مذاکره با آمریکا یک بحث حاکمیتی است / اصولگرایان تن به مذاکره خواهند داد؟
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۹۱۲۹۷۱
رویداد۲۴ غلامعلی رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است که بحث مذاکره با آمریکا یک بحث حاکمیتی است و مجلس و دولت تا حدی در این ارتباط قدرت دارند. او تاکید کرد: «وقتی رهبری مذاکرات با آمریکا را غیرممکن اعلام کند از دولت و مجلس نیز کاری ساخته نیست. اگر رهبری و حاکمیت به این جمعبندی برسند که میتوان در یک چشماندازی و با شرایطی به مذاکره با آمریکا رفت، میتوان قدم پیش گذاشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: «ما برجام را یک بازی برد- برد میدانیم، اگر غیر از این بود که ترامپ نامتعادل بازی را به هم نمیزد. ما در برجام بازی برد -برد کردیم. از زیر بار تحریمها خارج شدیم، توانستیم مراودات بانکی داشته باشیم و بانکها و بندرهای ما از تحریم خارج شدند و شرکتهای خارجی در رفت آمد بودند تا بازرشان را فعال کنند و چند خرید هواپیمای خارجی انجام دادیم. اینها در حد خودش از نتایج برجام بود.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه باید حاکمیت به این جمعبندی برسد که میتوان با شرایط فعلی به مذاکره با آمریکا پرداخت یا خیر، گفت: «ما از مذاکره ضرری نمیکنیم، چون در مذاکره چیزی را از دست نمیدهیم. در مذاکره دو طرف امتیاز میدهند و امتیاز هم میگیرند. اگر پیشبینی ما این است که چیزی به دست نمیآوریم بهتر است که مذاکره صورت نگیرد.»بیشتر بخوانید: برجام، نکته اتکایی برای تعامل با دشمن است/ اگر نمیخواهیم بجنگیم باید مذاکره کنیم هاشمی تاکید داشت بدون واسطه مذاکره کنیم رجایی تصریح کرد: «فراموش نکنیم که در برجام طرفین مدتها برای به نتیجه رسیدن برجام وقت گذاشتند و بعد از ساعتها مذاکرات طولانی منتهی به تفاهم برجام شد؛ بنابراین رویکرد توجه به مذاکره با آمریکا باید مدنظر باشد.»
وی افزود: «تا آنجا که من به خاطر دارم، آقایهاشمی نیز بارها تاکید داشت که ما هیچگاه از مذاکره ضرر نمیکنیم. آنزمان کشور عمان واسطه ما با آمریکا در مذاکرات بود. من خاطرم هست که آقایهاشمی همواره معترض بود که چرا باید عمان واسطه باشد، مگر خودمان زبان نداریم. حرفهایی را که به عمان میزنیم به آمریکاییها بزنیم.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به اینکه خوشبختانه در مذاکرات برجام ایده آقایهاشمی محقق شد، گفت: «به نظر من با روی کار آمدن دولت بعدی آمریکا، مجلس شورای اسلامی میتواند در این رابطه میتواند حرکت خوبی کند و به رهبری پیشنهاد کند و این مسئله را از دولت بخواهد، اما قاعدتاً باید مقام معظم رهبری نیز به جمعبندی برسد و با این موضوع موافقت کنند. دولت و مجلس میتوانند با در نظر گرفتن شرایط رهبری را نسبت به ادامه مذاکره متقاعد کنند.» اصولگرایان مجبور به مذاکره میشوند حال که جو بایدن روی کار آمده احتمال از سر گرفتن مذاکرات افزایش یافته است. رجایی در پاسخ به این پرسش که آیا محتمل است دولت و مجلس اصولگرا راضی به مذاکره با آمریکا بشوند، گفت: «دو جناح سیاسی دارای طیف هستند و در هر دو جریان سیاسی هم افراد تندرو حضور دارند و هم میانهرو. افراطیها در دو جریان سیاسی بازی به همزن هستند.»
غلامعلی رجایی البته معتقد است که در شرایط کنونی کشور که ارزش پول ملی سقوط کرده و این موضوع هم متاثر از سیاستهای غلط دولت و هم تحریمها است و به علت سیاستهای کاخ سفید، تندروها متقاعد میشوند که پشت این موضوع بایستند. مخالف مذاکره از سر ناچاری هستیم وی تصریح کرد: «ما در شرایطی برای مذاکره با آمریکا باید تصمیم بگیریم که از سر ناچاری نباشد، بلکه با اختیار و آگاهی باید آن را انجام دهیم. پیش از این قطعنامه ۵۹۸ از سر ناچاری منعقد شده است، اما اگر مذاکرهای با آمریکا داشته باشیم، باید با آگاهی و اختیار پیش برویم و مذاکرات برد-برد را از طرف مقابل طلب کنیم.» منبع: روزنامه آرمان لینک کوتاه: کپی در کلیپ بورد کپی لینک خبر های مرتبط
منبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 مذاکره ایران و آمریکا اصولگرایان مذاکره با آمریکا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۱۲۹۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئالیسم سیاسی چیست؟
عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمیترین نظریه دربارۀ سیاست بینالملل است. پیشینۀ این نظریه را میتوان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگهای پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.
جنگهای پلوپونزی به مجموعه جنگهایی گفته میشود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژیهای جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگهای پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.
از دیگر چهرههای برجسته در سنت رئالیسم سیاسی میتوان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزههای برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشمانداز مسلط سیاست بینالملل درآمد.
در حالی که ایدهآلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بینالملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بینالمللی یا جهانی است، و چون حکمران است، میتواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.
افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبستهای تبدیل میکند که در آن سایر وفاداریها و بستگیها تابع وفاداری به ملت است.
اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایدهآلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشتهاند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان سادهلوحانه به "حقوق بینالملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعهطلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.
در مقابل، رئالیستها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بینالملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل میکند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.
از این منظر، دولتها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعهای فاقد دولت. در چنین جامعهای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.
اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بینالملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بینالملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیستها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بینالملل کاملا هم بیراه نیست.
با این حال میتوان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانیاش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.
بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بینالملل میشود.
در مجموع به نظر میرسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیستها و ایدهآلیستها از روابط بینالملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیستها بوده، ولی انتظارات رئالیستها را چنانکه باید برآورده نکرده است.
به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بینالمللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف میشود، ارجحیت دهد.
به همین دلیل است که رئالیستها بر نقش قدرت در مسائل بینالمللی چنین تاکید شدیدی دارند و میخواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامیاش بشناسند.
البته آنارشی بینالمللی به معنای درگیری بیامان و جنگ بیپایان نیست. رئالیستها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندیهای "توازن قوا" هماهنگ است.
این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان میکند که دولتها وارد اتحادهایی میشوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بینالمللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.
دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیستها معتقدند "نظم بینالمللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولتها به طور برابر توزیع نشده است.
در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرتهای بزرگ" هماهنگ شدهاند. سلسلهمراتب برآمده از دولتها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بینالمللی تحمیل میکند، و کنترلی را نشان میدهد که قدرتهای بزرگ از راه بلوکهای تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولتهای تابع" اعمال میکنند.
این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبیای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخشهای جهان گسترش یافت.
رئالیستها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک میکرد زیرا هزینههای نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هستهای میشد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.
از این رو سلسلهمراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیستها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیلشدهای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.
رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهمترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان میگویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاهطلبی قدرتهای بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هستهای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.
انتقاد دیگر را نظریهپردازان فمینیست مطرح کردهاند که معتقدند رفتار قدرتجویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابتجویانه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایدهآلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟