انتقام عجیب پسر جوان از زنها در مشهد
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۷۰۸۶۳
ساعت 24-مادرم بعد از طلاق مجبور بود برای تامین مخارج زندگی اش در خانههای مردم کار کند و من به ندرت میتوانستم او را ببینم. پدرم نیز به دنبال کارو زندگی خودش بود و هیچ توجهی به من نداشت. من در حالی به مدرسه میرفتم و به تحصیلاتم ادامه میدادم که همیشه در آرزوی یک لبخند یا مهر مادرانه بودم.
انتقام عجیب پسر جوان از زنها در مشهدپسر جوانی که به جرم سرقت بازداشت شده بود، انگیزه خود را از این کار انتقام از زنان بیان کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جوان ۲۳سالهای است که با تلاش شبانه روزی توسط نیروهای ورزیده تجسس کلانتری سناباد مشهد به چنگ قانون افتاده با شگردی خاص و در پوشش مسافربر اینترنتی اموال زنان مسافر را به سرقت میبرد.
او در حالی که با بیش از ۱۰شاکی رو به رو شده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد گفت: کودکی بیش نبودم که پدر و مادرم پس از کشمکشهای فراوان بالاخره از یکدیگر جدا شدند و من هم مانند خیلی از کودکان دیگر کاسه گدایی محبت به دست گرفتم.
مادرم بعد از طلاق مجبور بود برای تامین مخارج زندگی اش در خانههای مردم کار کند و من به ندرت میتوانستم او را ببینم. پدرم نیز به دنبال کارو زندگی خودش بود و هیچ توجهی به من نداشت. من در حالی به مدرسه میرفتم و به تحصیلاتم ادامه میدادم که همیشه در آرزوی یک لبخند یا مهر مادرانه بودم.
بالاخره در ۱۷سالگی دیگر ادامه تحصیل ندادم و در یک گل فروشی به عنوان شاگرد مشغول کار شدم تا هزینههای خودم را تامین کنم. پدرم نیز به عنوان راننده در یکی از شرکتهای حمل و نقل کار میکرد، ولی من هیچ گاه محبت او را احساس نکردم. دوست داشتم برای دقایقی کنارم بنشیند و مرا در آغوش بگیرد یا به حرف هایم گوش بدهد، اما همه اینها در افکار و خیالات من بود و هیچ گاه رنگ واقعیت به خود نگرفت.
در همین روزها بود که با زن ۳۰سالهای آشنا شدم و با او رابطه برقرار کردم. به دلیل آن که هیچ وقت رنگ محبت را ندیده بودم، با هر لبخند آن زن بیشتر از گذشته شیفته اش میشدم و همه درآمدم از گل فروشی را برایش هزینه میکردم، اما او بعد از مدتی در حالی مرا رها کرد که به طور عجیبی در همان ۱۷سالگی به او دل باخته بودم و همواره برایش خرید میکردم.
بعد از این ماجرا، با زنان دیگری که همه آنها بزرگتر از خودم بودند آشنا و وارد رابطه خیابانی شدم. با این حال همه آنها فریبم دادند و به قول معروف فقط مرا تیغ میزدند تا این که روزی تصمیم گرفتم نه تنها نباید با هیچ زنی رابطه داشته باشم بلکه باید انتقام روزهای گذشته را از آنها بگیرم. به همین دلیل یک کیسه ۱۰کیلویی فیلم و سی دی خریدم و از پنج ماه قبل به مدت سه ماه در خانه نشستم و همه این فیلمها را تماشا کردم.
گاهی برخی از آنها را که مردها وارد ماجراهای انتقام از زنان میشدند چندین بار بازنگری میکردم و از آنها الگو بر میداشتم تا به طور دقیق شیوههای انتقام از زنان را با نقشههایی که خودم در ذهن داشتم به صورت کامل ترکیب کنم و به اجرا بگذارم. بعد از سه ماه به خیابان آمدم و زنانی را که در حاشیه خیابان ایستاده بودند، زیر نظر گرفتم.
در چهارراه ابوطالب زنی را دیدم که در یک گفت وگوی تلفنی با فردی در آن سوی خط قرار میگذاشت. از حرف هایش مشخص بود که فردی سوار بر خودروی خارجی گران قیمت به دنبالش میآید، اما حدود نیم ساعت بعد جوانی با یک پراید مدل پایین به سراغ آن زن آمد. او که گویی از این ماجرا ناراحت شده بود به جر و بحث و مشاجره با جوان پرایدسوار پرداخت.
من که منتظر چنین شرایطی بودم، خودم را به آن زن رساندم و در حالی که وانمود میکردم آدم متشخص و سرشناسی هستم و قصد کمک به او را دارم، خودم را پسر یک تاجر پولدار معرفی کردم که چندین شرکت حمل و نقل بین المللی دارد. در ادامه این ماجرا، به آن زن گفتم با این که پدرم مردی ثروتمند است، اما من قصد دارم روی پای خودم بایستم و غرورم را به او اثبات کنم. به همین دلیل هم یک پراید خریده ام و با آن در تاکسیهای اینترنتی کار میکنم.
آن زن هم که حرفهای مرا باور کرده بود، به پیشنهاد من داخل خودروی پرایدم نشست و با هم به سمت شاندیز رفتیم و با یکدیگر گفتگو کردیم. او سپس از من خواست با هم به بولوار سجاد برویم تا برایش خرید کنم، اما من که نقشه دیگری در ذهن داشتم، او را به خیابان راهنمایی بردم تا یک نوشیدنی در کافی شاپ صرف کنیم.
وقتی به محل مدنظر رسیدیم به او گفتم کیف و گوشی و دیگر وسایلت را داخل خودرو بگذار تا روی میزمان خلوت باشد. او همین کار را کرد، اما من به بهانه سفارش نوشیدنی و شستن دست هایم از طرف دیگر کافی شاپ خارج شدم و سوار بر خودرو اموال او را به سرقت بردم.
از آن روز به بعد زنها را سوار میکردم و به همین ترتیب آنها را به مرکز خرید یا رستوران میبردم و کیف و اموال شان را سرقت میکردم. تا این که نفهمیدم چگونه توسط نیروهای تجسس دستگیر شدم.
در حالی که حدود ۱۰نفر از شاکیان این جوان معروف به «ماکان» را شناسایی کردند، تحقیقات بیشتر در این باره با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد بیگی (رئیس کلانتری سناباد) برای کشف جرایم احتمالی دیگر وی همچنان ادامه دارد.
منبع: ایلنامنبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۷۰۸۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سریال قطب شمال اقتباسی از رمان کنت مونت کریستو یا نسخه ایرانی یک سریال ترکی؟
آفتابنیوز :
محمودییکتا پیش از این نوشتن فیلمنامه سریالهای «ملکه گدایان» و «عقرب عاشق» را به عهده داشته و قطب شمال اولین ساخته اوست. داستان سریال به شکل خلاصه در باره همایون و ارغوان است که در آستانه ازدواج هستند. اما دوست همایون به نام سامان به دلیل علاقه خود به ارغوان برای رقیب عشقی خود پاپوش درست میکند و او را به زندان میاندازد تا بتواند با ارغوان ازدواج کند. اما همایون پس از آزادی از زندان و با چهرهای تغییریافته سراغ دشمنان خود میرود تا انتقام بگیرد.
این داستان چندخطی در باره عشق و خیانت و انتقام را در بسیاری از سریالها و فیلمها میتوان سراغ گرفت. در تیتراژ همین سریال هم داستان آن برگرفته از رمان کنت مونت کریستو از الکساندر دوما معرفی شده است، اما واقعیت این است که برای تماشاگر ایرانی و احتمالا برای سازندگان سریال، این داستان بیشتر از این که اقتباسی از کنت مونت کریستو باشد، کپی از سریال ترکی ازل است که در اوایل دهه نود، بینندگان فراوانی داشت. ازل هم البته به گواه سازندگانش برداشتی از رمان الکساندر دوما بود و داستان مرد جوانی را روایت میکرد که بعد از یک دزدی منتهی به قتل همراه دوستانش به زندان میافتد و دوستانش قتل را به گردن او میاندازند. حتی یکی از آنها با دختر محبوب او ازدواج میکند. او در زندان دچار سانحه میشود و صورتش را از دست میدهد، اما بعد از آزادی و پس از عمل صورت، با تغییر چهرهای که پیدا کرده، در صدد انتقام برمیآید.
سریال ازل، از اولین تجربههای برخورد تماشاگر ایرانی با سریالهای ترکی بود و در آن زمان طرفداران زیادی داشت و ماجراهایش با علاقه و کنجکاوی زیاد دنبال میشد. ضمن این که از نظر ساختاری هم در زمان خودش سریال موفقی محسوب میشد؛ بنابراین همیشه گزینه خوبی برای ساخت یک سریال ایرانی بر اساس آن به حساب میآمد. حالا آنطور که از قسمت اول قطب شمال برمیآید، این سریال هم در واقع نسخه ایرانی سریال ترکی ازل است که حالا باید دید چقدر مورد توجه تماشاگر قرار میگیرد. سریال برای قسمت اول نقدهای مثبت و منفی گرفته که البته نکته مشترک همه آنها همین اشاره به کپیبرداری از سریال ازل است. بعضی نقدها پرداخت داستان را ناموفق دانسته اند و بعضی دیگر فرزاد فرزین را به دلیل شباهت به بهادر زمانی که این شخصیت را پیش از عمل صورت بازی میکند، انتخاب درستی برای این نقش دانستهاند. به هر حال قسمتهای بعد مشخص خواهد کرد که این سریال فقط یک کپی از سریالی پربیننده است یا شکست خواهد خورد.
منبع: همشهری آنلاین