Web Analytics Made Easy - Statcounter

معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی با اشاره به روند تصویب قانون تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیر ایرانی و درس هایی که می توان از این سیاست گذاری گرفت، گفت: برخلاف برداشت عمومی، زنان ایرانی که با مردان غیرایرانی ازدواج می کنند دارای ازدواج هایی به پایداری ازدواج با مردان ایرانی هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش ایسنا، احمد میدری در وبینار «قانون تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیر ایرانی (۱۳۹۸) » که به همت موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی برگزار شد با بیان اینکه این تجربه، درس‌های مختلفی برای بنده و کسانی که علاقه مند به مقوله سیاست گذاری هستند دربر برداشت، گفت: طرح مسئله در معاونت رفاه از طریق ایجاد ارتباط با موسسه غیردولتی "یک شهر" صورت گرفت. واقعیت این است که به این مسئله آشنا نبودیم و سابقه ای در معاونت رفاه پیرامون آن وجود نداشت.

وی افزود: در سال ۹۴ مدیر این انجمن جلسه ای با بنده داشت و درباره ابعاد این موضوع اظهاراتی ارائه کرد و باب بزرگی در معاونت رفاه به عنوان یک مسئله باز شد که عنوان آن "فقر حقوقی" بود.این افراد به واسطه فقر حقوقی، گرفتار محرومیت های دیگری در زندگی می شوند.

وی با بیان اینکه معاونت رفاه خودش را مسئول طرح پیشنهاد به دولت دانست و در همان سال نامه ای را به معاون اول رئیس جمور ارسال کرد گفت: بر اساس همان نامه جلسات کارشناسی در شورای عالی رفاه آغاز و نتایج به کمیسیون اجتماعی دولت ارجاع شد.

وی تاکید کرد: سیاست گذار می تواند به کمک سازمان های مردم نهاد مسائلی را کشف و برای حل آنها اقدام کند. سیاست گذار باید شبکه روابط اجتماعی خودش را با نهادهای مرتبط توسعه دهد.

وی با بیان اینکه قانون گذاری امری زمانبر است و این تلاش تا زمان صدور شناسنامه، پنج سال به طول انجامیده است اظهار کرد: این مسئله از سال های گذشته وجود داشته و راه حل هایی برای آن ارائه شده بود اما راهکارهای دهه ۶۰ متوقف می شود. زمانبر بودن سیاست گذاری امری نادرست نیست؛ بلکه تغییر سیاست باید مبتنی بر شواهد، دانش و ایجاد توافق های مختلف باشد.

وی افزود: سیاست هایی که در کوتاه مدت وضع می شوند می توانند بر نتایج نامطلوب و متوقف شدن آن سیاست منجر شوند. اما باید بدانیم اگر می خواهیم امری را در جامعه تغییر دهیم باید صبورانه تلاش کنیم تا به نتیجه برسیم. شتاب زدگی و بی صبری نمی‌تواند به تغییر سیاست منجر شود. سیاست گذار موفق باید از این ویژگی برخوردار باشد.

وی با بیان اینکه سیاست گذار برای موفقیت و سپری کردن مشکلات اجتماعی نیازمند همراهی اجتماعی است گفت: نه تنها طرح مسئله توسط یک موسسه مردمی صورت گرفت، بلکه با همراهی موسسات دیگر نیز همراه شد. برخی خبرنگاران فعال اجتماعی نیز ورود کردند و بیش از ۵۰ شخصیت حوزه فرهنگی و اقتصادی از کسانی بودند که نامه ای را امضا کردند و برای رئیس جمهور فرستادند.

وی افزود: سیاست گذاری هم به ارتباط در درون نظام اداری و هم به ارتباط با جامعه نیاز دارد. این تجربه به ما نشان داد که اصلاح یک قانون ، نکات فنی و بسیار پیچیده ای دارد و برخورداری از دانش فنی اداری،حقوقی، سیاسی و امنیتی و هم برخورداری از پشتوانه اجتماعی برای ایجاد تغییرات لازم است.

وی با اشاره به سطوح تفاوت تصمیم گیری در لایه های نظام اداری گفت: تصویب این قانون امری بین دستگاهی بود که وزارت امور خارجه، وزارت اطلاعات، وزارت کشور  و وزارت رفاه باید بر سر آن به اجماع می رسیدند و در کنار آنها معاونت حقوقی و معاونت زنان رئیس جمهوری و .... نیز حضور داشتند. این تجربه نشان داد که در بین هرکدام از لایه های تصمیم گیری تفاوت دیدگاه وجود دارد و هرکدام ارزش های متفاوت و اولویت هایی دارند.

وی افزود: این تصور که وقتی یک وزیر تصمیمی می گیرد، کارشناس وزارتخانه باید بر اساس آن اقدام کند، درست است؛ اما واقعی نیست و کارشناس به علت دیدگاهی که دارد یا به علت تربیت نادرست اداری می تواند طوری برخورد کند که با راس تصمیم گیری متفاوت باشد. ما مواردی داشتیم که کارشناسان یک وزارتخانه اعمال نظری مغایر با وزیر خودشان داشتند. یکی از عوامل کند بودن تصمیم گیری همین موضوع است.

وی ادامه داد: این مسئله در میان نمایندگان مجلس هم به چشم می خورد و تفاوت دیدگاههای موجود حتی در تدوین آیین نامه تعیین کننده است. نکته دیگر آنکه مراقبت دائمی و پیگیری مجدانه از یک قانون ضروری است. اکنون که شناسنامه ای صادر شده باید در اجرا و تدوین دستورالعمل این قانون توجه داشته باشیم.

وی افزود: این قانون بر اساس دستور معاون اول رئیس جمهور در حال بازنگری است و باید روان سازی لازم در اجرا صورت گیرد، باید از طریق موسسات مردمی و اصحاب رسانه به شکلی پیگیری شود که این قانون مهم ضد فقر و انسانی به طور کامل اجرا شود.

وی با بیان اینکه شاهد بودیم که کار در مراحل مختلف متوقف می ماند و اگر جدیت در سیستم مردمی و اداری نبود قانون به اینجا نمی رسید اظهار کرد: وجود تعارض منافع گسترده در بین موسسات مردمی قابل ذکر است. این تجربه نشان داد که تعارض منافع در موسسات مردمی هم وجود دارد زیرا برخی از آنها از وجود بچه های بدون شناسنامه منتفع و از طریق سازمان های بین المللی حمایت، جذب می کنند و منافع برخی از آنها در لایه های مختلف خدشه دار می شود.

وی افزود: درس مهم دیگری که می توانیم از این تجربه بیاموزیم ضرورت داشتن شواهد تجربی برای ایجاد اجماع و اقناع میان سیاستگذاران است. یکی از موانع این بود که نمی دانستیم تعداد کودکان بدون شناسنامه دقیقا چقدر است. آمار دقیقی وجود نداشته و در حال حاضر نیز وجود ندارد.

وی با اشاره به اینکه وزارت کشور ۶۰۰۰ کودک را شناسایی کرده بود گفت: اما آمارهای مختلف ذکر شده از چند میلیون تا چندصدهزار نفر متفاوت بود. معاونت رفاه به کمک صداوسیما در کلیه استان ها اعلام کرد که زنان دارای همسر غیرایرانی با ارسال یک پیامک خواسته شان را اعلام کنند.

وی ادامه داد: با تک تک این خانواده ها تماس گرفتیم  و تصویر بهتری از وضعیت به دست آوردیم. هرچند هنوز تعداد کودکان نامشخص است اما دریافتیم که برخلاف برداشت عمومی، زنان ایرانی که با مردان غیرایرانی ازدواج می کنند دارای ازدواج هایی به پایداری ازدواج با مردان ایرانی هستند. این گفته که این گروه از زنان ازدواجشان پایدار نیست توهمی بیش نبود. بیش از ۷۰ درصد در حال زندگی بودند، همسران هشت درصدشان  فوت کرده بودند و میزان متارکه کمتر از ۱۵ درصد بوده است که نشان دهنده پایداری ازدواج بین این افراد است.

وی با بیان اینکه تصویر روشنی از پراکندگی جغرافیایی به دست آوردیم گفت: این بررسی آماری نشان داد ۴۸ هزار کودک در ایران بدون شناسنامه هستند. تصور میشد این مسئله در سیستان و بلوچستان پررنگ است، در حالی که در استان های دیگر هم ظهور و بروز کرده و در استان هایی چون تهران، قم، اصفهان تعداد زیادی از افراد با این مسئله روبه رو هستند.

وی به نقش تعیین کننده نمایندگان مجلس در تصویب این قانون اشاره کرد و گفت: نمایندگان مجلس از زمانی که خبر تهیه لایحه شنیده شد از مسئولین اجرایی به طور جدی پیگیری کردند و نمایندگان استان قم نقش مهمی در تصویب قانون داشتند. اگر اهتمام نمایندگان وجود نداشت شاید لایحه دولت در مجلس نمی توانست مورد تصویب و تایید قرار بگیرد.

وی همچنین با بیان اینکه تعارض ها و تفاوت های فرهنگی در جامعه ایران وجود دارد گفت: بسیار از موسسات مردمی و کارشناسان از دفتر هیئت دولت و کمیسیون ها گرفته تا صحن مجلس بر این اعتقاد بودند که برای حفظ منزلت زن ایرانی این قانون نباید تصویب شود و نباید امر تابعیت را به این شکل اصلاح کنیم.

وی افزود: اما نمی شود مخالفین قانون را به داشتن منافع شخصی و سازمانی متهم کرد. افراد اعتقادات مختلفی دارند زیرا تجربه های زیسته شان متفاوت است. چون ازدواج با مرد غیرایرانی پدیده ای فراگیر در جامعه ایران نیست و باید با مدارا و گفت وگوی مستمر و نشان دادن تجارب متفاوت این ازدواج ها این نزدیکی و تقرب فرهنگی را ایجاد کرد.

وی با بیان اینکه ازدواج  زنان ایرانی که با مردان غیرایرانی ازدواج می کردند اعم از اینکه تابعه افغانستان، عراق، استرالیا یا فرانسه باشند لزوما از سرناچاری نبوده است گفت: بسیاری حق انتخاب داشتند و مرد غیرایرانی را انتخاب کردند و نباید همه این ازدواج ها را ازدواجی از سرناچاری دانست؛ بلکه می‌تواند مبتنی بر علل مختلفی چون وجود یک رابطه عاطفی هم باشد.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی احمد میدری موسسات مردمی سیاست گذاری زنان ایرانی معاونت رفاه سیاست گذار تصمیم گیری ازدواج ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۰۴۸۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عروس بزرگ امام : نمی خواستم ازدواج کنم، قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما..

معصومه حائری عروس امام خمینی و همسر شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی صبح امروز پس از یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت.   سایت جماران به همین مناسبت بخش هایی از گفتگو با عروس بزرگ امام را منتشر کرده است، که بدون دخل و تصرف در آن، در ادامه می آید؛   عروس ارشد امام خمینی، بانوی فاضله سرکار خانم معصومه حائری فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی حائری و همسر شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی علی‌رغم رنج‌ها، سختی‌ها و مشکلات فراوانی که در دوره‌های مختلف زندگی مخصوصا در روزگار تبعید حضرت امام که از غربت سر در می‌آورد و پس از آن با شهادت همسر و چشیدن مصائب این فقدان غم‌بار روبرو می‌شود اما همچنان مادر بودن و ستون‌ خانه بودن در فقدان همسر را تجربه می‌کند و هیچ حادثه‌ای در صراط مستقیم زندگی اخلاقی،‌فکری و اجتماعی او خللی ایجاد نمی‌کند و همچنان بر عشق خود نسبت به«مصطفی» و «امامِ مصطفی» استوار است و طعم شیرین روزهای با ایشان بودن را زمزمه می‌کند.   مشروح گفتگوی حریم امام با معصومه حائری را می خوانید؛     *اگر درباره ازدواجتان با مرحوم حاج آقا مصطفی، خاطرات و نکاتی دارید بفرمایید.   در واقع من نمی‌خواستم ازدواج کنم و قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما طبق رویه و روال خانواده‌های سنتی، پدرم نظرش این بود که من ازدواج کنم و من هم قبول کردم و مرحوم حاج آقا مصطفی هم چون به پدرم علاقه داشت، از من خواستگاری کرد و پدرم نیز به جهت اعتمادی که به امام و حاج آقا مصطفی داشت جواب مثبت داد؛ اما مادرم گفت موافقت شما کافی نیست و خود دختر هم باید قبول کند و شما با این که این دختر هنوز آقا مصطفی را ندیده است، چطور با ازدواج این‌ها موافقت کردید؟! پدرم آدرس محل مباحثه حاج آقا مصطفی را به ما داد و گفت فردا با هم به محل بحث حاج آقا مصطفی بروید و پس از مباحثه ایشان را ببینید.   روز بعد من و مادرم به محلی که پدرم آدرس داده بود رفتیم و حاج آقا مصطفی را که در میان بقیه طلبه‌ها مشخص بود و قد بلند و قیافه خیلی خوبی داشت و به نظرم مدرن و امروزی می‌آمد دیدیم و با این که روحانی و ملبس بود، اما معلوم بود که با سایر روحانیون و طلاب تفاوت دارد.   من رضایت خودم را اعلام کردم و عقد خوانده شد و پس از یک سال ازدواج کردیم. حاج آقا مصطفی انسان خوب و فهمیده‌ای بود و ما با هم جور بودیم و افکار و عقایدمان با هم هماهنگ بود. با پیش آمدن وقایع انقلاب و تبعید امام و حاج آقا مصطفی به ترکیه و سپس عراق، من هم به همراه همسر امام به نجف رفتم و من نزدیک سه سال پدر و مادرم را ندیدم و در این مدت، امکان تماس تلفنی و حتی نامه‌نگاری وجود نداشت و من هیچ خبری از پدر و مادرم نداشتم و نمی‌دانستم در چه وضعیتی هستند، آیا زنده هستند یا نیستند و این وضعیت برای من که در اول جوانی بودم خیلی سخت بود...   *شما در زمان تبعید امام و حاج آقا مصطفی در ترکیه به آنجا نرفتید؟   حاج آقا مصطفی خیلی دوست داشت من و بچه‌ها هم به ترکیه برویم و در کنارشان باشیم، اما امام مخالفت کرده و گفته بود شرایط برای آمدن آن‌ها مناسب نیست. این نکته نیز جالب و گفتنی است که مرحوم حاج آقا مصطفی از حضور در نجف و در کنار برخی از روحانیونی که افکار متحجرانه‌ای داشتند ناراحت بود.   *شما در نجف، منزل مستقل داشتید یا در منزل امام بودید؟   در اوایل با امام زندگی می‌کردیم و امام هم خیلی به من علاقه داشت و یادم هست هر هفته که می‌خواست سر و صورتش را اصلاح کند، به من می‌گفت بیا رو به روی من بنشین تا در کنار اصلاح کردن با هم حرف بزنیم. آقا در آن زمان خودش سر و صورتش را اصلاح می‌کرد و علاوه بر کوتاه کردن موهای سر و صورت، موهای پرپشت ابروهایش را که روی چشمش را می‌گرفت کوتاه می‌کرد. مژه‌های امام هم خیلی بلند بود و من به شوخی می‌گفتم مژه‌هاتان را هم کوتاه کنید. آقا خیلی تمیز و اهل رعایت بهداشت بود، به طوری که ما سر سفره برای ایشان دو تا چنگال می‌گذاشتیم تا اگر دو نوع غذا در سفره بود، هر کدام را با چنگال جداگانه‌ای بردارد. ایشان این قدر تمیز و اهل مراعات بود که می‌گفتم من خانواده‌های روحانی زیادی را دیده‌ام، اما شما از همه مدرن‌تر و امروزی‌تر هستید.   یادم هست یک بار مرحوم حاج احمد آقا پیش ایشان می‌خواست با دست غذا بخورد که فرمود احمد، اگر می‌خواهی با دست غذا بخوری، برو بیرون بخور! باز به یاد دارم که خانم در بشقابی که پلو خورده بود و می‌خواست خربزه بگذارد و بخورد، باز آقا به ایشان تذکر داد. آقا خیلی مرتب و تمیز بود و به عنوان نمونه دیگر، یک میز جلوی درب خانه بود که آقا وقتی وارد منزل می‌شد، کفش‌هایش را در می‌آورد و داخل آن می‌گذاشت و یک جفت دمپایی برمی‌داشت و می‌پوشید.   *حاج مصطفی هم مثل امام، مرتب و تمیز و اهل مراعات بود؟   ایشان هم خیلی مراعات می‌کرد؛ منتها در این زمینه به غیر از من به کس دیگری چیزی نمی‌گفت و تذکر نمی‌داد. به هر تقدیر به سؤال قبلی شما برگردم که ما پس از مدتی، در نزدیکی منزل آقا منزلی را گرفتیم و به آنجا رفتیم؛ اما مرتب به خانه آقا و پیش خانم می‌رفتم و رفت و آمد می‌کردم و برخی از کارهای منزل امام از جمله اتوکردن لباس‌های امام و خانم را انجام می‌دادم و آقا مقید بود که لباس تمیز و اتوکشیده بپوشد؛ چون هوا گرم بود و قبای تابستانی را زود، زود می‌شستند و من هم اتو می‌کردم. امام در ایران هم این رویه را داشت؛ منتها در این‌جا اتوکش داشتند و اتو کردن به عهده من نبود.   *همان‌طور که همه می‌دانند حاج آقا مصطفی در بیرون و با رفقا و دوستانش خیلی شوخی می‌کرد و اهل مزاح بود؛ آیا در خانه هم همین‌طور بود؟   همان‌طور که گفتم آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمی‌کرد و به من نمی‌گفت این جوری رو بگیر و یا آن‌گونه که در میان زنان نجف، به‌خصوص زن‌های روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمی‌خواست مثل آن‌ها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری می‌کردند و اگر بدون پوشیه بیرون می‌آمدیم، به امام خبر و گزارش می‌دادند.   یادم هست یک روز که پوشیه‌ام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیه‌ات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و می‌گفت اگر به خاطر امام نبود، در این‌جا نمی‌ماندم و به ایران برمی‌گشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران می‌آمد دستگیر می‌شد.   *اگر ممکن است ماجرای رحلت مشکوک حاج آقا مصطفی را برای ما شرح بدهید.   ما یک خدمتکار خانم داشتیم که اصالتاً یزدی بود و وقتی که من ازدواج کردم، پدرم این خانم را برای کمک به من آورد و در نجف هم پیش من بود تا این که وفات کرد و از دنیا رفت.   من قضایای شب رحلت حاج آقا مصطفی را از زبان این خدمتکار که به او ننه می‌گفتیم و زن خیلی فهمیده‌ای بود و علیرغم بی‌سوادی، خیلی دانا بود و به همین جهت امام هم به او احترام می‌گذاشت، نقل می‌کنم؛ چون خودم مریض بودم و در طبقه پایین منزل پیش بچه‌ها خوابیده بودم.   ننه می‌گفت آن شب وقتی حاج آقا مصطفی به خانه آمد، به من گفت درب خانه را ببند، ولی قفل نکن؛ چون قرار است کسی به ملاقات من بیاید؛ شما هم برو بخواب. ننه می‌گفت من به اتاقم رفتم، اما نخوابیدم. اتاق ننه رو به روی در خانه بود و می‌توانست ببیند چه کسی وارد منزل و یا خارج می‌شود. حاج آقا مصطفی هم طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه خودش در طبقه بالا رفت تا مطالعه کند. عادت حاج آقا مصطفی این بود که از سر شب تا اذان صبح مطالعه می‌کرد و پس از اذان، نماز صبح را می‌خواند و می‌خوابید.   آن شب ننه دیده بود چه کسانی پیش آقا مصطفی رفته بودند و همه آن‌ها را شناخته بود و ما هرچه اصرار کردیم اسم از آن‌ها را به ما نگفت. ننه صبح خیلی زود صبحانه حاج آقا مصطفی را برده بود و ایشان را برای خوردن صبحانه صدا زده بود، اما دیده بود ایشان بیدار نمی‌شود و به همین علت پیش من آمد و گفت هرچه حاج آقا مصطفی را صدا می‌زنم بیدار نمی‌شود.   من به طبقه بالا رفتم و دیدم حاج آقا مصطفی در حالت نشسته، به روی میز کوچکی که جلویش بود افتاده و خم شده است. من جلو رفتم و آقا مصطفی را از روی میز بلند کردم و روی زمین خواباندم و دیدم بدنش خیلی گرم و از عرق بسیار زیاد، کاملاً خیس و نقاطی از بدنش کبود است.   ننه فوری از خانه بیرون رفت تا همسایه‌ها را صدا بزند و کمک بگیرد که دیده بود آقای دعایی در همسایگی ما بود، ننه قضیه را به آقای دعایی گفت و ایشان به همراه چند تن از همسایه‌ها آمدند و حاج آقا مصطفی را به بیمارستان بردند، ولی دیگر کار از کار گذشته و حاج آقا مصطفی از دنیا رفته بود.   *واکنش حضرت امام و خانم ایشان نسبت به رحلت حاج آقا مصطفی را توضیح بفرمایید؟   ما از آقا هیچ نوع گریه و زاری و اظهار ناراحتی ندیدیم؛ آقا مردی فوق‌العاده و بسیار جدی بود و من کسی مثل ایشان ندیده بودم؛ اما خانم اگرچه در انظار عموم گریه نمی‌کرد، ولی دور از چشم دیگران در طبقه دوم منزل گریه می‌کرد و یک شمدی که حاج آقا مصطفی هنگام نماز روی دوشش می‌انداخت، برمی‌داشت و روی سینه‌اش می‌گذاشت و اشک می‌ریخت و گریه و زاری می‌کرد. به حسین هم فوق‌العاده علاقه داشت و عاشقانه به حسین علاقه و محبت می‌ورزید و حسین در بچگی مدت‌ها پیش ایشان بود و محبت خانم به حسین را من نمی‌توانم بیان و توصیف کنم.   خازن‌الملوک، مادر خانم که آن زمان سالانه، هشت، نه ماه به نجف می‌آمد و پیش ما می‌ماند، به من می‌گفت حسین را پیش خودت ببر و نگذار این‌جا بماند چون خانم از شدت علاقه‌ای که به حسین دارد، نمی‌تواند به او امر و نهی کند و به تربیتش برسد و حسین هم لوس و ننر می‌شود و نمی‌تواند به خوبی درس بخواند؛ چون خانم به حسین می‌گفت اگر دوست نداری، مدرسه نرو! به همین جهت خازن‌الملوک به من کمک کرد تا حسین را پیش خودم ببرم و به درس و تکالیف و امور مدرسه‌اش برسم؛ البته تحمل دوری حسین برای خانم خیلی سخت و مشکل بود.   ناگفته نماند که خود آقا هم به حسین و دخترم مریم خیلی علاقه داشت و من یادم هست یکی از دخترهای آقا و عمه بچه‌ها به امام اعتراض کرد که چرا به بچه‌های من این‌قدر علاقه و توجه نشان نمی‌دهید؟ آقا هم فرمود حسین بچه من و قلب من است. علاقه و محبت امام به بچه‌های من هم خیلی زیاد و غیرقابل توصیف است. برخورد و التفاتی که امام با بچه‌های من داشت و با هیچ کس دیگر نداشت و وقتی حسین پیش ایشان می‌رفت، می‌گفت بنشین و یک میوه و مثلاً پرتقال بخور تا ببینم که تو خوردی. با مریم هم مثل حسین رفتاری بسیار مهربانانه و ملاطفت‌آمیز داشت. این علاقه به قدری زیاد بود که خود حاج آقا مصطفی ‌گفت من از علاقه فوق‌العاده شما به این بچه‌ها تعجب می‌کنم. امام هم فرمود اگر نوه‌دار بشوی، احساس مرا درک می‌کنی.   یادم هست مریم وقتی به سن مدرسه رفتن رسید، حاج آقا مصطفی او را به جای مدرسه رسمی، به آموزشگاه زبان عربی و قرآن که خواهر مرحوم شهید صدر تأسیس کرده بود فرستاد و مریم به خوبی زبان عربی و قرآن را فراگرفت، به طوری که خود خانم صدر آمد و گفت مریم مثل بلبل عربی حرف می‌زند، چرا شما نمی‌گذارید به مدرسه برود و درس بخواند؟ قرآن را نیز در همان سن کم خیلی خوب یاد گرفته بود و گاهی پیش آقا می‌رفت و در حالی روسری ژرژت سفید به سر کرده بود، با لهجه عربی قرآن می‌خواند که آقا خیلی ذوق می‌کرد و خوشش می‌آمد و لذت می‌برد. پس از این که مریم زبان عربی را یاد گرفت، برخلاف دخترهای سایر علما و روحانیون به مدرسه ‌رفت و چون از هوش خیلی بالایی برخوردار بود، در درس هم پیشرفت بسیار خوبی داشت.   *حاصل ازدواج شما با حاج آقا مصطفی چند تا فرزند است؟   خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آن‌ها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی مانده‌اند.   *علت وفات آن دو تا بچه چه بود و کجا از دنیا رفتند؟   هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما ‌شدند و هول و هراس ایجاد ‌کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.   دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من می‌گفتند که این فرزندم، پسر بوده و اطرافیانم برای این که من بیش از اندازه ناراحت نشوم، گفتند دختر بوده است.   *شخصیت حاج آقا مصطفی چطور بود؟   حاج آقا مصطفی خیلی مدرن و امروزی بود و شباهتی به آخوندهای دیگر نداشت و مثل آخوندها نعلین نمی‌پوشید و کفش‌هایش از خارج می‌آمد و با این اوصاف زندگی کردن در نجف برای او خیلی سخت بود. آقا و حاج آقا مصطفی هر دو عجیب و غریب بودند؛ مثلاً آقا خیلی منظم و دقیق بود و همیشه دقیقاً سر وقت غذا می‌خورد و در این زمینه این خاطره شنیدنی است که در زمان تبعید آقا در نجف، گاهی من و خانم به ایران می‌آمدیم و امام تنها بود و حاج آقا مصطفی برای این که ایشان تنها نباشد، پیش امام می‌رفت و با ایشان غذا می‌خورد.   یک روز حاج آقا مصطفی کمی دیرتر رفت و دید امام غذایش را سر وقت و مطابق معمول خورده و منتظر ایشان نمانده است. بعد از آن، هر روز حاج آقا مصطفی می‌رفت و موقع غذا خوردن، کنار امام می‌نشست و فقط نگاه می‌کرد و لب به غذا نمی‌زد و امام هم انگار نه انگار، به غذا خوردن ادامه می‌داد و اصلاً به حاج آقا مصطفی تعارف نمی‌کرد تا غذا بخورد. پدر و پسر کار خود را بلد بودند.   به هر حال آقا و خانم خیلی مرتب و منظم و دقیق بودند؛ چون خانم که اصالتاً تهرانی و امروزی و از یک خانواده اصیل بود و خود آقای خمینی هم اصالت خانوادگی بالایی داشت و برادر ایشان، مرحوم آقای پسندیده هم یک آدم حسابی به تمام معنا بود.   *حسین آقا می‌گفت بعد از رحلت حاج آقا مصطفی اگر جریان انقلاب و مبارزه پیش نمی‌آمد و فکر و ذهن امام معطوف به این مسائل نمی‌شد، امام از غصه مرگ حاج آقا مصطفی دق می‌کرد و از دنیا می‌رفت.   بله، همین‌طور است و واقعاً آقا علاقه زیادی به حاج آقا مصطفی داشت، ولی سیستم و شخصیت ایشان طوری بود که ناراحتی و غم و غصه خود را بروز نمی‌داد.     *شخصیت و رفتار امام چطور بود؟   آقا هم جزو بهترین شخصیت‌هایی بود که من دیده بودم. آقا، هم مهربان واقعی بود و هم خیلی امروزی و مدرن بود و یادم هست شب‌ها که برای نماز شب بلند می‌شد، مقداری سیب و پرتقال توی بشقاب می‌گذاشتم و می‌بردم و کنار سجاده ایشان می‌گذاشتم تا میل کند. من با آقا زندگی کردم و از همه حرکات و سکنات آقا خوشم می‌آمد و هیچ وقت کاری نکرد که من ناراحت بشوم و خیلی به من علاقه داشت و همان‎طور که گفتم خیلی تمیز و مرتب بود و یادم هست یک بار گوشه قبایش به ظرف غذا یا چنین چیزی مثل آن خورد که فوری گوشه قبا را بالا زد و به طرف دستشویی رفت و قبا را درآورد و گوشه قبا را شست و برگشت.   یک بار به ایشان گفتم شما که در خمین بزرگ شدی، چرا این قدر مدرن و امروزی و تمیز و مرتب هستی؟! ایشان هم می‌خندید.   من با این که مَحرم امام بودم، اما با چادر چیت خانگی پیش ایشان می‌رفتم و حاج آقا مصطفی به من می‌گفت چرا با چادر پیش آقا می‌روی؟! من هم در جواب می‌گفتم ما در خانواده خودمان این‌جوری بودیم و عادت کردیم تا این که احمد آقا ازدواج کرد و خانم ایشان بدون چادر پیش امام می‌آمد.   *حاج آقا مصطفی هم اهل تهجد و شب زنده‌داری و مناجات بود؟   بله و در کنار این تقیدات، خیلی مدرن و امروزی هم بود؛ به‌طوری که وقتی مسافرت می‌رفتیم، به من می‌گفت عبا یا همان چادر عربی را از روی سرت بردار! من گمان می‌کردم قصد شوخی دارد و سر به سر من می‌گذارد؛ اما دیدم خیلی جدی می‌گوید وقتی بیرون می‌آییم، چادر را بردار و روسری به سر کن و خوب و محکم ببند و لباس مناسب بپوش تا راحت باشی و به‌راحتی تردد کنی. خودش هم چندان در بند تقیداتی که آخوندها دارند نبود.   *در باره ارتباط امام موسی صدر با حاج آقا مصطفی هم خاطره دارید؟   امام موسی صدر خیلی با حاج آقا مصطفی دوست بود و در نجف به منزل ما می‌آمد و گاهی در منزل ما می‌خوابید و یادم هست که چون قد بلندی داشت، پاهایش از پتو بیرون می‌زد. ناگفته نماند که امام موسی صدر عاشق پدرم بود و برای نزدیک‌تر شدن به پدرم، از خواهرم که آن زمان حدود یازده سال داشت و کوچک بود خواستگاری کرد که پدرم گفت اولاً این دختر هنوز بچه است و ثانیاً با این قد بلند و سر به فلک کشیده تو، شما از نظر ظاهری هم تناسبی با هم ندارید. خواهرم ده سال از من کوچک‌تر است و درس‌خوانده است و تحصیلات عالیه دارد و در قم زندگی می‌کند و الان که من زمین‌گیر شده‌ام، تلفنی با هم ارتباط داریم.   *اگر زمان به عقب برگردد و خانم معصومه حائری یزدی جوان شود و حاج آقامصطفی دوباره از ایشان خواستگاری کند، آیا جواب ایشان مثبت است؟   حتماً؛ چون حاج آقا مصطفی را خیلی دوست داشتم. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: عروس بزرگ امام خمینی درگذشت؛ معصومه حائری که بود؟

دیگر خبرها

  • عروس بزرگ امام : نمی خواستم ازدواج کنم، قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما..
  • اعطای سیاست‌های تأمین تجهیزات پزشکی در نیمه دوم سال
  • پیری جمعیت نشاط اقتصادی و اجتماعی را کاهش می‌دهد
  • پیرترین پدر و مادر‌ها کدام استان زندگی می‌کنند؟
  • اولین فرزندان مرکز ناباروری ساوه پا به عرصه هستی گذاشتند
  • قانون مهریه 2 الی 3 سال است که معطل مانده/ نماینده مجلس: منتظر هستیم؛ فعلا دست هیئت رئیسه است
  • عدم ایمنی و بهداشت کارگران برای کارفرما بار حقوقی دارد
  • اعلام شرایط اعطای وام ضروری به بازنشستگان
  • ارائه آموزشهای حقوقی به بیش از ۷هزار مشاور املاک و خودرو در البرز
  • ارائه آموزش‌های حقوقی به ۷۸۹۵ مشاور املاک و خودرو در البرز