Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «انرژی امروز»
2024-04-29@14:05:53 GMT

بایدن همان اوباماست؟

تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۳۲۱۰۴

بایدن همان اوباماست؟

احسان ابطحی | روزنامه‌نگار

 

پیروزی جو بایدن، نامزد دموکرات در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده، رهبران بسیاری از کشورهای عرب متحد آمریکا در منطقه را مضطرب کرده‌ است. آنان نگرانند که پیروزی بایدن، به مفهوم بازگشت سیاست خارجی واشنگتن به عصر باراک اوباما باشد، رئیس‌جمهوری که در قیاس با دیگر روسای‌جمهور آمریکا نرمش بیشتری در مقابل تهران از خود نشان داد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در نقطه مقابل در ایران، شماری از نخبگان سیاسی و علمی، راهیابی این دموکرات کهنه‌کار به کاخ سفید را با خوش‌بینی افراطی می‌نگرند.

اما حقیقت این است که نه بدبینی اعراب منطقه به بایدن چندان اعتبار دارد، نه خوش‌بینی عده‌ای در ایران به او.

با نگاهی به مواضع و دیدگاه‌های جو بایدن و عملکرد او در دوران معاونت ریاست‌جمهوری، به راحتی می‌توان نتیجه گرفت که دست‌کم در حوزه سیاست‌خارجی آمریکا در خاورمیانه، «بایدن اوباما نیست».

همه نامزد‌های ریاست‌‌جمهوری ایالات‌‌متحده پس از جورج بوش پسر، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، در جریان مبارزات انتخاباتی، وعده داده‌اند که به «جنگ‌های بی‌پایان در خاورمیانه» پایان خواهند داد و ردپای آمریکا در این منطقه استراتژیک جهان را کمرنگ خواهند کرد. اولین دلیل اول این سیاست، تغییر در اولویت‌های ژئوپلیتیک آمریکا در خاورمیانه و تمرکز بر مهار چین در شرق دور است. دلیل دوم آن هم نزدیک شدن هرچه بیشتر آمریکا به استقلال انرژی و بی‌نیازی از نفت خاورمیانه است.

در این مسیر، قطعا، بایدن هم راه اسلاف خود را پیش خواهد گرفت.

اما تصویر وسیع‌تری از سیاست‌خارجی بایدن، به ما نشان می‌دهد که او چه تفاوت‌هایی با اوباما دارد، اوبامایی که به جناح چپ حزب دموکرات نزدیک بود.

به‌دنبال حملات یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱، بایدن از جنگ در عراق و افغانستان حمایت کرد، جنگ‌هایی که اکنون یک شکست استراتژیک تلقی می‌شوند. سال ۲۰۰۴، یعنی یک‌سال پس از آغاز جنگ عراق، بایدن پس از سفر به منطقه بحران‌زده فلوجه، از جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا خواست نیروهای بیشتری به منطقه برای جلوگیری از شورش‌ها اعزام کند. پیش از آن و در دهه ۹۰، بایدن، هم‌حزبی خود یعنی بیل کلینتون، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا را به‌دلیل بحران بالکان به‌شدت مورد انتقاد قرار ‌داد و از او ‌خواست اقدامات بیشتری برای جلوگیری از نسل‌کشی مسلمانان در این منطقه انجام دهد.

«مداخله‌گرایی لیبرال» بایدن، نشات گرفته از سه دهه حضور در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا است. او طی این سال‌ها بارها به مناطق بحران‌زده جهان سفر و روابط نزدیکی با متحدان ایالات‌متحده برقرار کرده‌است.

علاوه بر این، مشاوران سیاست‌خارجی بایدن، یعنی آنتونی بلینکن، جیک سالیوان و دیگران به حلقه «جریان اصلی» سیاست خارجی واشنگتن تعلق دارند.

این دقیقا همان نقطه حساس و مهم تفاوت او با باراک اوباماست. بایدن از سال ۱۹۷۳ تا ژانویه ۲۰۰۹ که معاون اوباما شد، عضو سنای آمریکا بود. اما اوباما زمانی که به کاخ سفید رسید یک سناتور تازه‌کار و کمتر شناخته شده از ایالت ایلینوی بود که با شعار «تغییر» پیروز انتخابات سال ۲۰۰۸ شد. معتمدان نزدیک اوباما هم چندان شناخته شده نبودند. برای مثال یکی از نزدیکان او بن‌رودز بود که وظیفه اصلی‌اش نوشتن سخنرانی‌های اوباما بود اما بعدها معاون مشاور امنیت ملی کاخ‌سفید شد. رودز سپس به مشاور اصلی اوباما در سیاست‌خارجی تبدیل شد و به‌دلیل نداشتن تجربه و تخصص کافی در این زمینه، سیاست‌های رادیکالی به اوباما تجویز کرد که نتیجه آن پایان دادن به سنت «اجماع فرا‌حزبی» در آمریکا در پرونده‌هایی مانند ایران و کوبا شد. بی‌تردید، یکی از دلایل ناموفق بودن برجام، نادیده گرفتن حزب جمهوری‌خواه و حتی برخی اعضای بلندپایه حزب دموکرات در دستیابی به یک توافق معتبر و پایدار در واشنگتن بود.

البته این موضوع، قطعا به این معنا نیست که بایدن مانع از کاهش تحریم‌‌های اقتصادی ایران یا تلاش او برای پایان دادن به جنگ بی‌رحمانه سعودی‌ها علیه یمن در هفته‌های اول ریاست‌جمهوری‌اش شود. با وجود این بسیار ساده‌لوحانه است اگر این‌گونه بیندیشیم که بایدن، از ابزار‌ها و اهرم‌هایی که ترامپ در طول چهار سال اخیر علیه ایران استفاده کرده، برای امتیاز گرفتن هرچه بیشتر از تهران در جریان «مذاکرات احتمالی» استفاده نخواهد کرد و لغو تحریم‌ها را به ایران هدیه خواهد داد.

کار وقتی سخت‌تر می‌شود که بدانیم او با روابط مستحکمی که با رهبران کشورهای اروپایی دارد، با اجماع آنها به ایران فشار وارد خواهد کرد. بایدن قطعا به‌طور مشروط به برجام برخواهد گشت، اما همان‌گونه که بارها در مواضع پیشین خود گفته و نوشته، بازگشت به برجام «نقطه آغاز دیپلماسی با ایران» است، نه پایان آن. این سیاستمدار کلاسیک آمریکایی، برای بازگشت به توافق با ایران، به‌دنبال طولانی‌تر کردن بند مناقشه‌برانگیز «غروب آفتاب» در برجام است، موضوعی که اوباما به زمان کوتاه‌تر آن رضایت داده ‌بود. بایدن طبیعتا فشار‌های بیشتری نیز روی برنامه‌های موشکی و منطقه‌ای ایران خواهد گذاشت. این دو موضوع آخر، همان مسائلی است که اوباما هنگام امضای برجام، از آن عبور کرده‌بود.

جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی سابق بایدن، که به احتمال بسیار زیاد سمت مهمی در دولت آینده ایالات‌متحده خواهد گرفت هم اخیرا موضعی مشابه اتخاذ کرد. سالیوان تاکید کرد که بایدن به متحدان آمریکا پیشنهاد خواهد داد از مذاکرات جامع منطقه‌ای با تهران حمایت کنند تا ایران، عربستان سعودی و امارات‌عربی متحده پشت میز مذاکرات بنشینند. این هم یکی دیگر از تفاوت‌های بایدن با اوباما و تجربه تلخی است که از دوره رئیس‌جمهور اسبق برای بایدن به‌جا مانده‌است. اوباما با انجام مذاکرات محرمانه با تهران– پیش از به قدرت رسیدن حسن روحانی- متحدان عرب منطقه‌ای آمریکا را خشمگین و دل‌آزرده کرد

با همه این تفاسیر، بایدن هم مانند ترامپ و اوباما تلاش خواهد کرد نیروهای آمریکایی در خاورمیانه را به حداقل مورد نیاز کاهش دهد و به جنگ سبعانه سعودی‌ها علیه مردم یمن پایان دهد. بایدن با اینکه دولت سعودی را یک دولت «منفور» توصیف کرده‌است اما آن‌قدر در زمینه سیاست‌خارجی تجربه دارد که بداند روابط با سعودی‌ها برای دهه‌های متمادی، چه در دوران دموکرات‌ها و چه در دوره جمهوری‌خواهان، سنگ بنای دیپلماسی خاورمیانه‌ای آمریکا بوده‌است.

بایدن علاقه‌ای به سرنگونی دولت‌ها، «ملت‌سازی» و حضور نظامی در خاورمیانه ندارد، اما این موضوع به مفهوم عدم علاقه او به مداخله‌گرایی در مناطق کلیدی جهان، از جمله غرب آسیا نیست.

بایدن که دیپلماسی را اولین ابزار و مداخله نظامی را آخرین آن می‌داند، تلاش خواهد کرد با روش‌های نرم و غیرنظامی از جمله همکاری تنگاتنگ با متحدان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آمریکا و با صرف کمترین هزینه به اهداف خود برسد.

نتیجه آنکه ما ایرانی‌ها نباید با خوش‌بینی افراطی به انتخاب بایدن بنگریم و او را فرشته نجات بدانیم. بایدن که از معدود روسای‌جمهور آمریکا با سابقه‌ای طولانی در سیاست خارجی است و شاید از این منظر فقط با جورج بوش پدر قابل قیاس باشد، سیاست‌مداری کهنه‌کار است که روش‌هایی پیچیده‌تر در مناقشات بین‌المللی پیش خواهد گرفت.

دستگاه دیپلماسی ایران باید بداند نه با اوباما طرف خواهد بود، نه با ترامپ. برای مقابله بایدن باید پیچیده‌تر و ماهرانه‌تر عمل کرد.

بایدن و تیم سیاست‌خارجی او، با دو محور به جدال دیپلماتیک با ایران می‌آیند، محور اول، اجماع‌سازی با کشورهای اروپایی و حتی همراه کردن چین و روسیه در حوزه مسائل منطقه‌ای و موشکی است و محور دوم تاکید بر مذاکرات منطقه‌ای برای دستیابی به یک توافق جامع.

ایران در مقابل باید با دیپلماسی فعالانه تلاش کند این اجماع احتمالی را در هم شکند و از این شکاف به نفع خود امتیاز‌گیری کند.

محور دوم دیپلماسی ایران باید رایزنی‌های وسیع منطقه‌ای با همسایگان باشد تا در هرگونه مذاکره جمعی منطقه‌ای توان امتیاز‌گیری بالایی داشته باشد. تاکتیک آمریکا در منطقه همچنان ایران‌هراسی خواهد بود و دیپلمات‌های ایرانی باید با همراه کردن همسایگان و تزریق اطمینان به آنان، این تاکتیک را خنثی کنند.

نکته مهم‌تر آنکه از داخل ایران باید یک سیگنال واحد و مستحکم به آمریکایی‌ها ارسال شود. وجود هرگونه چندصدایی، تشتت و دودستگی، موضع ایران را تضعیف می‌کند. آمریکا باید دریابد که با یک دیپلماسی واحد، یکپارچه و مقتدرانه مواجه است تا ضعفی از داخل ایران برای آنان مخابره نشود.

برای مواجهه با بایدن، که یک دیپلمات کهنه‌کار با ذهن پیچیده است و همچنین تیم سیاست‌خارجی او که بر خلاف ترامپ دارای استراتژی چندلایه است، باید بسیار هوشیارانه‌تر از زمان اوباما و حتی ترامپ برخورد کرد./دنیای اقتصاد

برچسب هاباراک اوباما جو بایدن

منبع: انرژی امروز

کلیدواژه: باراک اوباما جو بایدن آسیا اروپا انرژی امروز ایران بین الملل تحریم خبرگزاری بین المللی خبرگزاری داخلی خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا ریاست جمهوری سازمان های بین المللی سایتهای اینترنتی شرکت ملی نفت ایران NIOC شرکت های بین المللی مجلس شورای اسلامی نفت خام وزارت نفت وزارت نیرو سیاست خارجی رئیس جمهور منطقه ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت energytoday.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «انرژی امروز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۳۲۱۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جعل نام خلیج‌فارس کار انگلیسی‌هاست

بی‌بی‌سی، نخستین رسانه‌ای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.

به گزارش مشرق، بی‌بی‌سی، نخستین رسانه‌ای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا هم نخستین رئیس‌جمهور این کشور بود که در طول تاریخ به نقشه و اسناد بی‌اعتنا شد و این نام جعلی را بر زبان آورد.

انگلیس در کنار گسترش پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد؛ بنابراین، ما در عین حال که باید به حفظ تمامیت ارضی خودمان و حفظ منافع و مرزهایمان که مسئله‌ای انکارناپذیر است، در عمل و زبان تأکید کنیم، باید بدانیم که این حرکت از ناحیه استعمار است.

ما حاضر نیستیم سر سوزنی از مسائلی مانند نام واقعی و قدیمی خلیج‌فارس و مرزهای خود بگذریم. اینها خلاصه‌ای بود تا به مناسبت روز خلیج‌فارس(دهم اردیبهشت) روزنامه همشهری با قاسم تبریزی درباره همه جوانب نام مجعول «خلیج عربی» به جای «خلیج‌فارس» به گفت‌وگو بنشیند که در ادامه می خوانید.

نخستین کسی که نام مجعول «خلیج عربی» را به‌کار برد، چه‌کسی یا چه رسانه‌ای بود؟

رسانه انگلیسی بی‌بی‌سی بود. جمال عبدالناصر در سال‌های ۱۳۳۹و ۱۳۴۰با شاه درگیر شد و در مسئله پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد، اما پیش از او انگلیسی‌ها این نام را به‌کار بردند.

انگیزه بی‌بی‌سی برای این مناقشه چه بود؟

درگیری بین ایران و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس؛ چراکه به مرور زمان آمریکایی‌ها به ایران مسلط شده بودند، اما کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هنوز مستعمره انگلیس بودند. این اختلاف، اساسی بود و طراحی‌اش توسط حرکت استعمار شکل گرفت تا حرکتی حساب شده به شمار رود که آثار بلندمدت هم دارد.

ما ایرانی‌ها برای حفظ منافع ملی‌مان در این بین چه کار می‌توانیم انجام دهیم؟

اول عمومیت بخشیدن به نقشه ایران و خلیج‌فارس است. نقشه‌های ما مربوط به سال ۱۶۰۰میلادی است. از نظر تاریخی هم که مشخص است. دوم اینکه باید حرکت استعمار در منطقه را شناخت؛ چراکه انگلیسی‌ها قریب به ۲۰۰سال قبل به منطقه آمدند و شروع به نفوذ و برنامه‌ریزی کردند. حتی کوچ خاندان‌هایی از شبه‌جزیره نجد و حجاز به جزایر خلیج‌فارس جزو برنامه‌های مدون و از پیش تعیین شده آنان بود.

به تعبیری می‌توان روی همین برداشت عنوان کرد کسانی که امروز در بحرین حاکم‌ هستند، اصلا بحرینی نیستند. اتفاقاً در آن منطقه به‌طور مثال همه شیعه بودند و اینگونه طیف‌های خوارج یا سنی متحجر را وارد بحرین و خلیج‌فارس کردند و در بحرین حاکمیت را به‌تدریج به آنها سپردند. خلاصه برنامه‌ریزی‌های حساب شده طی این ۲۰۰سال که از سوی دیگرو برخلاف حرکت های آنها به انقلاب اسلامی منتج شد را در منطقه به‌وجود آوردند.

جمهوری اسلامی ایران با گذشت ۴۵سال از انقلاب اسلامی، چه شیوه‌ای را در قبال این سیاست موذیانه اتخاذ کرده است؟

جمهوری اسلامی ایران به نام خلیج‌فارس تأکید داشته و دارد. عموما شورای کشورهای خلیج را آمریکایی‌ها پس از انقلاب اداره کردند. آمریکایی‌ها هم پس از انگلیسی‌ها و بعد از انقلاب در دایره ایران‌هراسی به این سیاست دامن زدند، اما ایران همچنان بر حق حاکمیت خودش و نام خلیج‌فارس مصرانه تأکید دارد.

شما اشراف کاملی بر تاریخ پهلوی اول و دوم دارید. رژیم شاه در حوزه خلیج‌فارس و نامگذاری مجعول خلیج عربی چه سیاستی را دنبال می‌کرد؟

آنها به‌دلیل سلطه انگلیس و آمریکا بی‌تفاوت از اصل موضوع می‌گذشتند و شاید در مواردی روی نام تکیه می‌کردند.

نمونه بارز این مصداق در چه موردی به‌طور بارز خودش را نشان می‌دهد؟

در مورد بحرین. نامه‌ای سال ۱۳۴۵داریوش همایون به هویدا می‌نویسد که اصلا بحرین چه ارتباطی به ما دارد؟! ما آنجا نه منافعی داریم و نه آنجا ارزشی برای ما دارد. او در آن نامه می‌نویسد که آنجا مشتی عرب هستند که گرایش به فارسی هم ندارند. این اتفاق درست ۳سال قبل از آن رخ داد که بحرین را جدا کردند. از سال‌های ۱۳۴۵هم مذاکرات پنهانی بین آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها با ایران انجام شد و اسنادش موجود است.

اسدالله علم در خاطراتش بارها اشاره می‌کند که ما درباره بحرین مذاکره کردیم، اما هیچ‌کس نمی‌گوید که چه اقدامی صورت گرفت. نهایتاً آخرین تیر خلاص را اردشیر زاهدی که خودش از اعضای سازمان سیا بود، بر پیکر ایران وارد کرد و بحرین از ایران جدا شد. کشورهای دیگر هم اسنادی از دوره رضاشاه و محمدرضاشاه در اختیار دارند که مرتباً رضاشاه به حضور انگلیسی‌ها در بحرین اعتراض می‌کند.

مردم بحرین که آنجا استان چهاردهم ما محسوب می‌شد، برای سفر کردن به شیراز و بوشهر، به اصرار و ابرام انگلیسی‌ها مجبور بودند گذرنامه بگیرند! اسناد این بخش در مجله مطالعات تاریخی موجود است. حکومت پهلوی بی‌توجه به این ارتباطات بود و در بهترین حالت فقط اعتراض می‌کرد. از نظر سیاسی هم به خصوص از دوره سلطه آمریکا بر ایران، شاه و ساواک از نظر سیاسی علیه عراق، مصر و سوریه موضع می‌گرفتند.

بیشتر اقدامات رژیم پهلوی دوم هم حراست از کارهای آمریکا و انگلیس است. نقش سناتور مسعودی هم که در مواردی سندی وجود دارد که او هم رشوه‌هایی دریافت می‌کرد، روشن است.

سیاست رژیم شاه در قبال خلیج‌فارس به همین‌ها خلاصه می‌شد؟

حاکمیت پهلوی در دوران رضاشاه ذیل سیاست جاری انگلیس در منطقه بود. در دوره محمدرضا خصوصاً پس از کودتای ۲۸مرداد، باز ذیل سیاست جاری آمریکا قرار داریم؛ پس نخست، سیاست آمریکا، خط‌مشی تعیین می‌کند. دولت برای آنها چنان بی‌اهمیت بود که وقتی در مجلس مطرح کردند چرا بحرین جدا شد، هویدا گفت: دختری بود که به خانه شوهر رفت! این گزارش به خودی خود سندی است که چاپ شده و وقیحانه‌تر از این نمی توان درباره بحرین نظر داد. آنها هیچ‌یک، آن قیود را نداشتند و نمی‌پذیرفتند. کما اینکه در عهدنامه سعدآباد همین‌طور است. او بخشی را به کمال آتاتورک بخشید. به معنای واقعی کلمه ذیل سیاست کشورهای خارجی حرکت می‌کردیم و خودمان را در سایه و آینه آنها می‌دیدیم و به جای می‌آوردیم و خبری از استقلال نبود. حال، قاجار مستقل بود اما بی‌عرضه و بی‌لیاقتی‌اش را در همه امور نشان می‌داد. شاه در مورد خلیج فارس هیچ تقیدی حس نمی‌کرد.

چرا؟

چون خودشان توسط استعمار در رأس کار بودند و باید در سایه اهداف آنها حرکت می‌کردند.

ترامپ ظاهراً نخستین رئیس‌جمهور آمریکاست که نام خلیج‌فارس را در گفتارش به خلیج عربی تغییر داد. نظرتان درباره او و موضعش چیست؟ چون به هر حال همه روسای جمهور آمریکا قبل از او دست‌کم در گفتار رعایت کرده‌اند که برای ذکر نام خلیج‌فارس به نقشه‌ها و اسناد قدیمی پایبند باشند. نظر و موضع شخصی‌تان درباره جهت‌گیری او چگونه است؟

به قول خود آمریکایی‌ها، او که قدری از نظر عقل کم دارد و دیوانه است. حال نمی‌خواهم آن عبارت زشت را به‌کار ببرم، اما رؤسای جمهور آمریکا چه جمهوری‌خواه و چه دمکرات، براساس منافع ملی و موقعیت جهانی‌شان سخن می‌گویند.

پس نباید چندان از سخن آنها ناراحت شد؛ چراکه دیکته‌ای است که خود حاکمیت به آنها می‌گوید. آنها مجری و بازیگر عرصه سیاست البته در سطح کلان‌ هستند. از ۱۳۲۰تا به امروز ما وقتی این ۸۰سال را رصد می‌کنیم، علیه منافع و اقتدار یا استقلال ملی ما تفاوتی بین جمهوری‌خواهان و دمکرات‌ها وجود ندارد.

مطالبی که مطرح می‌شد، سیاست جاری آنهاست؛ حال می‌خواهد جیمی کارتر باشد یا کندی که خودش را به‌عنوان مدافع صلح جهانی مطرح می‌کرد یا نیکسون به‌گونه‌ای دیگر.

آنها تفاوتی ندارند و عمدتاً چیزی مطرح نمی‌کنند که به منافع و موقعیت‌شان آسیب بزند؛ لذا در مسائلی مانند خلیج‌فارس با هم مشترک‌اند؛ بنابراین توصیه می‌کنم که اتفاقاً خیلی عادی به آن مسائل بنگریم؛ چراکه همان حرف‌ها را دیگران در آمریکا به‌گونه‌ای دیگر زده‌اند؛ مثلا کارتر مطرح کرد که ما در منطقه منافع داریم و امام(ره) از ابتدا با همان یک جمله کارتر برخورد کرده و فرمودند: آنها چه حقی دارند که در خلیج‌فارس منافع داشته باشند؟! هر یک با ادبیاتی می‌گویند اما عمدتا منافع اصلی‌شان را درنظر می‌گیرند.

به‌عنوان مورخ و تاریخدان می‌خواهم نظر شما را در این‌باره بدانم که چرا برخی خوانندگان خارج از کشور (لس‌آنجلسی‌ها) و مشخصا کسی که ترانه‌ای با نام خلیج همیشگی فارس داشت، به‌رغم موضع‌گیری‌های سیاسی در زمینه‌های دیگر، جرأت خواندن ترانه خودش را در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس ندارد. او اتفاقاً می‌گوید من آدمی سیاسی نیستم، اما به‌خودش اجازه می‌دهد که درباره سیاست‌های خرد و کلان اظهارنظر کند. چرا چنین جمع اضدادی وجود دارد؟

اینها ۳دسته‌اند؛ یک دسته رجال سیاسی، درباری و نظامی حکومت پهلوی‌اند. آنها با همان ایدئولوژی شاهنشاهی ابراز نظر و تصمیم‌گیری می‌کنند و خط‌مشی‌شان همین است.

دسته‌ای دیگر، تحصیل‌کردگان غرب‌ هستند که نسل دومشان مثل ولی‌رضا نصر یا هوشنگ امیراحمدی مستقیم یا غیرمستقیم مشاور کاخ‌سفیدند. اینها براساس منافع آمریکا صحبت می‌کنند.

دسته سوم آدم‌های عادی را دربرمی‌گیرند؛ کسانی که پیش از انقلاب یا پس از انقلاب اینجا کبابی یا مغازه داشتند یا به نوعی تجارت یا معاش می‌کردند. آنها تعلقاتی نسبت به ایران و جامعه و فرهنگ و مردم ایران دارند، اما در مسائل سیاسی کم‌و بیش تحت‌تأثیر رسانه‌های غربی‌ هستند. در خاطراتشان هم این مهم عیان است.

خواننده‌ای از این دست در کدام دسته جای می‌گیرد؟

لاجرم در دسته سوم. همه فعالیتشان بستگی به روحیه خودشان و جو حاکم کشوری دارد که در آنجا مقیم‌ هستند.

دانش سیاسی این عده را در بستر تاریخی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

متأسفانه دانش سیاسی لازم را هم ندارند و بیشتر از روی احساسات واکنش نشان می‌دهند.

تکلیف ما امروز با موضوع نامگذاری خلیج‌فارس و خلیج عربی چیست؟

این موضوع ابزاری است تا ما را آزار دهند. گاه ذهن ما را از مسئله اصلی دور می‌کنند و گاه نزدیک! در اینکه خلیج‌فارس مربوط به تاریخ چند هزار ساله ایران است، هیچ شکی نیست؛ حتی تا عربستان و یمن جزو خاک ما بوده است. اینجا یک مسئله تاریخی مطرح است و دیگری جغرافیای تاریخی. آنچه حداقل برایمان باقی مانده، باید حافظش باشیم؛ آن هم به‌گونه‌ای که کوچک‌ترین خدشه‌ای به آن وارد نشود، اما در عین حال بازی استعمار را نباید فراموش کرد؛ یعنی وقتی او می‌گوید خلیج فارس یا خلیج عربی، در هر دو حال می‌خواهد ما را با کویت، کشورهای منطقه و کل جهان عرب دربیندازد.

در عین حال که خلیج‌فارس جزو مسلمات غیر قابل انکار ماست و این منطقه متعلق به ما بوده و هست؛ گرچه امروز دیگر درباره بحرین ادعای مالکیت نمی‌کنیم و پذیرفته‌ایم که در گذشته و در زمان شاه آنجا کشور شده و اروپایی‌ها خیانت کرده اند، اما بحرین را محترم می‌شماریم. اینها جملگی جمع اضداد نیست، بلکه همانگونه که آن کشور برای ما محترم است، حفظ و حراست مرزهای ما در شمال، جنوب و شرق و غرب محفوظ خواهد بود. در عین حال نغمه‌های استعمار برای جدایی و اختلاف موضوعی دیگر است.

خلیج فارس خانه ما است

رهبر معظم انقلاب:اینکه امروز شما می‌بینید دشمنان حرف‌های بزرگ‌تر از دهان خودشان می‌زنند، همه‌اش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. می‌نشینند طرّاحی می‌کنند که ایران باید در خلیج‌فارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلط‌های عجیب‌غریبی! او از آن طرف دنیا می‌آید اینجا رزمایش راه می‌اندازد؛ شما اینجا چه‌کار می‌کنید؟ خب بروید در همان خلیج خوک‌ها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا می‌خواهید رزمایش [کنید]. در خلیج‌فارس شما چه‌کار می‌کنید؟ خلیج‌فارس خانه‌ی ما است. خلیج‌فارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیج‌فارس به‌اضافه‌ی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند.

بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان- ۱۳ /۱۳۹۵/۰۲

دیگر خبرها

  • جعل نام خلیج‌فارس کار انگلیسی‌هاست
  • نارضایتی مردم آمریکا از سیاست‌های بایدن در قبال جنگ غزه
  • نتانیاهو و بایدن تصمیم نهایی را برای منطقه گرفتند؟
  • بایدن و نتانیاهو تلفنی گفتگو کردند
  • برنامه بایدن برای مقابله با جنبش دانشجویی حامی فلسطین چیست؟
  • اسرائیل درمانده است ایران قواعد بازی را تغییر داد | این جمله یک اشتباه بزرگ از سوی بایدن بود
  • عضو مجمع تشخیص: برجام و FATF همچنان در اولویت است / نباید روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به یکی دو کشور خاص محدود شود
  • ادعای متوهمانه و عجیب مشاور اوباما درباره خیزش دانشجویی در این کشور
  • خطر اعتراضات دانشجویی آمریکا بیخ گوش بایدن
  • محمد صدر: ایران با اسرائیل درگیر نشد، با ناتو رو در رو شد