وقتی زن ۲۹ ساله عاشق پسر ۲۰ ساله شد
تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۳۵۴۷۴
رویداد۲۴ این جملات اظهارات زن ۴۲ ساله ای است که با در دست داشتن مرجوعه قضایی مبنی بر ایراد صدمه بدنی عمدی به کلانتری احمدآباد مشهد مراجعه کرده است تا از همسر ۳۳ ساله اش شکایت کند او در شرح ماجرای ازدواجش به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در خانواده ای نسبتا مرفه در شهر مشهد متولد شدم پس از پایان تحصیلات در دوره متوسطه و کسب مدرک دیپلم در حالی که کنکور سراسری را پیش رو داشتم منوچهر به خواستگاری ام آمد قصه آشنایی من و منوچهر همان قصه تکراری عشق و عاشقی دختر و پسر همسایه بود!
عشقی که به ازدواجی زود هنگام ختم شد و من با پوشیدن لباس عروسی سوار بر اسب سفید خوشبختی پا به خانه منوچهر گذاشتم مدتی بعد من که شوق ادامه تحصیل و رویای حضور در دانشگاه را در سر می پروراندم با شنیدن خبر بارداری ام دفتر کنکورم را بستم تا بیشتر به وظایف همسری و مادری ام رسیدگی کنم مدت کوتاهی از تولد اولین فرزندم نگذشته بود که متوجه شدم منوچهر به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده است البته او از ابتدای زندگی مشترکمان رفیق باز و خوشگذران بود و بارها نیمه های شب با وضعیتی آشفته و نابسامان به خانه می آمد اما اعتیاد او به مواد مخدر صنعتی باعث بروز تغییراتی در خلق و خو و رفتارش شده بود که به بدرفتاری های جسمی و عاطفی اش نسبت به من و فرزندم می انجامید تا جایی که وقتی موضوع را با خانواده ام مطرح کردم تصمیم به جدایی از منوچهر را گرفتم اما وقتی متوجه شدم که فرزند دومم را باردار هستم منصرف شدم امید داشتم بتوانم منوچهر را به زندگی بازگردانم و زندگی مشترکم را حفظ کنم تا برچسب فرزند طلاق بر پیشانی فرزندانم ننشیند اما به دنیا آمدن دو دختر دوقلویم نیز تاثیری در رفتار منوچهر نداشت در هر حال من صبر پیشه کردم و به قول معروف سوختم و ساختم تا فرزندانم از آب و گل در بیایند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دختران دو قلویم که به سن هفت سالگی رسیدند تصمیم به جدایی از منوچهر گرفتم چون دیگر در منزل امنیت جانی و روانی نداشتم و ناچار به منزل پدری ام بازگشتم و به دادگاه خانواده رفتم و درخواست طلاق دادم. منوچهر تهدیدم می کرد که در صورت جدایی فرزندانم را از من می گیرد و اجازه دیدار و ملاقات با آن ها را به من نمی دهد اما من تصور می کردم که به دلیل اعتیاد منوچهر به مواد مخدر دادگاه صلاحیت او را برای نگهداری از فرزندان مان تایید نمی کند و حضانت بچه ها را به من واگذار می کند اما منوچهر در کمال ناباوری اعتیادش را برای مدتی ترک کرد تا قانون را دور بزند و در دادگاه برنده شود که به هدفش رسید و حضانت فرزندانم به پدرشان واگذار شد.
با جدایی از منوچهر من از فرزندانم دور شدم و منوچهر از سر انتقام جویی به سختی اجازه ملاقات فرزندانم را به من می داد وضعیت روحی و روانی نامناسبی داشتم دلم برای یک لحظه دیدن و در آغوش کشیدن پاره های تنم پر می کشید چشم به آخر هفته ها می دوختم تا بتوانم آن ها را ملاقات کنم اما هر بار که برای تحویل گرفتن فرزندانم به کلانتری می رفتم او بهانه ای می تراشید و از آوردن بچه ها امتناع می ورزید در همین اثنا با یاسر آشنا شدم او 9سال از من کوچک تر بود و در تاکسی تلفنی محله مان فعالیت می کرد.
بیشتر اوقات وقتی با آژانس محله تماس می گرفتم و درخواست سرویس می کردم او به دنبالم می آمد تا این که یاسر شماره تلفنش را در اختیار من قرار داد و گفت هر گاه در هر ساعت از شبانه روز نیاز به خودرو داشتم مستقیما با او تماس بگیرم. به این ترتیب یاسر از مشکلات خانوادگی ام مطلع شد. او برخی اوقات من را تا داخل دادگاه یا کلانتری همراهی می کرد تا حمایتم کند و من در آن زمان که نیاز به یک همراه و تکیه گاه داشتم او را در کنار خود دیدم و با گذشت زمان به او وابسته شدم از طرفی او که جوانی ۲۰ ساله بود با حمایت از من احساس استقلال و مردانگی می کرد با این آشنایی ارتباط عمیق عاطفی بین ما شکل گرفت تا جایی که یاسر به رغم مخالفت خانواده اش به خواستگاری ام آمد خانواده من مخالف این ازدواج بودند چون من تجربه یک ازدواج ناموفق را به دلیل دوستی و آشنایی خیابانی داشتم اما یاسر گفت که عاشق من شده است و نمی تواند من را فراموش کند او می گفت که می خواهد مرد زندگی ام باشد و جای خالی فرزندانم را برایم پر کند بار دیگر من درگیر احساسات زودگذر شدم و در حالی که یاسر کاملا از خانواده اش طرد شده بود به درخواست ازدواج او جواب مثبت دادم و ما به صورت موقت به عقد یکدیگر در آمدیم.
یاسر قول داد که بعد از مدتی عقدمان را محضری و ازدواجمان را رسمی می کند چند سال بعد از ازدواج من و یاسر روابط ما به سردی گرایید او درگیر مشکلات مالی بود چون خانواده اش هیچ حمایتی از ما نمی کردند من نیز با به دنیا آمدن دخترم دچار افسردگی پس از زایمان شدم گاهی با پرخاشگری و تندی با او برخورد می کردم به نحوی می خواستم تمام ناراحتی ها و عقده هایم را از شکست هایی که در گذشته در زندگی ام متحمل شده بودم بر سر او خالی کنم و ...
بیشتر بخوانید: قتل زن جوان به خاطر کینه قدیمی از شوهرش!
خلاصه اکنون نزدیک به ۱۲ سال از زندگی مشترک من و یاسر می گذرد و من دختری ۱۰ ساله دارم .یاسر هنوز هم از رسمی کردن ازدواجمان ممانعت می کند او که مدتی است به مواد مخدر هم اعتیاد پیدا کرده است به بهانه های واهی من را مورد فحاشی و کتک کاری قرار می دهد و کاملا نسبت به من سرد و بی توجه شده است و از آن همه ابراز عشق و علاقه دیگر خبری نیست و هنگامی که به او معترض می شوم مشغله کاری و مشکلات اقتصادی را بهانه می کند دیگر از این زندگی خسته شدم و به رغم علاقه ای که به او دارم حاضر به ادامه این زندگی نیستم و... شایان ذکر است در اجرای دستور سرگرد علی عسکری (رئیس کلانتری احمد آباد ) بررسی کارشناسی و روان شناختی این پرونده به مشاوران زبده دایره مددکاری سپرده شد.
منبع: رکنا لینک کوتاه: کپی در کلیپ بورد کپی لینک خبر های مرتبطمنبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 اخبار حوادث مواد مخدر ویروس کرونا در ایران مواد مخدر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۳۵۴۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط افرادی که در خانوادهای سمی بزرگ شدهاند این ۷ مورد را درک میکنند
نحوه بزرگ شدن شما تا بزرگسالی، چه خوب و چه بد، بر رفتارتان تأثیر میگذارد تجربیات مخرب اولیه زندگی زخمهای عاطفی ماندگاری از خود به جای میگذارند.
آنها اغلب روابط شما را به گونهای تحت تاثیر خود قرار میدهند که درک آن دشوار است.
در ادامه، به بررسی ۷ چیز در زندگی میپردازیم که طبق اصول روانشناسی، افرادی که در خانوادهای با روابط سمی بزرگ شده اند درکشان میکنند.
۱) زندگی در تنش مداوم
بزرگ شدن در یک خانواده سمی میتواند به معنای زندگی در یک تنش دائمی باشد. هرگز نمیدانید که درگیری بعدی چه زمانی رخ خواهد داد روانشناسان خاطرنشان میکنند که اعضای سمی خانواده ممکن است معتاد به درگیریهای مداوم باشند در نتیجه، آنها از نظر احساسی بیش از حد واکنش نشان داده و در جمع یا در فضای خصوصی عصبانیتشان را نشان میدهند.
بزرگ شدن در چنین محیط ناآرامی مانند حرکت در میدان مین بوده که در آن هر قدم مملو از خطر است از لحظهای که از خواب بیدار میشوید، تا زمانی که به رختخواب میروید، یک حس تنش وجود دارد؛ مانند طوفانی که در حال وقوع است.
شما در چنین شرایطی مجبور هستید که همیشه رفتارها و سخنان خود را بررسی کنید و هرگز نمیدانید که یک نظر ظاهراً بی ضرر چه زمانی طوفانی را برمی انگیزد این حالت حتی پس از مستقل شدن به سختی از بین میرود.
۲) احساس میکنید که در افت و خیز احساسی هستید
اعضای سمی خانواده همیشه در آستانه انفجار نیستند گاهی اوقات، آنها آرام، دوستداشتنی و خوب به نظر میرسند. درست پیش از اینکه بدون هیچ هشداری وارد حالت سمی خود شوند.
این دقیقاً همان چیزی است که باعث میشود احساس کنید که انگار در یک ترن هوایی احساسی هستید درست زمانی که فکر میکنید در امانید، یک طغیان شما را به قلمروی دلواپسی پرتاب میکند این تغییرات سریع خلق و خو باعث ایجاد حس بی ثباتی میشوند.
بچههایی که در چنین شرایطی بزرگ میشوند و نمیدانند که چه چیزی انتظارشان را میکشد، ممکن است دچار اضطراب شده و دائماً خود را برای حمله عاطفی بعدی آماده کنند.
۳) مراقبت از دیگران
کودکان در خانوادههای سمی ممکن است خود را در نقشهایی بیابند که معمولاً برای بزرگسالان تعریف شده اند؛ مانند نقش مراقب، این امر آنها را وادار میکند که خیلی سریع بزرگ شوند و کودکی و معصومیت آنها را میرباید.
بر اساس اصول روانشناسی، اگر مجبور باشید از همان ابتدا نقش مراقب را بازی کنید، این احتمال وجود دارد که هویت خود را با انجام کارهایی برای دیگران پیوند دهید.
در حالی که کمک کردن خوب است، با داشتن چنین ذهنیتی این کار را بیش از حد و بدون تعیین مرزهای سالم و توجه به نیازهای خود انجام میدهید.
در این صورت، عزت نفس شما آسیب میبیند. به خصوص اگر این باور را داشته باشید که تنها در صورتی شایسته عشق و احترام هستید که بتوانید به دیگران کمک کنید.
۴) عزت نفس پایین
افرادی که در خانوادههای سمی بزرگ شده اند، اغلب در دوره بزرگسالی با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم میکنند اگر در دوران کودکی خود مجبور بودید که با انتقادات بی وقفه کنار بیایید، همان افرادی که باید به شما عشق بیقید و شرط میدادند، باعث شدند که احساس بی ارزشی کنید.
هنگامی که متقاعد شدید بی ارزش هستید، از بین بردن این باور دشوار است. حتی در موقعیتهایی که به طور عینی موفق هستید، ممکن است دچار احساس بی کفایتی و شرم شوید.
بنابراین، اهداف بزرگ تری را برای خود تعیین کرده و اگر نتوانستید به آنها دست یابید، خودتان را سرزنش میکنید.
۵) کمالگرایی
فرزندان خانوادههای سمی میتوانند دچار کمالگرایی شوند. شاید پدر و مادرتان اشتباهات شما را به عنوان یک نقص، به جای بخشی از زندگی عادی تلقی میکردند.
بنابراین، ممکن است این رفتار باعث شده باشد که شما در دوره بزرگسالی فکر کنید که باید از اشتباهات به هر قیمتی اجتناب کرد و تلاش برای کمالگرایی یک هنجار است؛ نه یک استثنا.
تمایل به کمالگرایی همچنین میتواند ناشی از نیاز به کسب تایید یا اجتناب از انتقاد در یک محیط خانوادگی سمی باشد که در درازمدت باعث استرس مزمن و نارضایتی از زندگی خواهد شد.
۶) سرکوب احساسات
محیطهای سرکوبکننده عاطفی در دوران کودکی، بیان آشکار احساسات را برای افراد چالشبرانگیز میکنند.
روانشناسان خاطرنشان کرده اند که سرکوب احساسات یک راهبرد معمول مقابلهای است که توسط اعضای خانوادههای سمی استفاده میشود.
کودکان در چنین خانوادههایی این باور را دارند که ابراز احساسات میتواند منجر به نادیده گرفته شدن یا حتی خشونت و شرمندگی شود؛ بنابراین آنها احساسات خود را سرکوب میکنند که باعث میشود ایجاد روابط عمیق در دوره بزرگسالی چالشبرانگیزتر شود.
اگر نتوانید به طرف مقابل بگویید که واقعاً چه احساسی دارید، چگونه میتوانید به او نزدیک شوید؟
۷) مکانیسمهای مقابلهای ناسالم
بزرگ شدن در یک شرایط سمی میتواند باعث شود مکانیسمهای مقابلهای دیگری در شما شکل گیرند:
کنارهگیری از تعاملات اجتماعی به عنوان راهی برای محافظت از خود در برابر رنجهای عاطفی بیشتر
سوء مصرف مواد مخدر برای از بین بردن درد عاطفی یا مقابله با استرس
انجام رفتارهای خودآزاری در تلاش برای مقابله با احساسات طاقتفرسا یا به دست آوردن حس کنترل
صرف زمان بیش از حد در شبکههای اجتماعی یا خیالبافی به عنوان وسیلهای برای فرار از واقعیتهای زندگی ناکارآمد خانوادگی
منبع: روزیاتو
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی خواندنیها