تو اگر خردک عقل و فهمی داشتی باید خیلی زودتر از اینها میفهمیدی که نفهمیدی. حقا که یوسفعلی درست گفت.
همین سریال خوشساخت مغرضانه و تحریفگر، امسال ماه رمضان به مراتب از سریالهای فاخر و نیمه فاخر تلویزیون شما بیشتر دیده شد. گواهش هم این که الان هیچکس فیلمها و سریالهای مناسبتی و غیرمناسبتی شما را در همین ماه رمضانی که گذشت به خاطر نمیآورد، اما هرجا که میروی بحث سریال حشاشین داغ است؛ و باز بد نیست حضراتِ عشقِ ممنوعیت بدانند که این سریال با همه عیب و ایرادهایش چه شور و شوقی را در مخاطب ایرانی برانگیخته تا از حسن صباح و اسماعیلیان و سلجوقیان بیشتر بداند.
سری به کتابفروشیها بزنید و بپرسید در این ایام چه مقدار مردم به آنها مراجعه کرده اند و کتابهایی در این موضوعات خواسته اند.
شما از کلمه شبهه میهراسید چرا که فکر میکنید شبهه افکنی یعنی برباد دادن چیزی که شما آن را مطلق و بی عیب میدانید، اما خیر و برکاتی که در شبهه افکنی است را نمیتوانید درک کنید. نمیتوانید، چون همه عمر مطلق اندیش بوده اید و خود را مبرا از هر عیب و ایرادی دانسته اید. گمان برده اید حق به تمامی در اختیار شماست و هرکه، چون شما نیندیشد راه ضلالت و گمراهی را میپیماید.
درست به همین دلیل حق پنداری است که نه تنها نتوانسته اید برای تبلیغ آن چه مدعی آن هستید کاری از پیش ببرید بلکه هرگاه خواسته اید به زعم خود باطلی را معدوم نمایید شده اید مبلغ تمام قد آن.
الان هم فکر میکنید با تحکم و ممنوع اعلام کردن سریال حشاشین کار این سریال ضاله تمام است و ضربه محکمی بر پیکر استعمار وارد آورده اید. طیب الله. بتازید و بر گرده دریا تازیانه فرود آورید که زمین و زمان تحت سیطره شماست تا کور شود هرآن که نتوان دید.
چه تکاپوی رقت انگیزی است باد را بندی زمین کردن
یا به سودای کشتن خورشید اسب میدان جنگ زین کردن
حکم کردن به خاک تا نرود هرگز از ملک خویشتن بیرون
آتش و آب را به دستوری راهی سرزمین چین کردن
بر هوا بخیه و به سندان مشت میزنند و به خویش میبالند
گویی از روز اول خلقت بوده تقدیرشان چنین کردن
عقل و تدبیر اکتسابی نیست، گرگ هرگز پلنگ مینشود
گرچه در اوج صخره بنشیند طعمه ماه را کمین کردن