Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-05-07@16:23:06 GMT

سینما چیه؟ چرا نمی‌دانیم چطور به ایران آمده؟ (فیلم)

تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۸۱۹۵۴

‍‍‍‍‍‍

کیفیت پایین:

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

کیفیت خوب:

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ شروع سینمای ایران را از ضبط تصویر مظفرالدین‌شاه می‌دانند که با همراهانش در اروپا قدم می‌زند. چرا آغاز سینما در ایران را اینجا می‌دانند؟ چون نخستین تصاویری است که یک فیلمبردار ایرانی با دستگاهی متعلق به ایران گرفته؟ داستان سینما در ایران را در آخرین قسمت از فصل دوم «ایران به روایت آثار» ببینید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«ایران به روایت آثار» مجموعه‌ گزارشی ویدئویی است که هر هفته شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها در عصر ایران منتشر می‌شود. فصل سوم این مجموعه به زودی در عصر ایران منتشر می‌شود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در قسمت قبل منتشر شد:

ایران به روایت آثار؛ قسمت سی و نهم: ابوزید کاشانی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تصاویر متحرکی از مظفرالدین‌شاه در بلژیک ضبط شده را آغاز سینمای ایران می‌دانند؛ روز جشن عید گل‌ها در شهر «اوستاند» بوده و شاه ایران و همراهانش در حال بازدید از آن بودند. «ابراهیم‌خان عکاس‌باشی» فیلمبردار هم جلوی دوربین می‌آید تا تصویر خودش هم ثبت شود. اما چرا این تصاویر را آغاز سینمای ایران می‌دانند؟

تاریخ ثبت این تصاویر  ۲۷ مرداد ۱۲۷۹ است یعنی آن‌طور که مظفرالدین‌شاه در خاطرات خود نوشته، ۲۱ ربیع‌الثانی ۱۳۱۸ قمری:

«خانم‌ها سوار کالسکه‌ها شده با دسته‌های گل در جلو ما عبور می‌کردند و عکاس‌باشی هم مشغول عکس سینِموفتُگراف‌اندازی بود.»

شاه ایران ۱۳ روز قبل از این، دستور خرید دستگاه ضبط و نمایش فیلم را داده بود زمانی که او را در فرانسه به تماشای فیلم در یک سالن سینما دعوت کردند:

«در این تالار، سینِموفتُگراف نشان می‌دهند. پرده بسیار بزرگی در وسط تالار بلند کردند و تمام چراغ‌های الکتریک را خاموش و تاریک نموده عکس سینِموفتُگراف را به آن پرده بزرگ انداختند ... خیلی تماشا داشت به عکاسباشی دستورالعمل داده‌ایم همه قسم آن‌ها را خریده به تهران بیاورند.»

شاه ایران در همین سفر دستور خرید  دستگاه ضبط و نمایش فیلم را به عکاس‌باشی داده؛ ۱۴ روز قبلش که او را در فرانسه به تماشای فیلم به یک سالن سینما بردند و او این موضوع را در تاریخ  هفتم ربیع‌الثانی ۱۳۱۸ قمری که می‌شود ۱۳ مردادماه ۱۲۷۹ در خاطراتش نوشته:

«در این تالار، سینِموفتُگراف نشان می‌دهند. پرده بسیار بزرگی در وسط تالار بلند کردند و تمام چراغ‌های الکتریک را خاموش و تاریک نموده عکس سینِموفتُگراف را به آن پرده بزرگ انداختند ... خیلی تماشا داشت به عکاسباشی دستورالعمل داده‌ایم همه قسم آن‌ها را خریده به تهران بیاورند.»

اما در سفرنامه مظفرالدین‌‌‌شاه که عقب‌تر می‌رویم، می‌بینیم که او حدود یک‌ماه قبل از تماشای فیلم در فرانسه، یعنی در ۱۷ تیرماه ۱۲۷۹ هم یک‌بار دیگر سفارش خرید این دستگاه را به ابراهیم‌خان عکاسباشی داده بود:

«نشستیم اطاق را تاریک کردند هر دو اسباب را تماشا کردیم بسیار چیز بدیع خوبی است.... به عکاسباشی فرمودیم که همه آن دستگاه‌ها را ابتیاع نماید.»

نکته مهم‌ این است که شاه ذکر می‌کند فیلمی که دیده با دستگاهی بوده که یک ایرانی خریده نه دستگاه فرانسوی‌ها:

«طرف عصری به عکاس‌باشی فرمودیم آن شخصی که به توسط صنیع‌السلطنه از پاریس سینموفتگراف و لاترماژیک آورده است، اسباب مزبور را حاضر کند که ملاحظه نمائیم. رفتند نزدیک غروب او را حاضر کردند...» و ادامه ماجرا که همان تماشای فیلم و دستور خرید اسباب است.

اما منظور شاه از کسی که دستگاه‌ها را خریده کیست؟ اینجاست که باید بازهم در زمان به عقب برگردیم و به سندی در کاخ گلستان نگاه کنیم؛ چندماه قبل از سفر مظفرالدین‌شاه به فرنگ است؛ زمستان سال ۱۲۷۸ خورشیدی:

چند سالی است سندی قجری در کاخ گلستان پیدا شده؛ فهرست لوازمی است که شاه برای خرید به اروپا سفارش داده. برگی از این فهرست به ما می‌گوید دستگاه سینماتوگراف شش‌ماه قبل از فیلمبرداری «میرزا ابراهیم‌خان عکاس‌باشی» در بلژیک، به ایران وارد شده؛

«اسبابِ سی‌نوفتُگِراف. تمام اسباب به انضمام به روکشِ بزرگ که تمامِ اسباب است»

روکش بزرگ؟ این را بِدروش هم خوانده‌اند که دقیقا نمی‌دانند چیست. شاید ربطی به لغت «دروشج» در تدوین فیلم دارد و اسبابی برای تدوین بوده. به هرحال ثبت روکش یک وسیله در فهرست کاخ گلستان کار غیرمعمولی است.

«که تمامِ اسباب است و لانتر ماژیکِ متحرک است که با قوه برق هم حرکت می‌کند»

این «لنترن مجیک» در اصل آپارات است که آن را فانوس جادویی هم خوانده‌اند. احتمالا قبلا نمونه‌های پخش عکس آن را که دستی بوده دیده‌اند که حالا نوشته‌اند متحرک است و با برق کار می‌کند. پس آپارات نمایش فیلم بوده.

«که با قوه برق هم حرکت می‌کند و یک‌سال قبل از پاریس خواسته بودند.»

تاریخ ذکر شده این سند به قمری، یکشنبه دهم شوال ۱۳۱۷ است که می‌شود ۲۲ بهمن‌ماه ۱۲۷۸. یعنی شاه در سال ۱۲۷۷ سفارش خرید آن را داده؟ دو سال پس از رسیدن به سلطنت؟ پس چرا شش‌ماه پس از تحویل این دستگاه به کاخ گلستان، وقتی  آن را در فرانسه می‌بینید دستور خریدش را می‌دهد، در حالی که طبق این سند می‌دانیم قبل از سفر مظفرالدین‌شاه به اروپا، چنین دستگاهی به عکاسخانه کاخ گلستان تحویل داده شده بود؛ یعنی به «میرزا احمد صنیع‌السلطنه» پدر «ابراهیم‌خان عکاسباشی»:

«از پاریس به‌حضور مبارک آورده‌اند، موافقِ شرح و جزوِ قبضِ جنابِ صنیع‌السلطنه که نزدِ اعتماد حضور ضبط است. دستگاه، جمع عکاسخانه مبارکه شد.»

دوباره در زمان به عقب برویم؛ به دو سال قبل از تحویل این اسباب‌ها به کاخ گلستان. به زمانی که «میرزاابراهیم‌خان صحاف‌باشی»، تاجری اهل تهران در حال سفر به کشورهای خارجی است. او در ۶ خرداد ۱۲۷۶ به تماشای فیلمی در لندن نشسته که شرح آن را در خاطراتش به تاریخ جمعه ۲۵ ذی‌الحجه ۱۳۱۴ آورده؛ نخستین ذکر ثبت شده یک ایرانی از سینما:

«فقره دیگر به قوه برقیه آلاتی اختراعی کرده که هر چیز را به همان حالت حرکت اصلی مینماید مثلا آبشار آمریکا را به عینه نشان می‌دهند. فوج سرباز را با حالت حرکت و مشق، قطار آهن را در حالت حرکت به همان سرعت تمام می‌نماید و این فقره از اختراعات آمریکایی است.»

طبق سند کاخ گلستان می‌دانیم که سینماتوگراف از پاریس خریداری شده و به «صنیع‌السلطنه» در کاخ گلستان تحویل داده‌اند. مظفرالدین‌شاه هم که در پاریس گفته اسباب سینماتوگراف و آپارات نمایش فیلم به درخواست صنیع‌السلطنه خریداری شده. می‌دانیم «صحاف‌باشی» هم از ۱۵ تا ۲۰ خرداد ۱۲۷۶ در پاریس بوده اما نمی‌دانیم که او آن سال دستگاه را خریده و به تهران آورده باشد.

به هرحال هرکس که آن را اولین‌بار آورده، سینماتوگراف قبل از سفر مظفرالدین شاه در کاخ گلستان موجود بوده. بعید است از زمانی که کاخ گلستان این دوربین را تحویل گرفته، تا شش‌ماه بعدش یعنی ۲۳ مرداد ۱۲۷۹ و جشن گل‌ها در بلژیک هیچ فیلمی با آن نگرفته باشند. گرچه تصاویر دیگری هم از این دوره به جا مانده که در خود ایران هم گرفته شده؛ مثل تصاویری از شکارگاه دوشان‌تپه و شهر و مردم.

به هرحال فعلا تصاویر «ابراهیم‌خان عکاس‌باشی» در بلژیک را قدیمی‌ترین فیلم‌های به جامانده می‌دانند و همین هم شده مبنای آغاز سینما در ایران. اما چطور از دربار شاه قجر به میان مردم کوچه و بازار آمد؟

سینما در دربار بود؛ اسباب تفریح و نشاط آن‌ها. گرچه سالن‌های سینما در تبریز و سپس تهران اکران فیلم را خیلی زود شروع کردند، اما نخستین فیلمی که توسط یک ایرانی ساخته شد، «آبی و رابی» بود به کارگردانی «اُوانِس اوگانیانس» که ۳۰ سال پس از ضبط تصاویر «ابراهیم‌خان عکاس‌باشی»، در تهران به نمایش درآمد؛ در روز ۱۲ دی‌ماه ۱۳۰۹ در اینجا، مکانی در لاله‌زار، داخل کوچه اتحادیه، که روزگاری «سینما مایاک» نام داشت.

«آبی و رابی» صامت بود، صدا نداشت. هیچ نسخه‌ای هم از فیلم آن نمانده، چون همراه با «سینما مایاک» در آتش سوخت. وقتی سالن این سینما را بازسازی و دوباره زنده‌اش کردند، اسمش را «دیده‌بان» گذاشتند و حالا وقت اکران اولین فیلم ناطق ساخته شده توسط یک ایرانی بود؛ «دختر لر» ساخته «اردشیر ایرانی» که ۳۰ آبان سال ۱۳۱۲ اکران شد.

سینما چیه؟ این سئوال، ورد زبان خیلی‌ها بود. مردمی که مشتاقانه به تماشای فیلم می‌رفتند و از دیدن تصاویر متحرک شگفت‌زده می‌شدند. سینما، قصه بود، نمایش بود، تفریح بود. خیلی زود هم در ایران پا گرفت. مردم، مشتاق این صنعت جدید بودند و تند تند کمپانی‌های تازه هم برای ساخت فیلم شکل می‌گرفتند تا این تفریح را رونق بدهند. اما کم‌کم پای کسانی به سینما باز شد که سینما را صرفا یک تفریح نمی‌دیدند، آن را رسانه‌ای دیدند برای انتقال مفهوم موردنظرشان. موج نوی سینمای ایران شکل گرفت و فیلمسازان جوانی که سینمای هنری را خلق کردند. سئوال «پرویز کیمیاوی» در فیلم «مغول‌ها» در همین بحبوحه مطرح می‌شود: اینکه این همه شور و شوق چیست؟ سینما چیست؟

مثل خواب دیدن در بیداری می‌ماند. رؤیایی که به تماشایش می‌نشینیم. مجموعه‌ای درهم تنیده از رنگ و نور و صوت، صدا و تصویر. جایی که در آن زندگی‌ها و مرگ‌های زیادی دیدیم، شکست‌ها و پیروزی‌ها را به تماشا نشستیم و احساسات مشترکی را تجربه کردیم. دریچه‌ای به  جهان قصه‌ها. همراه شدن با آدم‌هایی که دوست‌شان داریم یا از آن‌ها متنفریم. با آن‌ها قهرمان شدیم، آواز خواندیم، گلوله خوردیم، رقصیدیم، انتقام گرفتیم، جان دادیم، عاشق شدیم و شکست خوردیم. بارها و بارها در هر فیلمی هر کدام این‌ها را تجربه کرده‌ایم؛ بیشتر از آن‌چه در زندگی کوتاه‌مان فرصت داریم.

از زمانی که طبق سند کاخ گلستان سینماتوگراف به ایران آمد. از وقتی که «میرزا ابراهیم‌خان عکاس‌باشی» این تصاویر را ضبط کرد، آبی و رابی اکران شد، سالن‌های سینما افتتاح و کمپانی‌های فیلم تاسیس شدند. تا همین امروز سینما یک رؤیا باقی مانده. رؤیایی پر از قصه‌‌ها و شخصیت‌ها.

لینک کوتاه: asriran.com/003Aru

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: سینما سینماتوگراف سینمای ایران تاریخ سینمای ایران تماشای فیلم مظفرالدین شاه کاخ گلستان سینمای ایران آغاز سینما نمایش فیلم دستور خرید یک ایرانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۸۱۹۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تا پای جان برای دختر ایران

صدای فریادها، اشک‌های شوق، گریه‌های بی‌امان و مردمانی که در میان علفزارها می‌دویدند تا به یسنا برسند، همان صحنه‌هایی است که غروب روز پنجشنبه در روستایی در گلستان رقم خورد. «گلستان»، گلستان شد، یسنا نفس می‌کشید و زنده بود.

به گزارش ایسنا، شهروند نوشت: صدای فریادها، اشک‌های شوق، گریه‌های بی‌امان و مردمانی که در میان علفزارها می‌دویدند تا به یسنا برسند، همان صحنه‌هایی است که غروب روز پنجشنبه در روستایی در گلستان رقم خورد. «گلستان»، گلستان شد، یسنا نفس می‌کشید و زنده بود. همان دختربچه‌ای که پنج روز از ناپدیدشدنش در زمین‌های کشاورزی روستای یلی‌بدرآق شهرستان کلاله می‌گذشت. همان دختربچه‌ای که سرخ‌پوشان هلال‌احمر، نیروهای مردمی، روستاییان و ماموران انتظامی ‌را به صحنه کشانده بود تا یکی از شیرین‌ترین ماموریت‌های امدادی رقم بخورد.

چهارشنبه بود که رئیس هلال‌احمر شهرستان کلاله در گفت‌وگو با «شهروند» اعلام کرد که در کنار خانواده یسنا می‌مانند و دست از عملیات جست‌وجو نمی‌کشند. آنها پای حرف خود ماندند. امدادگران و هلالی‌ها در کنار خانواده نگران این دختربچه ماندند تا اینکه بالاخره او را صحیح و سالم یافتند. آن غروب پنجشنبه در میان علفزارهای زمین کشاورزی، یکی از سخت‌ترین عملیات‌های امدادی، با پایانی خوش همراه شد. کایت‌سوار داوطلب هلال‌احمر به صورت خودجوش به منطقه آمد. آنقدر گشت‌زنی کرد تا بالاخره او را یافت.

حالا سه روز از پیدا شدن یسنا می‌گذرد. او در بیمارستان است تا مطمئن شوند حالش به طور کامل خوب است. در این میان، سه روز است که ماموریت سخت هلالی‌ها و تلاش بی‌وقفه آنها به همراه نیروهای مردمی، سر زبان‌ها افتاده است. مردم ایران از شنیدن خبر پیدا شدن یسنا دلشاد شده‌اند. حال‌شان خوب است و هیچ‌کس نیست که بتواند کمک‌های سرخ‌پوشان هلال‌احمر را نادیده بگیرد. ‌هادی کاهانی همان ناجی معروف این روزهاست. همان داوطلبی که خودش را به منطقه رساند، پرواز کرد و درنهایت دختربچه با لباس زردرنگ را یافت.

خودم تصمیم گرفتم برای کمک بروم
این ناجی هلال‌احمر که شوق و لبخند شادی را به خانواده یسنا هدیه کرد، در گفت‌وگویی با خبرنگار «شهروند» جزئیات تازه‌ای از آن روز روایت می‌کند: «عضو جمعیت هلال‌احمر نیشابور هستم. ١١ سال است که کایت‌سوارم. از چهار سال پیش نیز مربی پیشرفته هنگ گلایدر هستم و آموزش را شروع کردم. از یک سال پیش بود که به صورت داوطلب عضو جمعیت هلال‌احمر نیشابور شدم. در واقع بهمن پارسال بود که از طریق یکی از دوستان کایت‌سوارم در یک مانور مربوط به جمعیت هلال‌احمر شرکت کردم. از همانجا متوجه شدم که چقدر امدادگر بودن لذت‌بخش است، بنابراین به صورت داوطلبانه عضو شدم و تا الان ادامه داده‌ام. از ماجرای یسنا در فضای مجازی باخبر شدم. کسی به من نگفت برو، خودم تصمیم گرفتم بروم و تلاشی برای یافتن این بچه کنم. در واقع چهارشنبه ظهر در یک پیج دیدم که روحانی اهل ترکمن صحرا اعلام کرده هنوز یسنا پیدا نشده است و از مردم کمک خواسته بود. همان لحظه با خودم گفتم حالا که لوازم و امکاناتش را دارم، چرا نروم. وسایلم را برداشتم و راهی محل شدم.»

پایان یک ماموریت شیرین
کاهانی وقتی به محل رسید، سوار کایت شد و دو ساعت گشت زد. به گفته خودش کار راحتی نبود: «پرسان‌پرسان خودم را به محل رساندم. وقتی رسیدم، هوا گرگ‌ومیش بود و داشت تاریک می‌شد، برای همین آن شب نتوانستم پرواز کنم. ساعت ٨ صبح روز پنجشنبه بود که پرواز کردم. تا ساعت ١٠:٣٠ جست‌وجو کردم و چیزی پیدا نکردم. باد بلند شد. مجبور شدم فرود بیایم، اما ظهر دوباره از مسیر ضلع جنوبی یعنی برعکس مسیری که صبح جست‌وجو کرده بودم، پرواز کردم. ٤٥ دقیقه طول کشید تا اینکه وسط علفزار او را دیدم. اول تصور کردم یک نفر است که دارد سلفی می‌گیرد، ولی وقتی دور زدم و بیشتر دقت کردم، دیدم خود یسناست. باورم نمی‌شد. از طریق بی‌سیم به همسرم گفتم که پیدایش کردم. همان اطراف بسیج مردم و نیروهای امدادی در حال جست‌وجو بودند. بالای سر آنها رفتم و اعلام کردم که یسنا پیدا شده؛ بالا سرشان می‌چرخیدم. به آنها گفتم از همین بالا شما را به محل پیدا شدنش می‌بردم. سه دقیقه بعد رسیدم بالا سر یسنا، مردم هم دویدند و مسیری که می‌رفتم را دنبال کردند. آنها به یسنا رسیدند و بغلش کردند. خودم اگر می‌خواستم فرود بیایم خیلی سخت می‌شد و ممکن بود بچه نیز بترسد، برای همین مردم را به سمت او هدایت کردم. البته اگر می‌دیدم در معرض خطر است تعلل نمی‌کردم و همانجا برای نجاتش فرود می‌آمدم.»
کاهانی ادامه می‌دهد: «وقتی یسنا را پیدا کردم، حسی را تجربه کردم که هیچ‌وقت آن را تجربه نکرده بودم. در این یک سالی که عضو هلال‌احمر شده‌ام، چنین نجات لذت‌بخشی را تجربه نکرده بودم. این ماموریت خیلی برایم شیرین بو د.اگر دوباره مورد مشابهی پیش بیاید باز هم با جان و دل انجام می دهم.  من پرواز را دوست دارم و تازه فهمیدم که چقدر امدادگران همانقدر که کار سختی دارند، همانقدر هم حس‌های شیرین را در لحظه‌های نجات تجربه می‌کنند. وقتی عضو هلال‌احمر شدم، با خودم گفتم قطعا امدادگران با حال خوش مردم، حال‌شان خوب می‌شود. آنها با جان و دل زحمت می‌کشند تا لبخند روی لب مردم باشد. پس من هم می‌توانم این حس‌ها را تجربه کنم.»

همه دست‌به‌دست هم دادند تا روستای ما شاهد یک معجزه باشد
پنج روز تلاش شبانه‌روزی رقم خورد و درست زمانی که امیدها برای زنده‌بودن یسنا لحظه‌به‌لحظه کمرنگ‌تر می‌شد، چیزی شبیه یک معجزه رقم خورد. دختربچه ترکمن بار دیگر در آغوش مادر آرام گرفت. پس از پیدا شدن یسنا، مادرش که روزهای سختی را در فراق دختر خردسالش گذرانده بود، گفت: «از همه کسانی که بی‌وقفه تلاش کردند، تشکر می‌کنم. تلاش‌های بی‌وقفه نیروی انتظامی، بسیج، هلال‌احمر و نیروهای مردمی‌ را فراموش نمی‌کنم.»
این در حالی است که نورعلی بدرآق‌نژاد، دهیار روستای یلی‌بدرآق، در گفت‌وگو با «شهروند» از تلاش بی‌وقفه نیروهای امدادی تشکر کرد و گفت: «نیروهای امدادی در این چند روز دلسوزانه پای کار بودند. من به چشم می‌دیدم که خستگی، سختی کار و ناامیدی از پیدا نشدن یسنا، هیچ‌کدام باعث نشد تا امدادگران دست از کار بکشند یا از جان و دل مایه نگذارند. آنها تا آخرین لحظه مثل روز اول عملیات، جست‌وجو می‌کردند. هیچ چیز باعث نمی‌شد که دلسرد شوند. در کنار خانواده یسنا ماندند و درنهایت شادی را به آنها هدیه کردند. البته نمی‌توان کمک‌های نیروهای مردمی ‌و روستاییان را نادیده گرفت. آنها نیز در کنار امدادگران هلال‌احمر لحظه‌به‌لحظه زحمت کشیدند. همه دست‌به‌دست هم دادند تا روستای ما شاهد یک معجزه باشد. یسنای ما به لطف همین زحمات برگشت.» پدر و مادر یسنا حالا مریض شده‌اند. در فراق دخترکشان روزهای سختی را تجربه کرده بودند و حالا کمی‌ بیمار شده‌اند. با این حال، هیچ چیز نمی‌تواند خوشحالی را که در صدایشان موج می‌زند، از آنها بگیرد. پدر یسنا در گفت‌وگویی کوتاه می‌گوید: «نیروهای امدادی ما را تنها نگذاشتند. شادی را به ما هدیه دادند. خوشحالی را به زندگی ما برگرداندند و هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که چطور مثل دختر خودشان دنبال یسنا بودند و در کنار مردم و پلیس، برای ما زحمت کشیدند. اگر دست از جستجو برمی داشتند معلوم نبود چه اتفاقی برای یسنای ما می افتاد.»

وزیر کشور از نیروهای امدادی تشکر کرد

وزیر کشور با انتشار پیامی از تلاش‌ نیروهای امدادی به‌ویژه هلال‌احمر برای یافتن کودک گمشده گلستانی قدردانی کرد.
متن پیام احمد وحیدی به این شرح است: «پیدا شدن یسنا دختر گمشده کلاله‌ای پس از پنج روز جست‌وجوی نیروهای امدادی اعم از هلال‌احمر و تیم‌های امدادی محلی، دل همه مردم ایران را شاد کرد.
ضمن تقدیر و تشکر از امدادگران و نیروهای انتظامی جهادگر و دلسوز ایران اسلامی‌ که همواره دغدغه آسودگی مردم عزیز کشورمان را دارند، پیدا شدن دختر ایران‌زمین را به خانواده «یسنا» و ملت شریف ایران تبریک می‌گویم.
امیدوارم همه دختران، پسران، زنان و مردان ایران عزیزمان، همواره در امنیت و آسودگی‌خاطر و به دور از بلایا به‌ سر برند. »

٤ نفر دستگیر شدند

دیروز مشخص شد که یسنا ربوده شده بود. دادستان عمومی و انقلاب شهرستان کلاله استان گلستان از شناسایی و دستگیری عوامل اصلی ربایش کودک کلاله‌ای خبر داد.
سیدجواد میردوستی با اشاره به دستگیری متهمان اصلی ربایش یسنا کودک کلاله‌ای، گفت: «متهمان ۴ مرد هستند که یکی از آنها پس از بازجویی با صدور قرار بازداشت موقت، راهی زندان شد. ۳ متهم دیگر این پرونده فعلا در پلیس آگاهی برای بازجویی تحت نظر هستند و پس از تکمیل تحقیقات در مورد آنها  تصمیم قانونی اتخاذ خواهد شد. بعضی از افراد بازداشتی جزء افرادی هستند که پیش از پیدا شدن یسنا، با دستور بازپرس پرونده به عنوان مظنون به پلیس آگاهی احضار شده بودند. انگیزه متهمان از ربودن این کودک پس از تکمیل شدن تحقیقات اطلاع‌رسانی خواهد شد.»

قدردانی کولیوند از نیروهای امدادی برای یافتن یسنا

 رئیس جمعیت هلال‌احمر در پیامی، ضمن تبریک به مردم و خانواده یسنا، از تلاش مداوم و خستگی‌ناپذیر نیروهای امدادی به‌ویژه کایت‌سوار داوطلب هلال‌احمر برای پیدا کردن یسنا چهار ساله پس از پنج روز مفقودی، قدردانی کرد.
در متن پیام پیرحسین کولیوند آمده است: «پیدا شدن دختربچه چهار ساله اهل استان گلستان پس از پنج روز مفقودی و دوری از خانواده، ‏اتفاق مبارکی است که با نقش‌آفرینی جمعیت هلال‌احمر نتیجه داد تا خانواده‌ای چشم به راه از ‏نگرانی بیرون آمده و مردم از این خبر خوب خشنود شوند و نیز ارزش‌ خدمات نیروهای امدادگر و داوطلب ‏بیش از پیش در مقابل چشمان منصف جامعه نمایان شود.‏
شکر خداوند مهربان را به جای می‌آوریم که عنایت خاص او موجب سربلندی جمعیت هلال‌احمر در این ‏عملیات بشردوستانه و تسکین قلوب خانواده‌ای شده است.‏ اینجانب لازم می‌دانم کمال قدردانی و تشکر را از برادر عزیز و گرانمایه «جناب آقای‌ هادی کاهانی»، مربی ‏هنگ گلایدر و عضو داوطلبِ جست‌وجوی هوایی جمعیت هلال‌احمر به جای آورم که با زنده‌یافتن یسنای ‏عزیز، صفحه‌ای زرین به تاریخ جمعیت هلال‌احمر اضافه کرد.‏ به علاوه قدردانی خویش را از مدیریت، امدادگران و داوطلبان جمعیت هلال‌احمر استان گلستان و مردم ‏شریف کلاله به دلیل فعالیت خستگی‌ناپذیر در این عملیات ابراز می‌دارم و نیز قدردان تلاش‌های روابط عمومی هلال‌احمر استان گلستان هستم که با ‏مدیریت حرفه‌ای در پوشش اخبار این عملیات، نقش برجسته‌ای در پیشگیری از انتشار اخبار جعلی داشتند.‏»

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • از افراطی ترین یگان رژیم صهیونیستی چه می دانیم؟
  • حضور مخرب هوش مصنوعی در سینما/ به جوانان اعتماد کنیم
  • موزه سینما بزرگداشت کیانوش عیاری را برگزار می‌کند
  • گشت و گذار خرس قهوه‌ای در پارک ملی گلستان (فیلم)
  • بزرگداشت کیانوش عیاری در موزه سینما
  • افتتاح گنجینه کیانوش عیاری در موزه سینما/ ۴ فیلم مرمت‌شده از کارگردان روز باشکوه روی پرده می‌رود
  • مست عشق، ماجرای یک تابوشکنی در سینما
  • نکونام: می دانیم کجای کار هستیم و چه می خواهیم
  • تا پای جان برای دختر ایران
  • از اولین کنفرانس بین المللی علوم و فنون هسته ای در اصفهان چه می دانیم؟/ رافائل گروسی؛ مهمان ویژه ایران در «نصف جهان»