مصطفی جمشیدی، نویسنده 59ساله تهرانی و تجلیل شده در جایزه ادبی جلالآلاحمد است که از دهه ۶۰ داستان مینویسد و از نزدیک دستی بر رشتههای هنری چون سینما، شعر و... دارد.
جمشیدی پس از چند دهه داستاننویسی، سبک نوشتاری خاصی دارد. داستانهای او حول موضوعهای مذهبی، دفاعمقدس و مسائل اجتماعی خلق شدهاند.
سفرنامهجن، گمشدگی، تیغ و تاج، یادداشتهای یک تروریست، بوفاری ۴، سمندر، شنیدن آوازهای مغولی، لغات میغ، وقایعنگاری یک زندیق، شب رنج موسی و بازیافتههای شهر دلتنگ، بخشی از آثار این نویسنده هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی که طراح اقتباس از ادبیات برای سینما در بنیاد سینمایی فارابی است، داور چندین جشنواره داستان و فیلمنامهنویسی هم بوده است.
رمانهای وقت نیایش ماهیها، لغاتمیغ، سوناتعدن، خودنوشت و بوفاری ۴ ، نامزدهای دریافت جوایز ادبی بودهاند.
جمشیدی در دو کتاب اخیرش به فاجعه حمله به مسجد گوهرشاد پرداخته است. رمان «همهچیز درباره نهال، دختر طرخان» به تازگی توسط انتشارات «راهیار» منتشر و راهی بازار کتاب شده که بنمایهاش، شرح شاعرانگی «نهال» و مواجهه او با هجوم عوامل رضاشاه به مسجد گوهرشاد در اتفاقات مربوط به کشف حجاب رضاخانی است. گفتوگوی ما را با این نویسنده بخوانید.
چه شد که رمان «همهچیز درباره نهال، دختر طرخان» را نوشتید و خواستید در بستر داستان به ماجرای مسجد گوهرشاد اشاره کنید؟
من مثل همه ایرانیها یکی از ارادتمندان آستان مقدس امامرضا(ع) هستم و پیش از کرونا هر ساله و به طور مرتب به پابوسی آستان حضرت میآمدم، ضمن اینکه در انتشارات «بهنشر» چندین داستان چاپ کردهام، مثل رؤیای آقتاریم، دشتیاغیها، سفرنامه جن و... .
از جوانی علاقه داشتم در این حوزه کاری انجام بدهم و همچنان این علاقهمندی در من هست. اگر ارگانی درخواست داشته باشد دوست دارم باز هم کارهایی در این زمینه انجام بدهم. اگر این دو رمانم بازخورد خوبی داشته باشد، کارهای دیگری با موضوع امامرضا(ع) خواهم داشت، ولی حمایتها کارها را سرعت میبخشد.
آیا این کتاب در ادامه کتاب «گمشدگی» است، چون آنجا هم به مسئله کشفحجاب پرداختید؟
از نظر تماتیک به هم مربوط هستند، اما نمیتوان این ارتباط را از نظر موضوعی و شخصیتها دانست. گمشدگی مربوط به علیاصغر حکمت است که در فاجعه مسجد گوهرشاد نقش داشته و کتاب دوم هم یک ماجرای ساخته تخیل است. اگرچه کتاب گمشدگی هم تخیل است، ولی جنبه مستند آن پررنگتر است. «همهچیز درباره نهال، دختر طرخان» داستان زندگی یک دختر 14 ساله است که حدود 100 سال پیش زندگی میکرده و زندگی معمولی دارد. مستأجری به خانه آنها میآید که روز واقعه گوهرشاد تیر میخورد. نهال از آنجا که به مسئله کشفحجاب توجه میکند و چون در خانواده مذهبی بزرگ شده، زندگی او با موضوع گوهرشاد گره میخورد. پدربزرگ نهال با یکی از نائبین حرم حضرت موسیالرضا(ع) ارتباط دارد و به مجروحان واقعه کمک میکند. رفتهرفته اطلاعات تاریخی در قالب رویدادها بیان میشود تا دو دهه بعد که انقلاباسلامی میرسد و همزمان با دوران میانسالی نهال است.
به نظر شما واقعه مسجد گوهرشاد چقدر اهمیت دارد که به عنوان نویسنده به آن واکنش نشان دادید و دو کتاب درباره این موضوع نوشتید؟
در هیچ کجای دنیا به هیچ نیایشگاه و مکان معنوی و مذهبی حمله نظامی نمیشود. این خطای فاحش نظام ستمشاهی بود و یک فاجعه انسانی صورت گرفت که حیف است روشنفکرها و اهل قلم به عنوان یک رویداد ملی- مذهبی به آن نپردازند. من هم به همین دلیل به این موضوع به تقابل سرنیزه و دین پرداختم.
تاکنون در چند اثر به این واقعه پرداخته شده است. وجه تمایز اثر شما با آثار پیشین در چیست؟
من نمیدانم؛ این را باید منتقدان بگویند. به عنوان یک علاقهمند وارد این موضوع شدم و با حمایتهایی که از سوی مخاطب شد، مسیرم را ادامه دادم. علاوه بر این هر رویداد و تهاجم تاریخی یا مذهبی که در پهنه این کشور رخ میدهد، برای من مهم است.
به مستنداتی برای نوشتن این رمان دسترسی داشتید؟
به صورت غیرمستقیم بله، چون داستان من برآمده از تاریخ است، اما عین تاریخ نیست. تاریخ باید در فیلتر ذهن نویسنده پالایش شود تا تبدیل به رمان شود، اگر چنین نباشد نتیجه کار همان تاریخ میشود؛ اشتباه بزرگی که امروزه در پهنه فرهنگی رخ میدهد.
به طور مثال فکر میکنیم جمعآوری خاطرههای مربوط به جنگ، کار داستان را میکند، در حالی که اینطور نیست. باید آن خاطره از فیلتر نمایشی کردن رد شده تا در تاریخ ماندگار شود، درغیر این صورت در حد یک خبر در روزنامهها عمر خواهد کرد.
در مورد انقلاب یا جنگ تحمیلی خاطرههای زیادی جمعآوری شده، اما چون نمایشی نشده، کارکردشان محدود است.
داستان «در غرب خبری نیست» از اریش ماریا رمارک، نویسنده آلمانی است که جنگ جهانی دوم را در پهنه زمان جاودانه کرده است.
اصولاً داستاننویس به تاریخ وفادار نیست، این مرز تا کجاست؟ میشود به صرف رماننویسی در رمان تاریخی، بینهایت تخیل کرد؟
اینکه بگوییم مجازیم دروغ به خورد مردم بدهیم، نه نمیشود. تخیل هم بین افراد متفاوت است؛ یک فرد شیزوفرنی، یک کرونایی، یک گرسنه آفریقایی یا یک فرد تشنه تا یک فرد از اهالی کوههای آلپ، تخیل متفاوتی دارند. نویسنده حرفهای وقتی روی یک سوژه زوم میکند اجازه نمیدهد تخیل جای واقعیت را بگیرد و پا را به مرزهایی بگذارد که اصل ماجرا را دچار آفت کند.
یک تاریخنویس باید چه ابزارهایی در اختیار داشته باشد تا هم داستانی پرکشش بنویسد و هم در اثرش به تحریف تاریخ نپردازد؟
حوزه کار من داستان است، نه تاریخ. البته درست است که این دو با هم همسایه هستند، ولی بر دیگری تفوق ندارند. تاریخ در حوزه هنر کارکرد بسیار محدودی دارد و نحله تاریخ چندان جذابیتی ندارد، مگر آن را نمایشی کرده و با عنصر دراماتیک امتزاج بدهیم. داستاننویسی تاریخی ابزار خاص خود را دارد که همانا هنر داستاننویسی است و اگر کسی حرفهای باشد میتواند از پس آن برآید.
شما اشاره کردید تاریخ باید از فیلتر یک ذهن قوی و حرفهای بگذرد تا خواندنی شود، ولی میبینیم داستانهایی که به تازگی در بستر تاریخ و مذهب نوشته میشوند، چندان حرفهای نیستند. چگونه هم این حمایت ادامه داشته باشد و هم قلمهای قوی و نویسندگان حرفهای پای کار بیایند؟
متأسفانه به تازگی با سیل عظیمی از داستانها و کتابها روبهرو هستیم که ذهن خواننده و بازار نشر را بیشتر دچار آشفتگی میکند. هر کسی که مجوز انتشاراتی گرفته برای اینکه سهمیهاش قطع نشود مجبور است یکی، دو کتاب منتشر کند و همان را هم با پول خود نویسنده منتشر میکند.
این کتابسازیها اعم از ترجمه یا تألیف موجب شده سیل عظیمی از کتاب وارد بازار شوند، در حالی که خیلی از این کتابها واقعاً داستان نیست. در حالی که لازم است کسی که کتاب میخواهد چاپ کند از بزرگان آن حوزه اجازه بگیرد و دستکم امضای چهار کارشناس و نویسنده حرفهای را پای کار خود داشته باشد. یک انتشاراتی برای کار یک تصویرساز از چند نفر تحقیق میکند، اما آیا برای انتخاب کتاب و نویسنده هم چنین دقتی میشود؟
گاه همان انتشاراتیها از نویسندههای گمنامی حمایت میکنند، کتابشان را به چاپهای مختلفی میرسانند، رونماییهای چندباره از کتاب میگیرند و مخاطب را گول میزنند.
من با اینکه چهار دهه به طور حرفهای مینویسم، از هیچ کجا حمایت خاصی نشدم، چند سال کارهایم خواب رفته و حتی بیمهری دیدم. برای کتابهای من مراسم رونمایی گرفته نشده، در حالی که اگر یک داستان عشقی مینوشتم -همانطور که انتشاراتیها به من میگویند- 10 مراسم رونمایی برایش میگرفتند، اما من سالهاست مذهبی نوشتهام و نمیتوانم و نمیخواهم غیر از این حوزه بنویسم. همین کاری که شما دارید انجام میدهید، باید یک منتقد در جلسه رونمایی انجام میداد.
جلسات رونمایی از کتابها هم جایی برای نقد نیست و بیشتر مراسمی فرمایشی است.
باز هم برگزاری این جلسات بهتر از برگزارنشدنش است، چه در فضایمجازی چه در دانشکدههای ادبیات. در دهه 40 و 50 ، تعداد رمانها خیلی محدود بود و به 100 تا هم نمیرسید و از میان آنها پنج اثر شاخص و ماندگار میشد، اما حالا بیشمار کتاب و رمان چاپ میشود که از سوی دستگاههای مختلف هم حمایت میشوند، اما کدام ماندگار شده است؟
اشکال کار کجاست؟
با همه اعتبار کم و کوچک خودمان وارد این دنیای نویسندگی شدیم، اما نخستین کسانی که به ما پشت میکنند، همین دوستان انتشاراتی و دستگاههایی هستند که بودجههای میلیاردی برای حمایت از نویسندگان دینی میگیرند، اما دریغ از اینکه یک آدرس درست به مخاطب بدهند و جز تلفکردن بودجه و پهن کردن سفره برای دوستانشان، کار دیگری نمیکنند.
با خود میگویند چرا باید این سوژه را به مصطفی جمشیدی بدهم، خودمان یکی را پرورش میدهیم و اگر ضعفی داشته باشد، ویراستار آن را انجام میدهد. من خودم داور جشنوارههایی بودم و با این موارد برخورد داشتم که دو فصل یک کتاب را ویراستار نوشته و از فصل سوم کاملاً وصله و پینهاش مشخص است؛ این نویسنده، غوره نشده مویز میشود و دل همه را میزند. در حالی که نویسنده حرفهای باید آنقدر بنویسد، دود چراغ بخورد، بعضاً بیمهری و مهر ببیند تا حرفهای شود.
این جریانها معضلی است که وجود دارد. چند نفر محدود در حوزه نشر هستند که اکثراً روشهای سنتی خود را برای ماندن حفظ کردهاند. من اگر 10 مصاحبه هم بکنم، ککشان نمیگزد. سالهاست با این روش خو کردهاند و نمیشود آنها را از این روش بازداشت.
حاصل این حرفها این است که دیگر از من کتابی نپذیرفتند تا چاپ کنند. در حالی که آنها برای گرفتن کتاب باید به سراغ من بیایند نه اینکه من از طریق رسانه، حرفم را بزنم.
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: واقعه گوهرشاد
کتاب
مسجد گوهرشاد
حرفه ای
کتاب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۳۴۸۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دین سینما به امام صادق(ع) چه زمانی ادا میشود؟
این اهمیت از آنروست که با توجه به آمارهای منتشر شده ازسوی نهادهای علمی کشور بیشتر مخاطبان ایرانی به موضوعات دینی اهمیت میدهند و براساس آخرین پیمایش مرکز تحقیقات صدا وسیما نیز پربینندهترین برنامههای رسانهملی برنامههای مذهبی هستند. اما اینکه چرا تاکنون درصنعت فیلمسازی و سریالسازی به چنین موضوع مهمی کمتر پرداخته شده نیاز به بررسی بیشتری دارد.
سینما و فیلمسازی مذهبی سینما ذاتا هنری قصهگو و در عینحال وابسته به تکنولوژی محسوب میشود و به همین جهت بستر خوبی برای طرح روایت و داستانهای برآمده از باورها و عقاید انسانها در طول
تاریخ است. همچنین بهدلیل بدیع و مدرن بودن، ابزارهای نامحدودی در اختیار دارد که میتواند در اذهان مخاطبان عمیقا اثرگذار باشد. از آغاز شکلگیری سینما در اواخر قرن نوزدهم تا به امروز، جادوی سینما این امکان را فراهم کرده تا سینماگران، دغدغههای اعتقادی و مذهبی خود را از طریق این رسانه به نمایش بگذارند. بهطورکلی این تولیدات دارای اهمیت استراتژیک هستند و میتوانند در نمایش و قرائت مطلوب مردم درخصوص ادیان، مهم و پرطرفدار باشند.
چرا سینمای دینی در ایران شکل نمیگیرد سینمای ایران اسلامی که بهعنوان مرکز اصلی تجمع شیعیان دنیا، سالهاست در تولیدات انواع فیلمهای سینمایی با رویکردهای انسانی و اخلاقی خوش درخشیده اما بهنظر میرسد تاکنون برای تولیداتی از نوع سینمای دینی حرف چندانی برای گفتن نداشته باشد؛ آنهم در شرایطی که جریانات انحرافی صهیون و وهابیت، تمام سپاه خود را برای به تصویر کشیدن دوران صدر
اسلام بهگونهای که مطلوب خودشان است، به میدان آوردهاند. از ساخت فیلم و حکمرانی بر سینمای هالیوود تا بودجهریزی و سریالسازی در کشورهای حاشیه خلیجفارس و خاورمیانه برای تحریف تاریخ
شیعه و دوران امامت اولاد نبی اسلام(ص) آن هم بدون رعایت ابتداییترین ملاحظاتی که میتوان داشت.
تحریف تاریخ شیعه مصداق فراوانی را میتوان از میان تولیدات عربی درباره تحریف تاریخ شیعه همراستا با تفکر ضدایرانی مثال زد اما متأخرترین آنها میتواند مجموعههایی مانند «اِمامُ الْفُقَهاء» یا «حشاشین» باشد که این روزها نامش سر زبانها افتاده است. این تولیدات نمایشی گرچه ازسوی برخی با سهلانگاری دنبال میشود اما ماجرای آنها عمیقتر از مباحثی چون جنبه سرگرمی صنعت فیلمسازی است و تلاش میشود تا با القای تصویری غلط، زمینه تحریف تاریخ را فراهم کند.به طور مثال این مجموعههای تلویزیونی نه فقط بهدور از اهداف سیاسی و ضدشیعی ساخته نشدهاند بلکه دقیقا میدانند چه هدفی را دنبال میکنند و قرار است چه تصویری از اسلام و شیعه به جهان ارائه نمایند تا در نهایت آنچه در اذهان در مورد اسلام و تشیع شکل میگیرد، به نفع خودشان و در راستای تضعیف اندیشه ولایی شیعیان باشد که امروز رسانهها و اندیشمندان صهیونیستی چنین تفکری را مانع جدی حیات خود میدانند.
تصویری تحریف شده از امام صادق(ع) به عنوان نمونه مجموعه «اِمامُ الْفُقَهاء» که در رابطه با زندگی امام صادق(ع) به کارگردانی سامی جنادی سوری و نویسندگی حامد العلی کویتی با حمایت شرکت کویتی الخیر در ۳۰ قسمت ساخته شده و در سال ۱۳۹۱ از شبکه العراقیه در عراق پخش گردید و پس از آن شبکه الکوثر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز البته با برخی اصلاحات، ازجمله پوشاندن چهره مبارک بنیانگذار مذهب شیعه(ع) و پدر بزرگوارشان، آن را به نمایش گذاشت، تلاش شده تا روایتی تاریخی از خلفای اربعه ارائه دهد و با توجه به نهضت علمی که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پایهگذاری کردند، این موضوع را اثبات کند. این در حالی است که این
سریال با توجه به جایگاه این دو امام شیعه در پی اثبات جریان خلافت است اما از این امامان و خلافت برحق آنها چیزی نمیگوید.همین امر سبب شد برخی مراجع تقلید در کشورهای مختلف اسلامی از این سریال انتقاد کنند. «اِمامُ الْفُقَهاء» اگرچه مدرسه علمیه امام صادق(ع) در مسجد النبی(ص) و پرورش فقها و علما در آن مدرسه را به تصویر کشیده است، اما به امامت این امام بزرگوار و نشان دادن شخصیت وی در حد یک فقیه، بسنده کرده که چنین رویکردی در مجموعهای که مدعی روایت زندگی امام صادق(ع) است، نمیتواند بیهدف بوده باشد.بر همین اساس باید این سؤال را مطرح کرد، آیا واقعا ساخت فیلم و سریال در خصوص بنیانگذار مذهب شیعه وظیفه سینما و تلویزیون ایران نیست؟
حشاشین در مقابل تفکر شیعی در راستای بررسی تولیدات فیلمسازی و سریالسازی، باید گفت سریال حشاشین نیز که در ماه رمضان امسال پخش شد و تلاش کرده جنبش شیعه اسماعیلیه را همراستا با داعش به تصویر بکشد را هم باید در این رابطه ارزیابی کرد. اسماعیلیها نام خود را از اسماعیل بن جعفر، فرزند امام صادق(ع) گرفتهاند. آنها برخلاف شیعیان اثنیعشری، که امام موسی کاظم(ع) برادر کوچکتر اسماعیل را به عنوان امام پذیرفتهاند، معتقد بودند اسماعیل جانشین امام صادق(ع) بوده است. همین تفکر انحرافی حالا دستمایه جریانهای صهیونیستی شده تا از زبان کشورهای سکولار اسلامی فیلمی ساخته شود که تفکر شیعی را با داعش ساخته شده توسط غرب پیوند زنند و به جهانیان نشان دهند که تفکر داعشی همراستا با تفکر شیعی است و با تحریف تاریخ، کذبیات تفکری خود را جای حقیقت اندیشه شیعیان جا بزنند.
سینما حق دستکاری تاریخ را ندارد با بازخوانی انتقادات و واکنشهایی که امروزه از سوی منتقدان به چنین آثاری میشود، میتوان بهخوبی دریافت که جریانات صهیونیستی چگونه از دوقطبیسازی و پاککردن تاریخ بهره میبرند. بهطور مثال شاید فیلمنامهای با یک قصه اجتماعی و عاشقانه این امکان را برای فیلمساز فراهم کند تا دخل و تصرفی در موضوع ایجاد نماید اما فیلمساز طبیعتا حق دستکاری تاریخ و وقایع شناخته شده را ندارد، بهخصوص اگر درام به شخصیتی تاریخی بپردازد که در یک دوره زمانی خاص نقش فعالی داشته است؛ این نقدی است که وجیهه عبدالرحمن از بازیگران سینمای عرب بهتازگی بر سریال «حشاشین» مطرح کرده است. متاسفانه پدیده جعل تاریخ در درام تاریخی عرب و ترکیه بسیار وجود دارد، چراکه آنها فیلمنامهها را از بین رویدادهایی برمیگزینند که مواضع قهرمانانه را تقویت و افتخارات و پیشینیانشان را ستایش میکند و این قطعا به نفع درام نیست و وقتی این درام درخصوص به تصویر کشیدن شخصیتهای ارزشمند دینی جمع زیادی از مردم دنیا باشد، اشکال چنین رویکردی بیشتر نمود پیدا میکند.حتی برخی منتقدان شبکههای عربی نیز در مورد این سریال گفتهاند: این مجموعه نمایشی در ابتدا و انتها ماحصل خیال بوده که از تاریخ الهام گرفته شده است.
وقتی صهیون برای کوبیدن اسلام سیاسی دست بهکار میشود ساخت سریالهایی چون حشاشین از سوی جریان صهیونیستی که امروز در ضعیفترین جایگاه خود قرار دارد راهبری میشود تا با کوبیدن اسلام سیاسی در ایران، اخوانالمسلمین در مصر و حماس در فلسطین که بزرگترین دشمن آنها محسوب میشود و جریان مقاومت را در منطقه پدید آوردهاند به جریان تندروی ساخته شده توسط آمریکا داعش نسبت دهد که اسلامهراسی را در دنیا تقویت کند.
در جنگ روایتها چه کردیم؟ حالا در این جنگ روایتها، سینمای ایران شیعی برای روایت
صادق از زندگی پدر مکتب جعفری چه کرده است؟ گرچه تلویزیون ایران درخصوص صدر اسلام و حوادث کربلا تولیدات قابل دفاعی داشته و میتوان به مجموعههایی مانند مختارنامه، امام علی(ع)، معصومیت از دست رفته، ولایت عشق، تنهاترین سردار و... اشاره کرد که هرکدام دورهای از تاریخ اسلام را مورد بررسی قرار دادهاند اما در این بین، جای یک فیلم سینمایی یا سریال در شأن بنیانگذار مذهب شیعه، بهشدت احساس میشود.همانطور که بر همه روشن است، تاریخ تمدنی غرب بدون وجود آوردههای علمی مسلمانان قطعا به جایی نمیرسید یا دستکم این دستاوردهای دانشمندان و عالمان اسلام بود که کتابخانههای غرب را تا دورهای از تاریخ پر کرد.طبیعتا تمدن کنونی جهان، ازتلاش ملل گوناگون در طول تاریخ شکل گرفته است وسهم اسلام در پیدایش وتوسعه این تمدن، بیش ازدیگر تمدنها نباشد، کمتر نیست. پرسش اینجاست که آیا سینمای ایران ظرفیت ساخت فیلمی برای بیان این تاریخ را ندارد یا ما با فقر سینماگران دغدغهمند و شیعه مواجه هستیم؟
دوران سینمای سکولار گذشته است علوم و تمدن اسلامی از مسیرهای مختلفی به غرب منتقل شد که ترجمه کتب عربی به زبانهای اروپایی و تدریس و استفاده از کتب عربی که دانشمندان مسلمان آنها را در مراکز علمی نوشته یا ترجمه کرده بودند، بیشترین تاثیر را داشت. شاید این توضیحات برای اثبات اهمیت توجه به اقدامات اساسی امام صادق(ع) و جهاد علمی که او ایجاد کرد، کافی است تا متوجه باشیم که تا چه اندازه پرداخت به زندگی این دانشمند زمان، گردآورنده علوم اسلامی و سپس انتشار آن به سراسر دنیا و حتی تاثیرش بر شکلگیری غرب در سینما و تلویزیون اهمیت و جذابیت دارد. مردم ایران مخاطبانی مشتاق به تماشای آثار نمایشی با مضامین مذهبی و دینی هستند.در همین ماه رمضان گذشته واقعا روشن شد که دوران «تلویزیون، رسانهای با ماهیت سکولار است» گذشته و نهفقط تلویزیون که سینما نیز تشنه تولیداتی با مضامین ارزشمند است؛ چراکه مخاطب سینمای امروز نیز چنین خواستهای دارد و فیلمهای دفاعمقدس یا انقلابی همیشه در ایران پرفروش بودهاند.
جای خالی استکبارستیزی رئیس مکتب جعفری در سینما میتوانیم با یک روایت دقیق و جذاب سینمایی، حقانیت شیعه و تاثیراتی را که بر فرهنگ بشری گذاشته، ثابت کنیم و این بار ما بهعنوان شیعیان ۱۲امامی و باورمند به مهدویت بگوییم غرب چگونه غرب شد و حالا با فاصله از همان دستاوردها امروز به چه نقطهای از اضمحلال فرهنگی رسیده است؟! در حقیقت دوران زندگی امام صادق(ع) را از هر منظری که مورد توجه قرار دهیم، سرشار از قصهها و پیروزیهای علمی و فرهنگی است که موجب شکلگیری دوران طلایی اسلام شد و تمامی این دستاوردها قابلیت نمایشیشدن دارد؛ ضمن اینکه امروز که جهان علیه هر نوع استکبار برخاسته و آزادگان مسلمان و غیرمسلمان خواهان برچیدهشدن رژیم صهیونیست هستند، بهترین فرصت برای بیان وجوه استکبارستیزی رئیس مکتب جعفری است و سینما باید دستبهکار شود تا در این جنگ رسانهای از موثرترین و فراگیرترین رسانهها، یعنی فیلمسازی برای تولید محتواهایی متناسب با فرهنگ شیعی بهره برد و چه روایتی مهمتر و ضروریتر از روایت زندگی امام صادق(ع)؟! سینما قصه میخواهد، حادثه و قهرمان نیاز دارد و دوران امام صادق یکی از توفانیترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی متعددی را تجربه کرده، از جمله قیام خونخواهان امام حسین(ع) و از سوی دیگر در این دوره تاریخی شاهد برخورد مکاتب، ایدئولوژیها و تضاد افکار فلسفی و کلامی هستیم که ناشی از برخورد امت اسلامی با مردم کشورهای فتحشده با دنیای خارج است. در آخر اینکه به نظر روایت این دوران طلایی از اسلام شیعی در سینما کمی همت، دغدغه و اسلامشناسی میخواهد تا فیلمنامهنویسان و کارگردانان سینمای ایران دستبهکار شوند و مدیران سینمایی و صداوسیما را کنار خود ببینند و دست و دلبازانه برای فتح و پیروزی شیعیان، این بار نه مانند صدر اسلام با فدا کردن خون؛ بلکه با تخصیص بودجه کافی، بهرهمندی از فناوری و استفاده از افراد باسواد و آگاه، آثاری نمایشی تولید کنند و مرزهای فرهنگی و هنری را درنوردند.