ماجرای مزاحمت ۲ جنگنده آمریکایی برای هواپیمای سردار سلیمانی
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۹۸۰۶۸
سردار احمد غلامپور در نشست علمی «فرماندهی در مکتب شهید سلیمانی» که در ادامه پیش نشست های «همایش بین المللی گام دوم انقلاب، مکتب شهید سلیمانی، الگوی تربیت مدیران جهادی تمدن ساز» برگزار شد، با تقدیر از دانشگاه جامع امام حسین(ع) برای برگزاری این همایش بزرگ اظهار داشت: جدیت ایشان در پذیرش ماموریت های دفاع مقدس ، آماده سازی نیروهایش و اقدام بر علیه دشمن واقعا چشم گیر بود و عملکرد ایشان در دوران دفاع مقدس، قاسم را به عنوان یک فرمانده لایق و شایسته مطرح کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
غلامپور با بیان خاطره ای از شهید سلیمانی، به عزتی که خدا به جمهوری اسلامی ایران و شهید سلیمانی عطا کرده پرداخت و افزود: در عملیات بیت المقدس بخشی از عملیات که در قسمت قائم الزاویه مرزی ایران و عراق با حاج قاسم و تیپ ثارالله بود. در آنجا لشکر ۵ مکانیزه عراق خیلی آتش ریخت و نمی خواست اجازه ندهد ما به مرز نزدیک شویم و ما هم اصرار داشتیم که برویم به مرز بین المللی خودمان بچسبیم .
فرمانده دوران دفاع مقدس ادامه داد: در این عملیات خیلی به حاج قاسم و تیپ ثارالله فشار آمد تا جایی که ناچار شدیم مرحوم صیاف را نزد سردار سلیمانی بفرستیم تا ایشان را به لحاظ روحی کمک کند. در نهایت عملیات با پیروزی تمام شد و دو سه سال قبل سردار سلیمانی به خاطره آن عملیات اشاره کرد.
وقتی حاج قاسم دوباره در برابر لشکر۵ عراق قرار گرفت
وی با اشاره جمله ای که حاج قاسم در حاشیه یکی از جلسات گفته بود افزود: حاج قاسم دو سه سال قبل در حاشیه یکی از جلسات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به من گفت یادت است در عملیات بیت المقدس لشکر۵ عراق در جوار مرز چه فشاری به ما وارد کرد؟ به ایشان گفتم بله به خاطر دارم حالا چه شد که یاد آن زمان افتادی؟ گفت "هفته گذشته فرمانده لشکر پنج عراق -البته نه همان فرمانده یک فرمانده جدید- دو زانو روبه روی من نشسته بود و به من می گفت شما بگویید من چه کار کنم؟ ماموریت من چیست؟"
غلامپور ادامه داد: حاج قاسم به من گفت قدرت خدا را ببینید که آنجا در آن شرایط جنگ چه وضعی داشتیم الان خدا چقدر عزت به این کشور و ملت داده که فرمانده جدید همان لشکر پنج عراق دو زانو جلوی ما می نشیند و میگوید برای من ماموریت تعیین کنید.
سردار غلامپور با تأکید بر شخصیت چند وجهی شهید سلیمانی گفت: برخی ها فکر می کنند حاج قاسم یک انسان عبوس و خشن بود، اما این یک قضاوت اشتباه است، حاج قاسم واقعا قلب بزرگی داشت و بسیار شوخ طبع و مهربان بود. یکی از اصلی ترین فرماندهانی که بیشترین شوخی و بیشترین رابطه عاطفی را با بقیه فرماندهان و قرارگاه ها داشت حاج قاسم سلیمانی بود.
نقش شهید سلیمانی بعد از دوران دفاع مقدس
سردار غلامپور با اشاره به مشکلات امنیتی کشور پس از جنگ در شمال غرب و جنوب شرق گفت: در شرق کشور اشرار و گروه های تروریستی که تحت حمایت برخی کشورهای همسایه بودند برای ما مشکلاتی ایجاد کرده بودند. در این مقطع سردار سلیمانی به عنوان فرمانده قرارگاه قدس در استان های کرمان، سیستان و بلوچستان و بخشی از خراسان منصوب شد و اقدامات بی نظیری انجام داد .
وی با تأکید بر تدابیر فرهنگی در فرماندهی شهید سلیمانی تصریح کرد: این اتفاقات بی نظیر فقط جنبه نظامی و امنیتی نداشت بلکه ایشان کارهای فرهنگی زیادی انجام داد و با اقدامات فرهنگی، تهدیدات را کاهش داد و کارهایی که شهید شوشتری در این منطقه بعدها انجام دادند در ادامه مسیر حاج قاسم سلیمانی بود.
وی تأکید کرد: در مکتب فرماندهی شهید سلیمانی علاوه بر ابعاد نظامی، امنیتی، مسائل محرومیت زدایی و فرهنگی بسیار تعیین کننده بود.
وی با بیان اینکه فرماندهی شهید سلیمانی در نیروی قدس سپاه موجب تأمین منافع ملی و امنیت ملی ایران و تشکیل محور مقاومت در سطح راهبردی بود گفت: حاج قاسم خدمات بسیار زیادی را در دوران فرماندهی نیروی قدس انجام داد که بسیاری از آنها ناگفته مانده است و تنها بخشی از عملکرد ایشان در جریان شکست داعش و تکفیری ها بیان شده است.
وی افزود: داعش، یک تهدید امنیت ملّی برای ایران بود که اهداف شوم و نقشه بسیار بزرگ و خطرناکی را برای کل منطقه در سر داشت. آنها به قول خودشان می خواستند یک خاورمیانه جدید درست بکنند. با راه افتادن جریان داعش به عنوان یک پدیده جدید طبیعتاً ما غافلگیر شدیم .
سردار غلامپور با بیان اینکه شهید سلیمانی وقتی در سوریه و عراق به درخواست قانونی دولت های این دو کشور وارد عمل شدند که دمشق و بغداد در آستانه سقوط بودند، تأکید کرد: اینکه شما دریک وضعیتی قرار بگیرید که بگویند کار تمام شده است، یعنی این کار تغییر و برگرداندنش غیرممکن بود اما اینکه حاج قاسم با همان شرایط و وضعیت سخت در آخرین روزهای پایداری دولت های منطقه وارد عمل شدند و شرایط را به نفع دولت ها و ملت ها تغییر دهند کار بسیار بزرگی است و با رشادت های شهید سلیمانی و شهدای مدافع حرم و رزمندگان محور مقاومت، از سقوط دمشق و بغداد جلوگیری شد.
وی با بیان اینکه شهید سلیمانی یک ارتش بین المللی تشکیل داده بود گفت: شهید سلیمانی در سوریه ارتش بین المللی ایجاد کرده بود و رزمندگانی از کشورهای عراق، سوریه، لبنان، پاکستان، افغانستان و... در آن می جنگیدند.
وقتی جنگنده های آمریکا برای هواپیمای شهید سلیمانی مزاحمت ایجاد کردند
سردار غلامپور با اشاره به وحشت دشمن از شهید سلیمانی گفت: واقعا عظمت و بزرگی کار حاج قاسم دشمن را به وحشت انداخته بود. مثلا برخی ها فکر می کنند شهادت حاج قاسم توسط امریکایی ها کاری بی نظیر و خارج از تصور بود. اما واقعاً اینطور نبود، چون آمریکایی ها خیلی پایگاه در منطقه داشتند که زدن حاج قاسم برای آنها کاری نداشت. خود حاج قاسم می گفت یک سفر می رفتم سمت سوریه در آسمان دو جنگنده آمریکایی آمدند ما را اسکورت کردند آنقدر نزدیک شدند خلبان جنگنده را دیدم. شخصیت حاج قاسم طوری بود که آنها وحشت داشتند که عواقب این کار چه پیامدهایی خواهد بود.
وی افزود: اما نابودی داعش با تیزهوشی حاج قاسم دشمن را به نقطه ای رسانده بود که مجبور شدند دست به این جنایت بزرگ بزنند و این تصمیم گیری را تنها فرد دیوانه ای چون ترامپ می توانست انجام دهد.
همرزم شهید سلیمانی با تأکید بر اینکه شهادت، پاداش مجاهدتهای حاج قاسم بود گفت: به نظر من شهادت حاج قاسم عجیب نبود چون بالاخره در این مسیر باید شهید می شد، حاج قاسم شهید زندگی کرد که به مقام شهادت رسید. حاج قاسم سالها چنجه در پنجه ابرقدرت ها انداخته بود و آنها را شکست داده بود. من خودم لحظه ای که خبر را شنیدم حس غریبی به من دست نداد، بسیار متاثر شدم ولی حالت خاصی به من دست نداد چون حق حاجقاسم شهادت بود.
منبع: پارسینه
کلیدواژه: جنگنده جنگنده آمریکایی شهید سلیمانی سردار قاسم سلیمانی پارسی خبر سردار غلامپور سردار سلیمانی شهید سلیمانی بین المللی حاج قاسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۹۸۰۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلیمانی عملیاتهایی داشته که هیچ ژنرال آمریکایی نداشته!
استنلی مککریستال، یکی از ژنرالهای چهارستاره قدیمی آمریکا درباره حاج قاسم میگوید: « ما زمانی که برای مقابله با ایرانیها تلاش میکردیم، سلیمانی را مورد بررسی قرار دادیم. او را زیرنظر گرفتیم. وقتی در میدان جنگ است، بسیار کاریزماتیک است و در محیطهای مختلفی، عملیات داشته که هیچ ژنرال آمریکایی با هر میزان آزادی عملی، نداشته است و کارهایش را با آرامش و اثربخشی فوقالعاده انجام میدهد.»
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: استنلی مککریستال، یکی از ژنرالهای قدیمی آمریکایی است که این روزها یا در کشتی تفریحیاش به سر میبرد یا پای بازی گلف است. چنان اعتباری بین آمریکاییها دارد که برای دیدارش باید به چندین نفر مراجعه کنند تا با این ژنرال چهارستاره صحبت کنند. او درباره حاج قاسم میگوید: «من از چیزهایی که مشاهده کردم، میتوانم بگویم او بهترین کسی است که آنها دارند. ما زمانی که برای مقابله با ایرانیها تلاش میکردیم، سلیمانی را مورد بررسی قرار دادیم. او را زیرنظر گرفتیم. وقتی در میدان جنگ است، بسیار کاریزماتیک است و در محیطهای مختلفی، عملیات داشته که هیچ ژنرال آمریکایی با هر میزان آزادی عملی، نداشته است و کارهایش را با آرامش و اثربخشی فوقالعاده انجام میدهد.»
اما برای اینکه معنای عمیق این نوع تعریف و تمجید دشمن از یک سردار بزرگ ایرانی را درک کنید، باید به انواع خاطرات درباره حاج قاسم مراجعه کنید. ماجرا بهویژه وقتی قابل تأمل میشود که پای صحبتهای خودِ سردار بنشینید. کتاب «ذوالفقار» (برشهایی از خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم به همت علی اکبری مزدآبادی) دقیقا چنین فرصتی را برای شما فراهم میکند. کتابی که حاج قاسم در آن از صحنههای عجیبوغریب نبرد میگوید و هشت سالی که با شجاعت و ایثار گذشت. آنچه در ادامه میخوانید، بخشهایی از این کتاب است.
فرماندهان جلوتر از نیروها
نیروهای ما از ارتفاعات ٢٠٢تا ارتفاعات عینخوش و ارتفاعات ابوغریب را اشغال کردند و میرفتند به طرف دهانه ابوغریب. آتش توپخانههای ما روی ارتفاعات ابوغریب بود و زودتر میرفتیم تا تنگه ابوغریب را ببندیم. نخستین بار یکی استیشن به ما داده بودند و نخستین ساعتی بود که سوار این ماشین شدیم. من به اتفاق مهدی کازرونی و سیدغضنفر تهامی که بیسیمچیِ من بود و حسن داناییفر که آن روز بهاتفاق شهید زینالدین، مسئولیت اطلاعات از شاوریه تا عینخوش را داشتند و حسن مسئولیت آمادگی و اطلاعاتی محور دشتعباس و عینخوش را بهعهده داشت، چهار نفری داخل ماشین نشستیم و جلوتر از نیروها حرکت کردیم. برای اینکه خودمان را به دشمن برسانیم. روی جاده خاکی از ارتفاعات به طرف پایین که روی نقشه به تنگه ابوغریب میرسید، راه افتادیم و از دور، تأسیسات چاهنفت را دیدیم و یقین کردیم که به ظرف ابوغریب میرویم.
ماشینی که داخلش بودیم تکهتکه شد!
رسیدیم به چاهنفت. چهار تا پنج نفر عراقی جا مانده بودند که آنها را اسیر کردیم و یک نفر را کنار اینها گذاشتیم و خودمان ادامه دادیم که برویم به طرف ابوغریب. وقتی مقابل تنگه رسیدیم، ارتفاعات از دو طرف میآمد و جاده از وسط ارتفاعات عبور میکرد. به محض اینکه حسن خواست بگوید تنگه ابوغریب، انتهای ستون عراقیها مشغول عبور کردن بود و ما هم آن موقع جوان بودیم و زیاد اعتنایی نمیکردیم و بهسرعت پشت سر ستون تانک میرفتیم که خودمان را برسانیم به ستون تانک. در یک ماشین تنها بودیم. همین که گفتیم تانک، انفجار عظیمی رخ داد. ماشین رفته بود روی مین ضدخودرو، مین منفجر شد. تمام ماشین تکهتکه شد.
احساس کردم صورتم سوخت...
عکس ماشین هست. توی تکههای ماشین ما چهار نفر در هوا معلقزنان افتادیم روی زمین و واقعاً عجیب بود. اگر عکس ماشین را ببینید، غیرقابل تصور است که در این ماشین کسی زنده بماند. حسن نصف سر پایش قطع شد، من صورتم سوخت و مقداری ترکش ریز بهصورتم خورد و مهدی پایش زخمی شد. عمده ما زخمهای کوچکی برداشتیم؛ درحالیکه حداقل زخم آن صحنه باید قطع شدن پای کامل باشد. هیچکس تصور نمیکرد زنده باشیم. با انفجار ماشین، همزمان پشت سر ما از جاده آسفالت، احمد متوسلیان با ماشین رسید و قبل از آن، یک آمبولانس برای نجات ما آمد که رفت روی مین و همه سرنشینان آن کشته شدند. بعد بچهها رسیدند و ما را منتقل کردند به بیمارستان دزفول. این آخرین روز عملیات فتحالمبین بود.
دشمنی که صددرصد آماده بود
قبل از عملیات «بیتالمقدس» (که منجر به آزادسازی خرمشهر شد)، سه عملیات در صحنه جنگ در جنوب انجام شده بود؛ عملیات «ثامنالأئمه»، عملیات «طریقالقدس» و عملیات «فتحالمبین». دیگر زمینی در جنوب، غیر از زمینِ خرمشهر باقی نمانده بود که بخواهد عملیات در آن انجام بگیرد. عملاً وقتی فتحالمبین تمام شد، دشمن مطمئن بود عملیات بعدی برای خرمشهر است. اطمینان صددرصد داشت، لذا خودش را برای این کار آماده کرد. این یکی از مشکلات ما بود. منتها سه اتفاق افتاد که باعث پیروزی ما شد. یکی از آن ویژگیها، طراحی عملیات بود.
هیچ طراح جنگی در دنیا نمیتواند!
الان بیش از ٣٠سال از جنگ گذشته است (زمان روایت این خاطره، ٣٠سال از جنگ گذشته بود) اما اگر دویست سال دیگر هم از جنگ بگذرد و همه طراحان دنیا جمع بشوند، نمیتوانند طرحی جامعتر از عملیات بیتالمقدس طراحی کنند. جامعترین طرح بود، البته این طرح، طرح بسیار متوکلانهای بود، متهورانه و شجاعانه. طرحی طراحی شد که نیرو را نیمهشب از کارون عبور بدهد، بعد در طرح خودش پیشبینی کند این نیرو بدون اینکه با دشمن درگیر شود، ٢١کیلومتر در شب پیادهروی کند، خودش را از بین دشمن برساند به جاده استراتژیک اهواز-خرمشهر... چنین طرحی در طراحی، قدرت میخواهد، جسارت میخواهد چنین اقدامی. خدا رحمت کند شهید بزرگوارمان، حسن باقری را. خیلی انسان بینظیری بود. فکور بود. هیچ دانشگاه و دانشکده نظامی نرفته بود اما خدا در وجود این جوان، دنیایی از فکر و توکل و قدرت قرار داده بود. حسن باقری، انسان عجیبی بود.
بیست و چند روز بیخوابی!
نکته دوم سرعت عمل بود. دشمن باور نمیکرد در چهلم عملیات فتحالمبین، این عملیات آغاز شود. بیست و چند روز این عملیات استمرار داشت. آن چهرهها دیدنی بود. چهرههای پر از دوده باروت، پر از خاک، یک گرد چند سانتی خاک روی همه این چهرهها نشسته بود. چهرههایی که عموماً مجروح بودند و زخم داشتند. همین شهیدحاج احمد متوسلیان، روی برانکارد، بعدا توی آمبولانس، در صحنه میدان، عملیات را اداره میکرد. در ذهنم هست بدون استثنا، فرماندهان مجروح بودند؛ خسته هم بودند. بیست روز بگذرد و شما حتی دو شبانهروز نخوابید! بیستوچندروز پیوسته جنگ، بدون هیچ خوابی، بدون اینکه یک کسی بتواند یک دراز عادی در صحنه بکشد! من دقیقا چهرهها در ذهنم هست. آمدیم کنار همین سهراه حسینیه. آنجا جلسهای بود... وقتی این جلسه در آنجا شکل گرفته بود، آن جلسه و آن تصاویر دیدنی بود، آن چشمها دیدنی بود. آن گردنهایی که حرفنزده به یک طرف میافتاد، دیدنی بود و کسی واقعاً نمیتواند آن حقیقت را نشان بدهد.
با چه رویی برگردیم؟
در همین جلسه بود که حسن باقری اعجازی انجام داد... بهدلیل خستگی فوقالعاده بچههای رزمنده، همه فرماندهان بحثشان این بود که ما نیاز به یک تنفس داریم، یکی دو هفته، سه هفته، تجدید قوا بشود، نیروی جدیدی وارد جنگ بشود، بتوانیم کار را تمام کنیم. تقریباً اتفاقنظر وجود داشت. حسن باقری بلند شد ایستاد، گفت: «کجا برویم؟ ما بیست روز است که به مردممان میگوییم خرمشهر در محاصره است. با چه رویی میخواهیم برگردیم؟» مفصل صحبت کرد. صحبتهای حسن، جوّ جلسه را عوض کرد.
١٥ هزار اسیر، شوخی نیست!
عملیات، سه شب صورت گرفت. آن عملیاتی که خداوند پیروزی بزرگ را به ما نشان داد و نصیب کرد. من همیشه در ذهنم هست که چه شد در روز آخر عملیات که آن اتفاق معجزهآسا افتاد؟ بیش از ١٥هزار نفر اسیر شدند. شوخی نیست. شما یک جمعیت ١٥هزار نفری را جلوی چشمت بیاور، ١٥هزار نفر جوان، رزمنده، جنگنده، مجهز و مسلح، درحالیکه با عقبهخودش ارتباط دارد، اینها همه بیایند تسلیم شوند! حالا غیر از هزاران نفری که به رودخانه اروند زدند، برخیها را آب برد، برخی موفق شدند خودشان را به آن طرف رودخانه برسانند و...
کامیون کامیون اسیر میآوردند...
آنقدر عدد اسرا زیادی بود که توصیه همه فرماندههان این بود که کسی به اسرا نزدیک نشود. چراکه بچههای ما توی آنها گم میشدند. تخلیه آنها بیش از یک روز و نصفی طول کشید. کامیون کامیون میآمدند اسرا را میبردند، تخلیه میکردند. در جنگ ما، یکی از جامعترین صحنههایی که میتوان آن را به اندازه یک جنگ به نسلها ارائه کرد، عملیات بیتالمقدس است. در یک جنگ نامتقارن، بهترین ایده و الگوی موفق بود. لذا این پیروزی حاصل شد و خداوند قلب امام را خوشحال کرد و آن عبارتهای حمدگونه بر زبان امام جاری شد.
انتهای پیام