۷ لحظه ترسناک بازیها که دیدنشان جرات میخواهد + تصاویر (۱۸+)
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۹۷۹۰۰۶
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، در بازیهای ترسناک برخی اوقات چیزهایی را میبینیم که واقعا تحمل کردنشان سخت است. برخی از بازیسازان آنچنان در ایجاد رعب و وحشت زیادهروی میکنند که خیلیها ترجیح میدهند بیخیال ادامه دادن بازی آنها شوند و کنسول را خاموش کنند. در این مقاله در مورد همین موضوع صحبت کردم و از ۷ لحظه بازیهای ترسناک برایتان گفتم که خیلیها قادر به تحملشان نبودند.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کاری که انجام دادنش جلوی چنین موجود وحشتناکی واقعا سخت است کاری میکند که خود شما هم همزمان با کاراکتر تحت کنترلتان چند ثانیهای نفستان را واقعا حبس کنید. ۶) پایین رفتن از نردبان – F.E.A.R نسخه اول از مجموعه F.E.A.R، واقعا اثری ترسناک و استرسزا بود. شخصیت آلما به قدری خوب پرداخت شده بود که گیمر حضورش را همیشه در یک قدمیاش حس میکرد. در طول بازی هر لحظه منتظر بودیم که سر و کله این دختر بچه شیطانی از دل تاریکی پیدا شود و کاری کند که برای بار صدم چند متری از سر جایمان به هوا بپریم. بشخصه خودم هیچوقت آن جامپ اسکیر لعنتی که در نزدیکی یکی از نردبانهای بازی رخ میداد را فراموش نمیکنم. همین که میرفتید تا از نردبان پایین بروید، یک دفعه آلما جلوی صورتتان ظاهر میشد و ناخواسته از ترس شروع میکردید به فریاد زدن. جالب اینکه آلما با پایین آمدن از نردبان هم باز سورپرایزتان میکرد و با قرار دادن یک موجود خیالی چنان ترسی به جانتان میانداخت که تا چند وقت حالتان از آن بد بود. بله، بازی دو جامپ اسکیر پشت سر هم داشت که عملا نترسیدن از آنها واقعا کار مشکلی بود. ۵) نگاه کردن به پشت سر – P.T بدون شک P.T یکی از اتمسفریکترین بازیهای ترسناکی است که تا حالا ساخته شده. ترس بازی فقط در مورد یک هیولای ترسناک یا یک شبح قاتل نبود. نه P.T با فضای آن راهروهای باریکش چنان حس ناامنیِ وحشتناکی به جان مخاطب میانداخت که نمونهاش وجود نداشت. این حس ناامنی زمانی که یک دفعه رادیوی انتهای راهرو شروع میکرد به گفتن «پشت سرت را نگاه کن» بیشتر هم میشد و وقتی که واقعا برمیگشتید، یک دفعه چهره لیسا را میدیدید که فقط چند سانتیمتر با چشمهای شما فاصله داشت و از ترس شروع میکردید به جیغ کشیدن. این جامپ اسکیر P.T واقعا به جا و غیرقابل پیشبینی بود و عملا هیچکس نمیتوانست برای آن آماده باشد. ۴) چشم دوختن به آب – Amnesia: The Dark Descent Amnesia: The Dark Descent به نظر من ترسناکترین بازی ده سال اخیر است و چندین و چند بار در مطالب مختلف به این اشاره کردم. Amnesia: The Dark Descent با تعلیق کاری میکرد که تنتان از شدت ترس یخ کند و نتوانید برای چند ساعت متوالی پای بازی بنشینید. بدترین لحظه بازی هم با اختلاف مربوط به رویارویی با کائرنک میشود. هیولایی نامرئی که در تونلهای پر از آب عمارت وحشتناک بازی جا خوش کرده بود و هر کسی که پایش را در آب فرو میبرد تکه تکه میکرد. تنها راه برای مقابله با کائرنک این بود که روی جعبههای پخش و پلا شده در محیط میپریدید و مسیرتان را پیدا میکردید. با این حال، قدمهای کائرنک در آب باعث میشد که امیدمان هر لحظه برای فرار از این منطقه کمتر و کمتر شود و در آخر از شدت ترس جرات نکنید یک پرش دیگر روی جعبهها انجام دهید. ۳) اولین رویارویی – Alien Isolation به نظرم تنها بازی ترسناکی که میتواند جایگزین خوبی برای امنیژا باشد، Alien Isolation است. بازی از همان لحظه شروع با مجبور کردن مخاطب به گشت و گذار در ایستگاه فضایی سوستاپول، معنی ترس را خوب به مخاطبش میچشاند. ما در سفینه خالی رو به رو بودیم که نشانههایی از کشته شدن تک تک خدمهاش توسط موجودی بیرحم وجود داشت. همین موضوع حس ناامنی در جهان Alien Isolation را بیش از پیش تقویب میکرد و وقتی که بازی دیگر مطمئن میشد که این حس به بالاترین سطح خودش رسیده، آن وقت تازه زینومورف را به ما نشان میداد تا از شدت وحشت برای چند ثانیهای خشکمان بزند. زینومورف جلوی چشممان یکی از آخرین دانشمندان زنده سفینه را تکه و پاره میکرد و با زبان بیزبانی به ما میگفت که نفر بعدی تو هستی. ۲) مانکنهای زنده – Condemned: Criminal Origins Condemned: Criminal Origins از آن دست الماسهای ناب دنیای بازیهای ترسناک است که متاسفانه خیلیها تجربهاش نکردهاند. Condemned: Criminal Origins با ترکیب المانهای وحشت فیلمهای اسلشر آمریکایی با ترس روانشناختی، کاری میکرد که عملا هر کسی نتواند پای تجربه بازی دوام بیاورد و آن را تمام کند. بدترین لحظه بازی هم موقعی رقم میخورد که پا به فروشگاه شرکت بارت میگذاشتید. فضای این فروشگاه ابتدا مثل مابقی لوکیشنهای بازی، تاریک و پر از موجودات ترسناک بود. اما وقتی به جایی میرسدید که مانکنها در آن انبار شده بودند، همه چیز یک دفعه تغییر میکرد. بله، یک جای کار این مانکنهای عجیب و غریب مشکل داشت. مانکنهای بازی وقتی که حواستان به آنها نبود، آزادانه برای خود در محیط فروشگاه حرکت میکردند. اوایل این موضوع خیلی زیرپوستی انجام میشد، اما از یک جایی به بعد به محض اینکه سرتان را برمیگرداندید، میدیدید که دهها مانکن پشتتان صف آرایی کردند. این اتفاق یکی از ترسناکترین لحظاتی بود که هر کسی میتوانست در جریان مراحل یک بازی تجربه کند و به قدری استرس به جان آدم میانداخت که طاقت ادامه دادن را از خیلیها میگرفت. ۱) کشتار ادی گلوسکن – Outlast: Whistleblower قسمت اول Outlast یک بستهالحاقی داستان محور داشت به اسم Whistleblower که به نظر من تجربهاش از خود بازی اصلی دردناکتر و ترسناکتر بود. باور نمیکنید؟ پس حتما این چند خط بعدی را با دقت بخوانید. در نقطهای از بازی توسط فردی به نام ادی گلوسکن دستگیر میشدیم. ادی ما را در یک کمد زندانی و مجبورمان میکرد که شاهد یکی از دردناکترین لحظات تاریخ بازیهای ویدیویی باشیم. در این لحظه ادی را میدیدیم که یک مرد کاملا هوشیار را تکه و پاره میکرد و میخواست با تغییر جنسیت او، همسر بینقص خودش را خلق کند. بله، اوضاع به همین اندازه وخیم بود. تازه بدی ماجرا این بود که در آخر ادی باز هم از نتیجه کارش راضی نمیشد و با فشار دادن سر آن مرد بخت برگشته در وسط یک اره برقی، به زندگی فلاکت بار او خاتمه میداد. واقعا نگاه کردن این لحظات دردناک و حال به هم زن بود و بسیاری از ما توانایی تا آخر دیدنش را نداشتیم.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: بازی بازی ترسناک بازی کامپیوتری بازی های ترسناک مانکن ها خیلی ها یک دفعه بازی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۷۹۰۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک مصاحبه جذاب با کیلین مورفی درباره فیلم «چیزهای کوچک مانند این»
به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، یکی از مشغولترین چهرههای سال پیش قطعاً کیلین مورفی است، که برای بازی در نقش اصلی فیلم تحسین شده «اوپنهایمر» جایزه اسکار و بفتا را به گلدن گلوب افزود.
بیشتر بخوانید: ماجرای مخفیانه زنان یک روستا که سوژه شداما او پارسال با فیلم «چیزهای کوچک مانند این» که به عنوان افتتاحیه برلیناله انتخاب شد هم حسابی سروصدا کرد. این فیلم ممکن است فیلمی با انفجار بسیار کمتر نسبت به «اوپنهایمر» باشد، اما با اقتباس از کتابی ساخته شده که نامزد جایزه بوکر بود (نوشته کلر کیگان که نویسنده «آرامش» هم است که کمتر از آن تاملبرانگیز نیست و فیلم موفق «دختر» برمبنای آن ساخته شد). در این فیلم مورفی در نقش بیل که کارش حمل و نقل زغال سنگ در دهه ۱۹۸۰ ایرلند و یک پدر فداکار است، بازی میکند. او فعالیتهای آزاردهندهای را در صومعه محلی - به رهبری خواهر مری راهبه وحشتناک (با بازی امیلی واتسون) - کشف میکند.
«چیزهای کوچک مانند این» که توسط مت دیمون و بن افلک در کمپانی «آرتیستز اکوییتی» تهیه و تامین مالی شده، همچنین اولین فیلم از کمپانی جدید مورفی است که در کنار تهیه کننده آلن مالونی راهاندازی کرده و اسمش را «فیلمهای بزرگ» گذاشتهاند.
مصاحبه با کیلین مورفی درباره این فیلم جدید انجام شده است: آیا فرار از هرج و مرج فصل جوایز با چنین فیلمی خوب است؟من به پاسخی که «اوپنهایمر» دریافت میکند، افتخار میکنم و بسیار خوشحالم که از این فیلم تجلیل میشود. اما من «چیزهای کوچک مانند این» را ۶ ماه پس از اتمام «اوپنهایمر» ساختم و نمیشد کاری متفاوتتر از این انجام داد. من واقعاً به این فیلم افتخار میکنم، بنابراین صحبت کردن درباره آن را دوست دارم.
شما در کنار مت دیمون و بن افلک در کمپانی «آرتیستز اکوییتی» آنها این فیلم را تولید کردید. آن رابطه چگونه شکل گرفت؟ پروژه را پیش آنها بردید؟
من کتاب را خوانده بودم و واقعاً حس میکردم میتواند یک فیلم باشد. با دوستم آلن مالونی که ۴ فیلم قبلی را با او کار کردهام، شاید پنج تا، تماس گرفتم و تصمیم گرفتیم این فیلم را با هم تولید کنیم. ما حقوق کتاب را گرفتیم و بعد وقتی در «اوپنهایمر» بودم، سر یک صحنه شبانه در صحرا با مت، وقتی دور هم نشسته بودیم، این را برای او مطرح کردم. او اتفاقاً داشت با آلن مالونی برای یک مستند درباره U۲ کار میکرد، بنابراین همه چیز کاملاً عجیب بود. دیمون و افلک همان زمان در حال راهاندازی استودیوی جدید خود بودند و ما فیلمنامه را برایشان فرستادیم و آنها آن را دوست داشتند. آنها شرکای فوقالعادهای بودند، زیرا واقعاً به ما اجازه دادند فیلمی را بسازیم که میخواستیم بسازیم، که با توجه به اینکه آنها خودشان فیلمساز هستند، جز این انتظار نمیرود
چه چیز کتاب موجب شد فکر کنید میتواند یک فیلم شود؟
در ظاهر داستان بسیار کوچکی است. اما وقتی خواندمش، بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم و احساس کردم که در واقع چالش با موضوع بسیار مهمی است و همچنین احساس کردم که یک جور جهانی بودن در آن وجود دارد. در عین حال خیلی جذب این شخصیت شدم که شخصیت ایرلندیای است که برایم شناخته شده است و با آن آشنا بودم. در ظاهر، به نظر میرسد او زندگی کاملاً سادهای دارد، اما آنچه او با آن دست و پنجه نرم میکند و در طول داستان پشت سر میگذارد بسیار پیچیده است. بنابراین فکر کردم اگر اقتباس درستی از کتاب انجام دهیم، میتواند فیلم زیبایی باشد.
امیلی واتسون در نقش یک راهبه نسبتاً بیرحم فوقالعاده ظاهر شده است.
امیلی اولین انتخاب برای خواهر مری بود. من همیشه طرفدار او هستم. او به فیلمنامه پاسخ داد و گفت بله. و بعد از تیم میلانتس که در فصل ۳ «پیکی بلایندرز» با او کار کرده بودم، خواستم آن را کارگردانی کند. او کارگردانی خیره کننده است. او بلژیکی است و من لزوماً نمیخواستم یک فرد ایرلندی آن را کارگردانی کند. احساس کردم حتی اگر ایرلندی نباشد شاید بهتر باشد.
ساخت این فیلم به موفقیت خارقالعاده «دختر آرام»، یکی دیگر از فیلمهای باورنکردنی ایرلندی و همچنین اقتباسی از داستان کلر کیگان، مربوط میشود؟
ما در حین اسکار [۲۰۲۳] در حال تولید بودیم و از موفقیت آن فیلم بسیار خوشحال بودیم زیرا فیلم زیبایی است. دیدن این همه موفقیت در حین فیلمبرداری بسیار خوب بود.
«چیزهای کوچک مثل این» اولین فیلمی است که پس از مدتی در ایرلند فیلمبرداری کردهاید. آیا همین آن را کاملاً خاص کرده است؟
بله، فکر نمیکنم از حدود سال ۲۰۱۰ در کشورم فیلمبرداری کرده باشم. از آن زمان تاکنون تئاتر زیادی در آنجا انجام دادهام، اما فیلمی نساختهام. بنابراین خیلی خوب بود که برگشتم و با گروه دوستانم که در گذشته با آنها در فیلمها کار کردهبودم، کار کردم.
با «اوپنهایمر» و حالا این فیلم، آیا کیلین مورفی جدیدی پس از «پیکی بلایندرز» را تجربه میکنیم؟
نمیدانم فقط دارم کار میکنم. در طول «پیکی بلایندرز» هم کار میکردم. بنابراین، برای من، این فقط کار است. فکر میکنم اگر از هر بازیگری بپرسید، هیچکدام از ما برنامهای در ذهن نداریم، این کاملاً تصادفی است و بستگی به چیزی دارد که سر راهتان قرار میگیرد. گاهی اوقات شما کمی در آن جایگاه تعیین کنندهتری دارید، مثل همین فیلم. چون من تولیدکننده هم بودم کمی متفاوت بود. اما از نظر برنامه پنج ساله، نه من چنین برنامهای ندارم، فقط سعی میکنم کیفیت را بالا نگه دارم.
این اولین پروژه از شرکت تولیدی خودتان «فیلمهای بزرگ» است. تصور میکنم که این نام با توجه به عنوان «چیزهای کوچک مانند این» انتخاب شد.
فکر کردیم اگر آن را «چیزهای کوچک» بنامیم، ممکن است کمی غیر جاهطلبانه باشد.
باید درباره دنبالههای «۲۸ روز بعد» که تازگی خبرش منتشر شده هم بپرسم. آیا جیم پیک برای «۲۸ سال بعد» برمیگردد؟
در این مرحله نمیتوانم چیز بیشتری بگویم. اما من همیشه گفتهام که دوست دارم در فیلم بعدی نقش داشته باشم زیرا آن فیلم همه چیز را برای من تغییر داد و من به آن فیلم و آن بچهها الکس [گارلند] و دنی [بویل] علاقه زیادی دارم. من هیچ وقت فیلمهای خودم را تماشا نمیکنم، به جز آن فیلم. همیشه در حوالی هالووین پخش میشود و در طول همه گیری مردم دایم برای من کلیپ میفرستادند و من آن را به فرزندانم هم نشان دادم. آن فیلم واقعاً هنوز سرپا ایستاده است، باوجود اینکه حدود ۲۳ سال سنش است. بنابراین من واقعاً هیجان زده هستم که گروه را دوباره گرد هم بیاوریم تا یکی دیگر بسازیم.
تماشای عملکرد خودت در بیش از ۲ دهه بعد از فیلم چگونه است؟
آنقدر که پیش بینی میکردم نقدهای زیادی بگیرم نبوده است. اما قطعاً بهتر شدهام زیرا در ۳ فصل آخر «پیکی» بهعنوان مدیر اجرایی کار کردم و درگیر همه آنها شدن از برش و تدوین، و بعدش هم تولید «چیزهای کوچک» یعنی باید فقط تماشا کنی و فقط به دنبال داستانهای تاثیرگذار بعدی بگردی.
شما واقعاً هرگز کسی نبودهاید که فعالانه به دنبال کانون توجه باشید. چگونه با موفقیت فصل جوایز و همه توجهی که به آن میشود کنار آمدید؟
فکر میکنم در این زمینه خیلی بهتر میشوم. دیدن تجلیل از یک فیلم و ارتباطی که با تماشاگران ایجاد کرده و سپس دیدن تجلیل آن توسط همتایان خود در صنعت بسیار جذاب است. بزرگترین امتیاز برای من، معاشرت با همبازیهایم و کریس (نولان) بود و بعد از آن ملاقات با دیگر فیلمسازان، بازیگران و دیگر تهیهکنندگان. چون این کاری است که در نهایت انجام میدهی، در نهایت در اتاقها با این افراد با استعداد هستی و من واقعاً از آن لذت میبرم زیرا معمولاً هرگز دنبال این برنامهها نیستم.
منبع: مهر
انتهای پیام/
کد خبر: 1229760 برچسبها اخبار سینما