تقویت مهارت خودآگاهی، راهی برای ارتباط با کودک درونمان
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۱۴۲۷۱
آگاهی از مفهوم درونی و اهمیت دادن به کودک درون میتواند فرد را در رویارویی با مشکلات و مسائل زندگی یاری دهد.
به گزارش شریان نیوز،همه ما در طول دورههای مختلف زندگی چه در کودکی و نوجوانی و چه در دوره جوانی و میانسالی با مسائل و مشکلاتی مواجه میشویم که ظاهرا توان تحمل و رویارویی با آن را نداریم؛ توجه و اهمیت به کودک درونمان، بخش گستردهای از این مشکلات را برای ما سهل و آسان میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کودک درون مثل معجزهای دور از دسترس و رویایی است که بها و پر و بال دادن به آن شما را از قید حصاری که مشکلات برایتان ایجاد کرده است رها میکند و روحیهای شاداب و بانشاط به شما هدیه میدهد. روند زندگی مدرن امروزی به گونهای است که اگر از حال کودک درونمان غافل شویم ، جز افسردگی، استرس و اضطراب دستاورد دیگری در زندگی نخواهیم داشت و رنگ و بوی آرامش را حس نخواهیم کرد.
زنده نگه داشتن کودک درون به ما قدرتی مضاعف برای ادامه یک زندگی بانشاط و با انگیزه را میدهد و تکرار خاطرات کودکی و دنبال کردن علایقی که در کودکی داشتهایم، زمینه داشتن یک زندگی سالم و شادتر در سایر دورهها را برای ما فراهم میکند.
خوشبینی و داشتن افکار مثبت و امیدواری به زندگی در سایه تلاش و کوششی که هر فردی برای ادامه زندگی دارد، نقش غیر قابل انکاری در زنده نگه داشتن کودک درون افراد ایفا میکند. اغلب ما کودک درون خود را فراموش و یا گم کردهایم و از معجزه خنده و شادی این معجزه بیمثال غافل هستیم و بهتر است پای کودک درونی شاد و پر انرژی را برای داشتن امید و انگیزهای زیبا و دوست داشتنی به زندگیمان باز کنیم.
مثبت اندیشی نخستین گام زنده نگه داشتن کودک درون
ژیلا آهنگرزاده، روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان، اظهار کرد: کودکی، دوره شیرین و غیر قابل تکراری است که نه خبری از قضاوت است و نه کسی فکر منفی برای ادامه زندگی در سر دارد.
او افزود: نگرش کودکان به زندگی همواره مثبت و امیدوارانه است و در دنیای شاد و رنگارنگ کودکان همه چیز رنگی از باور و امید و توانمندی دارد و همین مسئله باعث نشاط و سرزندگی فرد در دوران کودکی میشود.
این روانشناس بالینی ادامه داد: یکی از مکانیزمهای دفاعی در طول زندگی، مکانیزم بازگشت اولیه است و این مسئله به مفهوم انجام رفتارهای خوبی است که مثل دوره کودکی حس و حال خوب و مثبتی را در فرد ایجاد میکند.
آهنگرزاده بیان کرد: مکانیزمهای دفاعی مثل مکانیزم بازگشت اولیه اگر چه اثری کوتاه و موقت دارند اما باعث بازیابی روحیه و تصمیم گیری هر چه بهتر شده و ما را در رسیدن به ثبات فکری یاری میکنند.
او گفت: در زمان حال زندگی کردن هنری است که اگر هر کدام از ما به تکنیکهای این هنر مسلط شویم، فراموش نمیکنیم که گذشته و اتفاقات آن تنها برای مرور گاه به گاه برای عبرت آموزی است و نباید زندگی امروز را به اتفاقات و تجربیات تلخ گذشته پیوند بزنیم.
این روانشناس بالینی اضافه کرد: امید داشتن به آینده و زندگی کردن در لحظه درست مثل طرز تفکر دوره کودکی است که فرد را از خوردن غم زندگی گذشته و نگرانی برای آینده باز میدارد و راه لذت بردن از شادی و حال خوب امروز را برای او مهیا میکند.
آهنگرزاده با توجه به اهمیت و نقش در لحظه حال زندگی کردن تصریح کرد: کودک طوری در لحظه زندگی میکند که اگر فردی در ابتدا به او اخم کند ناراحت میشود و اگر همان فرد دوباره به او لبخند بزند آن ناراحتی را فراموش کرده و کودک هم به فرد لبخند زده و با خوشرویی با او برخورد میکند و این یکی از مهمترین عوامل شادی دوران کودکی محسوب میشود.
او افزود: بسیاری از رفتارهای ما برای زنده نگه داشتن کودک درونمان باید مثل دوره کودکی باشد و شادی و غم هر لحظه را تنها به همان لحظه اختصاص بدهیم و با خود به ساعت بعد و روز بعد منتقل نکنیم، از طرفی هم حال خوب خود را با تکرار اتفاقات تلخی که پیش آمده است بد نکنیم.
انجام بازیهای کودکانه، کودک درون را شاداب نگه میدارد
این روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه تاکید کرد: نگه داشتن دلخوری ما از دیگران در دل، باعث ایجاد کینه میشود. نباید این دلخوریها را در دل خود نگه داریم؛ در بخشش دیگران و گذشتن از خطای آنها باید مثل کودکان، بخشنده و مهربان و فراموش کار باشیم.
آهنگرزاده یادآوری کرد: مهارتهای خود آگاهی و همدلی، لازمه داشتن کودک درونی زنده و بانشاط است. داشتن این دو مهارت که جزو اصلی مهارتهای زندگی به شمار میروند به ما میآموزد که مثل کودکان مهربان و همدل و همراه باشیم و در لحظه دیگران را ببخشیم.
او برای زنده نگه داشتن هر چه بهتر کودک درون به ضرورت دوری از اضطراب اشاره کرد و گفت: در لحظه زندگی کردن کودکان هر گونه اضطراب و استرسی را از آنها دور کرده و لذت سادهترین چیزها و درک خوشایند از تجربه زندگی بیدغدغه را به آنها میبخشد. بهتر است افراد در سایر دورههای زندگی رفتار و برخورد کودکان را برای خود الگو قرار بدهند تا از بروز استرس و اضطراب دور و در امان بمانند.
این روانشناس بالینی تاکید کرد: انجام بازیهای کودکانه و یا خوردن خوراکیهای خوشایند به یاد روزهای کودکی حال روحی و روانی افراد را تلطیف کرده و کودک درون آنها را با نشاط و شاداب نگه خواهد داشت.
منبع: شریان
کلیدواژه: روانشناس بالینی کودک درونمان زندگی کردن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۱۴۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
به گزارش خبرآنلاین چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198