Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-27@18:42:40 GMT

کمبودهایی که باعث استقبال از وحشت می‌شود

تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۱۷۴۲۷

کمبودهایی که باعث استقبال از وحشت می‌شود

مجید عمیق با بیان کمبودهایی که باعث می‌شود ژانر وحشت در ادبیات مورد اقبال بچه‌ها واقع شود می‌گوید: بچه‌ها باید گاهی برای تغییر ذائقه سراغ ژانر وحشت بروند نه این‌که ژانر وحشت بر کتاب خوب غلبه کند.

این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایسنا، درباره وضعیت آثار ادبی تالیفی کودک و نوجوان در ژانر وحشت و تاثیرپذیری آن‌ها از آثار خارجی اظهار کرد: ژانر وحشت حدود ۱۲ سال است که وارد عرصه کودک و نوجوان شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ابتدا یکی، دو ناشر به این ژانر گرایش پیدا کردند و کم‌کم ناشران دیگر هم جسته‌گریخته کتاب‌هایی را در این ژانر چاپ کردند. این آثار گاهی ژانر وحشت و گاهی هم کتاب‌هایی ترسناک یا آمیخته‌ای از وحشت و جادو هستند.

او ژانر وحشت را جزء ادبیات ندانست و گفت: به طور کلی نمی‌توان ژانر وحشت را در حوزه ادبیات (ادبیات نوجوان) جای داد. وقتی از ادبیات صحبت می‌کنیم، بلافاصله ذهن‌مان به سمت مطالبی اخلاقی، عاطفی و اجتماعی سوق پیدا می‌کند یعنی با ادبیات یاد داستان‌هایی می‌افتیم که درون‌مایه پندآموز یا تاثیرگذار دارند. اما ژانر وحشت در واقع یک حس درونی است و من نمی‌توانم آن را جزء ادبیات به حساب بیاورم. واژه ادبیات خیلی تقدس دارد. در ادبیات معنویت موج می‌زند.

عمیق افزود: در حوزه ادبیات، از نظم و نثر یاد رودکی، حافظ، فردوسی و ... می‌افتیم. یا در حوزه ادبیات ترجمه یاد «بینوایان»، «پیرمرد و دریا» و کتاب‌های تولستوی و داستایفسکی می‌افتیم چون این‌ها ادبیات است. هیچ وقت یاد «دراکولا» و «خون‌آشام» نمی‌افتیم اما چه می‌شود کرد، این هم نوعی از جاده چندگانه ادبیات است و مورد اقبال قرار گرفته است. اما علتش این است که ما کار خوب در ادبیات کم داریم. من همیشه معتقدم که ما کم‌کاری کرده‌ایم که مخاطب‌مان به سمت این آثار رفته است. البته اشکالی ندارد که به سمت این‌ها برود اما نه با این حرص و ولع. 

او کم‌کاری در حوزه ادبیات کودک و نوجوان را علت استقبال بچه‌ها از ژانر وحشت دانست و بیان کرد: یک مترجم یا مولف نباید وقتی موضوعی انتخاب می‌کند در فکر مخاطب‌پسند بودن آن باشد. مخاطب‌پسند بودن خوب است اما به چه قیمتی؟! وقتی علاقه بچه‌ها به این‌گونه کارها شکل می‌گیرد، دیگر کار خوب نمی‌خوانند. در حال حاضر به دلیل کم‌کاری، نبود مسئولین فرهنگی خوب، نبود زیرساخت‌های محکم، نبود ناشرانی که فقط به پول اهمیت ندهند، صدور مجوز برای ناشرانی که ناشر نیستند و ... همه دست به دست هم داده و یک‌سری بی‌کفایتی‌ها و بی‌لیاقتی‌ها کلاف سردرگمی را ایجاد کرده و موجب استقبال از چنین آثاری شده است. من معتقدم صداوسیما هم در این امر خیلی مقصر است؛ چه زمانی در طول ماه حدود ۲۰ ساعت راجع‌به کتاب نقد و بررسی داشته‌ایم؟ فقط این‌ها نیست، فرهنگ کتابخوانی در کشور ما چنان در حاشیه مانده که ما ادبیات و کتابخوانی را فقط در آبان‌ماه که «هفته کتاب» است، می‌بینیم یا نمایشگاه کتاب.

این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان سپس به انتقاد از وضعیت کتاب و نشر پرداخت و با بیان این‌که امروزه تنقلات در سبد خانوار ایرانی نسبت به کتاب خیلی برتری دارد، گفت: دنیا چه در حوزه‌های مثبت و چه منفی خوب کار می‌کند، هر اتفاقی در کشورهای غربی بیفتد، مثلا هیچ وقت برنامه فضایی‌شان را تعطیل نمی‌کند. این‌جا تقی به توقی می‌خورد، از یک طرف کاغذ و از طرفی کتاب ناپدید می‌شود، از آن طرف کتابفروشی و ناشر ورشکست می‌شود، انگار سونامی آمده است.

مجید عمیق ادامه داد: ما در میان کتاب‌های‌مان زباله زیاد داریم. من همیشه می‌گویم اگر ۱۰۰ کتاب داریم بهتر است ۳۰تای آن عالی، ۲۰تای آن خوب، ۳۰تای آن متوسط، ۱۰تای آن ضعیف و ۱۰تای آن مزخرف باشد، این اشکالی ندارد و قابل تحمل است. ۱۰ کار بنجل را می‌شود در کنار ۱۰۰ کار خوب تحمل کرد اما ۵۰، ۶۰ کار بنجل را در کنار ۲۰ کار خوب چگونه تحمل کنیم؟ چون اصلا خوب‌ها دیگر دیده نمی‌شود. البته ما انیمیشن خوب هم برای کودک و نوجوان نداریم، اگر داریم هم خیلی شعاری است. ما باید به بچه اجازه دهیم از میان خوب‌ها انتخاب کند، مشکل‌مان در واقع زیرساختی است.

او سپس ناشر را گیت پرواز مولف و مترجم دانست و اظهار کرد: من همیشه می‌گویم که ناشر، گیت پرواز در حوزه نشر است. منِ مولف یا مترجم اگر دارای هر نوع سواد کم، فکر منحرف و کار ضعیفی باشم، این ناشر است که کار من را قبول می‌کند. ناشر به اعتقاد من می‌تواند به عنوان یک عایق بین من مولف یا مترجم کم‌بنیه و اتفاقاتی که در آینده ممکن است برای بچه بر اثر کتاب‌ها بیفتد قرار بگیرد. ارشاد می‌تواند نشستی با ناشران برگزار کند و از منتقدین ادبیات در حوزه کودک و نوجوان دعوت کند تا راجع‌به زیرساخت نظر بدهند و نه راجع‌به سانسور؛ راجع‌به این‌که ما چگونه همه نوع ژانری داشته باشیم که بچه گاهی اگر هوس کرد به ژانر وحشت هم سری بزند. اما الان بچه‌ها گاهی برای تغییر ذائقه سراغ کتاب‌های عاطفی و مفید می‌روند، از گورستان، لرز، وحشت و دراکولا که خلاص شدند، می‌گویند که برویم ببینیم این‌ کتاب‌های عاطفی چه هستند. در حالی که باید برعکس باشد، باید آن‌قدر کتاب خوب بخوانند که گاهی هم دل‌شان بخواهد به کتاب‌های ژانر وحشت سری بزنند. در واقع بچه‌ها باید گاهی برای تغییر ذائقه سراغ ژانر وحشت بروند نه این‌که ژانر وحشت بر کتاب خوب غلبه کند.

عمیق در پایان با بیان این‌که اقتدار با خود عادت و عادت، فرهنگ می‌آورد گفت: امروزه مجوزهای بی‌ربط برای امور فرهنگی صادر می‌کنند، برخی آدم‌ها غوره‌نشده، مویز می‌شوند درحالی که باید قبل از این‌که آثارشان چاپ شود دست‌گرمی بازی کنند. ناشران می‌توانند به عنوان عایق برای انحطاط فرهنگی در جامعه عمل کنند. و در نهایت ضمن احترامی که برای دموکراسی قائلم، دلیل نمی‌شود که هر اراجیفی را به عنوان دموکراسی بپذیریم.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: ادبیات وحشت ژانر وحشت هالووین مجید عمیق ادبيات كودك و نوجوان حوزه ادبیات کودک و نوجوان ژانر وحشت کتاب ها کار خوب بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۱۷۴۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!

فرارو- الکس گارلند نگران این است که دنیا به کدامین سو پیش می‌رود به خصوص با وجود درگیری‌های بین المللی در هر بولتن خبری و انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در گوشه و کنار. این فیلمساز ۵۳ ساله بریتانیایی کمتر نگران بحث‌های شدیدی است که جدیدترین فیلم اش به راه انداخته است. او می‌گوید: "این اجتناب ناپذیر است که این روز‌ها همه چیز دو قطبی شده دقیقا همین تضاد اجتماعی دائمی ایده ساخت "جنگ داخلی" را ایجاد کرد فیلمی که به موضوعات بسیار حساس می‌پردازد".

به گزارش فرارو به نقل از ال‌پائیس، او در مادرید می‌گوید:" یک هیستری جمعی وجود دارد. این یکی از دلایلی است که من فیلم را ساختم. نمونه مشابه آن پاسخ تحریف شده به سخنرانی "جاناتان گلیزر" کارگردان فیلم "منطقه مورد علاقه" درباره غزه در مراسم اسکار است".

به همین دلیل است که در میانه اختلافات عمیق فیلم چهارم گارلند در همان لحظه‌ای که آنونس آن پخش شد بحث‌هایی را برانگیخت. جنگ داخلی به دنبال ارائه پاسخ نیست و بخشی از پیام خود را به تفسیر بیننده واگذار می‌کند. در آنونس فیلم یک میلیشیای ستیزه جو دیده می‌شود که یک تفنگ را به طرف قهرمان‌ها نشانه گرفته است و می‌پرسد:"شما چه جور آمریکایی‌ای هستید؟ " یک سوال کاملا سیاسی.

در ساده‌ترین خلاصه از داستان "جنگ داخلی" می‌توان گفت که این فیلم درباره گروهی از روزنامه نگاران است که در یک سفر جاده‌ای در ایالات متحده ویران شده در جستجوی کشفیات بزرگی درباره منازعه و درگیری هستند. در مرکز این فیلم سیاست قرار ندارد بلکه درگیری نسلی بین دو عکاس جنگ به چشم می‌خورد: "لی" کهنه کار (با بازی کرستن دانست) که شاهد فهرست بلندبالایی از رخداد‌های وحشتناک بوده و "جسی" جوان سال (با بازی کیلی اسپانی) که آماده است تا با دوربین و عکس‌های سیاه و سفید خود جهان را به تصویر بکشد.

در فیلم این "لی" است که توضیح می‌دهد هدف از عکاسی جنگ ارائه پاسخ نیست بلکه اجازه دادن به عموم مردم برای نتیجه گیری توسط خودشان است هدفی که گارلند در "جنگ داخلی" به دنبال رسیدن به آن است. لی همانند کارگردان فیلم در مورد این که آیا می‌تواند به آن هدف دست یابد یا خیر تردید دارد. جنگ داخلی تصمیم می‌گیرد که وابستگی‌های سیاسی خود را اعلام نکند و هیچ اشاره‌ای به احزاب یا ایدئولوژی‌ها نمی‌کند. این تصمیمی است که به شدت از سوی روزنامه‌هایی مانند نیویورک تایمز و همچنین نشریاتی که معمولا در مورد فیلم‌ها گزارشی منتشر نمی‌کنند مانند "فایننشال تایمز" و "فارین افرز" مورد انتقاد قرار گرفته است. رسانه‌ها درباره این فیلم نوشته اند: "جنگ داخلی موفقیت آمیز است، زیرا سیاست اش موفق است: غیر منطقی و بی معنی است". در واقع، گارلند به دلیل عدم جانبداری و بازی نکردن در فضای قطبی شده مورد انتقاد رسانه‌ها قرار گرفته است.

گارلند هنگام نگارش فیلمنامه که در واقع از خشم سال ۲۰۲۰ میلادی متولد شد نشان داد آن چه از نظرش اهمیت دارد نه سیاست امریکا بلکه افراط گرایی است که می‌تواند در هر نقطه‌ای از جهان فوران کند. او می‌گوید: "قطبی شدن هم در دموکراسی‌های غربی و هم در خارج از حیطه کشور‌های دموکراتیک غربی به روندی جهانی تبدیل شده است. این موضوع به طور کامل به دونالد ترامپ مربوط نمی‌شود، زیرا اگر بخواهیم روی ترامپ متمرکز شویم نمی‌توانیم توضیحی درباره پدیده‌های دیگری مانند برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) داشته باشیم. باید بپرسیم چرا چنین روندی در حال رخ دادن است؟

من فکر می‌کنم این شامل مواردی مانند رسانه‌های اجتماعی و شکست مرکزگرایی است. من یک میانه رو هستم و در دسته بندی‌های سیاسی در جناح چپ قرار دارم، اما تعلق خاطرم به چپ میانه است. چپ و راست چندین دهه است که در حال جابجایی و تغییر قدرت هستند، اما زندگی مردم تغییر نکرده است. مردم در تله فقر باقی مانده اند. بنابراین، جای تعجبی ندارد که آنان دچار عصبانیت و ناامیدی می‌شوند".

او می‌افزاید: "من در جایگاه یک فرد و یک انسان پاسخ می‌دهم احساس نمی‌کنم با بند ناف فیلم مرتبط باشم. من کارگردانی فیلم را صرفا به عنوان یک شغل می‌بینم بنابراین، بحث‌ها برایم جالب هستند. چیزی که من با آن مشکل دارم سازمان‌های بزرگ و قدرتمند خبری هستند که برنامه سیاسی واحدی دارند و این برنامه سیاسی و رویکرد نه صرفا روی نحوه گزارش داستان‌ها و روایت‌ها بلکه در مورد این که اصولا آن داستان و روایت را گزارش کنند یا خیر نیز سایه انداخته است".

گارلند تصمیم گرفت جنگ داخلی را در فضای ایالات متحده بسازد چرا که به گفته خودش آن کشور دارای نظام سیاسی‌ای است که بقیه جهان آن را می‌شناسند او می‌گوید حتی گاهی اوقات سایرین ان را بهتر از خود امریکایی‌ها می‌شناسند. با این وجود، بحث در مورد این فیلم پس از موفقیت آن در سینما‌های ایالات متحده داغ‌تر شده است. جنگ داخلی پرفروش‌ترین فیلم در تاریخ فعالیت استودیوی مستقل A۲۴ در مقایسه با سایر فیلم‌های ساخته شده توسط آن استودیو بوده است.

"متئو بلونی" روزنامه نگار در پادکست هالیوودی The Town این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکایی‌ها مایل هستند برای تماشای "مشکلاتی که هر روز در اخبار مطرح می‌شوند" به سینما بروند و فجایع سال انتخابات که از "سی ان ان" و "فاکس نیوز" پخش می‌شوند را یک گام جلوتر ببرند.

به نظر می‌رسد آنان تمایل داشتند. دست کم آنان از روی کنجکاوی یا به شکل بیمارگونه‌ای علاقمند بودند که ایالات متحده ویران شده را ببینند به طوری که ۱۷ درصد از تماشاگران باور داشتند که در حال تماشای نگاهی دیستوپیایی درباره امریکا هستند و سایر تماشاگران آن را واقع بینانه و منطبق با شرایط امروز امریکا قلمداد کرده بودند. جنگ داخلی با بودجه ۵۰ میلیون دلاری گران‌ترین فیلم ساخته شده توسط استودیوی A۴ بوده است.

رئیس جمهور سه دوره‌ای

این فیلم با فضای ژورنالیستی خود توضیح نمی‌دهد که ایالات متحده چگونه به شرایطی که در آن قرار دارد رسید اگرچه سرنخ‌هایی در این باره وجود دارد: در فیلم نشان داده می‌شود که رئیس جمهور (با بازی نیک آفرمن) با دور زدن قانون اساسی و انحلال پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) اقامت خود در کاخ سفید را با دور زدن قانون اساسی برای سومین دوره تمدید کرد. در فیلم گفته می‌شود که "قتل عام آنتیفا" رخ داده اگرچه تماشاگر نمی‌داند که قربانیان و عامل کشتار چه کسانی بودند و گفته می‌شود که یک گروه مائوئیست در پورتلند امریکا شورش کرده است.

در فیلم کالیفرنیا و تگزاس در دو سوی طیف سیاسی در زندگی واقعی با یک هدف متحد می‌شوند: سرنگونی یک رئیس جمهور فاشیست. گارلند معتقد است خوش بینی خاصی در این جنبش وجود دارد. او می‌گوید: "برای برخی این یک جنون بود. برای من دیوانه کننده است اگر فکر کنم این دو طیف حتی در مواجهه با یک رئیس جمهرو فاشیست نیز نمی‌توانند با یکدیگر به اجماع نظر برسند. در مورد دوره پس از جنگ جهانی دوم نیز خوش بینی خاصی می‌بینم. بسیاری از کشور‌ها به این نتیجه رسیدند که فاشیسم یک ایده وحشتناک است و باید از حقوق بشر محافظت شود. جنبه بدبینانه آنجاست است که انسان‌ها در اجتناب از مشکلات وحشتناک به شکلی درخشان عمل نمی‌کنند. ما از یک مشکل وحشتناک برمی گردیم، اما این کار را دوباره و دوباره انجام می‌دهیم".

گارنر هم چنین زمانی که ایده‌آل روزنامه نگاری را در کانون توجه قرار می‌دهد نگاهی اجمالی به این خوش بینی دارد اگرچه می‌داند که این حرفه امروزه چندان محبوب نیست. او می‌گوید می‌داند که همه از آن حرفه متنفر هستند!

علاقه او به روزنامه نگاری از طرق حرفه پدرش نزدیک می‌شود که دهه‌های متمادی کاریکاتوریست سیاسی نشریات و مطبوعات بود. گارلند در جوانی سعی کرد تا کاراکتر خبرنگار حوزه جنگ را در فیلم هایش خلق کند. او در ۲۶ سالگی فیلمنامه "ساحل" را درباره جوانی همراه با ناامیدی اش نوشت که سال‌ها بعد با کارگردانی "دنی بویل" آن را به فیلم تبدیل کرد. گارلند پس از ان در طول چهار فیلم خود به دنبال موضوعاتی بود که اغلب در روزنامه‌ها پیدا می‌شوند.

او در "اکس ماکینا" در سال ۲۰۱۴ میلادی در قدرت شرکت‌های فناوری، هوش مصنوعی و حتی رضایت غوطه‌ور شد. او در فیلم "نابودی" در سال ۲۰۱۸ میلادی استعاره‌ای بی نظیر درباره تغییرات آب و هوایی ایجاد کرد. سبک کار گارلند این گونه است که همواره در فیلم هایش تماشاگر را رها می‌کند تا خود نتیجه گیری کند.

جنگ داخلی احتمالا ساده‌ترین چارچوب را برای درک دارد، زیرا اگرچه گارنر فیلمنامه را در سال ۲۰۲۰ نوشت، اما تصاویر به ناچار آن چه را که از آن زمان اتفاق افتاده بازتاب می‌دهد: از جمله شورشیان به ساختمان کنگره گرفته تا جنگ اوکراین. امروز صحبت کردن در مورد جنگی که در غزه رخ داده نیز اجتناب ناپذیر است. گارنر افراط گرایی واضح را در مورد رخداد‌های غزه می‌بیند. او نوع رفتار با روزنامه نگاران در مورد بازتاب رخداد‌های غزه را قابل تامل می‌داند.

او می‌گوید: "من فکر می‌کنم دلیل آن که اسرائیل اجازه نمی‌دهد روزنامه نگاران آزادانه به تمام نقاط غزه دسترسی داشته باشند بدان خاطر است که نمی‌خواهد با یک کارزار روابط عمومی مواجه شده و مجبور به مقابله با آن شود. در جنگ ویتنام به روزنامه نگاران امکان دسترسی بسیار نامحدودی داده شد. علیرغم محدود بودن صرف دسترسی باعث شد تا افکار عمومی به شدت علیه جنگ ویتنام موضع گیری کند. از آن زمان به این سو هنگامی که دولت‌ها درگیر جنگ شده اند از تاکتیک‌هایی برای محدود کردن فعالیت روزنامه نگاران استفاده کرده اند. در عراق تاکتیک این بود که روزنامه نگاران با ارتش همراه شوند استدلال مطرح شده برای این منظور آن بود که از روزنامه نگاران محافظت بعمل آید، اما آن چه واقعا در عمل انجام می‌شد این بود که ارتش روزنامه نگاران را کنترل می‌کرد".

این دیدگاه ضد جنگ همان چیزی است که گارلند را هدایت می‌کند. او می‌گوید: "وقتی وقت زیادی را در اطراف سربازان می‌گذرانید می‌توانید در یک روز ترس، لذت، شوخی و کسالت را به طور همزمان ببینید. این وضعیتی انسانی است. درست مانند فراموش کردن وحشت از یک درگیری به درگیری دیگر از اوکراین گرفته تا غزه".

گارنر هم چنین با دنی بویل و کیلین مورفی دوباره به هم می‌پیوندد تا دنباله "۲۸ روز بعد" سومین فیلم حماسه آخرالزمان زامبی که برای ده‌ها سال به تعویق افتاده را دوباره بسازند.

دیگر خبرها

  • وحشت آمریکا از آسمان یمن + فیلم
  • پاسداشت ادبیات، شعر و موسیقی اصیل ایرانی در شبکه آموزش
  • ویدیو/ شکار دوباره پهپاد MQ۹؛ وحشت آمریکا از آسمان یمن
  • ۱۰ فیلم جنگی پادآرمانشهری جذاب و پرتنش که باید ببینید
  • آخر هفته چی ببینیم؟
  • سریال‌های جایگزین نون خ و اژد‌ها چیست؟
  • از کمدی تا آخرالزمان / هفتمین جلسه پاتوق برگزار می‌شود
  • هفتمین «پاتوق فیلم کوتاه» برگزار می‌شود/ از کمدی تا آخرالزمان
  • تن‌هاخ: وحشت نکردیم، خیلی خونسرد بردیم
  • جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!