Web Analytics Made Easy - Statcounter

آیا حتی در صورت بازگشت آمریکا به برجام، شرایط اقتصادی و فروش نفت ایران تفاوت فاحشی خواهد کرد؟

به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، تقریباً با مسجل شدن پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا، امیدواری زیادی در داخل کشور شکل‌گرفته‌است. خوشحالی از این بابت که با روی کار آمدن بایدن، قفل تحریم‌هایی که نفس اقتصاد ایران را به شماره انداخته‌است، باز خواهد شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
اما آیا میان بایدن و ترامپ تفاوتی وجود دارد و حتی در صورت بازگشت آمریکا به برجام، شرایط اقتصادی و فروش نفت ایران تفاوت فاحشی خواهد کرد؟ شرایط کشور در دوران پساترامپ چگونه خواهد بود.

۱- در ابتدای نوشتار، محض شهادتین، شادمانی بسیار خود را از تحقیر شدن ترامپ قاتل ابراز می‌کنم. این نوشتار تلاشی است برای ارائه چارچوبی واقع گرایانه فراتر از این شادی نخستین.

۲-وقتی کیسینجر با تمارض به مرض قلبی، نهانی از پاکستان به پکن رفت و با هیجان برای یک توافق سریع روبروی چوئن لای نشست و گفت:" باید فرصت نیکسون را برای بهبود روابط آمریکا-چین قدر دانست. " پاسخ شنید که:" قبل‌تر آقای کندی هم به دنبال ابتکار در رابطه با چین بود، اما اجل امانش نداد. ما روی خواسته‌های اصلی خودمان متمرکز هستیم و اگر در گفتگو با دولت نیکسون به آن نرسیم منتظر می‌مانیم تا کندی‌ها و نیکسون‌های دیگری بیایند. " در عمل هم با وجود محدود بودن فرصت، چینی‌ها تا وقتی آمریکا اذعان به چین واحد را در بیانیه نگنجاند، هیچ پیشرفتی در روابط طرفین حاصل نشد. برای چین تا جایی که به هسته سخت خواسته هایش بر می‌گشت، در عمل هیچ تفاوتی بین نیسکون‌ها و کندی‌ها نبود. کمتر از ده سال بعد چین در پرونده تیان آن من نه تنها بین دو حزب فرق می‌گذاشت بلکه خیلی آشکار از منافع اقتصادی جمهوری خواهان در معامله با چین برای کندکردن تلاش دموکرات‌ها علیه چین استفاده می‌کرد. چه " بی تفاوت انگاری" تفاوت بین دو حزب در آمریکا و چه استفاده آشکار از تفاوت دو حزب کمتر از ده سال بعد، هر دو رویکرد عاقلانه‌ای بودند. به سادگی در ۱۹۷۱ موارد اصلی در پرونده چین- آمریکا در وضعیتی نبود که اهداف و دیدگاه دو حزب درباره آن تفاوتی داشته باشد و "بی تفاوت انگاری" راهبرد درست بود. ده سال بعد، اما مواردی که در فهرست تحریمی آمریکا بعد از واقعه تیان آن من مطرح می‌شدند دقیقا محل تفاوت دو حزب آمریکایی بودند و استفاده از آن تفاوت عاقلانه می‌نمود.

۳- آیا بایدن و ترامپ با هم متفاوتند؟ قطعاً نه فقط در رفتار، بلکه در گروه‌های ذینفع، فلسفه حکمرانی و برای ما از همه مهمتر در پرونده خاورمیانه. طبعاً حالا بن سلمان روزی هزار آرزو می‌کند کاش بن نایف را به حبس نفرستاده بود. اردوغان ناچار از بازتنظیم شرایط خود است و سیسی باید خیلی حواسش را بیشتر جمع کند. اما آیا بایدن و ترامپ در پرونده ایران هم تفاوت دارند؟ مرور تجربه بند ۲ می‌گوید باید این سوال اصلاح شود:"آیا در موارد اصلی فعلی پرونده ایران- آمریکا بایدن و ترامپ متفاوتند؟ "

 پربیننده تریناخبار و نتایج انتخابات آمریکااخبار و نتیجه انتخابات آمریکابایدن یا ترامپ؟ / کشور‌های اروپایی خواستار پیروزی کدام نامزد انتخاباتی هستند؟ اخبار انتخابات آمریکا بعد از گذشت ۴۴ساعت از پایان رای‌گیریاخبار انتخابات آمریکا بعد از گذشت ۳۵ساعت از پایان رای‌گیری

۴-سوالات اصلی اقتصادی آمریکا در دوران پس از کرونا (فارغ از آنکه چه کسی در راس آن باشد) یکسانند. سیاست انبساط پولی بسیار گسترده دوران کرونا به هر حال حدی از سترون سازی پولی و بالا کشیدن نرخ‌های بهره بعد از آن را ناچار می‌کند. این همه در حالی است که در بین اقتصاد‌های اصلی چین درست برخلاف بقیه، هیچ سیاست پولی انبساطی غیرعادی‌ای انجام نداده و نیاز چندانی به این دوره پردردسر انقباض پولی برای ممانعت از تورم ندارد و اینجا دقیقاً جایی است که مشکل آغاز می‌شود:" غرب ناچار از افزایش نرخ‌های بهره و خنک کردن اقتصاد در جهان پساکروناست در حالیکه چین کوچکترین نیازی به چنین کاری ندارد. " و اضافه کنید که درست در میانه این دردسر تلاش برای کاهش تراز تجاری منفی توسط ترامپ عملاً (موقتاً یا دائماً) شکست خورده است و حدی از نیاز به فروش اوراق قرضه دلاری به خارجی‌ها برای جبران کسری تراز تجاری  باقی است و این باز خودش به عنوان یک عامل رو به بالای نرخ بهره کار می‌کند. چه جای آنکه سهم فروش اوراق قرضه دلاری به خارجی‌ها از ۴۵ درصد در دهه ۹۰ به ۳۶ درصد در دهه دوم قرن بیست و یک رسیده است و این همان حقیقی است که رییس جمهور آمریکا را (ترامپ باشد یا بایدن) به سیاست کنترل کسری تراز تجاری وا می‌دارد. این همان شرایطی است که رییس اجرایی IMF آن را به دوره صعود طولانی و سخت از یک قله پس از کرونا برای همه جهان تشبیه می‌کند.

ماندل مقاله بی نظیری دارد که توضیح می‌دهد در شرایط  پسا برتن ووزد دو اقدام اصلی مانع از بی ثباتی اقتصادی می‌شود. اول کنترل تورم در داخل و دوم هماهنگی نسبی بین بانک‌های مرکزی اصلی جهان در انبساط و انقباض ترازنامه خود و خوب در وضعیتی هستیم که چین نیازی به این هماهنگی ندارد.

۵- حقایق بند ۴ از جهات مختلف به  پرونده ایران-آمریکا مرتبط است. اولاً رییس جمهور آمریکا ترامپ باشد یا بایدن نمی‌تواند از نفت شل بگذرد. هر سنت ارزش افزوده این صنعت در محاسبه تولید ناخالص داخلی آمریکا آن هم وقتی که جایگاه نخست آن کاملاً به چالش کشیده شده ضروری است. بعد از یک کسری بودجه گسترده کرونایی حدی از کاهش نسبت بدهی ملی به تولید ناخالص داخلی (شبیه به انچه کلینتون کرد.) ضروری است و نفت شیل یک کاسبی مالیات پرداز خوب است که کل زنجیره ارزش افزوده آن داخل اقتصاد آمریکاست. از این گذشته این فناوری نقش مهمی در کاهش کسری تراز تجاری آمریکا دارد. رییس جمهور بعدی هر شعاری که داده باشد و سخن از هر سیاستی در حوزه انرژی کرده باشد، نمی‌تواند پاسخی متفاوت به سوال نحوه رفتار با بخش نفت شیل بدهد. با توجه به حقایق فوق چرا باید امریکا از ورود مجدد یک تولید کننده نفت آن هم با قیمت تولید بسیار ارزان به بازار استقبال کند؟ چرا باید رییس جمهور بعدی آمریکا فروش پایدار یا آزادانه نفت ایران را متناسب با منافع ملی آمریکا بداند؟

۶- موثرترین ابزار آمریکا برای کنترل چین کاهش تنوع مبادی تأمین انرژی چین است. چینی‌ها از گذشته یک نوع تسهیم ریسک سیاسی سبد تأمین کنندگان نفت داشته اند که عبور یک منبع از درصدی مشخص را خلاف منافع ملی خود می‌دانسته اند. همین حالا چند سال است که روس‌ها در تأمین نفت چین از این حدود گذشته اند و چینی‌ها بسیار از این بابت احساس ریسک می‌کنند.   به جز این، آمریکایی‌ها از ابزار‌های مختلف برای کنترل مسیر دریایی نفت به چین برخوردارند. از عراق تا تنگه مالاکا. چرا آمریکا باید با اجازه فروش آزادانه و پایدار نفت توسط ایران اولاً به چین کمک کند تا تسهیم سبد تأمین خود را بهبود بخشد و ثانیاً مسیر لجستیکی متفاوت از مسیر تحت کنترل خود را ایجاد کند؟

۷-پس از تروریستی اعلام کردن بانک مرکزی ایران، با اعمال تگ SDGT بر بانک و دارایی‌های آن عملاً امکان استفاده از آن برای کالای اساسی با دست انداز مواجه شد. از آن روز آمریکایی‌ها از نیاز ایران به ذخایر بانک مرکزی برای خرید کالا‌های اساسی بعنوان یک شیر تنظیم گر رفتار امنیتی ایران بهره برده‌اند و ایران را به یک دشمن کاملاً تحت کنترل بدل کرده اند. چرا آمریکایی‌ها (بایدن یا ترامپ) باید از این شیوه عالی کنترل رفتار دست بکشند و تحریم‌های بانک مرکزی را لغو کنند؟

۸- یکبار دیگر حقایق فوق را در چارچوب مقاله ایلان گلدنبرگ  و همکاران مرور کنیم. دقیقاً گام اول آمریکای بایدن روی جابجایی ذخایر بانک مرکزی با اهداف بشردوستانه تنطیم شده (کنترل رفتار با ذخایر قبلی) و نه فروش نفت و در گام دوم که از آرامش متقابل منطقه‌ای سخن رفته باتوجه به در جریان بودن بازآرایی نیرو‌های آمریکا در عراق و سوریه و سرعت فرآیند تطبیع بین اسرائیل و امارات عملاً ایران با پذیرش آرامش متقابل یک امتیاز بسیار بزرگ به طرف مقابل داده است نه صرفاً یک آتش بس موقت.   گام سوم،   اما درباره بازگشت متقابل به برجام یا یک توافق هسته‌ای دیگر است.

۹- آیا آمریکا می‌تواند به برجام بازگردد بدون آنکه تحریم نفتی یا بانک مرکزی را لغو کند؟ با یک تعریف ضیق از برجام مثل اینکه تحریم کاتسا را نقض فاحش برجام نداند، بله. در واقع تگ SDGT که ذیل کاتسا به صنعت نفت ایران و بانک مرکزی آن اعمال شده است با چنین تعریفی می‌تواند باقی بماند. یعنی آمریکا به برجام بازگردد بدون آنکه عملاً اتفاقی بیفتد. از این لحاظ بین بازگشت به برجام و بازگشت همه چیز به تاریخ خروج آمریکا از برجام تفاوت جدی وجود دارد.

اما فراتر از این و با فرض اینکه باقی ماندن این تحریم‌ها را نقض فاحش برجام بدانیم آیا آمریکا می‌تواند مانع از فروش پایدار نفت ایران در چارچوب برجام شود؟ بله. در برجام تحریم نفتی هرگز لغو نشد بلکه صرفاً سقف فروش نفت ایران معلق شد. به بیان دیگر هر خریداری باید در ایام برجام برای خرید خود مجوز اوفک را بصورت عمومی یا موردی بگیرد. ترکیب این حقیقت با آنکه ریسک بازگشت مجدد تحریم‌ها همیشه وجود دارد باعث می‌شود اولاً بازگشت ایران به بازار نفت به سرعت سال ۹۵ نباشد و ثانیاً همیشه عدد آن متناسب با منافع ملی آمریکا قابل تنظیم باشد. در واقع همیشه بر اصل بازگشت نفت ایران به بازار و نیز میزان پایداری آن متناسب با اهداف آمریکا در بند ۴ و ۵ و ۶ ابهام جدی وجود دارد، فارغ از آنکه چه کسی رییس جمهور آمریکا باشد.

۱۰- آیا رای آوردن بایدن آن هم به این صورت ممکن است منجر به سناریو‌های خوشبینانه‌ای شود؟ قطعاً. اما نه از دریچه پرونده ایران-آمریکا. انتخاب بایدن و بخصوص نحوه رای آوری ضعیف او و باقی ماندن شکاف‌های مهم و بزرگ در جامعه آمریکایی یک گام مهم به سمت یک جهان چند قطبی‌تر است. نعمتی که ایران از ۱۳۷۰ تا کنون از آن بی بهره بوده است. وقتی از اصطلاح "جهان چند قطبی تر" استفاده می‌کنم  صرفاْ می‌کوشم با استفاده از کلمات کهن  آینده را توصیف کنم، بدون آنکه این کلمه را جامع بدانم.   ایران در شکل گیری این جهان "چند قطبی تر" بدون آنکه  نقشه‌ای داشته باشد یا بداند یا نفعی ببرد، نقش مهمی داشته است که شرح آن موضوع نوشتار دیگری است.  

۱۱-برگردیم به سوال آغازین. آیا برای ایران فعلی فارغ از هیاهو‌ها و این حقیقت تلخ که سیاست داخلی ایران و انتخابات آتی کاملاً درگیر سیاست خارجی آن است، عملاً تفاوتی بین ترامپ دور دوم و بایدن هست؟ خیر. آیا روزی می‌رسد که بعد از گذار از مرحله فعلی به جایی برسیم که سرمایه‌گذاری روی تفاوت دو حزب معقول باشد؟ در آینده بله.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: آمریکا ایران بایدن انتخابات آمریکا بایدن و ترامپ پرونده ایران بانک مرکزی تراز تجاری رییس جمهور بدون آنکه نفت ایران فروش نفت تحریم ها دو حزب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۰۶۰۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تعریف دولتمردان برجام از خود به خاطر نابودی یک دهه فرصت رشد اقتصادی!

«برجام صرفاً یک مخدر بود که حواس مسئولین را از تحولات پرت کرد. برجام هویت دولت قبل است و به همین دلیل نمی‌خواهند شکست آن را بپذیرند. بدفهمی دولت روحانی از پدیده تحریم باعث از دست رفتن دهه۹۰ شد».

به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهوری در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، اخیرا در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد به بیان نقاط ضعف و قوت دهه نود پرداخت و در حالی که بیان می‌کرد دهه نود، بدترین دهه مردم ایران بوده، به تعریف و تمجید درباره برجام پرداخت. در واکنش به این اظهارات، مسعود براتی کارشناس مسائل اقتصادی به رجانیوز گفت: برخی از صحبت‌های آقای جهانگیری درباره وضعیت اقتصادی و تحولات دهه ۹۰ قابل‌قبول و برخی تحلیل‌ها غیرواقعی هستند. دهه ۹۰ دهه گمشده اقتصاد ایران است، اما آقای جهانگیری به دلایل این گمشدگی اشاره نکردند. بر خلاف آن چیزی که مدنظر آقای جهانگیری است که برجام توانست شرایط اقتصادی جامعه را متحول کند، اتفاقاً نوع مواجهه دولت‌های یازدهم و دوازدهم در بحث تحریم‌ها و مسیری که انتخاب شد، یعنی مسیر مذاکره برای رفع تحریم‌ها، بدون شک اثر خیلی جدی در گم‌شدن دهه ۹۰ در اقتصاد ما داشته است.

آن چیزی که متأسفانه در دهه ۹۰ اتفاق افتاد، بدفهمی از پدیده تحریم، از نحوه کارکرد تحریم و از جایگاه تحریم در سیاست خارجی آمریکا و اهداف خصمانه‌ای بود که دولت آمریکا در قبال ایران دنبال کرد و برنامه‌هایی که علیه مردم ایران داشت. این بدفهمی سبب شد که راه اشتباهی انتخاب شود و این راه اشتباه باعث شد که ما دهه ۹۰ را برای رشد اقتصادی و استحکام اقتصادی از دست بدهیم. این نکته‌ای است که آقای جهانگیری اصلاً به آن اشاره نکرده است.

از طرفی ایشان در بحث اقتصادی برجام اغراق‌هایی هم کرده است. البته برجام آورده‌ها و نتایجی داشته، اما نه آن چیزی که به‌صورت اغراق گونه بیان شود. مهم‌ترین آورده برجام فروش فیزیکی نفت ایران و بازگشت سطح فروش نفت به قبل از تحریم‌ها بود که در سال‌های ۹۵ و ۹۶ اتفاق افتاد. نوع تعاملات اقتصادی خارجی ایران به‌گونه‌ای شد که کاملاً نسبت به بازگشت تحریم‌ها آسیب‌پذیر شد و لذا هر چند شاهد رشد نفتی خوب در سال ۹۵ بودیم، اما این رشد در سال ۹۶ رخ نداد، چون مهم‌ترین متغیر آن نفت بود و یک‌بار اتفاق افتاد و وقتی در سال ۹۷ با تحریم‌ها مواجه شدیم و خروج آمریکا از برجام اتفاق افتاد، دو سال پیاپی رشد منفی را تجربه کردیم که کل آن رشد مثبت را به محاق برد و در مجموع دهه ۹۰ برای ما دهه درجازدن محسوب می‌شود.

برجام نتوانست مشکلات ما را با دنیا رفع‌ و رجوع کند، بلکه صرفاً یک مسکن موقتی بود و بیشتر برای ما نقش مخدر را ایفا کرد و ما نسبت به روندهایی که برای ما تهدید بودند، چه در منطقه و چه در سطح جهان، بی‌توجه شدیم و حتی به توسعه زیرساخت‌های تحریم که در دولت اوباما و بعد ترامپ انجام شد؛ از جمله راه‌اندازی مرکز هدف‌گیری تأمین مالی تروریسم در منطقه خلیج‌فارس در کشور عربستان توجه نکردیم. قانون کاتسا که توسط کنگره آمریکا تصویب شد، برای ما امر مهمی تلقی نشد و به آن توجه نکردیم و ضرباتی هم که در سال‌های ۹۷ و ۹۸ بر ما وارد شدند، ماحصل همین بی‌توجهی‌ها بودند، لذا نه‌تنها مشکلی از ما حل نشد، بلکه ما را در یک خلسه و فضای ناهشیاری قرارداد که آسیب آن را دیدیم. این ادعا که برجام در جذب سرمایه‌گذاری خارجی موفق بوده، با آمارهای موجود تطابق ندارد. در سال‌های ۹۵ و ۹۶ که سال اجرای برجام است، روی کاغذ رشد سرمایه‌گذاری خارجی رخ ‌داده، اما در واقعیت طرح‌هایی که عملیاتی شدند و سرمایه‌های که به‌صورت واقعی وارد کشور شدند، اعداد بسیار کمی هستند که نشان می‌دهند سرمایه‌گذاران نتوانستند اعتماد کنند و ریسک تحریم‌ها کماکان برقرار بوده است؛ لذا در سال ۹۵ زیر ۲ میلیارد دلار تحقق سرمایه‌گذاری خارجی رخ‌ داده و در سال ۹۶ هم همین حدود بوده است؛ درصورتی‌که در دوره آقای رئیسی در سه سال اخیر اعداد بسیار قابل‌توجهی ثبت شده‌اند که در مسیر اجرا قرار دارند. برای مثال در سال ۱۴۰۲ مبلغ سرمایه‌گذاری طبق اعلام رسمی متولی امر ۵.۵ میلیارد دلار بوده است.

علت دفاع آقای جهانگیری از برجام این است که مهم‌ترین ایده دولت آقای روحانی مذاکره بود و نتیجه آن که برجام باشد، هویت آنها را می‌سازد. طبیعی است که از آن دفاع و طبیعتاً تمام تحلیل‌های خودشان را به این سمت معطوف کنند که برجام اتفاق مهمی بوده و تجویز فعلی‌شان هم برجام باشد. ناموفق بودن این مسیر و عدم توفیقاتش برای همه ایرانی‌ها شفاف و تثبیت شده است.

دیگر خبرها

  • پیش‌بینی نتیجه انتخابات آمریکا توسط پیش‌گوی معروف
  • رای‌دهندگان آمریکایی به ترامپ نگاه مثبت‌تری دارند
  • پیشی گرفتن ترامپ از بایدن در نظرسنجی‌ها
  • کنایه بایدن به ترامپ: با یک بچه ۶ ساله رقابت می‌کنم
  • انتقاد بایدن از ترامپ در مهمانی در کاخ سفید
  • پرونده کثیرالشاکی موسوم گروه "ش" به دادگاه ارسال شد
  • رسیدگی قضائی به اخلال ۶۰۰۰ میلیارد ریالی در نظام اقتصادی
  • بایدن: قصد دارم با ترامپ مناظره کنم
  • بلومبرگ: تیم اقتصادی ترامپ به دنبال مقابله با کشورهایی است که دلارزدایی می‌کنند
  • تعریف دولتمردان برجام از خود به خاطر نابودی یک دهه فرصت رشد اقتصادی!