جاده زز و ماهرو ناقوس مرگ مینوازد | بیمارانی که به بیمارستان نمیرسند
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۵۰۷۴۶
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، در عصری که انسان برای راحتی خود تکنولوژیهای بسیاری را به کار گرفته است، هنوز مردمی هستند که جنس دغدغهشان داشتن حداقلترین امکانات است تا بتوانند زنده بمانند. نداشتن «راه دسترسی مناسب» یکی از آرزوهای دیرینه اهالی ززوماهرو در شهرستان الیگودرز است چرا که سالانه به خاطر مشکلات جادهای و مسدود بودن راه و نرسیدن به مراکز درمانی چندین نفر را از دست میدهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخش ززوماهرو سه دهستان ززشرقی، زز غربی و ماهرو دارد که جمعیت زیادی را در خود جای داده است، جمعیتی که از فصل سرما و راهی که به رویشان بسته میشود دلهره دارند و بیم آن دارند که باز هم بیمارانشان به خاطر مسدودی راه روی دستشان بماند و جان دهند.
از آنجا که بخشی از جاده شول آباد (مرکز بخش زز و ماهرو) به الیگودرز به خاطر گردنه و برف گیر بودن همواره مسدود میشود راه ارتباطی بسیاری از مردم این منطقه قطع میشود و این درحالیست که مردم و حتی مسئولان تنها راهکار را احداث تنها یک کیلومتر تونل میدانند.
جاده زز و ماهرو استاندارد نیستیکی از اهالی منطقه زز و ماهرو در این باره گفت: جاده ززو ماهرو (شول آباد به الیگودرز) مشکلاتی دارد و چون استاندارد نیست و حدود شش سال از آسفالت آن میگذرد اکثر ماشینها به سختی از آن عبور میکنند. جاده مذکور نیاز به آسفالت مجدد دارد. با توجه به اینکه منطقه سردسیر است و از اوسط پاییز تا اردیبهشت ماه شاهد برف و یخبندان هستیم مسلما جاده از بین میرود بنابراین راهکار اصلی ایجاد یک تونل است. این جاده تقریبا به هزار متر تونل نیاز دارد تا مشکل اصلی آن حل و گرفتاریهای مردم برطرف شود.
فوت ۲ بیمار به دلیل نرسیدن به بیمارستانوی بیان کرد: به دلیل مشکلاتی این جاده دارد و بسته بودن مسیر اخیرا دو نفر به خاطر اینکه به موقع به بیمارستان منتقل نشدند جان خود را از دست دادند، یکی از آنها به خاطر حمله گراز و دیگری به خاطر حمله خرس دوام نیاورند و فوت کردند. پیش از این نیز یک نفر به دلیل مار گزیدگی و بسته بودن جاده نتوانست به موقع به بیمارستان برد و جان خود را از دست داد. روزهایی که هوا مساعد نیست و اورژانس هوایی نمیتواند پرواز کند چون جاده بسته میشود بیماران ناچاراند بمانند و بمیرند.
یکی دیگر از اهالی منطقه ززو ماهرو نیز بیان کرد: مشکل این جاده هیچ برطرف نمیشود هر موقع هم آسفالت میکنند به خاطر برف روبی خراب میشود چون در فصل زمستان این منطقه یخبندان است جزو احداث تونل هیچ راه دیگری ندارد. سالی شش الی هفت نفر از مردم این منطقه به خاطر مشکلات این جاده و گردنهای که در سرما و کولاک بسته میشود از بین میروند، شما به خاطر رضای خدا کمک کنید. چرا اینقدر بودجه خرج شهرها میشود ولی به این منطقه توجهی نمیشود. کسی به این جاده ززوماهرو رسیدگی نمیکند اگر تنها یک کیلومتر تونب زده شود راه مردم باز میشود و میتوانند تردد داشته باشند اکنون با این وضعیت زن باردار و بیماران دیگر وجود دارد که در صورت بسته بودن میسر نمیتوانند به بیمارستان برسند.
رئیس شورای شهر شول آباد در این باره گفت: جاده ززو ماهرو مشکلات زیادی دارد و با توجه به اینکه در فصل سرما و زمستان ریزشها زیاد است جاده بسته میشود. اگر در این جاده یک تونل ایجاد شود مردم از دست برف، کولاک و دردسرهای بعدی آن نجات پیدا میکنند، اگر تونل احداث شود مشکل جاده منطقه به طور کامل برطرف میشود و دیگری خبری از خطر و اتفاقات ناگوار نیست.
علی حسنی عنوان کرد: در این منطقه راه دسترسی کم است چون کوهستانی است اخیرا نیز به خاطر مشکلات جاده ای دو تلفات داشتیم. چون جادهها خراباند در فصل سرما راههای ارتباطی کلا قطع میشوند. شاهراه اصلی ما جاده الیگودرز به شول آباد است که آن هم در فصل زمستان و برف بسته میشود اگر فقط یک تونل بزنند مشکل حل میشود؛ جادههای روستایی نیز نیاز به آسفات و شن کوبی دارند.
نبود راه در مناطق صعبالعبور الیگودرزوی گفت: برخی روستاهای این منطقه چون صعب العبور اند با وجود جمعیت بالا اصلا جاده ندارند و در فصل تابستان نیز همین مشکلات جادهای را دارند. به خاطر اینکه راه اصلی این منطقه در زمستانها قطع نشود تونل باید ایجاد شود؛ اداره راهداری هنگام برف زحمت خود را میکشد و برای بازگشایی مسیر تلاش میکند اما تجهیزات جوابگوی حجم بالای برف نیست.
مهدی اداوی، معاون برنامهریزی و امور عمرانی فرمانداری الیگودرز نیز در این رابطه اظهار کرد: مسیر الیگودرز تا شهر شول آباد در مجموع ۹۰ کیلومتر است که از این ۹۰ کیلومتر ۵۰ کیلومتر آن کوهستانی است. از ۵۰ کیلومتری که کوهستانی است حدود ۱۵ کیلومتر گردنه گله بادوش است که چون گردنه برف گیری است همیشه در این گردنه مشکل داریم و اگر بتوانیم یک کیلومتر تونل ایجاد کنیم ۱۲ کیلومتر صعب العبور آن حذف میشود.
با توجه به سردسیر بودن بخش زز و ماهرو و بارشهای زیادی که در فصل سرد سال دارد و مردم همواره با قطعی راه مواجهند میطلبد که مسئولان برای رفع گرفتاری و مشکلات مردم این منطقه اقدام اساسی انجام دهند تا دیگر شاهد درد و رنج این مردم نباشیم.
کد خبر 571164 برچسبها استان لرستانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: استان لرستان بسته می شود زز و ماهرو شول آباد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۵۰۷۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرور یک تجاوز شیمیایی
واکنش عراق در حلبچه بیش از آنکه به قوای زمینی این کشور متکی باشد، به نیروی هوایی اتکا داشت. عراق با اطمینان از حمایتهای جهانی، روش دیگری را برای مقابله با ایران برگزید. بمباران وسیع شیمیایی مردم عراق در حلبچه، کشتاری دهشتناک که در نهایت شگفتی، در روزهای نخست پس از حادثه هیچگونه حس هم دردی و عواطف انسانی و تبلیغاتی جهان را برنینگیخت!
به گزارش ایسنا، استراتژی تعقیب متجاوز در جبهه شمالی بر این اساس طراحیشده بود که با پیشروی در شمال سلیمانیه، در منطقه عمومی ماووت، هدفهای پیشبینیشده تحقق یابد، لیکن بروز مشکلاتی در آن منطقه که عمدتاً ناشی از موانع طبیعی بود، طراحان نظامی را به این نتیجه رساند که محور حلبچه را جایگزین محور ماووت کنند.
با توجه به این نکته که تصرف حلبچه خود هدف مستقلی بود، ضمن اینکه گامی بهسوی مرکز استان نیز محسوب میشد؛ بر این اساس، عملیات حلبچه (والفجر ۱۰) با طراحی و فرماندهی سپاه پاسداران، در سه محور و در چهار مرحله (از تاریخ ۱۳۶۶/۱۲/۲۳) اجرا شد.
ابتدا با تلاش طاقتفرسای مهندسی، ارتفاعات سخت گذر، مناسب عبور شد، سپس عملیات آغاز گردید. در این عملیات رزمندگان موفق شدند با استفاده از غفلت دشمن، ارتفاعات مرزی را پست سر گذرانند و شهرهای بیاره، طویله، دوجیله، خرمال و حلبچه را تصرف کنند.
بهاینترتیب مقدمات تصرف سد دربندیخان و نیز انسداد جاده مهم سلیمانیه فراهم آمد. پیشبینی میشد که تصرف این منطقه وسیع، نیروهای احتیاط دور ارتش عراق را از جنوب راهی شمال کند و در این زمین، همچون زمین شلمچه و فاو، آسیب فراوانی به ارتش عراق وارد آید؛ لیکن سرفرماندهی ارتش عراق حاضر نشد برای بازپسگیری منطقه حلبچه، یگانهایی را که در جنوب آماده نگهداشته بود، وارد عملیات کند بلکه برای مقابله با رزمندگان، به سلاحهای کشتارجمعی متوسل شد و صرفاً یگانها و نیروهای منطقهای خود را وارد نبرد کرد که آنها نیز کاری از پیش نبردند.
بهعبارتدیگر، واکنش عراق در حلبچه بیش از آنکه به قوای زمینی این کشور متکی باشد، به نیروی هوایی اتکا داشت. عراق با اطمینان از حمایتهای جهانی، روش دیگری را برای مقابله با ایران برگزید. بمباران وسیع شیمیایی مردم عراق در حلبچه، کشتاری دهشتناک که در نهایت شگفتی، در روزهای نخست پس از حادثه هیچگونه حس هم دردی و عواطف انسانی و تبلیغاتی جهان را برنینگیخت!
در نیم روز ۱۳۶۶/۱۲/۲۶درحالیکه انبوه مردم حلبچه خانه و کاشانه خود را بهقصد ایران ترک میکردند، به دستور حکومت عراق، نیروی هوایی این کشور، مردم منطقه و خصوصاً روستای انب را هدف بمباران شیمیایی قرار داد که براثر آن حدود ۵۰۰۰ نفر کرد عراقی به شهادت رسیدند.
اسدالله احمدی؛ راوی نیروی زمینی سپاه که حدود یک ساعت پس از شروع بمبارانها به این منطقه آمده بود، مشاهدات خود را اینگونه نوشته است:
«بهاتفاق برادر علیرضا ایزدی؛ راوی قرارگاه فتح جهت مشاهده نتیجه بمباران، به منطقه مذکور رفتیم. شهر و جادههای منتهی به آن بمبارانشده و محل اصابت بمبها به قطر ۷، ۸ متر و به عمق حدود ۲ متر، حفرههایی ایجاد کرده بود.
مقدار زیادی البسه و لحاف و تشک و وسایل زندگی روی جاده ریخته بود. در نزدیکی یک خودرو نظامی عراقی که در حال سوختن بود، به جنازه ۴ نفر که ۲ نفرشان زن بودند و یک نفرشان پسر جوان حدود ۱۴، ۱۵ ساله و یک دختربچه ۶، ۷ ساله برخوردیم.
در سال ۱۹۸۸ م (۱۳۶۷ ش) آمریکاییها چشمان خود را بر روی حلبچه بستند زیرا صدام دشمن ایران بود. ولی او الآن دشمن خودشان است و آنها شهر من (حلبچه) را بهانه قرار دادهاند. احساس تلخ، گزنده و ناخوشایندی به ما دست داده است.
یکی از جنازهها متعلق به دختری بود که از سینه به بالای بدنش وجود نداشت. جنازه دیگر مربوط به یک زن، یک پسرک جوان و یک کودک بود که در حاشیه جاده افتاده بودند.
در این حال صدایی حواس بنده را متوجه جنازه نزدیک مان کرد. با دقت، ولی با شک و تردید خمشده و بار دیگر منتظر شنیدن صدایی شدم. بار دیگر صدایی ضعیف به گوشم رسید. متوجه شدم کودک زنده است. درصدد برآمدیم تا بهگونهای به او کمک کنیم. کودک به پهلو افتاده بود.
از موهای خرمایی و بلندش معلوم بود که دختر است، صورتش خونآلود و ترکشی به بینیاش اصابت و کاملاً نوک بینیاش را سوراخ کرده بود. قسمتی از موهای سر و آسفالت زیر سر دخترک خونی بود. کمی دقت کردم دیدم نفس میکشد و یک ترکش نسبتاً بزرگ نیز به ساق پای راستش اصابت کرده بود.
از فاصله ۱۰۰ متری متوجه شدیم که یک خودرو به ما نزدیک میشود. این خودرو ازجمله امکانات از صدها خودروی بهجامانده نیروهای عراقی بود که توسط یکی از برادران لشکر ۸ نجف به سمت ما آورده میشد تا احیاناً به عقب منتقل شود.
با علامت دست ما ایستاد. اتفاقاً آمبولانس بود. به راننده گفتیم احتمالاً بیمارستان شهر حلبچه فعال است. وی پذیرفت تا کودک را به حلبچه برساند. برادر ایزدی یک تشک ابری پیداکرده و به کف ماشین انداخت، سپس دخترک را در کف آمبولانس گذاشتیم، در این حال دخترک چشمش را باز کرد و دچار تهوع شد.
برادر ایزدی با پارچهای صورت او را پاک کرد. دخترک درحالیکه دو دستش را به حالت سپر مقابل سینه و صورت خود گرفته بود؛ با وحشت نگاهی کرد و کلمهای به زبان جاری کرد. با دست به حالت نوازش به وی اشاره کردیم که ناراحت نباشد و نترسد و با زبان نیز همین کلمات را تکرار کردیم.
مقداری زیر سر دخترک را درست کردیم و برادری که ماشین را آورده بود، پشت فرمان نشست و ماشین را به حرکت درآورد. بنده و برادر ایزدی بهاتفاق درحالیکه متأثر بودیم، از کنار جاده از داخل زراعتی که احتمالاً زراعت جو بود بهطرف تپه میرآوه که قرارگاه تاکتیکی نیروی زمینی و لشکر ۸ بود، حرکت کردیم.
دوگانگی در سیاست خارجی آمریکا
در بهار سال ۲۰۰۲ میلادی (۱۳۸۱ هجری شمسی)، درحالیکه واشنگتن برای جنگ با عراق آماده میشد، جورج دبیلو بوش؛ رئیسجمهور وقت آمریکا، آشکارا از عبارت: کسی که مردم خود را بمباران شیمیایی کرده برای صدام استفاده میکند و در واقع بهطور مستقیم به رویداد حلبچه اشاره میکند.
چند ماه بعد نیز یکی از بازماندگان بمباران شیمیایی حلبچه در گفتوگو با روزنامهنگاران درباره سیاست آمریکا گفت:
در سال ۱۹۸۸ م (۱۳۶۷ ش) آمریکاییها چشمان خود را بر روی حلبچه بستند زیرا صدام دشمن ایران بود. ولی او الآن دشمن خودشان است و آنها شهر من (حلبچه) را بهانه قرار دادهاند. احساس تلخ، گزنده و ناخوشایندی به ما دست داده است.
سخنان این شهروند عراقی، دیدگاه درستی بود که در آن زمان ارزش تعمق و بررسی داشت. در اوت ۲۰۰۲ م (مرداد ۱۳۸۱) نیز نیویورکتایمز در یکی از عنوانهای خبریاش نوشت: افسران آمریکایی میگویند بهرغم استفاده عراق از گاز شیمیایی، آمریکا همچنان در جنگ به این کشور کمک میکرد.
این مقاله همچنین با افشای یکی از برنامههای مخفی آمریکا نوشت: آمریکا در حالی در طرحریزیهای حساس به عراق کمک میکرد که نهادهای اطلاعاتی آمریکا میدانستند فرماندهان عراقی در جریان نبردهای سرنوشتساز جنگ ایران و عراق از جنگافزارهای شیمیایی استفاده خواهند کرد.
پاتریک تایلر؛ رئیس دفتر روزنامه تایمز در واشنگتن در این مقاله به گفتههای سرهنگ والتر پاتریک لانگ (از افسران ارشد سابق اطلاعات نظامی از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا) استناد میکند که بدون افشای جزئیات مسائل دارای طبقهبندی و در توجیه این اقدام گفته است:
جامعه اطلاعاتی آمریکا برای آنکه مطمئن شود عراق در جنگ شکست نخواهد خورد بهجز کمک به این کشور چاره دیگری نداشت.
منابع:
۱-جمعی از نویسندگان، اطلس جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ چهارم ۱۳۹۹، ص ۹۹
۲-ایزدی، یدالله، روزشمار جنگ ایران و عراق: عملیات والفجر ۱۰ (کتاب پنجاه و چهارم)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۲، صص ۱۹۵، ۱۹۶
۳-هیتلرمن، یوست ار، رابطه زهرآگین؛ آمریکا و عراق و بمباران شیمیایی حلبچه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۳۹۲، صص ۳۸۸، ۳۸۹
انتهای پیام