Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-27@22:26:41 GMT

از سربازی تا فرماندهی

تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۸۹۹۲۵

از سربازی تا فرماندهی

ایسنا/همدان امروز می خواهم مردی را به شما معرفی کنم که از سال های نوجوانی اش، فعالیت در عرصه جهاد و خدمت رسانی به همنوعانش را آغاز کرده و اکنون در سن ۵۲ سالگی در لباس سفید مدافعان سلامت، این راه را ادامه می دهد.

 اگر از حضور او در جبهه های دفاع مقدس به عنوان امدادگر بگذریم، به ۱۸ سال خدمت داوطلبانه اش به عنوان پزشک در جمعیت هلال احمر می رسیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

لباسی که نقش هلال روی آن، حس امنیت و آرامش را برای مصیبت دیدگان ایجاد می کند و مردان و زنانی که با پوشیدن این لباس، خالصانه و داوطلبانه به یاری مصیبت دیدگان می شتابند. 

دکتر کریم میرزایی در ۱۶ سالگی و بعد از اتمام امتحانات مدرسه که شرط پدرش برای حضور در جبهه بوده است، به عنوان نیروی بسیجی داوطلب به مناطق جنگی اعزام و از همان ابتدا به علت مهارت اندکی که در زمینه تزریقات و پانسمان داشته، در قالب امدادگر شروع به خدمت رسانی می کند، او یکی از بهترین خاطراتش در دوران جنگ را با خبرنگار ایسنا در میان می گذارد: در کمینه ۱ جزیره مجنون دو مجروح مانده بودند که نیاز به کمک داشتند و فرمانده گروهان از من خواست تا با قایق به سمت آنها حرکت کرده و پس از پانسمان جراحاتشان آنها را به عقب برگردانم، آن موقع کلاه های آهنی بود که همه را روی سنگرها ردیف می کردیم، یکی از بچه ها، یکی از همان کلاه آهنی ها را از روی سنگر برداشت و گذاشتش روی سر من. داخل کلاه پر از خاک بود و همین که آن را روی سرم گذاشت تمام سر و صورتم پر از خاک شد. خلاصه با بچه ها روبوسی کردم و توی قایق نشستم.

میرزایی ادامه می دهد: پس از طی مسافتی با قایق به کمینه ۳ رسیدیم و آنجا پیاده شدم، باید چند کیلومتری را پیاده می رفتم تا به کمینه ۲ برسم. تعدادی از رزمنده ها آنجا بودند که فرمانده شان با دیدن من گفت «مسیری که می خواهی بروی زیر آتش دشمن است به ویژه این وقت روز!» اما وقتی اصرارم برای رفتن را دید گفت «لاقل ناهار را با ما بخور و بعد برو». ناهار را با آنها خوردم. از طرفی چون روز قبل به علت اصابت خمپاره به سقف سنگر پرتاب شده و از ناحیه کمر آسیب دیده بودم، حمل یک اسلحه و کوله پشتی سنگینی که پر از وسایل امدادی بود، برایم مشکل ساز شده بود.

اگر همزمان هر چهار نفرمان شهید شویم، روحیه اهالی روستا تضعیف می شود.

او با بیان اینکه فرمانده خواست یکی از نیروهای زبده اش مرا در پیمودن این مسیر همراهی کند، می گوید: تصورم از نیروی زبده با دیدن پسر نحیف و لاغر اندامی که فرمانده اش به عنوان نیروی زبده از او نام می برد، بهم ریخت. پسری که هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ جسته از من کوچکتر بود اما بعد از همراهی با او فهمیدم فرمانده اش بیراه نگفته است. یکی از دوستانش به سمت ما آمد، معلوم بود رابطه دوستانه و عمیقی با یکدیگر دارند. پس از آن که متوجه شد نمی تواند ما را از رفتن منصرف کند، دو قرآن کوچک جیبی به ما داد و راهیمان کرد. قرآن ها را در جیبمان گذاشتیم و به راه افتادیم.

میرزایی به آتش شدید دشمن اشاره و خاطرنشان می کند: سینه خیز در کانال جلو می رفتیم، از طرفی هم کوله پشتی سنگین سینه خیز رفتن را برایم سخت تر کرده بود. بلند شدیم و شروع کردیم به دویدن. دشمن هم همین طور روی سر ما آتش می ریخت تا اینکه به کمینه ۱ رسیدیم. داخل گودال چند مجروح روی هم افتاده بودند. آرام و با احتیاط سُر خوردیم به داخل گودال. هفت نفر در گودال بودند که همه شهید شده بودند. پسری که همراهم بود شروع کرد به گریه کردن. دو نفر از آن شهیدان از دوستان صمیمی اش بودند. او را آرام کردم و مجبور شدیم دست خالی به عقب برگردیم. وقتی عقب رسیدیم بچه ها از اینکه با آن حجم آتش دشمن، بدون خوردن حتی یک ترکش، سالم برگشته بودیم، تعجب کردند اما من ایمان دارم که همان قرآن های جیبی ما را حفظ کرد.

او بعد از آن متوجه می شود پسر نوجوانی که او را تا کمینه ۱ همراهی کرده است و دو رفیق صمیمی اش را در آن گودال تنها گذاشته، در واقع با آنها هم ولایتی بوده که با یکی دیگر از دوستانش یعنی همان که قرآن جیبی به ما داد، راهی جبهه می شوند و از همان ابتدا برنامه ریزی می کنند که در چهار گروهان مختلف به دفاع بپردازند چراکه اگر شهید شدند همه با هم شهید نشوند و با برگشتن پیکرهایشان، روحیه اهالی روستا تضعیف نشود.

این چهار نوجوان ۱۴، ۱۵ ساله با چنین تفکری می جنگیدند که علاوه بر شهادت، به حفظ روحیه مردمشان هم می اندیشیدند. از نظر میرزایی حضور این نوجوانان با چنین تفکری در جبهه ها، فرماندهانی با بالاترین درجه های نظامی را هم شکست خواهد داد.

داوطلبان فعال در هلال احمر همان رزمندگان بسیجی هشت سال دفاع مقدس هستند

او هیچ تفاوتی در لباس سفید پزشکی با لباس هلال احمر نمی بیند و به خبرنگار ایسنا از خدمت ۱۸ ساله خود در بخش درمان و طبابت جمعیت هلال احمر می گوید: مشوقم برای عضویت در این سازمان مردم نهاد، داوطلبانی بودند که بدون هیچ مزد و چشم داشتی خالصانه به مردم خدمت رسانی می کردند. در بسیاری از مأموریت ها به چشم دیدم مردمی را که چگونه قدردان کمک نیروهای هلال احمر بودند و اعتماد مردم آسیب دیده به نیروهای هلال احمر همیشه سبب آرامش خاطر ما شده است.

میرزایی به روزی که برای ویزیت رایگان به مناطق محروم استان کرمانشاه اعزام شده، اشاره و بیان می کند: آن روز به خانه پیرزنی رفتیم که خود زمین گیر بود و نمی توانست برای ویزیت به محل استقرار تیم پزشکی مراجعه کند، کل زندگی اش در یک اتاق ۲۵ متری خلاصه شده بود، با وجود وضعیت جسمی نامناسبی که داشت و قادر به راه رفتن نبود برای ما چای آماده کرد و اصرار داشت قبل از شروع طبابت اول چای را بخورید. مناعت طبع بالای این پیرزن به بسیاری از ما درس زندگی می آموزد، زنی که با وجود سختی شرایط زندگی، تمام چیزی که دارد را پیشکش مهمانانش می کند و خدمت رسانی به چنین افراد بزرگی مایه افتخارم است که همه را به برکت لباس هلال احمر و در سایه این سازمان مردم نهاد دارم.

او داوطلبان فعال در سازمان هلال احمر را رزمنده های داوطلب جبهه های جنگ تحمیلی می داند که حالا در لباسی دیگر همان راه را می پیمایند و ادامه می دهد: در جریان  وقوع سیل در بسیاری از استان های ایران و آواره شدن صدها نفر از مردم عزیز و شریف مان، ما نیز مانند بسیاری از افراد جامعه کوله های خود را برداشته و به مناطق سیل زده اعزام شدیم. در جریان همین اعزام برای کمک رسانی به یکی از روستاهای سیل زده، راهی منطقه شدیم. به آنجا که رسیدیم کودکانی در گوشه و کنار دیوارهای خشتی و آجری که بخش های بسیاری از آن ریزش کرده بود، نظاره گر زیر آب رفتن سال ها تلاش پدران و مادرانشان بودند و آبی که سال ها برای زمین های کشاورزی و دام هایشان آبادانی آورده بود، حالا خانه هایشان را آوار و دام هایشان را با خود برده بود.

میرزایی اضافه می کند: نخستین اولویت ما نشاندن لبخند بر لبان این کودکان سیل زده بود که ترس و نگرانی در چهره های معصوم شان، مظلومیت آنها را دوچندان می کرد. ما در تیم امدادی خود تعدادی اسباب بازی از جمله شیپور داشتیم که یکی یکی آنها را بین بچه ها تقسیم کردیم. ابتدا با حیرت به شیپورها خیره شده بودند که یکی از نیروهای هلال احمر شیپور را روی دهانش گذاشت و شروع کرد به شیپور زدن! پس از او یک به یک، شیپورها شروع به نواختن کردند و صدای قهقهه این کودکان در صدای شیپورها گم شد. الان هم که به عکس های آن موقع ها نگاه می کنم اشک شوق می ریزم. اینکه نیروهای هلال احمر امید را برای آن کودکان که حتی وعده ای غذا برای خوردن نداشتند، نواختند و ذوق و خوشحالی آن کودکان مرا هنوز هم پس از گذشت سال ها، به وجد می آورد.

این نیروی داوطلب جمعیت هلال احمر که در بسیاری از مأموریت ها همسرش نیز او را همراهی می کرده، ارزشمندی فعالیت در این سازمان را خدمت داوطلبانه می داند، خدمتی که چون برای خداست قطعاً موفق خواهد بود و خواهش او از دولت و دیگر سازمان ها  داشتن نگاهی ویژه به این جمعیت است که در مواقع بحران به عنوان نخستین سازمان در خط مقدم حضور یافته و چادر خود را برپا می کنند.

برگزاری مجازی آخرین یلدای قرن تنها خواسته فرمانده ای در لباس مدافع سلامت

و اما حالا میرزایی که بیش از ۱۰ سال است، در سمت رئیس بیمارستان مهر ملایر به خدمت رسانی مشغول است و با شروع اپیدمی کرونا، دوباره پس از سال ها لباس رزم به تن کرده و به همراه دیگر همرزمانش، حماسه ای دیگر آفریده است و این بار در لباس فرماندهی که به گفته خودش همان لباس سربازی است، ارائه خدمت می کند.

او که اعمال محدودیت های اخیر را گامی مؤثر در کاهش تعداد بیماران بستری بیمارستان ها می داند، از دغدغه و نگرانی این روزهای کادر درمانی می گوید: خوشبختانه پس از اعمال محدودیت ها بیماران بستری ما به طور چشمگیری کاهش یافت و به جایی رسیدیم که در حال حاضر تخت خالی در بخش ICU داریم بخشی که تا قبل از این بیماران بسیاری پشت خط داشت اما اگر مردم دورهمی های خود در شب یلدا را حذف نکنند، دوباره به شرایط قبل بازمی گردیم با این تفاوت که هر چه بگذرد به علت بار سنگینی که بر دوش کادردرمان می افتد، وضعیت هم برای کادردرمان و هم برای خود مردم و به ویژه مادربزرگ ها و پدربزرگ ها سخت تر خواهد شد و خواهش عاجزانه ما از مردم این است که با برگزاری آخرین یلدای قرن به صورت مجازی، ضامن سلامتی خود و خانواده هایشان باشند تا با قطع زنجیره انتقال این بیماری، بتوانیم به شرایط عادی بازگردیم.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی شهرستانها کروناویروس همه باهم علیه کرونا دفاع مقدس یلدای مجازی شب یلدا بيمارستان شهيد هلال احمر امدادگر نیروهای هلال احمر خدمت رسانی سال ها بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۸۹۹۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نجات ۱۸ نفر از سیل در روستای شادکام بافق

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز یزد، مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان یزد گفت: در ساعت ۱۹ شب گذشته با دریافت خبری مبنی بر گیرافتادن ۱۸ نفر در سیل روستای شادکام، دو تیم امدادی سیلاب و کوهستان هلال احمر شهرستان بافق با ۳ خودرو امدادی به منطقه اعزام شدندو با استفاده از تجهیزات کارگاه این افراد را نجات و به مکان امن انتقال دادند.
عشقی افزود: همچنین قبل از این حادثه ساعت ۱۶ دیروز تیم‌های امدادی به روستای قطرم بافق اعزام و پس از رهاسازی چندین خودرو گرفتار در سیل و خارج نمودن افراد از منازل متاثر از رودخانه‌ها تا پاسی از شب تلاش و خدمات رسانی کردند.

دیگر خبرها

  • امدادرسانی به ۵۱۱ نفر در سیل خراسان جنوبی
  • نجات کودک ۲ ساله غرق‌شده در رودخانه
  • کودک ۲ ساله غرق‌شده در رودخانه مهاباد نجات یافت
  • سیل به مزار امامزاده سیدعلی (ع) رسید / تخلیه آبگرفتگی صحن مزار
  • لحظات حساس از نجات نوزاد ۳ روزه توسط اپراتور هلال احمر قم
  • لحظات حساس از نجات نوزاد ٣ روزه توسط اپراتور هلال احمر قم + فیلم
  • نجات ۱۸ نفر از سیل در روستای شادکام بافق در استان یزد
  • جسد مرد ۶۰ ساله طارمی پیدا شد
  • نجات ۱۸ نفر از سیل در روستای شادکام بافق
  • نجات جان نوزاد توسط اپراتور هلال‌ احمر + فیلم | نوزاد دو روزه نفس نمی‌کشید!