آیت اخلاق و حکمت
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۷۴۷۱۲
به گزارش خبرنگار مهر، امروز سالروز رحلت عالم متفکر آیتالله محمدصادق (محیالدین) حائری شیرازی است.
محمدصادق (محیالدین) حائری شیرازی دومین پسر آیتالله آقا شیخ عبدالحسین حائری در دوازدهم بهمن ۱۳۱۵ شمسی (ذی الحجة الحرام ۱۳۵۵ قمری) در شیراز متولد شد.
خانوادهاش به علم و تقوا آراسته و در شهر به زهد و اخلاص مشهور بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیت الله شیخ عبدالحسین پدر آیت الله حائری شیرازی، تنها فرزند عالم و فاضل شیخ محمد طاهر در شهر مقدس کربلا به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۹ شمسی در شیراز درگذشت و در جوار بقعه حضرت شاه چراغ (علیه السلام) آرمید. او از شاگردان آیت الله آقا سید اسماعیل صدر کاظمینی (۱۳۳۸ قمری) بود و با آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی (۱۳۳۸ قمری) ارتباط داشت.
شیخ عبدالحسین در حوزه کربلا تحصیلاتش را به پایان برد و قبل از سی سالگی به مرتبه اجتهاد رسید. وی با حکم میرزای شیرازی به شیراز مهاجرت کرد و تا آخرین روزهای حیاتش، به تدریس و تربیت طلاّب علوم دینی و ارشاد مردم پرداخت.
شیخ عبدالحسین از عالمان مبارز خطه فارس بود و زمانی که رضا خان به قدرت رسید، مهر خود را شکست تا زیر نامهها، قباله جات و اوراق مالیات حاکم ظالم و اعوان او را تأیید و امضا نکند.
او در اخلاق زبانزد بود. جز در موارد ضروری سخن نمیگفت. به تهذیب و تزکیه اهتمام داشت و از محبّان و ارادتمندان مخلص اهل بیت (علیهم السلام) بود و اجدادش با چند واسطه به مقدّس اردبیلی (۹۹۳ قمری) نسب میرسانند.
مادر مؤمن مرحوم آیت الله حائری شیرازی در دوران منع حجاب نزدیک به ۲۵ سال در خانه نشست و تا سقوط پهلوی اوّل و پس از آن از خانه خارج نشد.
کودکی و نوجوانی
مرحوم آیت الله حائری شیرازی دوران کودکی و نوجوانی خود را این چنین توصیف میکرد:
«در خردسالی مادرم با صدای محزون و سوزناک برایم لالایی میگفت و من بعدها آن عبارات و جملات را برای خواهران کوچکترم می خواندم… آن لحن خوش آهنگ مادر، همراه با حرکت ملایم نَنُوی پارچهای آویخته که دو سر آن را در گوشههای اتاق بسته بودند، فضایی روحنواز و اولین مرحله از رشد و تربیت ما بود… من بعدها در کتاب «قانون» ابوعلی سینا خواندم که این نوع موسیقی لهو نیست و مشروع است و این اساس ایجاد ذوق و تمایل به شعر و حفظ اشعار در من گردید…
پدرم در کودکی و ساعات نخستین اول هر ماه قبل از غذا به ما تربت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) میداد تا کام ما به یُمن این خاک پاک مطهّر شود و دل و جان ما و نیز خلق و خوی و عشق و شوری حسینی داشته باشیم… مادر و بستگان که در خانه ما گرد هم میآمدند با گفتن قصّه های شیرین ما را سرگرم میکردند. وقتی شش، هفت ساله شدم پدرم شبها بیشتر برای من قصه میگفت. از قصههای حضرت آدم (علیه السلام) شروع میکرد و همین طور جلو میآمد. گاهی خودش هم تحت تأثیر قصّه واقع میشد و اشک میریخت. در ماه مبارک رمضان هم هر روز یک جز قرآن را با فرزندان میخواند و موقع تفسیر آیات قرآن هم اشک از چشمانش جاری می شد».
تحصیلات
محمدصادق تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه در مدارس دولتی شیراز با موفقیت گذراند و در سال تحصیلی ۳۵-۱۳۳۴ شمسی دیپلم ریاضی گرفت. وی از خاطرات خوش آن روزها چنین یاد میکرد:
«وقتی به مدرسه دولتی رفتم و توانستم چیزی بخوانم دو چیز به عنوان سرگرمی در خانه برایم مطرح بود، یکی مشاعره با همسالان و بزرگترها و دیگری مطالعه کتاب… من از میان کتابهای مختلف به نوشتههای داستانی و تاریخی بیشتر علاقه داشتم… دوره هفت جلدی ناسخ التواریخ را در خانه داشتیم مطالعه میکردم… بعد از شهریور ۱۳۲۰ که در کشور فضایی آزاد برای مطبوعات و نشریات و اظهار نظر صاحبان قلم و بیان پیش آمد، نویسندگان بسیاری آرا و اندیشههای خود را در قالب داستانهای کوتاه و بلند به صورت کتاب و یا در نشریات منتشر ساخته و خوانندگان را متوجّه مسائل و مجذوب آثار خود نمودند، غالب داستانهایی که در مجله تهران مصوّر، ایران باستان و… چندین سال به طور مرتب چاپ میشد، میخواندم و خیلی تحت تأثیر قرار میگرفتم.... در سالهای بعد از بلوغ تا بیست سالگی به مطالب جنگی علاقه مند شدم، البتّه به مسائل علمی هم گرایش داشتم. از میان آثار علمی من به نوشتههای موریس مترلینگ فرانسوی علاقه مند شدم. کتاب «زنبور عسل» او را به دلیل ارزانی خریدم و خواندم… آثار او بدون این که نامی از خدا ببرد ما را به یاد خدا میانداخت»
وی پیرامون معلّمان و استادان تأثیرگذار خود میگفت:
«آقا سید احمد اثنیعشری از معلّمان ما پدرش عالم و مادرش خانم سید علی «دختر آقا» سرپرست خانمهای مبلّغ و از زنان یگانه شهر بود. او چندین سال پشت سر هم معلم قرآن و شرعیّات ما بود. کلاس او، کلاس انس و الفت بود. مبارزه با استبداد را در ذهن ما پایه گذاری نمود و روشهای مبارزه با استکبار پهلوی را همراه با رویدادهای زندگی خودش برای ما تعریف میکرد که خیلی سازنده بود. به او معتقد بودیم و او ما را نسبت به دین خوشبین میکرد. بعدها که من امام جمعه شیراز شدم در تلویزیون خم شدم و دست او را به نشانه ادب و قدرشناسی بوسیدم… در دوره دبیرستان هم آقای عباس فر غیر از کلاس، یک روز هم درس آزاد داشت که بچههای علاقه مند شرکت میکردند. این کلاس اختیاری بود ولی بیشتر از کلاس اجباری تأثیر گذار بود… یکی دیگر از معلّمان خوب ما آقای میرزا حبیب مشکسار و دیگری آقای اقلیدس مدیر ما بود که هر چند وقت یک بار همه را جمع میکرد و خودش در ایوان مدرسه میایستاد و ما را به نظافت، مطالعه درس و رفتار خوب با والدین سفارش مینمود… در همین دوران دبیرستان بود که با استادم آقای حاج محمداسماعیل دولابی (۱۴۲۳ قمری) که به شیراز آمده بود، آشنا شدم. آقای دولابی برای من برنامههای زیاد میگذاشت و وقت زیادی صرف من کرد و مرا همراه خودش به دامان طبیعت میبرد و با من صحبت میکرد. توجّه او به من و همنشینی من با او برای بنده خیلی تأثیرگذار بود و زبان تمثیل گویی را از ایشان آموختم… او بر من حقّ حیات دارد»
تحصیلات حوزوی
آقا محمد صادق پس از ناامیدی از ورود به دانشگاه و انتخاب شغلی دیگر به زادگاهش برگشت و تصمیم گرفت دروس حوزوی را بخواند. وی بدون تشویق کسی، تحصیلات حوزوی را در سال ۱۳۵۵ شمسی در شیراز آغاز نمود.
این جوان با استعداد دروس مقدّمات را نزد پدر و سطح را در مدارس منصوریه، سید علاالدین حسین، آقا بابا خان نزد استادانی دلسوز همچون آیت الله آقا شیخ محمدعلی موحد و سطح عالی و تقریرات اصول میرزای قمی را از محضر آیت الله شیخ بهاالدین محلاتی (۱۴۰۱ قمری) فراگرفت.
او با شوقی وصف ناپذیر و با روزی ده ساعت درس دوره سطح را ظرف سه سال به پایان برد و در سال ۱۳۳۹ شمسی با تشویق استادش آیت الله محلاتی و برادر بزرگش آیت الله آقا صدرالدین حائری (۱۴۲۵ قمری) برای ادامه تحصیل به قم هجرت کرد.
او در مدرسه حجتیه حجره گرفت و برای شرکت در دروس خارج، متون فقه و اصول سطح عالی را نزد آیات شیخ حسینعلی منتظری و شیخ لطف الله صافی گلپایگانی امتحان داد و پس از قبولی، نام خود را در دفاتر شهریه مراجع عظام وقت ثبت و تحصیل دروس دوره خارج فقه و اصول را آغاز نمود. آقای حائری در درس خارج فقه آیت الله بروجردی (۱۳۸۰ قمری) که در آن وقت مباحث باب قضا را تدریس میکرد، حاضر شد و حدود ۶ ماه از محضر ایشان استفاده برد. پس از ارتحال ایشان در دروس خارج فقه و اصول آیات عظام حضرات آقایان سید محمد محقق داماد (۱۳۸۸ قمری)، امام خمینی (۱۴۰۹ قمری)، شیخ محمدعلی اراکی (۱۴۱۵ قمری) و میرزا هاشم آملی (۱۴۱۳ قمری) حاضر شد و به اندوختههای علمی خود افزود.
آیت الله حائری از این دوران چنین یاد میکرد:
«من وقتی طلبه بودم، باز هم کتاب نمیخریدم و نگه نمیداشتم. در دوران طلبگی در قم، مرتب به کتابخانه مسجد اعظم میرفتم. اولین مشتری آنها و آخرین نفری که از آنجا بیرون میرفت من بودم. روزی سه نوبت به کتابخانه میرفتم و مطالعه میکردم، اما کتاب نگه نمیداشتم چون کتاب نداشتم حافظهام قوی شد و توانستم خیلی از مطالب و چیزهای دیگر را به خاطر بسپارم تا جایی که توانستم بالای شصت سالگی قصاید سید حیدر حمیری و قصاید اول و دوم معلّقات سبع را حفظ نمایم و به طور روان از اول به آخر و بالعکس بخوانم. مطالعات من در ایام تحصیلی پیرامون فقه و اصول بود و نوعاً کتابهایی را که مراجع و استادانم در تدریس به آن نظر داشتند، از پیش مطالعه میکردم و هرگاه خسته میشدم با مطالعه کتابهای دوست داشتنی و مورد علاقهام مثل «روضات الجنّات» را که در شرح حال علما و بزرگان دین است رفع خستگی مینمودم»
آقای حائری زمانی که در قم به تحصیلات حوزوی اشتغال داشت، نسبت به حضور در درس و بحث بسیار جدّی بود. او علاوه بر مطالعه متون درسی و جنبی، پیرامون تاریخ ملل مختلف سرگذشتها، مسائل اقتصادی، کشاورزی، جامعه شناسی و تربیت و… هم مطالعه میکرد. به ادبیات فارسی به ویژه متون کهن ادبی همچون گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ علاقه زیاد داشت و چون با سه زبان عربی، انگلیسی و ترکی آشنایی کامل داشت، کتب یا نوشتههای مورد پسندش را که به این زبانها بود مطالعه و بررسی مینمود.
تدریس
آیت الله حائری از سال ۱۳۴۲ شمسی به بعد حدود ده سال در مسجد شمشیرگرهای شیراز جلساتی برای جوانان دورههای متوسطه و دانشجو تشکیل داد. در این جلسات هفتگی که در مناسبتهای مختلف به طور سیّار در منازل و به صورت ثابت در مسجد یاد شده برگزار میشد، بحثهایی پیرامون مسائل اعتقادی، اخلاقی و سیاسی مطرح میکرد. او محور جوانان انقلابی و تحصیل کردههای متدیّن و روشنفکر بود و همه جلساتش مجلس درس و آموزش دینی و اجتماعی برای شرکت کنندگان محسوب میشد و آنچنان بین او و جوانان همراهی و همدلی ایجاد شده بود که گاه در ساعات فراغت با آنان فوتبال بازی میکرد.
از سال ۱۳۵۰ شمسی که به طور متناوب بین قم و شیراز رفت و آمد داشت و بیشتر اوقات را در قم به سر میبرد، دروس اعتقادی، مباحث جامعه شناسی و مسائل تربیتی به ویژه نهجالبلاغه را تدریس کرد.
محل تدریس وی مدرسه حقّانی (منتظریه، مکتب توحید (خواهران)، و مدرسه رضویه بود و طلاّب و پژوهشگران این سه مرکز آموزشی بعدها از اساتید و محقّقان حوزه شدند و غالب آنان در بدنه نظام جمهوری اسلامی و قوای سهگانه به خدمت مشغولند.
ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در دانشکدههای مختلف دانشگاهها، مراکز علمی و اجتماعات فرهنگی و نشستهایی که از سوی گروههای مذهبی روشنفکر تشکیل میگردید، به سخنرانی و ارائه برنامههای آموزشی پرداخت. آیت الله حائری در تدریس از مثال و نمونههای محسوس در طبیعت استفاده میکرد و مخاطب او از هر قشری که بودند از آموزههای وی بهره مند میشدند.
مبارزات
آیت الله حائری قبل از نیمه خرداد ۱۳۴۲ از طریق اعلامیهها و سخنرانیهای امام خمینی با ایشان آشنا شده بود. او پس از تبعید امام به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ مبارزات آشکار خود را علیه رژیم پهلوی و عوامل استکبار جهانی آمریکا، انگلیس و صهیونیسم آغاز کرد.
وی طی جلسات گوناگونی که برای اقشار مختلف به ویژه جوانان برگزار مینمود، مردم را با مسائل سیاسی روز، نقشههای شوم استعمار، امام خمینی و افکار وی آشنا میکرد و به ترویج و تثبیت رهبری و مرجعیّت ایشان همّت میگماشت. وی تا سال ۱۳۵۱ شمسی فعالیتهای یاد شده را بدون مانع و مزاحمی ادامه داد.
در تیرماه همان سال مزدوران رژیم به جلسات آیت الله حائری مشکوک گردیدند و برای وی و شرکت کنندگان محدودیتهایی فراهم آوردند. برخی از افراد را دستگیر، بازداشت و شکنجه کردند و جلسات ایشان را به تدریج به تعطیلی کشاندند.
آیت الله حائری از آن به بعد چند بار بازداشت، زندانی و تبعید شد. در این دوران از مراکز فعالیتهای انقلابی مسجد شمشیرگرها و از محورهای مبارزات در مرکز استان فارس، شیراز ایشان بود. بیشتر جوانان و مردمی که قبل و بعد از پیروزی انقلاب در تظاهرات، سنگرهای حفظ نظام، دفاع مقدّس شرکت داشتند و هم اکنون در سمتهای مختلف اجرایی و… به خدمت اشتغال دارند، از تربیت شدگان آیت الله حائری میباشند.
در سال ۱۳۴۵ شمسی مأموران رژیم و ساواکیها به منزل برادر بزرگ آیت الله حائری، مرحوم آیت الله آقا صدرالدین حائری حمله بردند و پس از بازرسی نوارهای سخنرانی امام خمینی پیرامون کاپیتولاسیون را ضبط و ایشان را زندانی کردند.
آیت الله حائری میگوید:
«ضبط صوتی که ما به وسیله آن نوارهای امام را گوش میکردیم از نوع ضبط صوتهای گراندیک و نوارهای حلقوی بزرگ بود. ما صدای امام را روی نوارهای کاست ضبط کرده بودیم تا راحت در دسترس مردم و علاقه مندان قرار گیرد. در حملهای که به خانه اخوی شد، نوارها را بردند ولی ضبط صوت را که در معرض دید آنان بود گذاشتند و نبردند»
آیت الله حائری شیرازی در بهار سال ۱۳۵۱ به مدت شش ماه به شهر فومن تبعید گردید و در منزل همشیره آیت الله بهجت، اتاق کوچکی گرفت و این دوران را با همسر و فرزندانش و صاحب خانه گذرانید. ایشان میگوید:
«من در مدتی که در فومن تبعید بودم، زبان گیلکی را یاد گرفتم و توانستم یکی از جوانان آن شهر را با افکار و اندیشههای خود آشنا کنم. این جوان با استعداد و خوش فکر که نامش آقای کامران زاده است به عنوان قهرمان ایجاد اشتغال در سطح استاد گیلان مطرح میباشد. بعد از تبعید از آنجا به قم رفتم و مدتها ساواک در جست و جوی من بود که کجا هستم. خدا ما را از یک سو حساب شده تحت فشار قرار میداد و از سویی دست ما را میگرفت تا از درون پوچ نشویم. یک بار که مرا به شکنجه گاه بردند، دستهایم را از پشت بستند و به آن دستبند قپانی زدند. کیسهای از شن را هم به آن آویختند و مرا روی یک پا نگاه داشتند و شکمم را نیشگون گرفتند. من در این حال گفتم: خدایا تو میبینی! وقتی مأمور شکنجه آقای رضوانی که با عدهای مرا تماشا میکرد این جمله را شنید، پرسید چه گفتی؟ من آن جمله را تکرار کردم. او همراهانش را از شکنجه گاه بیرون کرد و شلاقی را که در دست داشت، به گوشهای پرت و خود را روی مبلی که در آنجا بود انداخت و با سرافکندگی گفت: تف بر این نانی که ما میخوریم! سپس دستبند را باز کرد و از من عذر خواست. از آن به بعد از مریدان من شد و از آن پس هرگاه دستگیر و زندانی میشدم، به من توجّه داشت. شخصی به نام دکتر میرفخرایی بود که در سیلی زدن مهارت داشت. او چنان سیلی به گوشم زد که تا کنون ناراحتی دارم و گوشم سنگین است. برخی اوقات هنگام بازجویی یکی از فرزندانم را با خود میبردم»
در سنگر انقلاب
آیت الله حائری پس از پیروزی انقلاب اقدامات و فعالیتهای متعددی انجام داد. وی ضمن ادامه دادن به جلسات قبل از پیروزی انقلاب، در ماههای نخست که لانه جاسوسی (سفارت آمریکا در ایران) در تهران به تصرف دانشجویان پیرو خط امام درآمد، در جمع آنان حاضر شد و به تغذیه فکری و معنوی آنان مبادرت ورزید.
در نخستین دوره تشکیل مجلس شورای اسلامی (۱۳۵۹ شمسی) از سوی مردم شیراز انتخاب گردید و به عنوان رئیس کمیسیون اصل ۹۰ به انجام وظایف قانونی پرداخت.
پس از شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب (سومین شهید محراب) در ۲۰ آذر ۱۳۶۰ طی حکمی از سوی امام خمینی به عنوان امام جمعه و پس از آن نماینده ولی فقیه در استان فارس انتخاب شد.
او در سنگر عبادی سیاسی نماز جمعه با بیان گرم و شیرین خود به نقل مطالب نو و متناسب همت گماشت. آیت الله حائری با استقرار خود در شیراز، تلاشهای همه جانبه ای را در حوزههای دینی و فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی سامان داد و طرحهای مفیدی را برای جذب جوانان و فعّال کردن ستادهای برگزاری نماز جمعه در استان و استانهای مجاور و جنوب کشور ارائه نمود.
او در دورههای اوّل، دوم و چهارم مجلس خبرگان رهبری از سوی مردم استان فارس به این مجلس راه یافت و در کمیسیونهای تحقیق و ۱۰۷ و ۱۰۹ فعالیت کرد.
آیت الله حائری شیرازی در دورههای مختلف به خصوص پس از استعفا از امامت جمعه شیراز و بازگشت به قم، از اساتید اخلاق در حوزه علمیه قم به شمار میرفت.جلسات درس اخلاق وی با اقبال خوبی در میان طلاب میشد.
آیت الله حائری شیرازی، سالهای پایانی عمر خود را در قم گذراند و در ۲۹ آذر ۱۳۹۶ شمسی پس طی کردن یک دوره بیماری در شهر مقدس قم دار فانی را وداع گفت. آیت الله شبیری زنجانی بر پیکر مطهر ایشان نماز خواند و در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.
کد خبر 5098976منبع: مهر
کلیدواژه: آیت الله حائری شیرازی شیراز حوزه علمیه امام خمینی ره قم درس اخلاق علما و روحانیون فعالیت های قرآنی رادیو معارف قرآن ویروس کرونا رایزنی فرهنگی فلسطین اخلاق سازمان اوقاف و امور خیریه قاسم سلیمانی حرم امام حسین سازمان تبلیغات اسلامی استان تهران وبینار مهدویت کاظم صدیقی آیت الله حائری شیرازی پیروزی انقلاب شیخ عبدالحسین آیت الله آقا امام خمینی فقه و اصول علاقه مند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۷۴۷۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دستور ساواک برای بازرسی از عروس امام
فرزند آیتالله مرتضی حائری یزدی (و نوه مؤسس حوزه علمیه قم)، عروس امام خمینی(ره) و همسر آیتالله سید مصطفی خمینی که همراه پدرش در تبعید بود و در تبعید شهید شد؛ هر کدام این نسبتهای خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت نظر و مراقبت ساواک باشد.
به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ معصومه حائری یزدی که روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در بقعه شیخ فضلالله به خاک سپرده شد.
محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضلالله نوری در سالهای دور محل ملاقات امام خمینی(ره) و آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آنجا با هم گفتوگو میکردند.[1]
ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازهای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.
یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲) ، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان میدهد.
طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامهای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام میگیرد:
«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶/۶/۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.
رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»
اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور میدهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیتالله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: ۴۶/۶/۱۹
گزارش
درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی)
محترماً به عرض میرساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.
با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر میبرد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسائلش توسط بانوئی بازرسی بدنی هم انجام شود.»
در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت میکند:
« سازمان اطلاعات و امنیت کشور
از اداره کل سوم
به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)
درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی
بازگشت ۹۱۱/۷۸۶۹-۴۶/۶/۱۸
عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.
مدیرکل اداره سوم. مقدم۴۶/۷/۱»
رفتوبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سالهای بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوههای ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.
در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵/۴/۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوههایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل میکرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمیشوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی میکنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت میرود.
نظریه شنبه - نظری ندارد.
نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد.
نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید میباشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم میگردد.
نظریه سهشنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»
چند ماه پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی
گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»
سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:
«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کردهاند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم میروند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را میکند اما چون اعتراض کردهاند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.
نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق میرفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا میشناسد و مطالبی را که میگوید صحت دارد.
نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.
نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»
انتهای پیام