ستارخان پرچمدار گفتمان ملیگرایی در انقلاب مشروطیت
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۹۸۹۲۱۱
«این بنده عاصی ستار، برای اجرای احکام شریعت غرای احمدی(ص) مطابق احکام صادره علمای اسلام از جان و مال و اولاد و هستی خود، صرفنظر کرده تا دولت جابره تبدیل به دولت عادله و قوانین حضرت سیدالمرسلین رویه و مسلک اهل اسلام شود» (ستارخان قراچهداغی).
نقش سردار ملی در نهضت مشروطه
انقلاب مشروطه ایران در ۱۲۸۵ خورشیدی و با امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه به پیروزی رسید اما پس از درگذشت مظفرالدین شاه و رویکار آمدن ولیعهدش محمدعلی شاه، تمامی دستاوردهای انقلاب به خطر افتاد تا جایی که اقدامات وی در عرض کمتر از سه سال، دوباره مردم ایران را به نقطه صفر رساند، تنها کانون مبارزه ای که خاموش نمیشد، تبریز بود که آن هم پس از جنگ های بسیار، تقریباً به خاموشی گرایید در چنان هنگامهای ناگهان ستارخان برخاست و آتش انقلاب را جانی دوباره بخشید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ستارخان یکی از چهره های مردمی و آزادیخواه در تبریز و تربیت شده انجمن این شهر بود که نخست به عضویت در انجمن حقیقت که یکی از مراکز مشروطهخواهان تبریز بود، درآمد سپس به انجمن ایالتی تبریز رفته و آمادگی خود را برای خدمت به مشروطه اعلام کرد. (۱) وی با ایستادگی و مقاومت در برابر نیروهای دولتی و ایجاد ارتباط با آزادیخواهان در شهرهای دیگر سرانجام با کمک باقرخان و با حمله به تهران و سقوط محمدعلی شاه، نهضت مشروطیت را احیاء کرد. علامه قزوینی در خصوص اهمیت این اقدام سردار ملی گفته بود «اگر روز ۱۷ جمادی الاخری ستارخان بیرق های سفید را پایین نمیآورد، مشروطه تا مدت نامعلوم رخت از ایران بیرون میبرد؛ زیرا آن روز در تمام نقاط ایران به جز از تبریز استبداد حکم روا بود.»(۲)
جریان از این قرار بود که محمدعلی شاه، شجاع الدوله (صمدخان) را مأمور جنگ با ملیون تبریز کرد و وی با سپاه و تجهیزات به طرف تبریز حرکت کرد. برخی از اعضای انجمن از ترس جان و دارایی خود، به کنسولگریهای فرانسه و روسیه پناهنده شدند؛ اما ستارخان در برابر نیروهای دولتی مقاومت کرد و با شجاعت همه بیرق های سفید که در برخی از محلات تبریز زده شده بود و علامت در امان بودن مال و جان به شمار میرفت، سرنگون کرد. این حرکت او هیجان و شور انقلابی را در مردم ایجاد کرد تا دست به مقاومت زدند و سرانجام نیروهای دولتی را طی جنگهایی از تبریز بیرون کردند. (۳)
انجمن تبریز با ملیون و آزادیخواهان دیگر شهرستان ها ارتباط برقرار میکرد و از آنان خواستار شورش و مبارزه میشد که طی آن در شهرهای رشت، اصفهان، خراسان، شیراز و استرآباد قیام و شورش برپا شد و اصفهان به تصرفات نیروهای مجاهدین درآمد. از مهمترین این قیام ها که سرنوشت ساز بود؛ قیام کمیته ستار در رشت بود که شهر را متصرف شدند. برای تصرف قزوین حمله کردند و موفق هم شدند. با فتح قزوین که از هر نظر دارای اهمیت بود، محمدعلی شاه شکست را پذیرفت و دستخط تلگرافی مبنی بر اعطای مشروطیت و اعلان انتخابات و افتتاح مجلس شورای ملی به تمام ایالات و ولایات ایران را صادر کرد. ستارخان نیز تلگرافی به شاه مبنی بر تشکر از موافقت با مقاصد ملی و اعطای مشروطیت مخابره کرد و متذکر شد که مجاهدت فقط راجع به آزادی ملت بود، اکنون که اعلیحضرت همایونی انجام مقاصد ملیّه را مورد توجه شاهانه قرار دادهاند، جان نثارت دست از هر گونه مجاهدت برداشته از پی کار خود خواهم رفت. (۴)
ستارخان خاک خورد اما خاک ایران نداد
باید اذعان کرد که ایران پرستی ستارخان مهم ترین تفاوت قیام او با دیگر شورشها یا آشوبهای تاریخ معاصر ایران است. ستارخان میدانست که در انگیزههای مشروطه اهدافی چون استقلال، وحدت و آگاهی ملی وجود دارد. به معنای آنکه مشروطه میخواست که با عنصر استقلال حضور فیزیکی یا اندیشهای دولتهای بیگانه را به پایان رساند و با عنصر وحدت ملی به یک دولت منسجم و متمرکز دست یابد. هنگامی که اندیشه مشروطیت بر چنین خاستگاههایی استوار بود، دفاع ستارخان از این چنین اندیشههایی خط بطلانی بر تفکرات قومی به شمار می رفت. از طرف دیگر ملیگرایی یکی از عناصر جدانشدنی از انقلاب مشروطیت بود و ستارخان نیز بهعنوان یکی از افراد مهم و موثر در این انقلاب پرچمدار چنین گفتمانی محسوب می شد.
تفکر ایرانشهری که ایران را یک کل واحد و مناطق مختلف آن را جزیی از آن میداند، بیتردید در انقلاب مشروطه نیز وجود داشت و ستارخان برای دفاع از آن به عنوان یک سردار اسلحه بهدست میگیرد و در مقابل هرگونه خطر ملی میایستد. ستارخان در خاطرات خود گفته است که من هیچوقت گریه نمیکنم، چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین میخورَد اما در مشروطه دوبار آن هم در یک روز اشک ریختم. حدود ۹ماه بود که تحت فشار بودم؛ بدون غذا، بدون لباس. از قرارگاه آمدم بیرون؛ چشمم به یکزن افتاد با یکبچه در بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش آمد پایین و چهاردستوپا رفت به طرف بوته و علف. علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد، خاک ریشهها را خوردن. با خودم گفتم الان مادر آن بچه به من فحش میدهد و میگوید که لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته. اما مادر کودک آمد طرفش و بچهاش رو بغل کرد و گفت: عیبی ندارد فرزندم. خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم. آنجا بود که اشکم درآمد. ستارخان این نماد هویت ایرانی، خاک خورد و رنج دوران کشید اما خاک ایران را نداد.
جدیدترین اثر در خصوص زندگی سردار ملی
زندگینامه ستارخان یکی از جدیدترین آثاری است که به قلم حجت فلاح توتکار نوشته و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. اینکتاب در پنج فصل به نگارش درآمده است و بسیاری از زوایای زندگی سردار ملی را رونوشت می کند. فصل نخست این کتاب با عنوان «دوره عیاری» به خاستگاه خانوادگی و رویدادهای زندگی ستارخان در دوره پیشامشروطیت پرداخته شده و در فصل دوم با عنوان «تبدیل شدن عیار به مجاهد»، نویسنده به چگونگی ورود ستارخان به صفوف مشروطه خواهان تبریز و پیوند خوردن با مرکز غیبی و عضویت او در نیروی مجاهدان می پردازد. در فصل سوم کتاب که مربوط به دوره درخشش ستارخان به عنوان رهبر جنبش مقاومت تبریز است به کوششهای او در فرماندهی مبارزه با جبهه متحد استبداد و تالش برای شکلدهی کانون مقاومت ضدخودکامگی در دوره استبداد صغیر پرداخته شده و فصل چهارم هم به چگونگی عزیمت اجباری ستارخان از تبریز به تهران اختصاص دارد. در این بررسی نشان داده شده که چگونه نمایندگان سیاسی روس و انگلیس و والی وقت آذربایجان، مهدیقلی خان مخبرالسلطنه هدایت با هماهنگی دولت ایران زمینه ساز خروج ستارخان و باقرخان از شهر پایگاه قدرتشان شدهاند. این نویسنده در فصل پنجم کتاب خود به ماجرای پارک اتابک و خانه نشینی سردار و سرانجام کارش پرداخته است.
خاموشی
سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر و سردار بزرگ انقلاب مشروطه در آبان ۱۲۹۳ خورشیدی دیده از جهان فروبست و روزی هم که از دنیا رفت از مال دنیا هیچ چیزی نداشت و هیچ از خود جز راه و رسم آزادگی باقی نگذاشت.
منابع
۱- صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، انتشارات جاویدان، چاپ محمد حسن علمی، دوم، ۱۳۶۲، ص ۳۹۱.
۲- امیر خیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، چاپ اول، ۱۳۷۹، دیدآور، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه، ۱۳۷۹، ص ۱۲۲.
۳- شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، چاپ مهارت، دوم، ۱۳۸۰، ص ۵۴۱
۴- امیر خیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، چاپ اول، ۱۳۷۹، دیدآور، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه، ۱۳۷۹، ص۳۳۱، ۳۳۲
برچسبها رشت روسیه تبریز دوره قاجار محمد علی مجلس شورای ملیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: رشت روسیه تبریز دوره قاجار محمد علی مجلس شورای ملی رشت روسیه تبریز دوره قاجار محمد علی مجلس شورای ملی اخبار کنکور انقلاب مشروطه محمدعلی شاه سردار ملی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۸۹۲۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گفتمان «شهر زندگی» نظام معنایی را منظم میکند
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان گفت: گفتمان «شهر زندگی» رقیبی برای موضوع یا برنامهای نیست، این گفتمان چتری است تا نظام معنایی را منظم کند، در ادامه و ذیل این گفتمان، برنامهها هم میتواند اجرایی و عملیاتی شود.
به گزارش خبرگزاری ایمنا احمد مهرشاد امروز _چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت_ در هشتمین نشست شهراندیشان با موضوع تبیین گفتمان «اصفهان من شهر زندگی» اظهار کرد: وضعیت اصفهان همچون دیگر فضاهای موجود در کشور و جهان نشان میدهد که مشکلات ما پیچیدهتر و سرمایهها هم محدود شده است.
وی با اشاره به توجه به دو مقوله تمرکز و دقت برای هزینه کردن سرمایهها گفت: گفتمان امری بدیهی است که همه ذیل آن گفتمان، فکر، زندگی و عمل میکنند.
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه جامعه بدون گفتمان باقی نمیماند گفت: یکی از فرمهای شکلگیری گفتمان، طراحی شعاری است که جامعه نسبت به آن اجماع پیدا کند و در نهایت آن شعار به دستمایه اولیه برای شکل گیری گفتمان تبدیل میشود.
مهرشاد با بیان اینکه این دوره مدیریت شهر با شعار اصفهان من شهر زندگی آغاز بهکار کرد، افزود: در آغاز این پژوهش واژگان و زمینههای موجود در فضای ادبیات شهری مانند شهر اسلامی، شهر همگرا، زیست پذیری و شهر زندگی مورد بررسی قرار گرفت، در نهایت به این نتیجه رسیدیم که زندگی مفهومی است که امکان اجماع گفتمانی دارد.
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان با اشاره به انجام مصاحبه با مدیران و صاحب نظران، کد گذاری منابع، بررسی استاد مختلف، مطالعات مدیریت دانش، آمارنامه و اطلس شهر، مصاحبه با شهردار و معاونان و در مجموع انجام ۸۰۰ نفر ساعت کار پژوهشی گفت: روش علی_ لایهای در طراحی گفتمان شهر زندگی استفاده شد، در این راستا عناوین اصلی بین همه ما باید مشترک شود تا بتوان آن را حل کرد.
وی ادامه داد: در مرحله دوم واکاوی، سنجش و شاخص سازی انجام شد، در این راستا وضعیت امروز اصفهان و بررسی نسبت مفهوم زندگی با مسأله را در دستور کار قرار دادیم.
مهرشاد با اشاره به بازبینی و اصلاح استعارهها و تحلیل محتوای کیفی افزود: بر اساس مطالعات وضعیت موجود اصفهان نشان میدهد که شاخص زیستپذیری اصفهان پایین است و در کنار آن هم احساس زیستپذیری نیز در رده پایین قرار دارد؛ گاهی شاخص نگرانی جامعه به لحاظ زیستپذیری بیشتر از آمارها است.
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان با تاکید بر اینکه یکی از معانی شهر زندگی، شهر قابل زیست است، گفت: هنوز الگوی شهرسازی برای دشت پر خطر فرونشست را طراحی نکردیم، قوانین شهرسازی بر اساس این مخاطرات پیشبینی نشده است.
وی با تاکید بر اینکه واگرایی سیستمی و گسست اجتماعی موجب زیستپذیری کم میشود و حتی احساس آن را هم ایجاد میکند، تصریح کرد: یکی از نمونههای واگرایی سیستمی این است تا حتی زمانی که میخواهیم تبادل ساده داده انجام دهیم، خودش تبدیل به مسئله میشود، همین امر زیستپذیری را دچار خدشه میکند.
مهرشاد با اشاره به اینکه در شهر زندگی باید بهدنبال هم آهنگی و همافزایی باشیم، یادآور شد: در اصفهان اجماع گفتمانی نداریم، اگر نیروهای فعال و مؤثر در اصفهان بررسی شوند میبینیم که هر کدام گفتمان و رویایی را در شهر پیش میبرند، این امر بنابر نتیجه پیمایش انجام شده، حتی به مردم هم سرایت کرده است.
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه در لایه چهارم پژوهش به سه استعاره وضع موجود و سه استعاره وضع مطلوب رسیدیم اظهار کرد: در نگاه مردم ما، شهر مثل سرمایهای است که قدم به قدم در حال از دست رفتن است، در نگاه فرهنگی _ اجتماعی یک نوع افسوس به همراه دارد.
وی گفت: مدیریت شهر در انتخاب بعضی واژهها آنجا که با مردم ارتباط دارد، باید دقت بیشتری کند، برای مثال واژه آزادسازی اینگونه به ذهن متبادر میشود که آن ملک یا زمین در تصرف دشمن قرار دارد و واژه آزادسازی برای آن به کار میرود.
مهرشاد با اشاره به اینکه ما نمیتوانیم استعاره خلق کنیم اما مواردی از استعاره را که وجود دارد بازخوانی و فراخوان میکنیم گفت: آنچه برای شهر به آن رسیدیم ققنوس بود، استعارهای که در همه اساطیر به ویژه اسطورههای ایرانی وجود دارد و نماد نامیرا بودن است.
وی ادامه داد: اصفهان در تاریخ خود روزهای تلخ بسیاری دیده است اما نامیرا مانده و حتی پس از آن به شکوه رسیده است، باید بدانیم استعاره ققنوس نفی مشکل نمیکند بلکه میگوید این سرزمین، این خاک، این نظام فرهنگی به رغم مشکلات تاب آوری و ظرفیت گذار را دارد.
مهرشاد یادآور شد: روز ۲۵ آبان برای مردم اصفهان مصداق بارزی از نماد ققنوس است که در یک روز بیش از ۳۰۰ شهید را تشییع کردند، آن مراسم را در همان روز به صحنه باشکوه اعزام فرزندان خود به جبههها تبدیل کردند، در این راستا معتقدم زاینده رود هم با ققنوس نسبتی دارد، ما همچون دیگر شهرها مسیر رودخانه را نه به پارکینگ تبدیل کردیم و نه در آن ساخت و ساز انجام دادیم، زیرا به زایندگی آن ایمان داریم و میدانیم با اینکه مشکل دارد اما زاینده است و از دل مشکلات خودش را عبور خواهد داد.
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان تصریح کرد: شهرداری هم اگر میخواهد به نیک نامی عمل کند، باید یک اسطوره برای خودش داشته باشد، که آن اسطوره میتواند «شیخ بهایی» باشد، شخصیتی که تدبیر و قدرت را توأمان دارد، اگر شهرداری خود را به قامت شیخ بهایی نزدیک کند تعامل مردم با این نهاد به گونهای دیگر خواهد شد.
وی تاکید کرد: در حوزه شهروندان باید بازتولید هویتی را انجام دهیم، بدانیم شهر زندگی، شهر روایت مند است، در شهر زندگی به روایتهای شهر توجه میشود، اول شهر را میخوانند و بعد مینویسند، زیرا در این نگاه، شهر را موجود زنده میدانند.
مهرشاد با بیان اینکه پروژههایی نظیر ارگ جهان نما و میدان امام علی (ع) ممکن است در زمان خود طرحهای خوبی بوده باشند اما نمادهایی از گوش ندادن به روایت شهر هستند، مدیریت شهر اگر قرار است ساخت و سازی انجام دهند یا اقدامی داشته باشد باید روایت شهر را بشنوند تا ماندگار شود.
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه اصفهان گفت: گفتمان «شهر زندگی» رقیبی برای موضوع یا برنامهای نیست، این گفتمان چتری است تا نظام معنایی را منظم کند، در ادامه ذیل این گفتمان برنامهها هم میتواند اجرایی و عملیاتی شود.
کد خبر 749848