زارعی: احزاب و تئورسینهای کشور از سرعت تحولات جاماندهاند
تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۷۸۹۲۶
به گزارش روابط عمومی و مرکز رسانهای نهضت استادی بسیج (ناب) مجتبی زارعی عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس سازمان بسیج اساتید کشور در وبینار تخصصی استادان و مدرسان دانشگاههای استان لرستان، به مناسبت هفته بسیج گفت: آمریکا و ایران بهعنوان دو بازیگر مهم تمدنی جهان به ترتیب در وضعیت "تمامشدگی" و "نوشوندگی" قرار داشته و دو طرف تلاش میکنند بهجای درگیریهای فیزیکی به مداخلات و درگیریهای نوین و رویاروییهای ترکیبی – تمدنی رویآورند که در این میان، فرماندهان و مفسران جنگ روایتها، این نزاع تمدنی را با توجه به تحولات جهان برای دولت-ملّتها تصویرسازی میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زارعی با ناکافی ارزیابی کردن زیسته احزاب و گروههای سیاسی در دروازه 1400 افزود: صورتبندی واژگان، اصطلاحات و تصویرسازی نیروهای اجتماعی ایران که شاید درگذشته، هر از چند دهه رخ داده و دگرگون می شد، اینک به مراتب در نوبتهایی کوتاهتر و نوین شکل میگیرد گو اینکه دیگر از تقسیمبندی نیروهای فکری و سیاسی – اجتماعی به مارکسیسم، روشنفکری سکولار و جریان فکر اسلامی از نهضت تنباکو تا صدر مشروطه خبری نبوده و یا شرایطمان همانند دوره پسا کودتای 28 مرداد و بعد از آن در تقسیمات و انشعابات دهه چهل با اسامی اصلاحطلبان التقاطی، چپهای رادیکال - مسلّح و جریان فقاهتی و یا مقتضی و مطابق تقسیم دهه شصت، به راست و چپ اسلامی نیست.
وی تصریح کرد: صورتبندی "ناسیونالیسم رمانتیک – باستان گرا"، "روشنفکری سکولار"و "تجدید نظر طلبان" ، "هرمنوتیستی"، "توسعه آمرانه و تکنوکراتیک"، هم کفایت نمیکند، ضمن اینکه اصولگرایی با دامنه های اصلاح طلب، "اصولگرایان محافظهکار – تکنو کرات" و "اصولگرایان مردمگرا" و یا فروکاست عدالت گرایی و معارف مکتبی مستضعفین به جنبش تهیدستانه و حاشیهنشینان هم تعریفی جامعومانع نمیباشد.
عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس گفت: از روزگار میرزا فتحعلی آخوندزاده تا زمانه ایدئولوژیهای سکولار و باستانگرایانة سلطنت پهلوی که به ناحق جریان فکر اسلامی در ایران، با برچسب و اتهاماتی به همپیمانی با عربیت، کهنه پرستی، ارتجاع سرخ و سیاه تقسیم می شد، امروز در آستانه و دروازه 1400، می توان بهدرستی و به حقیقت از دو دستگاه فکری و اجتماعی عمده در سپهر ایران با عناوین "اجتهاد ملّی" و "ارتجاع سفید" رونمایی کرد؛ زیرابه قول فوکو دعوای سنت و مدرن عصر پهلوی و اطلاق تفکر ارتجاعی به جریان فکر اسلامی و انقلابیون و اعطای خصیصه پیشرفت و پیشروندگی به شاه ایران، اساساً مضحک و خندهدار بود زیرا ارتجاع و کهنگی مربوط به شاهنشاه و نهاد سلطنت بود.
وی افزود: احزاب و گروههای سیاسی کشور در شروع چهلساله دوم انقلاب مردمی، در آستانه و دروازه 1400 ، معرّف نو شوندگی ایران نیستند، زیرا ایران فردا، طالب جهش است امّا احزاب و تئورسین های آن به بحث های کهنه دامن زده و از سرعت تحولات در ایران و جهان غافلگیر شده و جاماندند، ولی در این مقطع بهرغم دعوای ساختگی روشنفکری قاجار، مشروطه و پهلوی درباره ارتجاع و واپسگرایی و نیز باوجود اسامی پرطمطراق حزبی و سیاسی پس از انقلاب، می توانیم بگوییم نزاع واقعی مابین "مرتجعین" ( اعم از متحجّرین، متجدّدین و مقلّدین غرب و شرق ) و اهالی "اجتهاد ملّی" صورت یافته و در جریان است؛ اجتهاد ملّی دو ضلع دارد؛ ضلع معرفتی که برخاسته از تفکر اجتهادی و اصولی در پرتو دین و تحقق یافته در جمهوری اسلامی است و ضلع اجتماعی و کنش گرانة آن که در نسبت با غیر ایران، به سیاست ورزی انتقادی، فعال و گزینش گرانه روی آورده اند.
زارعی ادامه داد: پس اکنون تمامی گفتمانها و نمایندگان اجتماعی آنها، احزاب و متفکرینشان برای شناسایی از سوی ایرانیان باید در نسبت با دولت ملّی ایران که ذات ملّیّت در اینجا تلفیقی از اسلام و جغرافیا و دولت اسلامی است دارای نقش اجتماعی باشند.
وی افزود: این گفتمانها و نیروها باید مشخص کنند چه نسبتی با دولت ملّی-انقلابی و دشمنانش دارند، نقشی که اینک با مقسم واقعی "پیشرفت"، به "ارتجاع سفید" و "اجتهاد ملّی" تقسیمشدهاند؛ متفکرین و گروهها و احزاب با این معیار شناسایی خواهند شد؛ که در آستانه ایران 1400 از دروازه پیشرفت به امکانها و استعدادهای ایران توجه دارند یا به انحلال دولت ملی ایران در اراده قدرتهای بزرگ اندیشیده و با ارتجاع، ولو ارتجاع بزک شده و سفید، هویت ملّی ایران و اعتلای آن را انکار میکنند؛ به خصوص ارتجاع سفید در این رویارویی کار سختی در پیش دارد چون به نظر می رسد در مقابل روش اثاره (شکوفایی) منابع و صنایع مادی و معنوی ایران که روش مقبول در دستگاه فکری " اجتهاد ملّی" است این طایفه در همراهی با دشمنان دولت ایرانی – اسلامی به اضاعه ( ضایع کردن ) منابع و صنایع و قدرت ملّی و سرزمینی و انقلابی ایران با روش ارتجاع سفید رسیده است.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: لشکر سلیمانی ها ایران سازمان بسیج بسیج ی ایران دولت مل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۷۸۹۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقاد شدیدالحن از حکم اعدام توماج | کسانی عمدا حیثیت نظام را بر باد میدهند؟
اینکه خوانندهای با خواندن اشعاری، هرچند مخالف نظام، به اعدام محکوم شود، با چه منطقی سازگار است؟ منطق حقوقی یا اجتماعی یا سیاسی یا امنیتی؟ شاید هیچکدام.
گاه گفته میشود که «منطق حقوقی» مستقل است و استقلال قاضی از همین رو است؛ اما نقد «پوزیتیویسم حقوقی» جایی برای این ادعا باقی نگذاشته است. قاضی نیز مانند همگان درگیر زندگی اجتماعی و تجربه سیاسی است و فارغ از آن نمیتواند حکم دهد.
دکتر کیومرث اشتریان در روزنامه شرق نوشت: از همین رو است که مقولاتی مانند عوامزدگی، شهریزدگی، غربزدگی یا شرقزدگی برای یک قاضی نیز صادق است. اینکه یک قاضی باید از کارشناس فنی استفاده کند تا حکمش روا باشد، از همین رو است؛ کارشناس فنی هم محدود به حوزه ساختمان یا امور امنیتی نیست. کارشناس هنری، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی هم از آن جمله است که کمتر به آن توجه میشود.
حکم اعدام، خود مشمول همین حکم است. فراموش نکردهایم که سالها پیش حکم اعدام دکتر هاشم آغاجری صادر شد و فضای بینالمللی را بر ضد ایران برآشفت. چهرهای خشن و بیتمدن از کشور آفریدند که قرار است یک استاد دانشگاه را به دلیل سخنرانی اعدام کنند. در همان زمان تصور کسانی بر این بود که این صرفا یک تهدید است و او اعدام نخواهد شد؛ و چنین هم شد؛ اما تنها چیزی که برای ایران باقی ماند، چهرهای بسیار مخدوش بود.
برخی «دستاندرکاران بیرونی» قوه قضائیه بیتوجه به ابعاد ملی و بینالمللی چنین احکامی میخواهند؛ مثلا به تصور خود بازدارندگی ایجاد کنند یا چهرهای انقلابی از خود نشان دهند درحالیکه آنگاه که در مرحله تجدیدنظر چنین احکامی نقض شود، دیگر اعتبار و اقتداری باقی نمیماند و ما میمانیم و حیثیتی که بر باد رفته و تبلیغاتی جهانی که به خاطر هیچ و پوچ شکل گرفته است.
درباره پرونده مورد بحث این روزها، برخی از اشعار این «رَپِر» همان محتوایی را دارد که برخی از «خودیها»، خون در دل و پا در گِل، بیان میکنند. انتظار دارید همه به یک زبان به نقد اجتماعی-سیاسی بپردازند؟ ظرفیت خود را بالا ببرید؛ بخشی از اصلاح و مبارزه با فساد را به نقدهای تند و تیز جوانان بسپارید؛ حتما ضرر نمیکنید و آنان نیز اگر برخورد درست ببینند، شاید زبان خود را اصلاح کنند. حتی اگر زبان خود را اصلاح نکنند، باز هم باید تحمل کنید.
همینجا بگویم که من هیچگونه علاقهمندی به برخی از رویهها و افکار این نسل معترض ندارم و فاش میگویم که آنان نیز به دلیل بیتدبیریهای ما دقیقا مانند خود ما سطحی و خودمحور و دیکتاتور هستند. خجل از ننگ بضاعتیم؛ چون دقیقا «کپی» برابر با اصل خود ما هستند. هیچ تسامحی در بیان ندارند و فقط باید با آنان همدست و همداستان باشیم تا مقبول درگاهشان باشیم. برای آنان بسیاری از شخصیتهای سیاسی درد و رنجکشیده که قدم در راه عدالتطلبی و آزادی گذاشتهاند و رنج زندان و تلخی حرمان کشیدهاند، یکساناند. از منظر آنان همه بر خطایند. تنها خود را بر حق میدانند.
درباره توماج صالحی اگر اکنون زیر تیغ نبود، نظرات خود را شفافتر ابراز میکردم که حتما خوشایند او نبود؛ اما همه اینها به آن معنا نیست که موافق اعدام آنان باشیم. آزادی چنین هنرمندانی میتواند به بهبود درک ما از وضعیت جامعه کمک کند و زخم عمیق مردم را از فساد بازنماید؛ آتشی نهان است اندرین تیغ آبدار. آزادی یادگرفتنی و تمرینکردنی است. در درجه نخست این خودِ نظام است که باید درک و تعهد به آزادی را پیشه کند.
وقتی چنین نباشیم، اعتراض نسل جوان بر ما رنگ طغیان و جلوه عصیان به خود میگیرد. مسابقهای که در میان برخی مسئولان کشور برای بیحیثیتکردن چهره ایران در جهان پدید آمده، حقیقتا شگفتآور است. گویی این افراد از محیط بسته خویش بیرون نیامدهاند تا ببینند که یک حکم بدوی اعدام که به خیال خود برای «بازدارندگی» صادر میکنند و معمولا در تجدیدنظر نقض میشود، چه بلایی بر سر چهره ایران در داخل و خارج میآورد.
البته نه چنین است، بلکه محتمل است که برخی به عمد چنین کنند تا پیوندهای حیثیتی جمهوری اسلامی را با مردمان و با جهانیان بگسلند تا در محیطی کاملا گسسته از جهان به تحصیل منافع و تحکیم مواضع خویش بپردازند. نتیجه سخن با رئیس محترم قوه قضائیه است که جز او کسی مسئولیت رسمی در این زمینه ندارد تا به چنین وضعیتی رسیدگی کند. گویی همواره دستانی آلوده در برابر چشم همگان در پی آلودهکردن تعمدی چهره ایران در جهان بوده است. شاید از اینرو مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرده است که این حکم بدوی و قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است. از سوی دیگر، سخن با دستگاههای فرهنگی نیز هست که با هزینههای بسیار فعالیتهای برونمرزی دارند و بازتابی از چهره ایران در جهان نشان نمیدهند و در برابر چنین فضای آلودهای از طرف «خودیها» سکوت مطلق کردهاند.