Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-02@22:18:27 GMT

چرایی و چگونگی سیاست پولی انقباضی

تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۳۹۹۷۳

چرایی و چگونگی سیاست پولی انقباضی

خبرگزاری آریا - حال که در دوره‌ای سخت از نظر فشار تورمی و آسیب شدید به دهک‌های پایین قرار گرفته‌ایم، سیاستگذاری و به طور مشخص سیاستگذاری پولی باید چه مسیری را دنبال کند؟
از شروع سال 1397 و متاثر از دور جدید تحریم‌ها، اقتصاد ایران دچار یک شوک منفی عرضه و رکود تورمی بسیار شدید شد که حتی در دوره جنگ هم تجربه نکرده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جلوه بارز این رکود تورمی آن بود که تولید ناخالص داخلی دچار رشد منفی بسیار شدید گردید و نرخ تورم نیز جهش بسیار شدیدی نمود. اما اگر تصور کنیم که صرفا یک مشکل رکود تورمی رخ داد ، آنگاه ممکن است قضاوت و توصیه سیاستگذاری اشتباهی از آن حاصل شود و آن اینکه چون شوک تحریم رکود ایجاد می کند و اثر آن بر قیمتها نیز یک اثر یک دفعه ای می باشد، پس نباید برای کنترل تورم سیاست انقباضی در پیش گرفت و شاید حتی اگر جنبه رکودی با اهمیت است متوسل به سیاست انبساطی شد. اگر اقتصاد ایران در سال 1397 صرفا از ناحیه شوک منفی عرضه مربوط به تحریم ها دچار رکود تورمی شده بود، به طور طبیعی دلیلی نداشت که قیمت دارایی ها(زمین و مسکن، سهام، ارز و طلا) همگی دچار جهش و افزایش چشمگیر می شدند. در واقع، در آن صورت صرفا باید نرخ ارز و به تبع آن قیمت طلا جهش شدید را تجربه می کرد و افزایش قیمت زمین و مسکن و همچنین سهام نسبتا کم اهمیت می بود. اما همانطور که می دانیم در طول دو سال گذشته قیمت مسکن و زمین جهش بی سابقه ای را تجربه کرد و قیمت سهام نیز حتی قبل از وقایع دارای توضیح متفاوت سال 1399 دچار افزایش پی در پی بوده است. اگر چنین شده است، آنگاه نمی توان همه جهش قیمتها را به شوک منفی عرضه ناشی از تحریم نسبت داد، بلکه تنها عامل توضیح دهنده آن تداوم رشد های بالای نقدینگی بوده است. به طور مشخص، قبل از دور جدید تحریم ها، اقتصاد ایران از سال 1393 تا سال 1396 رشدهای بالای نقدینگی را همچنان تجربه کرد در حالیکه نرخ تورم از سال 1393 به شدت نزولی شد و طی سالهای 1395 و 1396 تک رقمی گردید. اکنون که آن دوره را پشت سر گذاشته ایم، به خوبی می دانیم که علت کاهش و تک رقمی شدن تورم در آن سالها نرخ های سود اسمی و حقیقی بی سابقه و البته توسل به کنترل نرخ ارز بود، ضمن آنکه بویژه در ابتدای این دوره کاهش انتظارات تورمی نقش موثری داشت. همچنین، اکنون می دانیم که آن نرخ های سود بالا در شرایط وجود دارایی های منجمد در ترازنامه بانکها خود موتور رشد نقدینگی بود اما همان نرخ سود بالا و البته کنترل نرخ ارز مانع از آن می شد که اثر تورمی آن در آن زمان رخ دهد و این نیرو در حال انباشت بود تا بعدا رخ دهد و همین موضوع توضیح می دهد که چرا جهش تورمی سال 1397 این اندازه شدید اتفاق افتاد.
از آن تجربه چه چیزی برای شرایط کنونی اقتصاد ایران و سیاستگذاری پولی می توان نتیجه گرفت؟ برای پاسخ دقیق تر به این سوال، لازم است مسیر حوادث سال 1398 و حدود 8 ماهه سپری شده از سال 1399 را نیز مرور کنیم. می دانیم که پس از رکود تورمی شدید سال 1397 که آثار تورمی آن تا اردیبهشت سال 1398 همچنان نرخ تورم نقطه به نقطه را افزایش می داد، از بهار 1398 به تدریج هم نرخ تورم مسیر نزولی را در پیش گرفت و هم بخش غیرنفتی اقتصاد کشور شروع به خروج از رکود کرد. نرخ تورم نقطه به نقطه که در اوج آن در اردیبهشت 1398 به 50.7 درصد بر اساس داده های مرکز آمار ایران رسیده بود، در فروردین 1399 به 20.2 درصد رسید و نوید این را می داد که نرخ تورم نه خیلی پایین اما حداقل به روند بلندمدت آن که حدود 20 درصد است، برگردد. داده های رشد اقتصادی بخش غیرنفتی هم حکایت از آن داشت که در سال 1398 رشد بخش غیرنفتی مثبت بوده است. البته داده های شاخص تولید صنعتی شرکتهای بزرگ نیز با این رشد مثبت هماهنگی داشت، چرا که پس از رشدهای منفی مکرر تا پایان سال 1397، از ابتدای سال 1398 شاخص تولید صنعتی وارد دوران رشد گردید و صرفا در ماههای فروردین و اردیبهشت سال 1399 و متاثر از شیوع کرونا رشد منفی را تجربه نمود و پس از آن مجددا به طور پیوسته رشد مثبت را تجربه کرده است. لذا تنها بخش غیرنفتی که در سال 1399 رشد منفی خیلی ملایمی را تجربه کرده است، بخش خدمات بوده است که آنهم کاملا مرتبط با شیوع کرونا و کاهش فعالیت بخش خدمات بوده است. این نشانه هایی که ذکر شد، بیانگر آن است که اقتصاد ایران در سال 1398 در حال پشت سر گذاشتن و خنثی کردن آثار رکود تورمی ناشی از تحریم ها بوده است و از هر دو منظر نرخ تورم و نرخ رشد اقتصادی در مسیر مناسب قرار گرفته بود. اما چه اتفاقاتی افتاد که روند حوادث در سال 1399 متفاوت شده است. موضوع اول آن است که دولت در روبرو شدن با کسری بودجه در سال 1398 نه تنها به سمت بودجه انقباضی شدید نرفت بلکه بخشی از اجزای بودجه را (به طور مشخص، حقوق و دستمزدها) به طور قابل توجه افزایش داد، در حالیکه منطقی این بود که اگر قرار هم بود افزایشی در اجزای بودجه ایجاد شود، بهتر آن بود که این افزایش در بخش هزینه های عمرانی باشد که هم به جلوگیری از کاهش ظرفیت تولید اقتصاد ناشی از غلبه استهلاک بر سرمایه گذاری جلوگیری کند و هم گروههای بیکار شده بر اثر رکود با بهبود اشتغال دچار حمایت می شدند. کسری بودجه قابل توجه دولت و بویژه استفاده از منابع صندوق توسعه ملی برای تامین آن بدان معنی بود که خالص ذخایر ارزی بانک مرکزی و لذا پایه پولی و به تبع آن نقدینگی رشد کرد بدون آنکه ارز واگذار شده قابل استفاده برای بانک مرکزی جهت تامین واردات و مدیریت بازار ارز باشد. این بدان معنی بود که دولت تقاضایی ایجاد کرد که عرضه ای در مقابل آن افزایش نیافت تا مانع اثر تورمی آن شود. موضوع بعدی، تشدید بی سابقه تحریم ها بود که دولت آمریکا با امید به اینکه در ماههای پایانی و آستانه انتخابات بتواند از ایران امتیاز بگیرد، سبب فشار فزاینده ای هم در کاهش درآمدهای نفتی و غیرنفتی و هم در استفاده از آن شد که گویی یک شوک منفی عرضه دیگر به اقتصاد ایران وارد کرد و هم به طور مستقیم از طریق افزایش نرخ ارز و هم به طور غیرمستقیم از طریق کسری بودجه دولت فشار تورمی را دامن زد. موضوع بعدی شیوع کرونا بود که اولا با کاهش عواید ارزی و محدود کردن تجارت مانند یک شوک منفی عرضه سبب فشار برای تداوم رکود تورمی شد و ثانیا با ناچار کردن دولت به تحمل هزینه هایی برای مقابله با عوارض کرونا به تشدید کسری بودجه و همچنین تشدید رشد پایه پولی و نقدینگی دامن زد. موارد اشاره شده سبب افزایش شدید انتظارات تورمی نیز گردید که فشار تورمی پدید آمده را بیش از پیش شدت بخشید. اما موضوع دیگری که در مسیر حوادث سال 1399 موثر بود، تحولات بازار سرمایه بود. در حالیکه مسیر شاخص قیمت سهام تا پاییز سال 1398 جایی برای نگرانی ایجاد نمی کرد و اگر دولت به موقع از آن استفاده می کرد، ضمن تامین بخش قابل توجهی از کسری بودجه به تعمیق این بازار نیز کمک می کرد، از زمستان سال 1398 وارد دوره انباشت ریسک اقتصاد کلان گشت که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق تحلیل گران اقتصادی از این انباشت ریسک کلان غافل ماندند و عمدتا تمرکز خود را بر حبابی بودن یا نبودن وضعیت بازار سرمایه متمرکز کردند. این در حالی بود که از همان پاییز و زمستان 1398 و با شدت بیشتر در سال 1399، تحولات اشاره شده در این بازار سبب تحریک رشد نقدینگی به شکل خلق اعتبار برای سرمایه گذاری در بازار سهام شد، در حالیکه تصور غالب این بود که نقدینگی موجود صرف خرید سهام می شود. همین موضوع هم بخشی از رشد بالای نقدینگی و پایه پولی در یک سال اخیر را توضیح می دهد. البته بدبینانه شدن انتظارات در سایر بازارها از جمله مسکن، ارز و طلا نیز چنین پیامدی داشت اما هیچکدام قابل مقایسه با بازار سرمایه نبود. این خلق اعتبار و اثر ثروت ناشی از افزایش قیمت سهام خود را در مرحله بعدی در جهش مجدد قیمت مسکن(که قاعدتا می بایست دوره رکودی را تجربه می کرد) و به تدریج قیمت ارز و طلا و اتومبیل و نهایتا کالاها و خدمات نمایان ساخت. لذا، مجموعه عواملی دست به دست هم داد تا از منظر تورم، حوادث سال 1399 مسیری عکس سال 1398 را طی نماید و مهم تر اینکه این عوامل به تقویت همدیگر هم کمک کردند(مثلا رشد شدید قیمت مسکن سبب شد موضوعی مانند وام ودیعه مسکن و همچنین تزریق منابع برای ساخت سریع مسکن مطرح شود که به معنی تشدید رشد نقدینگی است، کاهش قیمت سهام سبب اقداماتی توسط دولت برای جلوگیری از آن شد که به معنی تشدید رشد نقدینگی است، شیوع کرونا و لزوم حمایت از کسب و کارها سبب فشار برای کاهش نرخ ذخیره قانونی شد که به معنی تشدید رشد نقدینگی است، جهش نرخ ارز درخواست وام برای نیاز سرمایه در گردش کسب و کارها را افزایش می دهد که به معنی تشدید رشد نقدینگی است و تشدید رشد نقدینگی تورم ایجاد شده را تشدید می کند که به رشد قیمتها تداوم بخشیده است) . لذا، نمی توان جهش تورمی سال 1399 را تنها به یک عامل نسبت داد اما همه عواملی که اشاره شد، سبب فشار برای تداوم رشد نقدینگی و تشدید آن شدند و در آن صورت بدون همراهی رشد نقدینگی هیچکدام نمی توانست جهش تورمی را تداوم بخشد.
حال که در دوره ای سخت از نظر فشار تورمی و آسیب شدید به دهکهای پایین قرار گرفته ایم، سیاستگذاری و به طور مشخص سیاستگذاری پولی باید چه مسیری را دنبال کند؟ همانطور که اشاره شد، با وجود فشار حداکثری و اثر شدید تحریم ها در ایجاد رکود تورمی که امکان نداشت از آن اجتناب شود، از ابتدای سال 1398 جنبه رکودی شوک وارده به اقتصاد ایران در حال کاهش بوده است و در سال 1399 نیز صرفا در ایام محدودیتهای مربوط به کرونا روند بهبودی و خروج از رکود بخش غیرنفتی طی دو ماه متوقف شد و پس از آن روند خروج از رکود بخش غیرنفتی تداوم یافت(البته تضمینی برای ادامه وجود ندارد و بویژه اگر تورم بسیار شدید شود، بی ثباتی حاصله می تواند سبب وارونه شدن روند رو به بهبود رشد بخش غیرنفتی شود). این بدان معنی است که جهش تورمی سال 1399 دارای منشاء تقاضا نیز هست، به این معنی که رشد های بالای نقدینگی امکان ایجاد تقاضا را فراهم می نماید وگرنه قیمت دارایی ها چنین جهشی را تجربه نمی کرد. اگر شواهد حاکی از آن است که کمبود تقاضا به صورت کلی یا کلان وجود ندارد، آنگاه در مورد سیاست انقباضی پولی می توان با اطمینان بیشتری به توصیه پرداخت. البته این نافی مصیبت بار بودن وضعیت زندگی دو تا سه دهک پایین و کسانی که بویژه شغل خود را از دست داده اند نیست و اصطلاحا توزیع تقاضا احتمالا بسیار نابرابر شده است که سیاستهای بازتوزیع را بسیار ضروری می نماید. اما سیاست پولی انقباضی باید به چه نتیجه ای بینجامد که از تشدید تورم جلوگیری نموده و تورم را حداقل به وضعیت بلندمدت آن برگرداند. فراموش نکنیم اقتصاد ایران از سال 1397 در معرض وقوع تورم های بسیار شدید دو رقمی و حتی سه رقمی بوده است و بسیاری از صاحبنظران از همان سال 1397 مدعی بودند اقتصاد ایران تورم های سه رقمی را تجربه می نماید و در مواردی حتی صحبت از تورم های 4 رقمی و ابرتورم بوده است و به همین دلیل تمام تلاش سیاستگذاری پولی این بوده است که مانع وقوع چنین چیزی شود و واقع بینانه نبوده است که مثلا دنبال تورم حتی زیر 20 درصد باشد. به طور مشخص، برای کنترل این جهش تورمی باید سیاست پولی هزینه موثر استفاده از اعتبار نظام بانکی را افزایش دهد و استفاده از خلق اعتبار نظام بانکی را محدود نماید. در شرایطی که بانکها دارای سلامت مالی هستند و نگرانی از انباشت ریسک در خلق اعتبار و سرمایه گذاری آنها وجود ندارد، کافی است نرخ سود سیاستی افزایش داده شود و امکان افزایش نرخ سود سپرده ها و تسهیلات، اوراق بدهی و غیره فراهم شود. اما با توجه به انتظارات تورمی موجود، توفیق این سیاست مستلزم افزایش شدید در نرخ سود سیاستی است که می تواند عوارض شدیدی در تخریب ترازنامه بانکها، وارونه کردن مسیر خروج از رکود، افزایش هزیته تامین مالی دولت و تشدید کسری بودجه دولت و سوق دادن بودجه دولت به سمت وضعیت بحران بدهی را به همراه داشته باشد و حتی مشابه وضعیت سالهای 1393 تا 1396 در شرایط پایین بودن تورم، رشد بالای نقدینگی را تداوم بخشد. راه دیگر آن است که به طور مستقیم خلق اعتبار بانکها و موسسات اعتباری محدود شود، به این معنی که در قالب یک اقدام احتیاطی اجازه رشد بیش از حدی مشخص در برخی از اقلام ترازنامه بانکها که منبع خلق اعتبار و نقدینگی بوده و محتمل است اسباب سرمایه گذاری سفته بازانه در بازارها را فراهم نماید و در ترازنامه بانکها ریسک اقتصاد کلان انباشت کند، داده نشود. ممکن است بلافاصله این اعتراض صورت گیرد که چگونه می شود بانکها سپرده جذب کنند اما آن را سرمایه گذاری نکنند. اما موضوع این است که محدودیت روی همه اقلام وضع نمی شود بلکه بر روی اقلامی وضع می شود که اولا می توانند منشاء تحریک سفته بازی باشند و ثانیا با انباشت ریسک کفایت سرمایه بانک را بدتر نمایند. موضوع دیگر این است که اگر ما بر روی یک بانک متمرکز شویم، نتیجه می گیریم که بانک سپرده می گیرد و آن را صرف تسهیلات و خرید دارایی می نماید، اما اگر کل نظام بانکی را در نظر بگیریم عملا خود افزایش سپرده ها از خلق اعتبار بانکها و موسسات اعتباری سرچشمه می گیرند و اگر خلق اعتبار بانکها و موسسات اعتباری محدود شود، خلق سپرده هم محدود می شود که همان محدود شدن رشد نقدینگی است. برای فهم این موضوع کافی است توجه شود که اگر ضریب فزاینده خلق نقدینگی برابر با 7 است، این بدان معنی است که از هر 7 ریال سپرده و لذا نقدینگی 6 ریال آن از طریق خلق اعتبار و نقدینگی بانکها و موسسات اعتباری صورت گرفته است. اگر تصور شود که در کل نظام بانکی سپرده منشاء خلق اعتبار بانکها و تسهیلات است، ناشی از درک ناصحیح در سازوکار خلق نقدینگی در دنیای کنونی است. البته ممکن است جمعی همچنان معترض باشند که این محدودیت نوعی مداخله در تصمیمات بانکها و جلوگیری از آزادی فعالیت اقتصادی بانکها است. واضح است در میان اقتصاددانان دنیا از همه طیف ها چنین اعتراضی هیچ طرفداری ندارد وطرفداری از چنین نوع نگاهی بیشتر یک توصیه ایدئولوژیک است تا یک نتیجه گیری مبتنی بر دانش اقتصاد. امروزه اقدامات احتیاطی برای کنترل ترازنامه بانکها بخشی بااهمیت از اقدامات مکمل سیاست پولی مدیریت نرخ سود است و بویژه پس از بحران 2009-2007 اهمیت یافته است و پیوسته هم در حال تکامل و بهبود است. هدف اصلی این اقدامات جلوگیری از خلق اعتبار بانکها در انباشت ریسک و روبرو ساختن اقتصاد با بی ثباتی است. البته موضوع دیگر این است که خلق اعتبار یک حق حاکمیتی است که حاکمیت و بانک مرکزی به بانکها و موسسات اعتباری مجوز آن را داده اند تا به شرط عدم انباشت ریسک و عدم ایجاد بی ثباتی اقتصاد کلان از این مجوز استفاده نمایند و بر همین اساس هم حاکمیت حق دارد بنا به صلاحدید اقتصاد کلان این خلق اعتبار را تحت انقیاد داشته باشد. از آنجا که در خلق اعتبار بانکها و موسسات اعتباری امکان بروز کژمنشی و اثرات خارجی منفی به شکل انباشت ریسک اقتصاد کلان وجود دارد، آنگاه بانک مرکزی حق دارد بر روی خلق اعتبار بانکها محدودیت ایجاد نماید. نتیجه محدودیتهای اشاره شده در اعطای تسهیلات و خرید دارایی بانکها و موسسات اعتباری باید این باشد که رشد نقدینگی را محدود نماید تا مانع فشار تورمی فزاینده شود. البته طبیعی است که بویژه در زمینه تسهیلات با متصل کردن خودکار اعطای تسهیلات به مواردی چون پرداخت مالیات عملکرد و مالیات ارزش افزوده و همچنین حق بیمه اجتماعی، می توان مطمئن شد که تسهیلات برای تولید کنندگان کالاها و خدمات و نیاز سرمایه در گردش آنها محدود نخواهد شد و عوارض رکودی بروز نخواهد کرد.
لذا، ضمن آنکه معقول است برای مدتی کوتاه نرخ سود سیاستی بانک مرکزی تا حدی افزایش یابد، برای آنکه نیاز به افزایش شدید نرخ سود نباشد، لازم است محدودیت بر رشد اقلامی از دارایی بانکها و موسسات اعتباری وضع شود تا در کنار افزایش نرخ سود سبب کنترل جهش تورمی شده و مانع از کنترل خارج شدن تورم و قرار گرفتن اقتصاد ایران در آستانه تورم های دورقمی شدید و حتی سه رقمی شود. با توجه به احتمال بهبود شرایط ومحیط بیرونی فراروی اقتصاد ایران و لذا کاهش محتمل انتظارات تورمی، چنین اقدامات احتیاطی ضمن آنکه به بهبود ترازنامه بانکها منجر می شود، سبب کاهش رشد نقدینگی شده و ما را از اینکه تورم قابل تحمل خواهد بود مطمئن می نماید. برای توفیق اجرای این اقدامات، همراهی دولت و مجلس و حتی قوه قضاییه با سیاستگذاری پولی بسیار ضروری است و آنچه من یاد گرفته ام این است که با صرفا با تصویب لایحه و طرح و ابلاغ امکان توفیق وجود ندارد.
تیمور رحمانی، هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران
منبع: ایبِنا
-->

منبع: خبرگزاری آریا

کلیدواژه: ترازنامه بانکها سیاستگذاری پولی اقتصاد ایران انتظارات تورمی بالای نقدینگی شوک منفی عرضه سرمایه گذاری خروج از رکود خلق اعتبار انباشت ریسک اقتصاد کلان بخش غیرنفتی طور مشخص نظام بانکی بسیار شدید وجود ندارد بانک مرکزی فشار تورمی سیاست پولی رکود تورمی شیوع کرونا کسری بودجه قیمت سهام جهش تورمی سال 1399 سبب فشار نرخ تورم تحریم ها تورمی شد تورمی آن اشاره شد نرخ سود نرخ ارز سال 1397 سال 1398

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۳۹۹۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دلیل کاهش قیمت دلار در چند روز اخیر چیست؟ همتی پاسخ داد

«دولت نباید ژست کنترل تورم را به خود بگیرد. به نظر من باید از مردم عذرخواهی کنند و بگویند نتوانستیم تورم را کنترل کنیم.»   عبدالناصر همتی، رئیس کل اسبق بانک مرکزی در گفت‌وگو با هم‌میهن به صراحت بر شکست دولت در مبارزه با تورم تاکید کرد.   در شرایطی که دولت می‌گوید در سیاست‌های پولی موفقیت داشته و توانسته به کنترل رشد نقدینگی دست پیدا کند اما متخصصان این حوزه روند کاهش رشد نقدینگی را نشانه موفقیت دولت در این حوزه نمی‌دانند. همتی با اشاره به اینکه کنترل نقدینگی اقدام مثبتی است، می‌گوید: «مدیریت فقط کنترل نقدینگی نیست.»   *‌اخیراً نرخ تورم سال 1402 از سوی بانک مرکزی اعلام شده که نشان می‌دهد تورم به‌رغم تلاش‌های دولت رشد پیدا کرده و حتی رکورد دولت هاشمی را شکسته است. چرا هیچ‌یک از برنامه‌های دولت برای مهار تورم نتیجه نداد؟ جدولی که در روزهای گذشته منتشر شده آماری است که معمولاً بانک مرکزی به صورت ماهانه برای تادیه دیون و تعهدات به قوه قضائیه ارائه می‌کند تا به منظور رای دادن در اختیار قضات باشد.   یک نکته‌ای را باید مورد توجه قرار داد و آن اینکه در صدر جدول نوشته شده بر پایه سال 1395 درحالی‌که در اواخر سال 1401 پایه شاخص تورم را اصلاح کردند و سال پایه به 1400 تغییر پیدا کرد. بنابراین اگر شما بخواهید براساس سال 1400 این اطلاعات را تعدیل کنید به نظر من به زیر 50 درصد می‌رسد. یعنی نرخ تورم 1402 بین 48 تا 50 درصد خواهد بود. به این ترتیب اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم و براساس سال پایه‌ای که معیار مرکز آمار است که البته بانک مرکزی نیز هماهنگ با مرکز آمار سال پایه را اصلاح کرده، نرخ را اعلام کنیم، عدد 52 برای تورم 1402 باید بین 48 تا 50 درصد اصلاح شود.   *‌اینکه تورم 50 درصد باشد یا 52 درصد چندان در اصل موضوع تغییری ایجاد نمی‌کند. به هر حال آنچه مشخص است اینکه دولت در برنامه کنترل تورم موفق نبوده است. دو نکته را در این زمینه باید اشاره کرد. سال 1402 را با سال آخر دولت دوازدهم که فشار حداکثری وجود داشت نمی‌توان مقایسه کرد. در سال 1398 وصولی درآمد نفتی 12 میلیارد دلار بود و در سال 1399 درآمدها به 7/5میلیارد دلار رسید. درحالی‌که در سال 1402 بنا بر اعلام وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و وزارت نفت درآمد نفتی به 35 میلیارد دلار رسیده است. یعنی پنج برابر درآمد نفتی در سال 1399 سال گذشته درآمد نفتی به دست آمده است.   با این درآمد نفتی و اینکه تاکید می‌شود صادرات غیرنفتی جهش پیدا کرده و مجموع صادرات به 78 میلیارد دلار رسیده، تورم بین 48 تا 50 درصد اصلاً قابل قبول نیست. من سوالم این است که مسئولان دولت سیزدهم که آمار بانک مرکزی در خصوص تورم نقطه‌به‌نقطه شهریور 1400 مورد تاکید قرار می‌دادند امروز چرا آمار بانک مرکزی را مورد نظر قرار نداده و آن را مبنای تحلیل قرار نمی‌دهند؟ پاسخ واضح است. برای اینکه بین آمار مرکز آمار و بانک مرکزی حداقل 10 درصد اختلاف وجود دارد.   نکته دومی که باید به آن توجه کرد این است که حتی اگر بنا بر گفته دولت مبنا را بر نرخ مرکز آمار هم بگذاریم عملکردشان با وعده‌هایی که در این حوزه داده بودند هم‌جهت نیست. وعده داده بودند تورم را اول نصف می‌کنند. یعنی در مرحله اول تورم از 46 به 23 درصد کاهش پیدا کند و بعد هم آن را تک‌رقمی کرده یعنی به زیر 10 برسانند.   امروز با 48 درصد نرخ تورم مواجه هستیم که عملکرد بسیار بدی است و به مفهوم شکست در مبارزه با تورم محسوب می‌شود. بنابراین این دولت نباید ژست کنترل تورم را به خود بگیرد. به نظر من باید از مردم عذرخواهی کنند و بگویند نتوانستیم تورم را کنترل کنیم.   تورم 48 درصد به معنای کنترل نرخ نیست. 48 درصد، تورم بسیار سنگینی است. در شرایط بسیار خاص این تورم ممکن است قابل پذیرش باشد. مانند آنچه در سال 1399 اتفاق افتاد و درآمدها به دلیل شیوع کرونا و حضور ترامپ افت شدید پیدا کرده بود و عملاً درآمد نفتی نداشتیم. مهمترین لنگر نرخ تورم، نرخ ارز است.   دولت نه نرخ ارز را توانست کنترل کند و نه تورم را. امروز می‌بینید که با تزریق بی‌حد درهم و دلار سعی در تقویت ارزش ریال دارند. البته من این اقدام بانک مرکزی را نفی نمی‌کنم. به هر حال کنترل نرخ دلار کار خوبی است و باید هم انجام شود. ولی اینکه با ارزپاشی این کاهش نرخ انجام شود مورد پذیرش نیست و این روش هیچ‌گاه جزو سیاست‌های من نبوده.   تزریق ارز جواب اصلی، اساسی، پایه‌ای، علمی و فنی نیست. راه آن مدیریت درست بازار ارز و شناسایی عوامل مؤثر بر افزایش نرخ ارز است. به هر حال این تورم چه 52 درصد با پایه 95 یا کمتر از 50 درصد با پایه 1400 نشان‌دهنده عدم موفقیت دولت در کنترل تورم و عدم تحقق وعده‌های دولت در این حوزه است.   *‌دلیل عدم اثرگذاری کاهش رشد نقدینگی بر تورم چیست؟ کنترل رشد نقدینگی اقدام مثبتی است و به نظر من باید ادامه پیدا کند. البته من اطلاع دارم که ریشه کاهش رشد نقدینگی که اتفاق افتاده، کنترل ترازنامه بانک‌هاست که حتماً آثار رکودی در اقتصاد و تولید خواهد داشت.   در هر حال صرف‌نظر از علت کاهش رشد نقدینگی، این امر می‌تواند در مهار تورم مؤثر باشد. با این حال باید در نظر داشت که نقدینگی یک واسط است. رئیس‌جمهور و باقی اعضای دولت نباید روی کاهش رشد نقدینگی مانور دهند. مردم که با نقدینگی کاری ندارند. برای مردم تورم و پولی که از جیب‌شان می‌رود مهم است. تورم باید کم شود.      *‌چرا کنترل رشد نقدینگی و افزایش درآمدهای صادراتی نتوانست منجر به مهار تورم شود؟ مدیریت فقط کنترل نقدینگی نیست. مدیریت و کارآمدی اهمیت دارد. کشور کسری بودجه سنگینی دارد. کسری بودجه و اضافه‌برداشت بانک‌ها به اقتصاد فشار می‌آورد. امروز نرخ بهره تامین مالی در بازار بالای 40 درصد است. نرخ 40 درصد به مفهوم آن است که تعادل سیستم پولی کشور از دست‌شان خارج شده است. شما نمی‌توانید بگویید رشد نقدینگی 25 درصد و نرخ بانکی 23 درصد است ولی در بازار نرخ بهره تامین مالی 40 درصد باشد.   این نشان می‌دهد یک جاهایی اشکال وجود دارد. این نشان می‌دهد یک ناهماهنگی در سیاست‌های پولی، ارزی و مالی کشور وجود دارد. تا این ناهماهنگی حل نشود نمی‌توان تورم را کنترل کرد.   آقایان گمان می‌کنند با زدن دکمه کنترل نقدینگی، تورم خود به خود کاهش می‌یابد.  رشد اقتصادی هم بسیار مهم است. رشد اقتصادی سال گذشته ناشی از تولید نبوده. عمده آن از محل فروش نفت و رشد بخش خدمات بعد از کرونا به دست آمده است.   بخش غالب رشد بخش خدمات نیز به رشد عملیات واسطه‌های مالی برمی‌گردد. بنابراین این رشد به بخش تولید واقعی مربوط نمی‌شود. به نظر من، در حکمرانی مشکل داریم. تا مشکل حکمرانی حل نشود با تکیه بر یک عامل متغیر در سیاست‌های پولی نمی‌توان تورم را کنترل کرد. کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • گزارش عملیات اجرایی سیاست پولی
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • مانور عجیب روی کاهش نقدینگی
  • هم‌میهن آمریکا و انتساب رکورد تورمی روحانی به رئیسی!
  • شاه کلید مهار تورم
  • مهم‌ترین بازیگران افزایش تورم کدامند؟
  • دلیل کاهش قیمت دلار در چند روز اخیر چیست؟ همتی پاسخ داد
  • مسئله مردم نرخ رشد نقدینگی نیست، مردم تورم را می‌بینند
  • کنایه سنگین به دولت رئیسی؛ ژست کنترل تورم نگیرید، نتوانستید
  • بازیگران سریال تورم