Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-06@16:10:40 GMT

ترانه‌ای برای خیری...

تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۰۵۴۴۶

ایسنا/بوشهر گفت عامو اینها ترانه نی خو.... ترانه باید با خوش ببرتت... یعنی وقتی حاسی گوشش می‌دی بری تا اوور دنیا و واگردی... امروزی‌ها مسخره بازیَن... ترانه نی. گفتم: زاغی یعنی هیچی نی؟ گفت: از هیچَم هیچ‌ترن... ترانه یعنی عبدالحَلیم حافظ که وقتی گوشش می‌دی با خوش ببرَتِت تو کیچه پس کیچه‌ی مصر و قاهره و یواشکی عکسای سُعاد حُسنی نشونت بده و یکشه‌ای (یکباره) وِرت بده (پرتت کند) وسط خیابون نادر و عطر تنباکو و چُی (چای) اسبی مستت کنه و یاد کفش کلارک و شلوار ایزی و پسینای (بعدازظهرهای) گرم تُوسون و صدای کولر اُجنرال از خود بی‌خودت کنه.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

ترانه باید ببرت به صبحی که خبر مرگ بخشو دمه دروازه هی دهن به دهن می شد و انگاری یک چیزی هی راه نفس شهر می بست و آسمون تپیده بید روی زمین ومثل فشار قبرهی روی سینه امون زور می اورد
ترانه یعنی بیک امانوردی تو جاسم بندری که وقتی تو بازار رو می کرد مردم سیش شپ می زدن. 

ترانه باید با خوش ببرتت،که وقتی هی گوشش می دی نفهمی کی صبح شده و نشماری چندتا پاکت سیگار وینستون کشیدی.

ترانه باید ببرتت تا مغربی که اولین بار دیدیش،ببرتت تا ظهری که از کیوسک تلفن جلوی بیمارستان فاطمه زهرا سیش زنگ زدی و کوکاش گوشی برداشت و تو فقط هُف تو گوشی می کردی...

زاغی همینطور که روی کرسی قهوخونه نشسته بود ، آروم آروم قاشق شکری تو استکانش می ریخت و دونه دونه های شکر تو داغی بی حساب استکان چای معلق و پادرهوا می شدند و به جبر جاذبه یکی یکی می خوردن به کف استکان،گفت:ترانه یعنی بهروز وثوقی که می گفت: عاشقیت بلامصیبته.

ترانه یعنی قهوه خونه ناجی،ترانه یعنی ظهر نحسی که قاسو آبین چاقو خورد و تا بیمارستان نکشید...ترانه یعنی بازار صفا،خیابون ششم بهمن،ترانه یعنی تُل عاشقون،ترانه یعنی خانه برنارد آلبا...

با تعجب گفتم:زاغی می تو از لورکا هم کتاب خوندی؟
خوب سیلم کرد و گفت: نه از پشت شیشه کتاب فروشی علیباشی دیدوم.

زاغی لاینقطع و بی مکث انگار سوزنش روی کلمه ترانه قفلی زده باشه، نفس عمیقی کشید و گفت: ترانه یعنی خیری.. ترانه یعنی وقتی که سربازی و از صفر پنج کرمون می کوبی تا بیای و خیری ببینی  اما عدل شوی میرسی که عروسیشن و نمی فهمی که خیری بی خبر سی چه زده زیر قولش...

ترانه یعنی با خوش ببرتت تا پشت بازار ماهی فروشها،اونجایی که تو از دده کوچیکوش می پرسی خیری سی چه رفت؟
اوهم صاف صاف تو چیت بگه: نوم خدا دومادون بواش دوتا جهاز داره تو چه داشتی؟ تو هم بگی خو بواش داره خوش خو نداره...دده اشم بدون اینکه سیلت کنه ولت کنه بره

ترانه یعنی وقتی هی گوشش می دی چیشهات بی اختیار خیس بشن و روزگارت مثل فیلم سینمایی از جلو چیشهات رد بشن

ترانه یعنی هر وقت دلت گرفت و پیسید بی اختیار بری تو کوچه اشون ده بار از جلو خونه اش رد بشی و همینکه ببینی شوهرش هی داره کلید می اندازه روی در خونه، تو راهت کج می کنی و گم می شی تو اولین پیچ کوچه...

ترانه یعنی هنوز بعد از سی سال عصر پنج شنبه ها به بهونه زیارت اهل قبور بری شکری سر قبر شوهر خدابیامرز خیری و فاتحه الکی بخونی و چیش از چین و چروک‌های صورت خیری بر نداری و معطل کنی و پا پا کنی تا یکی یکی بچه هاش بچوکن و تک و تنها بشی، خوت باشی و خیری و پرسش کنی سی چه ولم کردی؟...خیری هم با همون ترسی که همیشه همراهش بید خوب سیلت کنه و بگه تو خوت بهتر می فهمی...و تو هیچی نمی فهمی و او بلند بشه و بگه دیگه مغربن خوبیت نداره ،باید مرده آزاد کنیم و راهش بگیره بره و تو بمونی هزارتا سوال بی جواب و یک جمعه سیاه دیگه....بله بوا ترانه باید با خوش غرقت کنه

سرم برگردوندوم دیدم چای زاغی سرد و دست نخورده رو میز مونده و مدتهان که زاغی از قهوه خونه ناجی زده بیرون...

ترانه ای برای خیری

حمد و قُل هوالله اش که تمام شد،دست کرد بشقاب رنگینکیش تعارفم کرد.گفتم: ممنون،بهشت بهرش، هنوز دستش سی تعارف رنگینک دراز بید که پرسش کردوم:همیشه پنج شنبه ها میای؟ گفت: گاهی وقتها صبح های جمعه هم میام، باورت میشه شده که شنبه ها هم اومدم. بچه هام میگن شنبه نخوبن بازگشت داره،می گوم سی اقبال سیاه مو شنبه و یک شنبه فرقی نمی کنه....

خیری همینطور که با کف دستش خاک های روی قبر رو پاک می کرد با انگشت اشاره اش چند باری زد به سنگ قبر و گفت:نه خوت خوشی کردی نه گاهی مو کنارت دلوم خوش بید
با تعجب گفتم:یعنی نمی خواستیش؟
خیری خوب سیلوم کرد و گفت: بچه سیزده ساله چه می فهمه خواست و نخواست چنن؟اینجا سی حجله رفتن کسی نظر دختر نمی خوات ... بوا و کوکات راضی باشن بسن...

خیری که از اوردن اسم حجله انگاری شرم کرده بید سرش بی اختیار سمت قبر ماشو خم کرد و مو هم تو امتداد نگاهش سرم رفت به سمت قبر و پرسیدم: ای هم غرق شده؟
خیری گفت:کاشکی غرق شده بید...خماری کشتش
گفتم: اونها چه؟هیچ وقت جسدشون دست نیومد؟
خیری نفس عمیقی کشید و گفت:نه،موزیری ها می گفتن اول کوکام غرق شد بعد بوام میره کمکش کنه، دوتاش باهم غرق می شن،جسد خیلی هاشون دسک اومد بالا اما مال ما نه....

ذهنم پر از سوالهای بی جواب بید  ومی خواستم بپرسم که خیری خوش سر  ریسمون حرف  دست گرفت و گفت:خدا نکنه تو سفره کسی نون حمالی و موزیری بیاد اقبال همه سیاه میشه،سیزده سالم بید که بوام و کوکام تشاله ای رفتن بار الیاف از غراب خالی کنن،دریا خراب شد،طیفون در گرفت،سرما بیداد بید،جهاز زور ای همه عدل الیافی نداشت یکدم گِلب کرد و از بغل واری شد،همون سال شصت تا موزیری غرق شدن و بوام....

خیری می خواست ادامه بده که اشک از کنار چشمهای خسته و پیرش روی گونۀ چروکیده اش چُره کرد و نفسش بند اومد و لابلای هق هق گریه اش گفت:مو موندم هشت تا بچه قد و نیم قد و ننه خدابیامرزم....گفتن بیو زن ماشو بشو،بواش سرگنگن وضعش خوبن، بلکه لقمه ای گیر کوکات و دده هات بیات،چشهام که باز کردوم کار از کاروم گذشته بید...

همینطور که با انگشتم هی روی اسم ماشو که روی سنگ قبرمرمر سفید حک شده بید می کشیدوم،گفتم: ای هفته زاغی نمیاد؟
خیری سرش برگردوند و خط نگاهش رفت سمت در ورودی قبرستون شکری و گفت؟مغروبتر که بشه میات،عادتشن،میذاره بچه هام که رفتن پیداش میشه
با خنده گفتم:زاغی میگه ترانه یعنی خیری.
مکث عمیقی کرد و گفت: ای روزگار...ترانه ...ترانه یعنی بعد از  دوسال که شوهر کردی و پشت تشت کهنه ای بچه ات نشستی تازه دده کوچیکوت سیت بگه که زاغی چقدر سور می خواستت وعاشقت بیده و تو همش فکر می کردی که زاغی حرف یا مفت می زنه و قول هاش باد هوان و گاهی باورش نمی کردی
ترانه یعنی صبحی که تموم  موزیریها یکجا تو قهوه خونه ناجی نشسته بیدن و از نداری و کم گشنه اشون حرف می زدن ویکهو زاغی از در داخل میشه، صاف صاف تو چیش بوام سیل می کنه ومیگه مو خیری می خوام و کوکام ناغافل با سر میزنه تو صورتش که میگن صورت زاغی از خین نه پیدا بیده...خبرش تو همه جای شهر پخش میشه اما مو که صاحب خبرم هیچ وقت نمی فهمم
ترانه یعنی اینکه زاغی از خجالت ساک سربازیش بر میداره و میره صفر پنج کرمان و خوش غیب می کنه و تو فکر می کنی زاغی ولت کرده، دیگه نمی خواتت... حتی ریت نمی شه از کسی بپرسی راستی زاغی کجان؟ نه پیداشن
ترانه یعنی سی خاطره دده و کوکات پات ری دلت بیلی و زن کسی بشی که نمی شناسیش، نمی فهمیش، نمی خویش...فقط دلت خوش باشه که بواش دوتا جهاز داره و سفره ات بی نون نمی مونه
ترانه یعنی سر سفره عقد نشستی و لبخند می زنی اما نه سی دل خوت  سی خاطر حرف مردم.... که نگن دخترو چیشش دنبال یکی دیگن
 ترانه یعنی وقتی تو کنج خونه ای و تنها شدی فقط به زاغی فکر کنی و جرات نکنی اسمش بیاری و جلو شوهرنعشه ات گریه ات قورت بدی و هوبیس بست تریاک سیش بچسبونی
ترانه یعنی روزهای هفته ات بُکشی و خرابشون کنی تا پنج شنبه ای بیات و به بهونه قبر ماشو بیای شکری و فقط فاتحه ای سی بوا و کوکای بی سنگ و مزارت بخونی و چیش چیش کنی ببینی کی زاغی میات  و همینکه اومد از ترس حرف مردم بلند شی و بگی مغربن باید بریم، مرده گناه داره باید ازادش کنیم...
ترانه یعنی غروب تا غروب بری رخ دریا و انتظار بکشی انتظار بکشی بلکه دریا کوتاه بیاد و جسد بوات و کوکات پس بده ولی دریا هارتر و هراسون تر بشه و محلت نیله
ترانه یعنی دختر ملکمی، دختر طاهری ،دختر گلشن،دختر حاج ریس،که هرچی خواستن سیشون فلفور آماده بشه
بله کوکا ....ترانه مال مارنگها نی،ترانه مال آدم کم سیرن

سُرم که چرخوندوم دیدم زاغی با مشتی گل کاغذی و یک تسکباب زلیبی هی میات سر قبر ماشو و خیری خوب قد و بالای زاغی سیل کرد و گفت:  بلند شو تا بریم،دیگه مغربن، نخوبن مرده گناه داره

***

به گزارش ایسنا، «جمعه تلخ زاغی» و «ترانه‌ای برای خیری» نوشته و روایتی به قلم "پیمان زند" به رشته تحریر درآمده، و با تهیه و تدوین "نگین کتویی‌زاده" آماده پخش شده است. 

انتهای پیام 

منبع: ایسنا

کلیدواژه: بهروز وثوقی مصر ترانه یعنی یعنی وقتی غرق شد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۰۵۴۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۵سال کشته‌سازی؛ «ترانه»ای که به «نیکا» ختم شد+ عکس و فیلم

سناریوی «دستگیری، تجاوز و قتل دختران»، محدود به امروز و سال ۱۴۰۱ نیست. بلکه این سناریو از سوی رسانه‌ها و جریان‌های برانداز، دو دهه است که تکرار می‌شود.

به گزارش مشرق، شبکه بی‌بی‌سی در گزارش اخیر خود مدعی شد که طبق اسناد محرمانه مأموران امنیتی، نیکا شاکرمی را دستگیر کرده بودند و بعد از تعرض جنسی، او را به قتل رسانده و جسدش را در بزرگراه یادگار امام رها کردند. البته بی‌بی‌سی در همین گزارش اعتراف کرد که این اسناد تقلبی است و گفت: «سندی که تحقیقات ما روی آن تمرکز دارد، حاوی چند تناقض است. به‌عنوان‌مثال، نیروی انتظامی، با عنوان «ناجا» ذکر شده؛ درحالی‌که در آن زمان «فراجا» نام داشت.»

بی‌بی‌سی درباره ادعای تجاوز و قتل نیکا تاکید کرد: «ما هرگز نمی‌توانیم به‌طور ۱۰۰درصد از این مطمئن باشیم.»

سناریوی «دستگیری، تجاوز و قتل دختران»، محدود به امروز و سال ۱۴۰۱ نیست. بلکه این سناریو از سوی رسانه‌ها و جریان‌های برانداز، دو دهه است که تکرار می‌شود.

۱. داستان ترانه

تابستان سال ۸۸ بود که خبری وحشتناک در فضای رسانه‌ای منتشر گردید. خبر از این قرار بود: دختری به نام ترانه موسوی در حوالی مسجد قبا توسط نیروهای لباس شخصی ربوده شد. مأموران امنیتی بعد از تجاوز جنسی، او را به قتل رساندند و جسدش را سوزاندند. این روایت توسط بی‌بی‌سی مورد استقبال قرار گرفت.

چهره‌های اصلاح‌طلب و سران فتنه ۸۸ همچون کروبی، این خبر را تکرار می‌کردند.

اما بعد از گذشت مدتی کوتاه، مشخص شد که دختر ادعایی براندازان، اصلا در ایران نیست و به گفته خانواده او، مدت‌هاست در ونکوور کانادا زندگی می‌کند.

۲. داستان سعیده

در سناریوی بعدی، نقش دختری که «دستگیر شده و بعد از تجاوز جنسی به قتل رسیده است»، به نام سعیده پورآقایی افتاد. سناریویی که برای سعیده پورآقایی نوشته ‌شده بود، دقیقا همان سناریوی کشته‌سازی از ترانه موسوی بود؛ دست‌گیری، تجاوز و درنهایت قتل. رسانه‌های برانداز حتی اعلامیه پورآقایی را منتشر کردند و میرحسین موسوی در مراسم ترحیم او حضور یافت!

اما با گذشت اندکی زمان مشخص شد که سعیده پورآقایی زنده است و بدون هیچ‌گونه دست‌گیری و تجاوز در منزل پدری خود حضور دارد. در بازه زمانی‌ای که سناریو قتل او مطرح می‌شد، سعیده پورآقایی از خانه فرار کرده بود و به دلیل قفل بودن درب منزل، مجبور شد از بالکن خانه به بیرن بپرد و بعد از بازگشت، دروغ بودن این سناریو برملا شد.

۳. داستان عاطفه

سناریوی دستگیری، تجاوز و قتل، حتی برای فرزند یکی از اصلاح‌طلبان هم نوشته شد. عاطفه امام، فرزند جواد امام، چهره سیاسی اصلاح‌طلب و رئیس ستاد انتخاباتی موسوی که اکنون سخنگوی جبهه اصلاحات است، بازیگر بعدی این سناریو بود. مادر عاطفه امام مدعی شده بود که دخترش دستگیر شده و تحت فشار شکنجه قرار دارد تا به داشتن روابط جنسی نامشروع با زندانیان سیاسی اعتراف کند. بازداشت عاطفه امام مانند سناریوهای پیشین، از سوی بی‌بی‌سی مورد استقبال قرار گرفت.

سناریوی دستگیری و شکنجه عاطفه امام به‌قدری مضحک و ساختگی بود که مادرش اعتراف کرد: «خبر دستگیری عاطفه امام کذب است و این سناریو نتیجه ماجراجویی دخترش بود.» مادر عاطفه امام گفت: «دختر بنده در اقدامی ماجراجویانه و با توجه به شرایط خاص روحی و روانی ناشی از دستگیری پدرش که موجب نگرانی خانواده و بنده شده بود، چنین اقدامی را کرد.»

۴. داستان نیکا

سناریوی نیکا هم فرقی با سناریوی ترانه، عاطفه و سعیده ندارد. اما ماجرای اصلی نیکا چه بود؟

نیکا شاکرمی دختری بود که در جریان اغتشاشات ۱۴۰۱، از سوی جریان برانداز به عنوان کشته اعتراضات معرفی می‌شد. شبکه CNN در آن زمان مدعی بود که نیکا حوالی ساعت ۸:۳۰ شب توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است. اما هیچ فیلم یا مدرکی برای این ادعا ارائه نداد. از طرفی دیگر، فیلم دوربین‌های مداربسته از ورود نیکا به یک ساختمان نیمه‌کاره حوالی ساعت ۱۲ شب خبر می‌داد. همچنین پیام‌های ارسالی بین نیکا و مادرش در این ساعت‌ها نشان‌دهنده عدم دستگیری اوست. جسد نیکا نیز بعد از خودکشی به‌وسیله سقوط از ارتفاع، در حیاط ساختمان مجاور پیدا شد.

البته همه ماجرا این نیست. نیکا شاکرمی از مشکلات شدید خانوادگی رنج می‌برد و همراه با مادر خود زندگی نمی‌کرد. به‌گونه‌ای که خانواده او ۱۰ روز پس از خودکشی متوجه عدم حضور نیکا در بین خود شدند! دعواهای خانوادگی شاکرمی‌ها که چندی پیش علنی شد، گواه این موضوع است.

خاله نیکا، آتش شاکرمی، از جمله کسانی بود که سناریوی کشته‌سازی او را پیش می‌برد. آیدا شاکرمی، خواهر نیکا خطاب به خاله‌اش گفت: «هر چه قدر از نیکا چه موقع زندگی و چه موقع مرگ تا جایی که توانستی سو استفاه کردی. دیگه کافیه. حالا قراره همه تو را بشناسند.»

خاله و خواهر نیکا علاوه بر افشاگری علیه یک دیگر، به فحاشی پرداختند و هم دیگر را با الفاظی همچون پست‌فطرت، پفیوز، ذلیل، دوزاری و بی‌شرف، در فضای عمومی خطاب کردند. آتش شاکرمی اعتراف کرده است که خانواده نیکا، او را دور انداخته بودند و در این مورد خطاب به خواهر نیکا نوشت: «وقتی کسی رو دور می‌ندازید، نمی‌تونید صاحب مرده‌اش باشید.

خاله نیکا همچنین در اظهارات خود گفته که مستندات زندگی نیکا را ثبت کرده است و بخشی از این مستندات، شامل «پرونده مدرسه، مشاوره و پرونده پزشکی نیکا» است. این موضوع نشان می‌دهد که نیکا قبل از خودکشی، از مشکلات متعددی رنج می‌برد و منشا آن را باید در خانواده او جست‌وجو کرد.

براساس آنچه گفته شد، سناریوساز اصلی برای کشته‌سازی در دهه ۸۰، جریان اصلاحات بود. با وجود آنکه دروغ بودن این سناریوها برملا شده است، اما بازهم برخی از سران اصلاح‌طلب به سناروی نیکا شاکرمی دامن زدند.

آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات نوشته بود: «خبری تلخ و تکان دهنده و جانسوز از مرگ فاجعه بار نیکا شاکرمی در رسانه‌ها منتشر شده است.

چرا مقام‌های حکومت ساکتند؟ چرا توضیح نمی‌دهند؟

محض رضای خدا کاری کنید که باور کنیم این گزارش نادرست است.»

منبع: فارس

دیگر خبرها

  • ۱۵ سال کشته‌سازی؛ «ترانه»‌ای که به «نیکا» ختم شد
  • خوانندگی پولاد کیمیایی برای «گالیله»
  • ۱۵سال کشته‌سازی؛ «ترانه»ای که به «نیکا» ختم شد+ عکس و فیلم
  • پولاد کیمیایی برای نمایش «گالیله» می‌خواند
  • پولاد کیمیایی خواننده «گالیله» شد
  • خوانندگی پولاد کیمیایی برای «گالیله» + ویدیو
  • درباره میوه‌فروشی که ۱۶ سال فکر کردیم «فریدون فروغی» است!
  • بیماری ترانه علیدوستی چیست؟ / همه چیز درباره سندرم «درِس»
  • تلاشم شکستن رکورد دنیا در فری استایل است