سعید حجاریان: رئیسجمهور آینده وضعیت کشور را نابسامانتر و وضع مردم بدتر از قبل میشود
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۱۵۰۱۴
آفتابنیوز :
سعید حجاریان در یادداشتی نوشت: پس از انقلاب تمامی رؤسای جمهور ۸ سال در مصدر امور بوده و دو دوره ۴ ساله را به اتمام رساندهاند و ما تنها با دو استثنا مواجه هستیم؛ بنیصدر که به دلیل عدم کفایت و خروج از کشور دورهاش را به اتمام نرساند و رجایی که در حین انجام این مسئولیت از دنیا رفت. در آمریکا نیز ادوار کمی بوده است که رؤسای جمهور یک دورهای شدهاند؛ افراد از جمله جورج بوش و ترامپ.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اول آنکه شاید، در سالهای آینده زمزمه نظام پارلمانی دوباره اوج بگیرد و با تغییر قانون اساسی پست رئیسجمهور بهکلی حذف و نخستوزیری جایگزین آن شود.
از آن مهمتر اما اینکه رؤسای جمهور سابق هر یک اندوختهای داشتند که آن اندوخته و کارمایه میتوانست آنها را در دور دوم یاری کند تا دوباره رأی مردم را کسب کنند.
بهعنوان مثال، آیتالله خامنهای از پشتوانه امام برخوردار بود و از آن گذشته، جنگ مانع از استعفای افراد میشد و اساساً امام نیز مخالف استعفای مقامات بود. مثلاً در مورد استعفای مهندس موسوی، بهخاطر داریم امام بهشدت اعتراض کرد. در واقع براساس این منطق و پشتوانه امام بود که رئیسجمهوری آیتالله خامنهای دو دورهای شد ولو آنکه شاید، خود ایشان نیز مایل نبود برای نوبت دوم کاندیدا شود چون معتقد بود رئیسجمهور قدرت و اختیاری ندارد.
آیتالله هاشمی نیز اولاً بهدلیل ایده سازندگی و ثانیاً تیم کارگزاران دولتاش و ثالثاً بهدلیل فعالیتهای عمرانی کمابیش محبوبیت خود را حفظ کرد. و بهرغم آنکه در دور دوم، آقای توکلی بدل به رقیب جدی ایشان شد و توانست ۶ میلیون رأی را از آن خود کند، النهایه بر مسند کار باقی ماند.
آقای خاتمی هم اولاً بهخاطر نجابت و خلقوخو و ثانیاً بهدلیل کیفیت دولت توانست در دور دوم حتی بیشتر از دور دوم رأی بیاورد و کارنامه وی در زمینه اقتصاد نیز کمابیش درخشان بود. مضاف بر این در ادبیات سیاسی کشور هم مفاهیمی مانند جامعه مدنی، گفتوگوی تمدنها، مردمسالاری و لوازماش را از خود بهجای گذاشت. یعنی تلفیقی از سازمان و گفتمان و نیرو و اینرسی اولیه که تا ۸ سال ادامه یافت.
آقای احمدینژاد نیز به برکت درآمدهای هنگفت نفتی توانست قشرهای زیادی را از خود راضی نگه دارد. مردمفریبی وی بهعلاوه پولهای بادآورده نفتی و همچنین اعتماد به نفس بالا از وی شخصیتی ساخت که قشرهای حاشیهای، بهویژه در شهرهای متوسط و کوچک به وی اقبال نشان دادند. هر چند انتخابات دور دوم با چالشهای روبرو شد اما بههر حال دو دوره را به اتمام رساند.
آقای روحانی از ابتدای انقلاب در مناصب مهمی حضور داشته و چندین دوره نمایندگی مجلس، حضور در جنگ و مباحث مربوط به قطعنامه، ریاست شورای عالی امنیت ملی، هدایت مذاکرات سعدآباد و… از وی شخصیتی شبیه به مرحوم هاشمی ساخته بود که تیمی هم برای مذاکرات خارجی در اختیار دارد و باید گفت، برجام مهمترین دستمایه وی برای پیروزی در دور اول و دوم بود تا کرسی صدارت به دست بیاید و حفظ شود.
اما سال ۱۴۰۰ هر آنکه به صحنه بیاید و جانشین روحانی شود از این قبیل مزیتهای نسبی اعم از حمایت رهبری (دولت آیتالله خامنهای)، تیم سازندگی (دولت آیتالله هاشمی)، گفتمان (دولت آقای خاتمی)، ثروت بادآورده (دولت آقای احمدینژاد) و تیم مذاکرهکننده (دولت آقای روحانی)، بیبهره است، بنابراین مطمئناً با نیرویی ضعیفتر از تمامی رؤسای جمهور مواجه خواهیم بود.
رؤسای جمهور قبل همگی متعلق به نسل اول انقلاب بودهاند اما رئیسجمهور آینده احتمالاً از میان جوانترها خواهد بود؛ فردی که انقلاب را ندیده و فاقد تجربه و تیم و سرمایه است. این رئیسجمهور همچون مجلس انقلابی فعلی گام برخواهد داشت. چنانکه اکنون شاهد هستیم، گرایش شدیدی وجود دارد که مجلس انقلابی کمابیش تعطیل بماند؛ و امور با جلسات چندنفره یا غیرعلنی رتقوفتق شود گویی میخواهند شتری را پنهان کنند! چون به محض آنکه پیچ رادیو باز و نطق مجلسیها بلند میشود، سیلی از خطا و درشتگویی سرازیر میشود تا آنجا که حتی رئیس مجلس انقلابی، جلسات را با «تلاوتی چند از کلامالله مجید» آغاز میکند و واژه «آیات» را نادیده میگیرد!
گذشته از آن، سابقه افرادی هم که در مظان رئیسجمهوری هستند، چندان درخشان نیست. چه بهلحاظ سیاسی و چه اقتصادی و همین مایه دستانداختن آنها از سوی مردم خواهد شد. غرض آنکه، کسی که میخواهد رئیسجمهور شود با چه اندوختهای میخواهد سر کار بیاید؟ نه گفتمان، نه حزب، نه گروه تکنوکرات-بوروکرات و نه پشتوانه مردمی؛ بهعلاوه در شرایطی هم قرار داریم که بعید است رهبری خود را هزینه یک فرد کند. از قضایای کرونا، شهروندان عاصی و بیکار و تحت تحریم و… نیز درمیگذریم!
با این وصف، معتقدم رئیسجمهور آینده وضعیت کشور را نابسامانتر میکند و وضع مردم بدتر از قبل میشود و وی بهشکلی گریزناپذیر با انواع نارضایتیها دستوپنجه نرم میکند و ۴ سال پر از التهاب را میگذارند تا هر چه زودتر بارش را ببندد و برود! لذا پیشنهاد میکنم هر کس که میخواهد بیاید، اوضاع را از این بدتر نکند و دستگاه اداری را شخم نزند. همچنانکه میبینم در آمریکا با جمعیت بیش از ۳۰۰میلیون با تغییر دولت حداکثر ۴هزار نفر تغییر میکنند؛ نیروهایی مشخص و البته پس از رأی سنا. اما، در این ایران شاهد بودیم نمادهای شهرداری و مجلس و دولت انقلابی چه تعداد نیرو را تغییر دادند و یا به سیستم تحمیل کردند.
من نمیدانم تکلیف آن دختر نوجوانی که در مطبخ با قابلمه به غنیسازی اورانیوم مشغول بود، چه شد. اما، اخیراً درِ قابلمه پیدا شده و بهعنوان دستگاه کرونایاب به دست برادرانی افتاده که دنبال ویروس کرونا میگشتند تا آن را منهدم کنند! به همین قیاس، گمان دارم مجلس فعلی همان نقش قابلمه را ایفا میکند که منتظر است تا درِ آن سال دیگر در پاستور پیدا شود و با این قابلمه چفت شود! به قول معروف بیله دیگ، بیله چغندر! ما علیالعموم همهچیزمان باید به همهچیزمان بیاید. مثلاً مانور دریاییمان باید با ماکت کشتیمان جور شود. آمار مشاغلمان باید با خروجی دانشگاهمان بیاید و قس علی هذا.
منبع: مجله مشق نو
منبع: آفتاب
کلیدواژه: سعید حجاریان انتخابات ریاست جمهوری رئیس جمهور آینده رؤسای جمهور آیت الله دور دوم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۱۵۰۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.