Web Analytics Made Easy - Statcounter

 مفهوم پارانویا عموماً با جنبه‌هایی مانند توهم تحت تعقیب قرار گرفتن، حسادت بی دلیل، خود بزرگ بینی شدید و بسیاری دیگر مرتبط است. البته که این مباحث برای تجربه کردن خوشایند نیستند و در حالی که این ویژگی‌ها را باید منفی و ناخوشایند دانست، فیلم‌های بی شماری هستند که در مورد این شرایط روانشناختی ساخته شده اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ایده پارانویا و توهم به فیلمساز اجازه می‌دهد تا با مفاهیمی مانند ترس، تردید، شک و بی اعتمادی دست و پنجه نرم کند که مکالمه‌های پیچیده، داستان‌های رازآلود و تصاویر خیره کننده را در پی خواهد داشت. پارانویا می‌تواند در داخل روابط، در درون خود، در سازمان‌ها یا حتی سیاست وجود داشته باشد.

با موضوعات و تم‌های متنوعی که پارانویا می‌تواند با آن‌ها در هم آمیخته شود، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما در مورد پارانویا و توهم توطئه آشنا کنیم.

۱- The Game (۱۹۹۷)

در حالی که به عنوان یکی از شاهکار‌های دیوید فینچر شناخته نمی‌شود، فیلم The Game یک فیلم به شدت سرگرم کننده است که تا پایان مخاطب را در تعلیق و در حال حدس زدن نگه می‌دارد. The Game داستان یک سرمایه گذار بانکی ثروتمند به نام نیکلاس ون اورتون با بازی مایکل داگلاس را روایت می‌کند که از برادرش (شان پن) یک هدیه رازآلود دریافت می‌کند.

هدیه او در واقع یک بازی است که وارد زندگی روزمره او می‌شود. در حالی که مرز بین واقعیت و بازی برای شخصیت اصلی داستان رفته رفته مبهم‌تر می‌شود، نیکلاس با کابوسی مواجه می‌شود که فرار از آن غیرممکن به نظر می‌رسد. یکی از مهم‌ترین فاکتور‌هایی که فیلم The Game را جذاب می‌سازد علاقه و درک فینچر نسبت به وسواس فکری و پارانویا است. در فیلم فینچر، هر شخصیت از دیدگاه شک و تردیدی به تصویر کشیده می‌شوند که تمامی مخاطبان فیلم آن را حس می‌کنند.

روش استفاده فینچر از تاریکی و سایه‌ها باعث ایجاد سردرگمی و تشکیک می‌شود که به شکلی ماهرانه اجرا شده و می‌توان آن را با مهارت‌های هیچکاک و ژاک تورنور در ایجاد تنش و تعلیق مقایسه کرد. در کنار تکنیک‌های فیلمسازی، فینچر خوب می‌داند که چطور با مخاطب خود بازی کند.

در سراسر فیلم مخاطب بار‌ها فکر می‌کند واقعیت ماجرا را می‌داند، اما وقتی او به اطمینان از ماجرا می‌رسد به یکباره همه تصورات او فرو می‌ریزد و با بدست آوردن پاسخ یک سوال، ۵۰ سوال دیگر از راه می‌رسند. شخصیت پردازی کاراکتر اورتون، اما چیزی است که مهم‌ترین عامل در تکان دهنده بودن فیلم به شمار می‌آید. ترومای گذشته، در کنار ترس و ماهیت انزواگرای اورتون نیاز او به کنترل را نشان می‌دهد و فینچر به شکلی هوشمندانه این موضوع را به تصویر می‌کشد.

۲- The Thing (۱۹۸۲)

اگر چه اکران اولیه آن در سال ۱۹۸۲ یک شکست تجاری بزرگ بود، اما ارزیابی مجدد The Thing نشان داد که این فیلم یک بررسی بی نقص و حیرت انگیز بی اعتمادی و پارانویا در انسان است. فیلم The Thing داستان گروهی از محققان آمریکایی در قطب جنوب را روایت می‌کند که یک انگل فرازمینی را کشف می‌کنند. در حالی که این گونه زیستی متخاصم شروع به نفوذ به گروه محققان می‌کند، وحشت بر آن‌ها حاکم شده و در می‌یابند که دیگر نمی‌توانند به یکدیگر اعتماد کنند.

کرت راسل در فیلم در نقش آر جی مک ریدی خلبان هلیکوپتر و شخصیت اصلی فیلم ظاهر می‌شود. این فیلم یکی از بهترین نمونه‌ها در نشان دادن قدرت فضا در فیلم است. در حالی که شخصیت‌های فیلم در ابتدا بسیار دوستانه و مهربان رفتار می‌کنند، همواره حسی از ترس و وحشت در فضا موج می‌زند و موسیقی فیلم نیز تکمیل کننده این حس است.

فضای وسیع و باز قطبی احساس انزوا و تاریکی را ایجاد می‌کند که همیشه حاضر است. تنهایی و وحشت با پرتنش شدن شرایط بدتر و بدتر می‌شود که بر سطح تعلیق فیلم می‌افزاید. موجود فضایی نیز خود یکی از عوامل پارانویا است، زیرا می‌تواند بدون نقص از حرکات میزبان تقلید کرده و مشخص نیست که این گونه زیستی توقف ناپذیر کی و چگونه خود را نشان می‌دهد.

آخر از همه فیلم کارپنتر را باید به خاطر هوشمندی اش ستود. دیدگاه فیلم به وحشت نهیلیستی که از بین رفتن اعتماد بین دوستان، جامعه و حتی اعتماد به بدن خود را نیز نشان می‌دهد نه تنها هوشمندانه بلکه بدون تاریخ مصرف است.

۳- Repulsion (۱۹۶۵)

اولین فیلم انگلیسی زبان رومن پولانسکی یکی از فیلم‌هایی است که باید دید، فیلمی که دیوانگی در کنار پارانویا را به تصویر می‌کشد. داستان فیلم Repulsion در مورد یک آرایشگر جوان به نام کارول و ترس او از مردان است. وقتی خواهر و هم خوانه ایش برای تعطیلات خانه را ترک کرده و او را تنها می‌گذارد، فوبیای کارول بیشتر آشکار شده و هوشیاری و سلامت روانی او را تهدید می‌کند. تاکتیک‌هایی که در این فیلم به کار گرفته شده آن را به یک سفر واقعی و پرآشوب در ذهن یک بیمار روانی تبدیل می‌کند.

چه حرکات دوربین باشد و چه موسیقی متنی پر از صدا‌های ناخوشایند، ضربان قلب و تیک‌های صوتی، مخاطب همواره حس فشار و دویوانگی درون کارول را حس می‌کند. علاوه بر این ها، تصاویر سمبولیک دیوانگی کارول نیز بسیار خلاقانه و موثر طراحی شده اند.

شکاف رو به بازتر شدن دیوار خانه به خوبی روح و روان رو به نابودی کارول را به تصویر کشیده و غذای در حال فساد نیز تمثیلی از فاسد شده مداوم ذهن شخصیت اصلی فیلم است. حتی پس از پایان نیز فیلم Repulsion همچنان مخاطب را درمانده و مبهوت نگه می‌دارد. Repulsion نقبی عمیق در ترس یک زن است که به بهترین شکل ممکن مخاطب را در حیرت و ابهام فرو می‌برد.

۴- The Conversation (۱۹۷۴)

The Conversation که فیلمی تقریباً بی نقص است یکی از گزینه‌هایی است که نه تنها علاقمندان به ژانر تریلر بلکه تمام دوستداران صنعت سینما باید در فهرست تماشای خود قرار دهند. هری کال با بازی جین هکمن نقش یک کارشناس تجسس را بازی می‌کند که استخدام شده تا مکالمات یک زوج جوان را استراق سمع کند.

کال که از نتایج فاجعه بار ماموریت قبلی خود در رنج است از دادن نوار‌های ضبط شده به کسی که او را اجیر کرده خودداری نموده و سعی دارد بفهمد چرا زوج مذکور در خطر قرار دارند. لازم به ذکر است که بازی جین هکمن در نقش هری کال را باید بهترین نقش آفرینی این مرد افسانه‌ای هالیوود دانست.

در حالی که داستان و افشاگری‌های آن بسیار قوی ارائه می‌شوند، فیلم بیشتر شبیه مطالعه یک شخصیت است؛ بررسی ترومای کال از ماموریت قبلی اش که به فاجعه ختم شده و همچنین بی اعتمادی که نه تنها به انسانیت بلکه به دنیای خود نیز دارد.

تنها باری که کال احساس آرامش کرده و گارد بی اعتمادیش را پایین می‌گیرد زمانی است که است به تنهایی در آپارتمانش ساکسوفون می‌نوازد و این تصویر بسیار هولناک است. با بازی خیره کننده هکمن و نویسندگی و کارگردانی بی نقص فرانسیس فورد کوپولا، کال را باید یکی از موثرترین و تراژیک‌ترین شخصیت‌های تاریخ سینما دانست.

نکته مهم دیگر در فیلم، استفاده کوپولا از روایت فیلم برای نشان دادن خطرات و تهدید‌های تکنولوژی برای سلامت انسان و جامعه است. The Conversation از لحاظ فرهنگی و تاریخی فیلم بسیار مهمی است که به بی نقص‌ترین و موثرترین شکل ممکن، قدرت عمیق سینما را نشان می‌دهد.

 

۵- Parallax View (۱۹۷۴)

تهیه کردن فهرستی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما بدون نام بردن از فیلم آلن جی پاکولا کامل نخواهد بود. به عنوان دومین فیلم در سه گانه «پارانویا»‌ی پاکولا، The Parallax View داستان یک گزارشگر سیاسی به نام جو فریدی با بازی وارن بیتی را روایت می‌کند که بعد از ترور یک سناتور، به این باور می‌رسد که شاید یک کمپانی رازآلود در این ماجرا دست داشته باشد.

هر چه فریدی بیشتر در مورد ماجرا تحقیق می‌کند، کسانی که با او هم عقیده اند بیشتر و بیشتر از بین می‌روند، از جمله رییس خود او. در نهایت فریدی یک توطئه را کشف می‌کند و باید کمپانی پارالکس را از قتل یک هدف دیگر باز دارد. این فیلم که از The Conversation متفاوت است، بیشتر بر روی پیچش‌های داستانی تاکید دارد تا بررسی شخصیت.

اما این بدان معنا نیست که فریدی یک شخصیت تک بعدی است. بیتی شخصیتی بامزه داشته و گاه دیالوگ‌های نغز و لطیفه وار به زبان می‌آورد. همچنین در شخصیت او جذابیت و اعتمادی وجود دارد که متفاوت از آن بیتی است که همیشه مخاطبان از آن لذت می‌بردند. فیلم Parallax View به بررسی توطئه‌های سیاسی و پارانویا به سبکی می‌پردازد که تنها از آلن جی پاکولا بر می‌آید.

۶- Hour of the Wolf (۱۹۶۸)

با یک رویکرد هنرمندانه، فیلم Hour of the Wolf ساخته اینگمار برگمان به شکلی منحصربفرد به بررسی موضوعات پارانویا و دیوانگی می‌پردازد. داستان فیلم در مورد مفقود شدن یک نقاش به نام یوهان بورگ با بازی مکس فون سیدو است که در جزیره‌ای همراه با همسرش زندگی کرده و قبل از مفقود شدنش از توهم و بی خوابی رنج می‌برد.

بعد از تماشای این فیلم، به وضوح می‌بینید که Hour of the Wolf فیلمی نیست که برای سرگرم کردن مخاطب ساخته شده باشد، زیرا برای رسیدن به این هدف، بیش از حد شخصی ساخته شده است. فیلم برگمان به تعلیق بی اعتمادی و ناباوری نیاز دارد که تنها می‌تواند برای مخاطبان معدودی قابل درک و جذاب باشد.

Hour of the Wolf بیشتر نگران وارد کردن ایده‌هایی انتزاعی به زندگی است. واقعیت هر چه که باشد، برگمان در این فیلم خود را نگران پاسخی واقعی به ماهیت شرایط ذهنی و روانی شخصیت اول فیلم نمی‌کند. چیزی که فیلم Hour of the Wolf را جذاب می‌سازد توانایی آن در تفسیر است تا ساختار.

۷- Jacob’s Ladder (۱۹۹۰)

همانطور که در یکی از جملات ماندگار در مورد فیلم Jacob’s Ladder می‌آید: «ترسناک‌ترین چیز در مورد کابوس جیکوب سینگر این است که او خواب نمی‌بیند». بعد از بازگشت به خانه از جنگ ویتنام، جیکوب سینگر با بازی تیم رابینز، نمی‌تواند سلامت عقلانی خود را حفظ کند.

در داستان فیلم به خاطر اینکه بیش از حد اطلاعات به مخاطب داده نشود، کمتر توضیح داده می‌شود. به همین دلیل Jacob’s Ladder فیلمی است که بهتر است با کمترین میزان اطلاعات به تماشای آن نشست. اول از همه باید تیم رابینز را به خاطر بازی خود در این فیلم ستود.

در کنار بازی‌هایی قوی از الیزابت پنیا و دنی آیلو، رابینز به شکلی ویژه استعداد‌های بازیگری خود را به نمایش می‌گذارد. بازی رابینز در نقش جیکوب به عنوان یک مرد عادی چیزی است که باعث می‌شود مخاطب با او ارتباط برقرار کند.

رابینز چنان نقشی انسانی و واقعی در قالب شخصیت جیکوب دارد که درد و عدم اطمینان او در مورد چیز‌های هولناکی که می‌بیند، برای مخاطب تکان دهنده است. در کنار بازی رابینز، این کارگردانی آدرین لین و سناریو بروس جوئل روبین است که یک بنیان گیج کننده را با یک هدف خاص در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

تصویرسازی پارانویا داستان فیلم را به پیش برده و نمی‌گذارد فیلم احساس جان کندن و تقلا برای رسیدن به پایان داشته باشد. سرگذشت پرآشوب سینگر و تصاویر ارائه شده عجیب و غریب جلوه نمی‌کنند و این نکته بسیار متفاوت فیلم لین است. تماشای فیلم Jacob’s Ladder به شدت دشوار است، زیرا احساس غم، درد و درماندگی را با ذره‌ای از امید که به سرعت رنگ می‌بازد به تصویر می‌کشد.

۸- Dr. Strangelove or: How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb (۱۹۶۴)

فیلم Dr. Strangelove or: How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb (۱۹۶۴) که نیازی به معرفی ندارد یکی از بهترین هجویه‌ها بر پارانویا در تاریخ سینماست. در شاهکار استنلی کوبریک، جک ریپر که ژنرال نیروی هوایی ایالات متحده است دیوانه شده و قصد دارد بمب افکن‌های خود را برای نابودی اتحاد جماهیر شوروی به کار گیرد.

اکنون رییس جمهور و مقامات ارشد ارتش و نیروی هوایی باید ژنرال دیوانه خود را از شروع پایان دنیا باز دارند. برخلاف بسیاری از فیلم‌های این فهرست که نگاهی جدی به مقوله پارانویا دارند، فیلم کوبریک از دیدگاه کمدی نگاهی متفاوت به این موضوع دارد.

بازیگران و تیم سازنده به رهبری کوبریک به شکلی موثر و همراه با طنز، احساسی شدن بیش از حد، وطن پرستی نابجا و تثبیت ترس و بی اعتمادی غیرمنطقی که در دوران جنگ سرد وجود داشت را به نقد می‌کشند.

انتخاب یک سکانس محبوب از این فیلم نمادین کار دشواری است، فیلمی که هنر طنز هجوآمیز را به خوبی به نمایش می‌گذارد. Dr. Strangelove فیلمی است که خوب می‌داند چگونه در مورد پارانویا، با لبخندی روی صورت و چشمکی هوشمندانه به مخاطب، صحبت کند.

۹- The Manchurian Candidate (۱۹۶۲)

شاید هیچ فیلمی در تاریخ سینما در ژانر تریلر سیاسی بهتر از The Manchurian Candidate نباشد. این فیلم که داستان آن در آستانه پایان جنگ کره رخ می‌دهد، داستان گروهی از سربازان آمریکایی را روایت می‌کند که توسط کمونیست‌های دستگیر شده و شستشوی مغزی داده شده اند.

بعد از جنگ، گروهبان ریموند شاو در نگاه دسته اش به چشم یک قهرمان تجلیل می‌شود. اما فرمانده او، سروان بنت مارکو، با کابوس‌های هولناکی روبرو شده و همراه با یکی از سربازانش به یک کشف هولناک می‌رسند. نبوغ این فیلم را باید در کارکرد موثر چند لایه بودن آن دانست.

فیلم The Manchurian Candidate می‌تواند یک کمدی سیاه باشد، یک تریلر نئونوآر، یک فیلم ترسناک، یک ملودرام و بسیاری دیگر. این فیلم به یک ژانر خاص محدود نبوده و تم‌ها و رویکرد‌های مختلفی را به نمایش می‌گذارد که تا به امروز نیز مربوط و قابل درک هستند. این فیلم به خوبی توطئه و پستی در سیاست را به نمایش می‌گذارد. The Manchurian Candidate فیلمی شجاعانه است که از عناصر ترسناک، حال بهم زن، سوررئال و شیطانی برای ایجاد یک سفر پر از تنش که فراموش کردن آن ساده نیست، استفاده می‌کند.

۱۰- Pi (۱۹۹۸)

با توجه به این که وسواس فکری یکی از بنیان‌های پارانویا به شمار می‌آید، جای تعجب ندارد که فیلم Pi جای خاص خود را در این فهرست داشته باشد. فیلم Pi داستان یک ریاضیدان منزوی به نام مکس را روایت می‌کند که فکر می‌کند همه چیز را می‌توان در قالب و بر حسب اعداد و ارقام درک کرد و به همین دلیل به دنبال عدد کلیدی است که الگو‌های جهانی موجود در طبیعت را کشف می‌کند.

شان گولت در نقش مردی خستگی ناپذیر، به شکلی ترسناک مصمم و بدون آرامش در راه علم بازی خارق العاده و بسیار قوی از خود انجام می‌دهد. او چهره مجسم این باور است که وقتی فردی به دنبال چیزی می‌گردد که ممکن است واقعی باشد، هر چه به آن چیز نزدیک‌تر شود دیوانه‌تر خواهد شد. Pi به عنوان اولین تجربه کارگردانی دارن آرونوفسکی نیز قابل توجه است.

حتی با یک بودجه ناچیز نیز آرونوفسکی از ترفند‌های هوشمندانه برای تاکید بر تم پرتنشِ وسواس فکری استفاده می‌کند. کیفیتی فوق العاده در تصاویر دقیق فیلم وجود داشته و انتخاب تصاویر سیاه و سفید احساس ناآرامی و تنش موجود در داستان و شخصیت مکس را افزایش می‌دهد.

اگر چه Pi نسبت به فیلم‌های بعدی آرونوفسکی فیلمی کوچک به شمار می‌آید، اما او توانسته بازی بی نقصی از بازیگر اصلی فیلم گرفته و تصویری واضح از وسواس فکری فلج کننده را به تصویر بکشد که برای مخاطب بسیار جذاب است.

منبع: روزیاتو

منبع: پارسینه

کلیدواژه: پارانویا تاریخ سینما پارانویا تاریخ سینما فیلم های برتر پارسی خبر سبک زندگی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۵۷۱۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مهدی نصیری و توهم اتحاد

روزنامه سازندگی نوشت: مهدی نصیری، چپ سابقاً انقلابی و سوپر منتقد جمهوری اسلامی که از درون ایران سیاست‌های حکومت را با تندترین ادبیات نقد و به ساختارها حمله می‌کرد طی روزهای گذشته بدون هیچ مشکلی از ایران خارج شد و به اتفاق همسرش برای یک سفر سه ماهه و دیدن فرزند خود به کانادا رفت.    او در اولین فرصت نیز در گفت‌وگویی با تلویزیون بی‌بی‌سی در اقدامی شاذ و عجیب خواستار آن شد که اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاج‌زاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوری‌خواهی می‌توانند متحد شوند.   نصیری از مهندس میرحسین موسوی، مصطفی تاج‌زاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به ‌عنوان افراد اصلاح‌طلبی نام برد که می‌توانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنت‌طلبان چاره‌اندیشی کنند.   پیش از بررسی این پیشنهاد عجیب و غیرمعمول باید پرسید که مهدی نصیری کیست و از چه جایگاهی چنین نسخه‌ای می‌پیچد؟ او اصلاح‌طلب است؟ خیر. آزادی‌خواه است؟ چنین چیزی در کارنامه‌ او به‌خصوص در سال‌هایی که مدیرمسئول روزنامه کیهان بود، دیده نمی‌شود. چه آنکه مقالات تند‌وتیز و افشای نیمه‌ پنهان روشنفکران، سیاستمداران و هنرمندان در دوره او در کیهان راه‌اندازی شد تا با تندروی‌های بسیار پنجه بر صورت این افراد بکشد.   هنوز فراموش نشده زمانی که او در غوغای جوانی سیر می‌کرد، چگونه مهندس بازرگان که دو برابر سن او در امر سیاسی کار کرده بود را تمسخر می‌کرد و وی را تخفیف می‌داد. با این حال مهدی نصیری در سال‌های اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنت‌طلب تغییر داد و با راه‌اندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را می‌شناختند، حیرت‌انگیز بود.   کسانی که کیهان اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 را می‌خواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریش‌هایش خرده گرفت و او را از دایره حزب‌الله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغه‌ای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.   اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بی‌آنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیف‌تر از آنچه نصیری می‌نوشت، بازداشت و دادگاهی می‌شدند. حال وی بی‌هیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی، رضا پهلوی را شاهزاده می‌خواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی می‌نشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن می‌گوید و خواهان یک اتحاد نامقدس می‌شود.   آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سال‌ها در حصر است، سخن می‌گویید؟   شما آیا نماینده جمهوری‌خواهان ایرانی هستید و سخنگوی آنها شده‌اید؟ تاج‌زاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمی‌ماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنت‌طلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟   فردی که شما او را شاهزاده می‌خوانی، حتی نتوانست یک جمع پنج نفره را برای چند ماه دور هم نگهدارد؟ از کدام اپوزیسیون سخن می‌گویید؟ همان اپوزیسیون خائنی که کمر به تجزیه ایران و نابودی مردم بسته و هر روزه برای روسای جمهوری آمریکا و کشورهای دیگر نامه فدایت شوم می‌نویسد که تحریم‌های اقتصادی علیه مردم را بیشتر کنند؟   فرض محال که محال نیست اما آیا با این اتحاد نامیمون، ایران آباد می‌شود و در مدار توسعه قرار می‌گیرد؟ آیا مشکلات حل می‌شود؟ بی‌تردید شما با خیال خامی که دارید، کشور را به دامن یک خونریزی تمام عیار و جنگ داخلی سوق می‌دهید بدون اینکه دستاوردش توسعه و آبادانی ایران باشد.   مردم ایران به گواه تاریخ، همیشه از افراطیون لطمه دیدند. افراطیون چه در جایگاه چپ و چه از منظر راست با ناعقلانی‌گرایی سیاسی، بیشترین ضربات را بر پیکر این کشور زده‌اند.   شما نیز اکنون در همان جایگاه نشسته‌اید و به دلیل اینکه دو دوره در حیات سیاسی جمهوری اسلامی به شدت ذیل رادیکالیسم فعالیت کرده‌اید، می‌توان به قطعیت گفت، پیشنهاد غیرمنطقی شما ناممکن است. زیرا بین جمهوری‌خواهان و سلطنت‌طلبان، دریایی از اختلاف تاریخی و نظری وجود دارد که نمی‌توان به سادگی از آن‌ها چشم پوشید کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: انتقاد تند ابطحی از مهدی نصیری: پوست خربزه زیر پایت انداخته اند

دیگر خبرها

  • تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئه‌ها
  • تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئه‌‌ها
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • مهدی نصیری و توهم اتحاد
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
  • بالاتر از فرگوسن، مورینیو و کلوپ؛ رکورد تاریخی گواردیولا در لیگ برتر انگلیس!
  • عرضه ۳ اثر از سوره مهر یزد در نمایشگاه کتاب
  • بازخوانی کارنامه 8 تیم برتر جام حذفی؛ 3 قهرمان در کنار 5 مدعی
  • «فلسطین و توطئه صهیونیستی انگلیسی» به کتابفروشی‌ها آمد
  • پناه عجیب اریک تن هاخ به تاریخ؛ وقتی تیم‌سازی مفهومش را از دست می‌دهد