Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «افکارنيوز»
2024-05-07@22:40:47 GMT

DNA تروریست‌ها و تحریف‌کنندگان یکی است؟!

تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۵۲۹۶۶

DNA تروریست‌ها و تحریف‌کنندگان یکی است؟!

 اقدام ‌تروریستی، اگرچه پُرسروصدا، اما نوعا از عجز بانیان آن در مصاف رویارو حکایت می‌کند. ‌ ترور چهره‌های ارزشمند و گمنام، خبری در خود نهفته دارد و آن، اعتراف دشمن به توانمندی‌های ملت ماست. سازمان عملیات روانی دشمن، همواره سعی می‌کند ایران را فاقد مولفه‌های قدرت نشان دهد. اما شهادت فخری‌زاده ‌ها و شهریاری‌ها و علی‌محمدی‌ها که نوعا در گمنامی ‌زیسته‌اند - و هزاران مانند آنها خدمت می‌کنند- اتفاقا ثابت می‌کند انقلاب اسلامی کانون جوشان تولید قدرت بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

صهیونیست‌ها به‌عنوان متهم اصلی ‌ترور اخیر، بارها از سر درماندگی درباره قدرت علمی ‌و فنی ایران گفته‌اند. این هراس، با اسرائیل چسبندگی یافته و جز با زوال این رژیم از بین نخواهد رفت. به یاد بیاوریم سخنان آبان‌ 94 «هرتسل ‌هالوی»(فرمانده رکن اطلاعات در ستاد ارتش اسرائیل) را که گفت: «از ابتدای انقلاب 1979، ما 3 برابر رشد علمی ‌داشته‌ایم اما رشد ایران 20 برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک می‌‌شوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله 30 سال پیش، برای ما بسیار پُرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهن‌هاست و تبلیغات طرف مقابل می‌‌تواند روحیه اسرائیلی‌ها را درهم بشکند». همچنین اظهارات یوزی رابین(مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل) را که تیرماه 94 گفت «ایرانی‌ها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند. آنها فاتح 110 را ساختند و به ‌عنوان یک مهندس می‌گویم به‌خوبی کار کرده‌‌اند. با افزایش دقت این موشک و سر جنگی 500 کیلویی، هر کدام آنها حالا می‌توانند «یک بلوک شهری» را نابود کنند. باور کردنی نیست؛ موشک‌های بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است. آنها می‌‌توانند با موشک‌های 2000 کیلومتری نقطه‌زن، اسرائیل را فلج کنند. من به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمی‌دارم. این دستاوردها در شرایط تحریم به دست آمده است».

نکاتی که درباره خدمات شهید فخری‌زاده منتشر می‌شود، نشان می‌دهد او در جایگاه حکیم ذوالفنون(فراتر از یک شاخه علمی ‌و فنی) قرار داشته است. از فلسفه و ادبیات تا فیزیک، و از ابداع پدافند هسته‌ای، شناسایی پرنده‌‌های دشمن از طریق غیررادار و استفاده از لیزر در پدافند هوایی، تا نقش‌آفرینی در گسترش برنامه هسته‌ای و این آخری، تولید کیت تشخیص کرونا و فاز اول آزمایش انسانی واکسن کرونا. در این میان، ‌ترور، به‌عنوان یک شبیخون خسارت‌بار، زنگ هشدار برای ذهن‌های خواب‌زده است. چهار دانشمند هسته‌ای ما در دوره اوباما ‌ترور شدند؛ از 27 دی 88(مقارن فتنه سبز) تا دو سال بعد. ‌ترور سردار سلیمانی و شهید فخری‌زاده هم از نتایج برجام و فتنه‌های اقتصادی برآمده از آن (دی‌ماه 96 و آبان 98) بود. نسبت روشنی میان فتنه‌انگیزی داخلی و جرأت یافتن دشمن برای زدن ضربات امنیتی دیده می‌شود. به تعبیر آقای مطهری نایب‌رئیس ‌مجلس دهم؛ «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بی‌‌تدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکا پدید آورد که وقت مناسبی برای ‌ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، جرأت این کار را به خود نمی‌‌دادند».

همان کسانی که پس از ‌ترور شهید سلیمانی گفتند تلافی نکنید، حالا هم می‌گویند در تله اسرائیل نیفتید و انتقام نگیرید! سند همکاری با بانیان صهیونیست ‌ترور، روشن‌تر از این؟ این گروه، همان‌ها هستند که وسط فتنه سبز، سنگ رژیم صهیونیستی را به سینه زدند و لقب «سرمایه و پیاده نظام اسرائیل» را از سران آن رژیم گرفتند. آنها ادعا می‌کنند صهیونیست‌ها خواسته‌اند در مسیر مذاکره با دولت بعدی آمریکا کارشکنی کنند و حال آنکه دولت اوباما، بانی آشوب‌افکنی، خرابکاری و ‌ترور هسته‌ای، جنگ نیابتی داعش، تحریم‌های فلج‌کننده و نقض سیستماتیک برجام بود. مغالطه درباره دولت بایدن در حالی است که به تعبیر سی‌ان‌ان، «عشق به اسرائیل، در DNA بایدن است. یهودی‌ها کمتر از یک درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند اما 67 درصد انتصاب‌های بایدن، یهودی و حامی ‌اسرائیل بوده است». در مذاکرات منتهی به برجام، کری و شرمن، قبل و بعد هر مذاکره، به تل‌آویو می‌رفتند، هماهنگ می‌کردند و گزارش می‌دادند. در جنایت اخیر نیز، بایدن و تیم او سکوت توام با رضایت اختیار کرده‌اند و حال آنکه اگر نگران مذاکره کذایی و برجام بودند، باید جنایتی را که اسرائیل و ‌ترامپ متهم آن هستند، محکوم می‌کردند. از اینها گذشته، احتمالا برخی سیاسیون دچار آلزایمر حاد شده‌اند وگرنه نباید تصویر خلاف واقع از بانیان خدعه‌گر برجام ‌ترسیم می‌کردند.

این اعترافات را که مشتی از خروار است، مرور کنید؛ «ظریف در گفت‌وگو با مجله آگاهی ‌نو: روحانی به برجام عمل کرد، اما اوباما نه؛ مصوبات برخلاف برجام، در دوره اوباما آمد». «سیف رئیس‌کل بانک مرکزی: ما قادر نیستیم از پول‌‌های خود در خارج استفاده کنیم؛ آمریکا به تعهداتش عمل نکرد. تقریباً هیچ ‌چیز از برجام عاید ما نشده». «نامه اعتراضی ایران به سازمان ملل: تمدید قانون تحریم ایسا، مغایر تعهدات آمریکا در برجام است». «ظریف در مجلس: اشتباه کردیم به حرف کری اعتماد کردیم؛ وزیر خارجه و خزانه‌داری آمریکا به ما گفته بودند اگر قانون داماتو به سنا برود، ما جلوی آن را می‌گیریم؛ عدم اجرای ایسا جزو توافق بود و تصویب آن نقض برجام است». «سخنگوی دولت اوباما: برجام یک معاهده رسمی ‌نیست و هیچ‌کس نمی‌تواند مانع این شود که طرفِ توافق، آن را‌ ترک کند». «صالحی عضو تیم مذاکره‌کننده: آمریکایی‌ها نه یک دبه، بلکه دبه‌‌های زیادی در آورده‌اند و از روز نخست، دبه را آغاز کردند».

برجام نه در خدمت اقتصاد ما بود، نه در خدمت پیشرفت برنامه هسته‌ای و نه در خدمت امنیت ملی. چرا که هدف طراحان غربی آن، مهار و تضعیف ایران بود. یک خسارت مهم برجام، آسیب به سامانه انسانی پیشرفت است. آسیب اصلی را برجام با تعلیق و تعطیلی95 درصد سرمایه هسته‌ای ما و از آن مهم‌تر، کم‌فروغ نشان دادن آینده این برنامه و پراکندن نیروهای متخصص زد؛ جاسوسی از طریق بازرسی‌های بی‌سابقه و خرابکاری در تاسیسات و ‌ترور متخصصان هم جای خود. به یاد بیاوریم سخنان دیوید آلبرایت رئیس موسسه علوم و امنیت را که در جلسه استماع دسامبر ۲۰۱۴ در کمیته روابط خارجی سنا گفت «بازرسان آژانس، پیاده‌‌نظام آمریکا هستند. بسیاری از اطلاعاتی که دستگاه‌های جاسوسی آمریکا از ایران دارند، نه به واسطه‌ تلاش‌های خود، بلکه از طریق اطلاعاتی است که بازرسان آژانس در اختیار قرار داده‌اند». اکنون هم که یک دانشمند برجسته هسته‌ای در سطح جهانی، توسط یک رژیم بی‌آبرو و فراری از نظارت‌های هسته‌ای ‌ترور شده، آژانس اجازه ندارد جنایت را محکوم کند، یا بابت بهره‌برداری ‌تروریست‌ها از اطلاعات سرّی آژانس عذرخواهی نماید.‌ تروئیکای اروپایی هم که ظاهرا باید نگران سرنوشت برجام باشند، به جای محکومیت ‌ترور، از ایران می‌خواهند خویشتنداری کند و انتقام نگیرد! مذاکره و توافق قرار بود تهدید و تحریم‌ها را بردارد اما هر دو را افزایش داد.

اینک دوره جدیدی آغاز شده و کاربست اقتدار بازدارنده را طلب می‌کند. برجام، در قواره پاسخ به اقتضائات دوره جدید نیست. این تحلیل تلخ را روزنامه دولتی ایران، اخیرا در صفحات داخلی منتشر کرد: «نباید تجربه دفعه گذشته (قبل از برجام) را تکرار کنیم. همه تجربیاتی را که درباره راه‌‌های مقاومت و دور زدن تحریم داشتیم، براحتی کنار گذاشتیم و فکر کردیم با امضای برجام دیگر تحریم نخواهیم شد. حتی اگر ایران نرمال زندگی کند، باز هم برای دشمنان قابل قبول نیست و انتظار دارند ما هیچ حرکتی در جهت افزایش قدرت دفاعی، حمایت از مرزهای‌مان و افزایش عمق استراتژیک کشور انجام ندهیم». در همین حال سایت عصر ایران (حامی ‌دولت) در نکوهش رویکرد منفعلانه پس از ‌ترور اخیر نوشته است «از زمان خروج آمریکا از برجام، ایران سیاست صبر استراتژیک را در پیش گرفت و به تعهدات برجامی پابرجا ماند، به این تصور که بتواند حمایت اروپا را داشته باشد... صاحب این قلم بارها در نوشته‌های خود سیاست صبر را مورد تایید قرار داده‌، اما این سیاست از این پس جوابگوی منافع ملی نیست؛ دشمنان با محاسبه این سیاست، بر این گمانند که ایران خطوط قرمزش را نقض می‌‌کند. هیچ توجیهی نمانده، باید محاسبات دشمن را به هم ریخت. پاسخی درخور، سریع و شوک‌آور از ناحیه‌ای که انتظار آن را نداشته است و به هم ریختن محاسبه او، در راستای تامین منافع و امنیت ملی خواهد بود».

مجازات آمران و عاملان ‌ترور، دیر و زود اگر داشته باشد، سوخت و سوز ندارد. آنها باید ضربات دردناک را متحمل شوند. گستاخی بزرگی کرده‌اند و باید به شکلی پشیمان‌کننده - تا سرحد «غلط کردم» - مجازات شوند. بحث‌های رسانه‌ای جای خود؛ اما آنها که باید ضربات کاری و راهبردی به بانیان جنایت بزنند، معطل تحلیل‌های عناصر منفعل یا مأمور نمی‌مانند و ان‌شاء‌الله کاری کارستان خواهند کرد. مجازات‌کنندگانی که در وسعت جبهه مقاومت جا دارند، نه عجولانه رفتار می‌کنند و نه به نام صبر، تکلیف را ضایع می‌سازند. انتقام قطعی است، اما نه الزاما نقطه‌ای و یک ضربه. این ضربات ممکن است هم در عمق رژیم صهیونیستی (تل‌آویو و حیفا و منطقه نقب) باشد؛ و هم خارج از آن. صهیونیست‌های جان‌دوست و زراندوز، هرجا که هستند، باید با کابوس مرگ دست و پنجه نرم کنند. واقعیت همان است که شبکه انگلیسی اسکای‌نیوز اعلام کرد: «ایران قطعا از اسرائیل انتقام می‌گیرد. متحدان ایران در سراسر منطقه حضور دارند و این انتقام می‌‌تواند به شیوه‌های مختلف اتفاق بیفتد». در عین حال باید عرصه را بر شبکه نفوذ تنگ کرد. دستگاه‌های امنیتی و قضایی باید‌ گریبان این حلقه را که مسیر خیانت و جنایت دشمن را هموار می‌کنند، بگیرند و با دقت استنطاق کنند.

آمریکا و اسرائیل، در مصاف‌های بزرگ شکست خوردند اما می‌خواهند تصویری وارونه از جایگاه متزلزل خود ‌ترسیم کنند. ما در مقابل، شهیدان بزرگی تقدیم کرده‌ایم؛ اما نه تنها خط مقاومت هرگز نشکسته، بلکه هر سال، جلو‌تر رفته و ضربات راهبردی‌تری زده‌ایم. تاریخ چهار دهه اخیر، گواه ثبات قدم ماست. سلیمانی‌ها و فخری‌زاده‌ها ‌ترور شدند؛ چون دشمن، توان مصاف رویارویی را از دست داده است. آنها که دستور ‌ترور را دادند، در خلوت خود در تل‌آویو و واشنگتن از فخری‌زاده می‌ترسیدند؛ وگرنه بارها نقشه ‌ترورش را به اجرا نمی‌گذاشتند. عزیزان ما ‌ترور شدند؛ چون ایران اسلامی و متحدانش را در چهار گوشه منطقه قدرتمند کرده و وحشت را به عمق دشمن برده‌اند. صهیونیست‌ها اگر فخری‌زاده و سلیمانی را در بغداد و آبسرد ‌ترور کرد، صدای گام‌های استوار آنها و همرزمان‌شان را پشت دروازه‌های تل‌‌آویو شنیده‌اند. پهپاد‌ها و موشک‌ها و رزمندگان مقاومت، بارها بی‌اعتباری دیوار حائل و سپر موشکی «گنبد آهنین» اسرائیل را عیان کرده‌اند.

تبادل ضربات سخت، طبیعت جنگ است. اما هدف راهبردی که شهدا جان خویش را پای آن گذاشتند، نباید گم شود، پیشرفت شتابان، قدرتمند شدن و توسعه توانمندی‌ها، و زدن ضربات استراتژیک به دشمن. اگر دقیق‌تر بنگریم سلیمانی و فخری‌زاده پشت دروازه‌های تل‌آویو ‌ترور شدند و عملیات را باید از همان‌جا ادامه داد. سر سوزنی ‌تردید نداریم که صهیونیست‌ها، حلقه طناب نابودی را بر گردن خویش تنگ‌تر کرده‌اند. خون شهیدان عزیز ما، پای درخت مقاومت می‌ریزد و شاخه‌ها را گسترده‌تر و بارور‌تر می‌کند. «ما کان لله ینمو».

محمد ایمانی

 

منبع: افکارنيوز

کلیدواژه: ترور فخری زاده صهیونیست ها موشک های بالستیک ایران ترور صهیونیست ها تروریستها فخری زاده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۵۲۹۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن

به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشته‌ایم و بحث کرده‌ایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیب‌های حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیت‌ها و چهره‌های مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن  فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیت‌های مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلت‌های سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.

چالشی مهم در برابر فیلم‌های تاریخی

ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلم‌های تاریخی ما معمولاً به ملغمه‌ای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل می‌شود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصه‌ای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلم‌ها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیت‌ها و مکان‌های خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلم‌ها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته می‌شود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهره‌مندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر می‌شود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگی‌شان، راه‌های نپیموده زیاد است اما حداقل می‌توانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشته‌های کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن می‌گویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن می‌گوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی می‌شناسد، جریان‌های معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن می‌کند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبهه‌ای در آنها نیست.

یک شمس تبریزی مهربان

تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) می‌توان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج می‌کند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک می‌دهد که همه چیز را در عشق و مهربانی می‌بینند، با مذهبی‌ها در جنگند و جانشان را در این راه می‌دهند و نتیجه همه مبارزه هایشان می‌شود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل می‌کند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفته‌هایی که از او باقی مانده است و نوشته‌ها و گفته‌های دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس می‌دانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیده‌اند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمی‌داشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایت‌ها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.

جلال‌الدین محمد تهرونی

برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصه‌ای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصه‌ای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش می‌کشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در می‌آورد که کارگردان و نویسنده دلشان می‌خواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق می‌کنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن می‌شود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد می‌زده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جایی‌های تاریخی و انتقال دادن گذشته‌ای دور به امروز، باعث می‌شود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!

آرش شفاعی

دیگر خبرها

  • افشای عمدی فایل صوتی ظریف به روایت سعید لیلاز /با خرابکاری در نطنز، این سایت چند ماه از کار افتاد /ایران زمین بازی را عوض کرده است
  • سعید لیلاز: افشای فایل صوتی ظریف، عمدی بود
  • اسلامی: ایران از برجام خارج نشده است/ سند راهبردی بیست ساله هسته‌ای را در دستورکار قراردادیم/ گروسی: باید شرایط را جهت بازگشت به برجام تسهیل کنیم
  • چرا ساترا به حذف «حشاشین» ورود کرد؟/ ترور را به ایران نسبت دادند!
  • ماجرای ترور رییس سابق فدراسیون کشتی ایران! / فیلم
  • پیام رهبری به خانواده سردار ترور شده در سوریه
  • پیام ویژه رهبری به خانواده سردار ترور شده توسط اسرائیل
  • بازخوانی پرونده توسعه برق هسته‌ای در ایران؛ از برجام تا مشارکت مردم
  • تحریم ترکیه طی چند روز بر مصرف‌کنندگان اسرائیلی تأثیر خواهد گذاشت؟
  • سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن