تاریخ مرموز کلیسای جامع سنت باسیل مسکو + تصاویر
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۹۱۰۷۸
بعد از تکمیل شدن کلیسای جامع سنت باسیل در اواسط قرن شانزدهم میلادی، افسانه ای در مورد این کلیسای ارتدوکس بسیار زیبا و رنگارنگ که در قلب شهر مسکو قرار دارد شکل گرفت. کلیسای سنت باسیل در آن دوران بلندترین ساختمان شهر بود و این مهم به لطف دانش بنایی جدیدی که از ایتالیا وارد شده بود و استفاده از آجرهای جدید میسر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با این وجود منشأ این سازه باشکوه هنوز هم در ابهام قرار دارد. نزدیک به ۵ قرن بعد، هویت این معماران هنوز قابل تایید نیست اگر چه عمده مردم بر این باورند که این کلیسا توسط دو معمار به نام های بارمان و پوستنیک یاکوفلف طراحی شده است. برخی تاریخ نگاران نیز بر این باورند که این دو نام مربوط به یک شخص بوده و بارما در واقع لقب پوستنیک یاکوفلف بوده است. ویلیام برامفیلد، تاریخ نگار معماری روسیه و نویسنده کتاب اخیر Journeys through the Russian Empire در این باره گفته است: «بسیار غیرمنتظره است که برخی از اساسی ترین واقعیات در واقع قابل تایید نیستند».
به دلیل نبود اسناد قابل اعتماد، تاریخ نگارانی مانند برامفیلد سعی در پیدا کردن نشانه ها و سرنخ هایی در مورد منشأ این کلیسا دارند. برامفیلد در ادمه تصریح می کند: «در تاریخ معماری روسیه بسیاری اوقات با مشکل مواجه می شویم، حتی در مورد تاریخی به نزدیکی قرن هجدهم میلادی. آتش سوزی ها، حمله ها، حوادث طبیعی زیادی رخ داده و مسکو نیز در سال ۱۸۱۲ در جریان حمله ناپلئون در آتش سوخت. اغلب اوقات اسنادی در این مورد وجود ندارد». امروزه کلیسای سنت باسیل مسکو که با نام کلیسای جامع پوکروفسکی شناخته می شود ترکیبی از چند کلیسای کوچک با آجرهای قرمز رنگ است که در اطراف یک کلیسای بزرگ تر جمع شده اند. هر کلیسای کوچک دارای یک گنبد رنگی بسیار زیبا به رنگ های آبی، سبز، قرمز و زرد است.
کلیسای سنت باسیل در سراسر جهان بیشتر به خاطر ظاهر شبیه افسانه های خود شناخته می شود و سالانه بیش از ۴۰۰,۰۰۰ گردشگر را به خود می بیند که باعث شده این کلیسا به یک نماد فرهنگی بزرگ در روسیه و شهر مسکو تبدیل شود. این شاهکار معماری که در میدان سرخ شهر مسکو واقع شده در طول قرن های گذشته شاهد تغییراتی گسترده همراه با افزایش مساحت و بازسازی بوده و حتی تغییر رنگ را نیز تجربه کرده است. این کلیسا در ابتدا کلیسای سه گانه نامیده می شد، بنایی که در سال ۱۵۸۳ سوزانده و ویران شد اما در دهه بعد بازسازی گردید.
تاریخ نگاران در مورد ظاهر این کلیسا قبل از آتش سوزی مطمئن نیستند اما بر اساس توصیفات نوشته شده در آن زمان از کلیسای سنت باسیل و همچنین حکاکی های قرن هفدهم، می دانند که گنبدهای مشهور پیازی این بنا بعدها به آن اضافه شده اند. کلسیای سنت باسیل همچنین در معرض برخی درگیری ها و تغییرات سیاسی بوده است. این بنای مشهور در سال ۱۷۳۷ یک بار دیگر دچار آتش سوزی شد، در سال ۱۸۱۲ نیز توسط ناپلئون بوناپارت تقریباً منفجر شد و در دوران ژوزف استالین نیز در معرض تخریب کامل قرار داشت.
نمایش قدرتچیزی که در مورد ساختار کلیسای سنت باسیل می دانیم این است که در سلا ۱۵۵۵ میلادی، ایوان چهارم دستور ساخت کلیسا به عنوان نمایشی از قدرت نظامی روسیه و جشن پیروزی این کشور بر خاندان کازان در نبردهای یک دهه ای روسیه و کازان صادر کرده است. برامفیلد در این باره نیز چنین اظهارنظر می کند: «این کلیسا یک معنای بسیار واضح سیاسی داشت و قدرت ایوان مخوف به عنوان شاهزاده روسیه را نشان می داد، مردی که بعدها به عنوان اولین تزار روسیه شناخته شد». کلیسای سنت باسیل تا زمان به قدرت رسیدن پسر ایوان، فیودور، لقب کنونی خود را نیافت، زمانی که وی کلیسایی ساخته و آن را به سنت واسیلی یا همان باسیل مقدس تقدیم کرد.
باسیل مقدس مردی در ظاهر نادان بود که ایوان مخوف او را می شناخت و گمان می رفت قدرت پیشگویی آینده را دارد، از جمله پیشگویی آتش سوزی بزرگی که در سال ۱۵۴۷ در شهر مسکو رخ داد و همچنین به قدرت رسیدن فیودور. کلیسای کوچک سنت باسیل که آخرین کلیسا در مجموعه کلیساهای امروزی بود به یاد این مرد و روی مقبره او ساخته شد. این کلیسا به معروف ترین کلیسای این مجموعه تبدیل شده و از سراسر روسیه، مردم کاتولیک برای شفا گرفتن و دعا کردن به آن می آمدند. معماران این کلیسا بدون شک از قدرت و مهارت معماری ایتالیایی در این سازه استفاده کردند، ایتالیایی هایی که به خاطر سازه های آجری غول پیکر و زمخت و بسیار بلند خود مانند گنبد آجری قرمز رنگ کلیسای فلورانس شناخته می شدند.
بین سال های ۱۴۷۵ تا ۱۵۱۰، معماران ایتالیایی کاخ کرملین و دو کلیسای بزرگ دیگر در روسیه را نیز بازسازی کرده و تکنیک های خلاقانه و ابداعی دوره رنسانسی خود را به این شکل به این کشور آوردند. دانش آن ها در زمینه تکنولوژی ساخت سقف های شیب دار خیمه ای بسیار نوین و پیشرفته بود که نمونه آن را می توان در کلیسای مرکزی مجموعه کلیساهای سنت باسیل دید. معماران سازنده این بنا دسته ای از کلیساهای کوچک را در قالبی بسیار متوازن کنار هم قرار دادند در حالی که هر کدام خانه محرابی متعلق به یک قدیس دارای ارتباط با قدرت ایوان مخوف بود. برامفیلد در این باره می گوید: «آن ها [معماران روسی] تکنولوژی ایتالیایی ها را برداشته و شیوه ساخت این سازه های عمودی بلند را یاد گرفته و اهمیت سیاسی و سلسله ای به آن ها بخشیدند.
کلیسای تجلی عیسی مسیح در کیژی
قبه های رنگارنگاگر چه کنبدهای پیازی به نماد معماری روسی تبدیل شد اما به گفته برامفیلد تقریباً هیچ کسی در مورد ورود این تکنیک به معماری تزاری مطمئن نیست. این امکان وجود دارد که کلیسای جامع سنت باسیل اولین سازه در منطقه بوده که این سبک از معماری را به کار گرفته است. برامفیلد در این باره نیز چنین اظهارنظر می کند: «در یک دوره، این ایده از ذهن روس ها گذشت و کشیش ها گنبدها را با این قبه های پیازی در سراسر روسیه جایگزین کردند». این قبه های جدید در طول قرن ها همچنان مشهور و پرطرفدار ماندند، از کلیساهای دوگانه چوبی قرن هجدهم در جزیره کیژی تا بنای سنت پترزبورگ در قرن نوزدهم، همان کلیسای منجی در خون، تا کلیسای عید تجلی که در سال ۲۰۰۸ در استار سیتی ساخته شد.
به گفته برامفیلد، بر اساس برخی تئوری ها، معماران کلیسای جامع سنت باسیل سبک قبه های امپراطوری عثمانی را با کمی تغییر و با سمبلیک کردن پیروزی بر پادشاهی کازان که یک دولت ترک تاتاری بود به کار گرفتند. برخی دیگر نیز معتقدند که در این طراحی از گنبد کلیسای مقبره مقدس در اورشلیم الهام گرفته اند. برامفیلد می گوید : «روسی ها در این دوره شروع به دیدن قلمور خود به عنوان یک سرزمین مقدس جدید کردند». در آن دوران، اورشلیم نیز همانند قسطنطنیه (استانبول کنونی) تحت حکومت حاکمان عثمانی قرار داشت و هیچکدام توسط پاپ مورد تایید قرار نداشتند. بدین ترتیب روس ها شرایط را برای انتخاب یک شهر جدید به عنوان پایتخت مقدس مهیا می دیدند.
رنگ ها نیز یک داستان خاص خود را دارند. این رنگ ها نیز در طول زمان اضافه شده، از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن نوزدهم، که با ترند شدن رنگ های شفاف محبوب به کار گرفته شدند. برامفیلد می گوید: «روس ها دکورهای رنگارنگ را دوست داشتند». او در ادامه تصریح می کند که تم رنگی کلیسای جامع سنت باسیل یک جذابیت رنگی خاصی در کنار رنگ آبی آسمان به آن می بخشید، که در زمستان های تاریک و طولانی کشور زیبایی دوچندانی می یافت. سنت باسیل تنها کلیسای روسیه نیست که در آن از رنگ های چنین شفافی استفاده شده است. از دیگر کلیساهای روسیه با ساختار رنگارنگ مشابه می تواند به کلیسای استروگانوف در نیژنی نووگورود و کلیسای بانوی کازان در ایرکوتسک اشاره کرد.
رنگ کلیسای جامع سنت باسیل نیز همراه با تغییرات دیگر در آن دچار تحول شد و بعدها برج ناقوس جدیدی نیز همراه با دکورهای گلی و دیوارنگاره های تمثیلی به ترتیب به نمای بیرونی و درونی آن اضافه گردید. برامفیلد در پایان می گوید: «مانند یک ارگانیسم زنده است که رشد کرده، تغییر کرده و دچار تحول شده است. اما هسته همیشه متمایز بوده و به عنوان نمادی از استقامت مسکو و روسیه باقی مانده است. این واقعیت که این سازه چنین متمایز بود بدین معناست که هر قرن آن را متعلق به خود می دانسته است. هیچ بنای دیگری در روسیه وجود ندارد که به اندازه سنت باسیل عشق و تعهد صرف آن شده باشد».
منبع: روزیاتو
منبع: پارسینه
کلیدواژه: مسکو کلیسای سنت باسیل کلیسا مسکو گردشگری سبک زندگی پارسی خبر کلیسای جامع سنت باسیل کلیسای سنت باسیل ایوان مخوف شهر مسکو آتش سوزی رنگ ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۹۱۰۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت:ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان" رژیم شکننده پوتین" در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.
*ترجمه: مهسا مژدهی
۳۱۱۳۱۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901563