احمقانه و احمقانهتر!/دشمنان در وحشت انتقام سخت ما
تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۴۰۰۵۳۵
نگاهی به سرمقاله روزنامه های کثیرالانتشار و چاشنی که هر کدام از رسانه های مکتوب به محتوای امروز نشریات اضافه کردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
احمقانه و احمقانهتر!
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
هر قدر آدمی از گفتار و رفتار برخی مدیران، دچار ملال میشود، از مشاهده خدمتگزاران پاکباخته به شوق میآید و ناخودآگاه مترنم میشود؛ «سیر نمیشوم ز تو،ای مَه جان فزای من». به تعبیر مولوی «آمد دی خیال تو، گفت مرا که غم مخور- گفتم غم نمیخورم، ای غم تو دوای من/...گفتم روزَکی دو سه، ماندهامُ در آب و گل- بسته خوفم و رجا، تا برسد صلای من/ گفت در آب و گل نِه ای، سایه توست این طرف- بُرد تو را از این جهان، صنعت جان رُبای من/ زینچِ بگفت دلبرم، عقل پرید از سرم- باقی قصه عقل کُل، بو نبرد چه جای من».
سرآمد آن خوبان دلربا، حاج قاسم عزیز است که داغ او، انگار بنای سرد شدن ندارد؛ و چگونه خاموش شود داغ خدمتگزار وارستهای که چند ماه مانده به وصال شهادت، به دختر گرامیاش نوشت «فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو مینویسم، چون میدانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمیدانم چرا این حرفها را برایت مینویسم، اما احساس میکنم در این تنهایی و غربت عمرم، نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو میکند، دود میکند و میسوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا!
30سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتادهام. زخمها برداشتهام، واسطهها فرستادهام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم...».
آن تراز مروّت که به تعبیر رسای رهبر حکیم انقلاب، «قهرمان ملت ایران، اسم رمز بسیجگری در جهان اسلام، و نرمافزار مقاومت و پیروزی» شد، چنان درست زیسته و تجربه اندوخته بود که میگفت «من با تجربه میگویم؛ میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد، در خود فرصتها نیست. اما شرط آن، این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.». ۷ هزار میلیارد دلار خسارتی که آمریکا در منطقه دید، در مقابل ازاله حیثیتش هیچ است و این ضربه برگشت ناپذیر را حاج قاسم با بسیج ظرفیتها، به آمریکای بوش و اوباما و ترامپ زد. این سیلی آبدار، همان است که وبسایت الجزیره مرداد ۹۴ (چند هفته پس از انعقاد برجام) به قلم یکی از مخالفان جمهوری اسلامی دربارهاش نوشت «توافق هستهای، تبدیل به گل سرسبد دستاوردهای اوباما به عنوان تجلی قدرت هوشمند خواهد شد. به تعبیر جوزف نای، این ترکیب قدرت نرم و سخت است. دکترین اوباما، اهدافی فراتر از ایران و برنامه هسته ای دارد؛ اما همیشه میان نیات مؤلف دکترین و شکستن ساختار آن توسط دیگران اختلاف وجود دارد. برای دکترین اوباما هر نامی انتخاب کنید، او و جوزف نای باید کوله بار خود را ببندند و به قم بروند تا بفهمند قدرت هوشمند چیست. از همان مرزهای پر منفذی که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در میان آنها جاسوسان اسرائیل) به ایران بروند و تأسیسات هستهای را بازرسی و رصد کنند، از همان مرزها قاسم سلیمانی خیلی زودتر نفوذ کرده و اوباما و جوزف نای را دور زده است».
با وجود اعتراف دشمن به اقتدار ایران، عجیب است که وقتی کارشناسان میگویند آمریکا بدون دادن تضمین و خسارت نمیتواند به توافق برگردد، دولتمردی پاسخ میدهد «این حرفها یعنی راه انداختن جنگ جهانی»! و این در حالی است که همان مدیر، پنج شش سال قبل هم مردم را میترساند. باراک اوباما ۲۱ دی ۹۵، در نطق خداحافظی خود در شیکاگو گفت «اگر ۸ سال پیش به شما گفته بودم میتوانیم برنامه هستهای ایران را بدون شلیک یک گلوله تعطیل کنیم، احتمالا میگفتید بیش از حد بلند پروازانه است. اما ما با توافق توانستیم». دولتمرد ما از کدام جنگ موهوم حرف میزد، در حالی که توماس فریدمن تحلیلگر ارشد دموکراتها و مشاور دولت اوباما، ۱۲ تیر ماه ۹۴ (ده روز قبل از اعلام توافق برجام) در نیویورکتایمز نوشت «توافق پیشِ رو، به اوباما این امکان را میدهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه میتوان به دست آورد».
چرا تحریمها ماندگار شد؟ چون برخی سیاستمداران در تحریف واقعیات، همان کاری را کردند که دشمن نمیتوانست. مردم ما پنج سال قبل، هنگامی که ادعای «بستن با آمریکا و اوبامای مودب» مطرح بود، از دولتمردی شنیدند «همه تحریمهای مالی و بانکی و نفتی بالمره (یکجا) در روز اجرای توافق لغو میشود»؛ اما تحریمهای قافیهدار دولت اوباما، پس از برجام، پشت سر هم آمد؛ ویزا، آیسا، سیسادا، کاتسا و...! با این همه، دولتمرد ما به جای جبراناشتباه خود میگوید «رئیسجمهور (جدید) آمریکا فقط یک امضا کند، به تعهدات برمیگردیم» و میافزاید «نخواهیم گذاشت کسانی پایان تحریم را حتی یک ساعت و یک دقیقه به تأخیر بیندازند، این حق مردم ماست». البته لغو تحریمها نه وعده سال 94، بلکه قبل از آن، وعده توافق سعدآباد در سال۸۲ بود. ادعا شد برخی تحریمها در ازای ۶ماه تعلیق هستهای برداشته میشود؛ اما شش ماه شد دو سال، و اروپاییها بیآنکه به وعده خود عمل کنند، گفتند بهترین تضمینی که میتوانید بدهید، دائمی کردن تعلیق (تعطیلی) برنامه هستهای است!
حالا همانها به همراه تیم بایدن میگویند محدودیتهای رو به پایان برجام باید تمدید، و محدودیتهای موشکی و منطقهای هم بر آنها اضافه شود. کار به جایی رسیده که جوزب بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا میگوید «ایرانیها حق دارند احساس کنند در برجام به آنها خیانت شده است و احتمالاً نمیخواهند دوباره با همان کارتها بازی کنند». همچنین نشریه آمریکایی Responsible Statecraft تاکید میکند «بعد از خروج آمریکا از برجام، میانهروها در ایران چهرهای احمقانه پیدا کردند، بنابراین شانسشان را به این راحتی دوباره امتحان نخواهند کرد؛ چون با شکست دوم، چهرهای احمقانهتر پیدا خواهند کرد، حتی اگر دولتمردان در واشنگتن تغییر کرده باشند». اما دل دولتمرد ما، از گستاخیها غرب غنج میرود! او در این 17 سال دو بار وعده داد تحریمها را برمیدارد و خسارات هنگفت بهبار آورد. حالا هم ادعا میکند نباید در برداشتن تحریمها، حتی یک ساعت هم تاخیر کرد! تحریمها را که دوبار برداشتید و به ته دیگش رسیدید، چه چیزی را بردارید؟ «برداشتن تحریم»، اسم رمز واگذاری منابع قدرت ملی است؟
اگر گفتار ناشایست برخی سیاسیون را با رفتار آنها تطبیق دهیم، مفهوم واقعیاش این میشود که «تا من هستم -و به جای زدن به سینه دشمن، واقعیتها را تحریف میکنم- تحریم برداشته نخواهد شد»! القای گزاره «امضای بایدن، کافی و تضمین است» (مانند تعبیر «امضای کری تضمین است»)، در حالی است که حتی آقایان ظریف و عراقچی هم در یکی دو سال اخیر اذعان کردند «توافق با آمریکا، به اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد» و «نتیجه پایبندی به برجام، تحریمهای بیشتر بود. درسی که از برجام گرفتیم این بود که مقاومت بهتر از رویکرد فعلی دولت در سیاست خارجی جواب میدهد». دیروز هم سخنگوی وزارت خارجه به درستی گفت «برجام نشان داد امضای ظریف، از کل دولت آمریکا معتبرتر است». با همه اینها، چرا آقای روحانی اصرار دارد واقعیتها را وارونه روایت کند؟! این چه تدبیری است که به آمریکا و اروپا اطمینان میدهد رئیسدولت ما در قبال منافع ملی و عهدشکنی مداوم دشمن، هیچ خط قرمزی ندارد؟ آن تضمینی که او به موگرینی -در واقع به ترامپ- داد مبنی بر اینکه در صورت خروج آمریکا از توافق، همچنان در برجام میماند، خطرناکتر بود، یا این اطمینان دادن به بایدن؟!
وقتی از روحیه فلج و فشل در برخی مدیریتها حرف میزنیم، دقیقا از چه سخن میگوییم؟ محمد سلامتی (حامی دولت و دبیرکل سازمان منحله مجاهدین انقلاب) اخیرا به تلخی گفت «دولت میتوانست مشکلات اقتصادی را با استفاده از ظرفیتهای داخلی بسیار کم کند. اما هدایتکنندگان اقتصادی در دولت نه اعتقادی به این امر دارند و نه توان آن را. وقتی به دلیل تحریمها و از آن مهمتر به دلیل ناهماهنگیهای داخلی و بوروکراسی، واحدهای تولیدی تعطیل یا نیمه فعال میشوند، کمک و حمایت دولت یک ضرورت غیرقابل اجتناب بوده و میتواند آنها را نجات دهد. اما مسئولان دولت، با افتخار بر اعتقاد به اقتصاد آزاد، رها کردن بازار را توجیه میکنند. آن وقت کاری که آنها باید برای احیای واحدهای تولیدی انجام دهند، قوه قضائیه انجام میدهد و باز هم یاد نمیگیرند(!) من در ابتدای دولت پیشنهاد و انتظارم این بود که از همان ابتدا، ستادی شبیه ستادی که اکنون برای مقابله با کرونا عمل میکند، برای احیای واحدهای تولیدی تشکیل دهد. متاسفانه این کار نشد. این ناشی از اتکا و خوشبینی مفرط نسبت به دستاوردهای سریع برجام و بیتوجهی به ضرورت تمرکز بر ظرفیتهای داخلی و اثربخشی آن، در زمان بحران بود».
سند دیگر، روزنامه رسمی دولت است که از قول یک صاحبنظر اقتصادی نوشت «بودجه، مهمترین سند مالی کشور است و ظرفیتهای زیادی برای اصلاح ساختار اقتصادی دارد. با کاهش هزینههای غیرضرور و افزایش منابع درآمدی پایدار و بدون آثار تورمی، میتوان بودجه و سپس ساختار اقتصادی را اصلاح کرد. دو راهکار مهم وجود دارد که دولت با اتکا به آنها میتواند از درآمد نفت و فروش اوراق، بینیاز شود. نخستین راهکار، کاهش هزینههاست. شیوع کرونا در کنار مشکلات فراوانش، از نظر صرفهجویی یک فرصت طلایی بهشمار میرود. در این مدت معلوم شد برخی دستگاههای دولتی را میتوان حذف یا ادغام کرد. کاهش خدمات و حتی تعطیلی برخی دستگاهها هیچ خدشهای به اقتصاد و کسب و کارها وارد نکرد. ضمن اینکه هدایت فعالیتها به بسترهای مجازی توانست تا حدود زیادی هزینه اداره سازمانها و شرکتها را کاهش دهد. اقدام دیگر، عادلانه کردن حقوق در دستگاههای دولتی است. طبق اطلاعات موجود، میانگین حقوق دریافتی در ۶۰ شرکت دولتی، بیش از ۲۰ میلیون تومان است که با متناسب سازی آن و حمایت از اقشار ضعیف، میتوان ضمن دنبال کردن عدالت اقتصادی، از بار هزینهها کاست. سومین راهکار بسیار مهم، افزایش درآمدهای مالیاتی است. ساماندهی معافیتهای مالیاتی میتواند درکنار جلوگیری از فرارهای مالیاتی، به میزان قابل توجهی درآمدها را افزایش دهد، درآمدی که امکان اداره کشور تنها با اتکا به مالیات و دوری از نفت را ممکن میکند».
معیشت پس از ارز 4200
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
روز گذشته وزیر صمت در اظهارنظری صریح، ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور را دو نرخی بودن ارز دانست و خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی بیان کرد: «نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی یک تصمیم انقلابی در خصوص حذف ارز ۴۲۰۰ و تک نرخی کردن ارز بگیرند.» این صریح ترین اظهارنظر یک مقام دولتی علیه ارز 4200 تومانی است، اگرچه در محافل کارشناسی و رسانه ای و به ویژه در مجلس یازدهم، انتقادها از اختصاص ارز 4200، به دلیل فساد وتبعات منفی آن همواره طی سال های اخیر مطرح بوده است. اکنون می توان به این موضوع پرداخت که این تبعات چیست و چه راهکاری برای جبران اثرات ناشی از حذف ارز 4200 وجود دارد.
در حقیقت ارز 4200، قرار بود معادل درآمد ارزی دولت از فروش نفت باشد اما آمارهای عملکرد بودجه در سال گذشته و امسال نشان می دهد که دولت به دلیل افت شدید درآمدهای نفت، 12 میلیارد دلار کسری در پرداخت ارز 4200 داشته است و این کسری را از خرید ارز نیمایی یا اختصاص ذخایر ارزی بانک مرکزی در خارج از کشور جبران کرده است. اقدامی که حدود 100 هزار میلیارد تومان هزینه روی دست دولت گذاشته و تبعات آن بر رشد نقدینگی و تورم روشن است.علاوه بر این، تجربه نشان داده است که به ویژه در شرایطی که تامین این ارز با مشکل یا تاخیر مواجه می شد، بخشی از کالاهای اساسی به ویژه نهاده های دامی با ارزی غیر از ارز 4200 وارد می شد. قیمت در بازار هم خود را براساس همان بخش ولو اندک از کالای وارد شده با ارز نیمایی تنظیم می کرد و در نتیجه با وجود اختصاص نیمی از ارز 4200 مورد نیاز واردات نهاده ها، در عمل قیمت مرغ براساس ارز نیمایی تغییر می کرد و افزایش می یافت. این مسئله نشان می دهد که در فضای ارز دو یا چند نرخی، چه مقدار تنظیم قیمت با ارزان ترین ارز سخت و ناممکن و فساد زاست.
در این میان مسئله اصلی این بوده است که حذف ارز 4200 به معنای پذیرش افزایش قیمت هاست. به این ترتیب باید پذیرفت که مرغ پس از کاهش قیمت از حدود 40 به نزدیک 20 هزار تومان، دوباره به همان قیمت 40 هزار تومان برگردد.بنابراین صحبت از حذف ارز 4200 بدون تعیین جایگزین برای آن قطعا معیشت مردم را دچار آسیب جدی می کند.البته یک نکته مهم در ماجرای ارز 4200 جدای از این که کارآمدی موثر را نداشته است واریز شدن میزان انبوهی از پول خزانه و بیت المال به جیب دلالان و برخی وارد کنندگان است که عملا می تواند در یک ساختار درست توزیعی به جامعه هدف یعنی کم درآمد اختصاص یابد. کافی است نگاهی به اعداد و ارقام چند هزار میلیاردی برخی پرونده ها و دادگاه های مربوط به فساد ناشی از ارز 4200 بیندازید تا عمق فاجعه مشخص تر شود.
راهکار کارشناسان در این باره، اختصاص مابه التفاوت ارز 4200 با ارز نیمایی به مردم است. در لایحه بودجه سال آینده اختصاص 8 میلیارد دلار ارز 4200 پیش بینی شده است. با 3 فرض 3 سناریوی قیمت ارز نیمایی 15، 20 و 25 هزار تومان در سال آینده بین 86 تا 166 هزار میلیارد تومان مابه التفاوت قیمت ارز خواهیم داشت که اختصاص آن در قالب حمایت معیشتی به ویژه یارانه کالایی بسیار اثرگذارتر از روش فعلی است. چنان که با فرض اختصاص این یارانه به 60 میلیون نفر (اقشار ضعیف و متوسط) در مجموع به هر نفر ماهانه 120 تا 230 هزار تومان اعتبار اختصاص می یابد که می تواند افزایش قیمت برخی کالاهای اساسی مشمول این طرح را جبران کند و کمک شایانی به اقشار کم درآمد کند. البته شرط این مسئله شکل گیری یک نظام توزیع کارآمد برای 60 میلیون نفر است که بخش عمده زیرساخت الکترونیک آن برای اختصاص یارانه کالایی هوشمند و همچنین مراکز توزیع در شهرهای بزرگ و عمده شهرها فراهم است و می توان برای روستاها و شهرهای کوچک نیز امکان توزیع کالایی و در صورت نبود امکان، توزیع نقدی این یارانه را ملاک عمل قرار داد.
در هر صورت اکنون اجماعی بین بخشی از دولت و مجلس برای حذف ارز 4200 صورت گرفته است. این حذف در صورت اجرای درست آن و طراحی نظام جایگزین برای توزیع مابه التفاوت آن می تواند برگ برنده ای برای روزهای پایانی فعالیت دولت دوازدهم و سال آغازین فعالیت مجلس یازدهم باشد.
دشمنان در وحشت انتقام سخت ما
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
ترور ناجوانمردانه دو نماد قدرت منطقهای و هستهای ایران در طول یک سال گذشته از سوی امریکا و اذنابش اگرچه برای شهید سلیمانی و شهید فخریزاده که سالها توفیق خدمتگزاری در عرصههای مختلف دفاعی، امنیتی و علمی و هستهای به مردم ایران را داشتند، فوزی عظیم و ایصال الی المطلوب و برای مردم ایران ضایعهای دردناک بود، اما این دشمنان نظام اسلامی بوده و هستند که باید تا سالها تاوان این جنایات را پرداخته و این ایران اسلامی است که در راستای انتقام سخت از عوامل این ترورهای جنایتکار نه ابتکار عمل را در دست داشته و انتقام از آنها را نهتنها در بعد نظامی و امنیتی، بلکه در همه عرصهها و نه یکبار، بلکه بارها، مبتنی بر سیاستهای منطقهای و بینالمللی خود گرفته و خواهد گرفت.
تجلیل دهها میلیونی و فراموشنشدنی از شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در عراق و ایران و مراسمهای بزرگداشت این دو شهید، اولین سیلی سخت ایران به چهره امریکا و اذنابش بود، اما جلوه دیگر انتقام مردم ایران از این جنایتکاران که خود بارها بر آن اذعان نمودهاند این است که این ترورها خدشهای بر برنامههای راهبردی ایران در این عرصهها وارد نکرده و خلأ این بزرگواران بهسرعت از سوی دیگر نیروهای توانمند کشور جبران شده است. بهعبارتدیگر، برخلاف تصور امریکاییها که منتظر بودند با ترور سردار سلیمانی نفوذ ایران در منطقه کم شود و یا سرپنجههای مقاومت در کشورهای مختلف تضعیف و تسلیم استکبار شوند، نهتنها اینگونه نشده است، بلکه همچنان نمادهای مقاومت در حوزههای مربوط به خود تعیینکنندهترین عناصر هستند که شاید مهمترین نشانههای آن را باید تلاش امریکاییها برای تحریم حزبالله، حشدالشعبی و انصارالله و دیگر نیروهای مقاومت دانست، چراکه اگر آنها ضعیف شده و یا پایگاه مردمی خود را ازدستداده بودند دیگر نیازی به تحریم آنها توسط امریکاییها و دیگر کشورهای اروپایی نبود، بلکه فرار امریکاییها از عراق و افغانستان و سوریه و شکست سهمگین سعودیها و اماراتیها از انصارالله در عربستان نشانگر دست برتر نیروهای مقاومت در منطقه است. با این تفاوت که شهادت این شهدا سبب تقویت انسجام مردم چه در عراق و ایران شده است و خون این شهیدان بسیاری از علایم و نشانههای ضعفهای داخلی را از بین برده و برنامههای دشمن را برای سوءاستفاده از فشار حداکثری برای چالشانگیزیها در داخل خنثی کرده که حضور دهها میلیونی در مراسم تشییع شهید بزرگوار شهید سلیمانی مصداق روشنی از آن است، حضوری که تبدیلشدن آن به یک فرهنگ، تیری دیگر به قلب استکبار است، نکتهای که رهبر معظم انقلاب در بیانات روز چهارشنبه ۲۶ آذرماه خود در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت سالگرد سپهبد شهید سردار سلیمانی و خانواده آن شهید والامقام، به زیبایی به آن اشاره و یادآور شدند: «شهید سلیمانی از طرف دیگر به قهرمان امت اسلامی نیز تبدیل شد زیرا تلاشها، روحیات و شهادت آن عزیز، «اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام» است و در هر نقطه جهان اسلام که بنای مقاومت در مقابل استکبار وجود داشته باشد، اسم رمزشان «شهید سلیمانی» است. شهید سلیمانی نرمافزار مقاومت و الگوی مبارزه را در میان ملتهای اسلامی رایج کرد.»
در نقطه مقابل لحظهشماری امریکاییها و صهیونیستها برای دریافت انتقام سخت مردم ایران آسایش و امنیت را از آن سلب کرده که این امر را بهروشنی میتوان در مواضع فرماندهان امریکایی و صهیونیستها در روزهای اخیر مشاهده کرد. به گزارش رادیو فردا؛ منابعی در وزارت دفاع امریکا پنجشنبه ۲۰ آذرماه به شبکه سی ان ان گفتهاند که شبهنظامیان موردحمایت ایران در روزهای اخیر در بالاترین «سطح آمادهباش» قرارگرفتهاند و نگرانی درباره اقدام احتمالی آنها علیه نیروهای امریکایی یا مکانهای دیپلماتیک امریکا در عراق افزایشیافته است. یک مقام دفاعی امریکا به سی ان ان گفته است، این نگرانکننده است. ما نشانههایی از آمادهباش شبهنظامیان در دست داریم. این مقام که خواست نامش فاش نشود، اضافه کرده است، همه ظرفیتهای تسلیحاتی موردنیاز این گروهها در عراق موجود است و این گروهها انبارها و ذخایر تسلیحات راکت و دیگر سلاحهای خود را حفظ کردهاند.
ژنرال کنت مک کنزی فرمانده نیروهای متجاوز امریکا در منطقه نیز در سخنرانی هفته گذشته خود در کنفرانس اینترنتی نشریه Defense One به این دلهره و نگرانی نیروهای متجاوز امریکایی اذعان کرده و میگوید: «من دائماً در حال بحث شدید با رئیس ستاد [نیروهای مسلح]و وزیر دفاع در مورد این موضوع هستم که چه نیروهایی را باید برای بازداشتن ایران در اختیار داشته باشیم. چون قصد ما این است که آنها [ایرانیان]را متقاعد کنیم که حمله مستقیم یا غیرمستقیم از طریق نیروهای ثالث به نفع آنها نیست.» این کابوس را بهطور فزایندهتر در روزهای اخیر و بعد از ترور شهید فخریزاده در صهیونیستها میتوان دید. یک رسانه صهیونیستی از افزایش نشستهای هماهنگی میان مقامات نظامی امریکا و رژیم صهیونیستی به دلیل ترس از انتقام ایران به دلیل ترور شهید دکتر فخریزاده خبر داد. نشریه صهیونیستی هاآرتص در گزارشی فاش کرد که طی روزهای اخیر مقامات ارشد ارتش رژیم صهیونیستی و مقامات ستاد فرماندهی تروریستهای امریکایی در غرب آسیا (سنتکام) جلسات هماهنگی متعددی را به دلیل ترس از انتقام احتمالی ایران در واکنش به ترور شهید دکتر فخریزاده برگزار کردهاند. ژنرال عاموس یادلین، رئیس اسبق سازمان اطلاعات نظامی ارتش رژیم صهیونیستی هم گفت: «ایران سناریوی کاملاً مدونی درباره نحوه پاسخ به حملات احتمالی در اختیار دارد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات روز چهارشنبه ۲۶ آذرماه خود به سه سیلی بزرگ و سخت که استکبار با به شهادت رسانیدن سردار سلیمانی خورده و خواهد خورد اشاره و خاطرنشان کردند: «تشییع میلیونی و فراموشنشدنی شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در عراق و ایران و مراسمهای بزرگداشت این دو شهید، ژنرالهای جنگ نرم استکبار را متحیر کرد و اولین سیلی سخت به امریکاییها بود.» ایشان با اشاره به سیلی دیگری که در حمله موشکی به پایگاه امریکایی عین الاسد زده شد، افزودند: «اما سیلی سختتر عبارت است از غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار که نیازمند همت جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن ما است و همچنین اخراج امریکاییها از منطقه که همت ملتها و سیاستهای مقاومت را میطلبد. البته این سیلی سخت غیراز انتقام است زیرا آمران و قاتلان سردار سلیمانی باید انتقام پس دهند و این انتقام در هرزمانی که ممکن باشد قطعی است، اگرچه به گفته آن عزیز، کفش پای سلیمانی بر سر قاتل او شرف دارد.»
نه به آن شوری شور، نه به این بینمکی!
محمدرضا خباز در آرمان نوشت:
قانون انتخابات ریاستجمهوری ما در کاندیداشدن افراد دارای نواقص فراوانی است. نمایندگان اگر دنبال خدمت به مردم هستید، شرایط کاندیداتوری افراد را طوری تنظیم کنید که مثل سالهای گذشته هزار تا هزار و پانصد نفر مبادرت به ثبتنام نکنند چون این روش و قانون موجود، وهن و توهین است. درواقع باید طوری باشد که یا احزاب، افراد را معرفی کنند که به تعداد احزاب باشد یا از آنجا که بیش از 200 حزب داریم، هر 30 تا 40 حزب، یک تا دو نفر معرفی کنند. خلاصه کلام اینکه ما تافته جدابافتهای نیستیم و مثل همه دنیا، دو تا پنج نفر کاندیدا معرفی شوند که چند خاصیت دارد؛ نخست اینکه شورای نگهبان به زحمت نمیافتد که برخی پس از رد شدن نوعی طلبکاری نسبت به کاندیداها تلقی شود.
دوم اینکه برخی برای نمایش کاندیدا میشوند و بارها از تلویزیون دیدهایم افرادی که لباسهای خاص میپوشند و عنوان میکنند که از سر بیکاری اقدام به ثبتنام کردهاند! نمایندگان اگر واقعا قصد خدمت دارند در این قسمت قانون کاندیداتوری افراد را «بدون حب و بغض» تصویب کنند تا در جمهوری اسلامی هم مثل بقیه دنیا، کاندیداهایی خود را در معرض افکار عمومی قرار دهند که شرایط اداره کشور را داشته باشند. چون در قانون اساسی ما رئیسجمهور دومین شخصیت نظام است و دومین شخصیت نظام، طبیعتا باید جایگاه بسیار رفیعی داشته باشد نه اینکه افراد از سر بیکاری کاندیدا شوند و رسانهها نیز پوشش دهند.
ولی متاسفانه اخباری که از بیرون میشنویم، احساس میکنیم آنچه تا الان در قابل کمیسیون بحث شده- اگرچه به قانون تبدیل نشده- ولی آش آنقدر شور است که صدای آشپز هم درآمد. درحالیکه وقتی غذا شور است، آشپز میگوید یک کمی پشت به نمک است و نمیگوید شور است.
درحقیقت اگر آشپز گفت شور است، بدانید که قابل خوردن نیست. قانونی که آقایان تصویب کرده بودند بهگونهای بود که فقط به قولی اسم طرف معرفی نشده بود. میگویند کسی که در خارج کشور بوده، حق ندارند! یعنی امام که مدتی در خارج از کشور بودند یا شهید بهشتی و شهید چمران و بزرگانی که مدتی خارج از کشور بودند، حق ندارند؟ افراط و تفریط یعنی همین. آنقدر این قانونی که مطرح شد، شور بود...
درس های عبرت آموز از یک شکست
ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:
ماجرای عادل فردوسی پور و کنار گذاشته شدن او از شبکه سه در یک سال گذشته واکنشهای زیادی درپی داشته است. گزارش او همراه با بغض در فینال آسیا اما تایید شکست سیاست انحصار و حذفی بود که میتوان آن را به تمام شئون مدیریتی تعمیم داد. روایت معروفی وجود دارد که برای فشل کردن یک سیستم بهتر است افراد ناکاربلد را بر افراد کاربلد ترجیح داد و آنها را بر مسند کار قرار داد. این روایت هرچند ممکن است محصول یک تعمد سیستماتیک نباشد اما در واقعیت نظام اداری قابل ردیابی است. آنجا که بسیاری از نخبگان کشور در نبود فضای مناسب برای فعالیت، رفتن را به ماندن ترجیح می دهند. فردوسی پور نیز به این موضوع در یک برنامه اینستاگرامی اشاره کرد اما او ماندو صبر کرد هرچند که همه کنش ها او را به سمت ساختار شکنی و رفتن از کشور سوق داد. با این همه اما شاید کمتر کسی مانند فردوسی پور پیدا شود که خود را با همه ناملایمات فرزند این جغرافیا بداند و بماند.
اما ای کاش این ماجرا درس عبرتی می شد برای همه سیاستگذارانی که به خاطر دلایل سلیقهای افراد کاربلد را کنار می گذارند تا شاید مدار خیالی شان درست حرکت کند. فارغ از اینکه در عصر حاضر مدار انحصار نتیجه جز فرسودگی و عقب ماندگی در پی نخواهد داشت. طی این سال ها شاید کمتر کسی به هوش و توانایی فردوسی پور در عرصه اجرا و برنامهسازی به خصوص در ورزش پیدا می شد که این خود یک ضعف به حساب میآید. چرا که در یک سیستم کارآمد باید اکثریت افراد از نبوغ و کاربلدی لازم برخوردار باشند. در واقع حرکت در مسیر متوسط و گاه نازل محصول فضای بسته ای است که در نهایت یک نفر هم اگر کارآمد از آب درآید برتافته نمیشود. این الگویی است که شاید در بسیاری از حوزه های مهم اقتصادی نیز با آن روبرو هستیم. الگویی که درنهایت زنجیره ای از ناکارآمدی را در کشور سبب می شود و نتیجه آن است که امروز میبینیم.
آنچه پیداست عصر حاضر با دهه های گذشته تفاوت بسیاری دارد. دیگر نمی توان با خودروی انحصار در اتوبان مدیریت حرکت کرد و انتظار داشت که همه مطابق با میل ما سوار بر این خودروی فرسوده شوند. امروز اگر مجال بر افراد کاربلد بسته شود، فضا برای بروز نوآوری ها به خصوص در عرصه رسانه خارج از مرزهای تعیین شده، فراهم است. این فضا البته در اقتصاد و سیاست همچنان محدود است اما انحصارگرایی در این حوزهها نیز جز سرخوردگی و درجا زدن نتیجهای نخواهد داشت.
به نظر میرسد ماجرای پیش آمده درخصوص عادل فردوسیپور میتواند به عنوان یک تجربه پایلوت برای عقبگرد از شیوه غلط انحصارگرایی برای سیاستگذاران به کار بسته شود. آنجا که حتی بودجه چند هزار میلیاردی صدا و سیما در برابر یک صدای محبوب به راحتی شکست میخورد و البته این شکست میتواند ادامه دار و مسری نیز باشد.
وقت آن رسیده تا با عبرت گرفتن از این اتفاق مدار انحصار و سلیقه شخصی را کنار گذاشت و بر مدار مدارای بیشتر با انواع طرز فکرها و استعدادهای کشور حرکت کرد. این نشانه اگر امروز جدی گرفته شود ولو به قیمت بازگشت از مواضع اشتباه به صورت رسمی؛ می تواند امید بالندگی را در نسل جدید در دایره این جغرافیا شکوفاتر کرد.
انتهای پیام/ک
منبع: دانا
کلیدواژه: سردار سلیمانی شهید سلیمانی هزار میلیارد روز های اخیر امریکایی ها هزار تومان فردوسی پور ارز نیمایی مردم ایران انتقام سخت حذف ارز 4200 فخری زاده ارز 4200 سیلی سخت تحریم ها هسته ای سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۴۰۰۵۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خون در چشمان بلینگام: انتقام با پیراهن پادشاه!
به گزارش "ورزش سه"، امشب 22 بازیکن در آلیانز بازی را برای بایرن و رئال شروع خواهند کرد ولی شاید هیچکدام مثل جود بلینگام باانگیزه و حریص پیروزی نباشند.
ستاره انگلیسی رئال هرگز نتوانسته بایرن را شکست دهد و در هفت مسابقه از 8 تقابل مستقیم تسلیم شده است: او فقط توانسته یک تساوی (2-2) برابر تیم مونیخی به دست آورد و هرگز برابر باواریاییها گلی به ثمر نرسانده است.
جود با چشمانی خونین به بازی امشب رسیده است. بله، بلینگام اینگونه پای به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا خواهد گذاشت.
یک سال پیش، بایرن پس از دیداری که بازیکن انگلیسی به دلیل مصدومیت زانو نتوانست در آن بازی کند، رویای قهرمانی در آلمان را هم از او گرفت. مصدومیتی که باعث شد دو بازی آخر بوندسلیگا (آگسبورگ و ماینتس) را از دست بدهد. غیبتی که خود و تیمش تاوان سختی برایش دادند. دورتموند برابر ماینتس متوقف شد و بایرن با پیروزی برابر کلن در عین شگفتی به قهرمانی رسید.
حالا پس از 340 روز، اعجوبه انگلیسی بار دیگر با غول باواریایی روبهرو میشود. اما این جود با یک سال پیش متفاوت است.
او حالا بازیکن رئال، پادشاه فوتبال اروپاست و احساس میکند رهبر و امید اصلی گروهی از بازیکنان است که مدتهاست با تاریخ این رقابتها عجین شدهاند.
جود که با سیتی نیز حسابی تسویه نشده داشت (سه شکست متوالی) همانطور که در بازی برگشت مرحله یک چهارم نهایی تلافی کرد، میخواهد از شر طلسم بایرن نیز خلاص شود. جالب اینجاست که بایرن مدتهاست که دیگر خاری در چشم رئال مادرید نیست و رئال در سه دوره متوالی توانسته این تیم را از لیگ قهرمانان کنار بزند اما برای بلینگام، بایرن هنوز یک کابوس است.
حتی یک خاطره خوب که بلینگام مقابل بایرن داشته باشد وجود ندارد: تا اینجای کار، تیم باواریایی بزرگترین دشمن اوست. جود با دورتموند پس از هشت بازی نتوانست بایرن را شکست دهد: پنج شکست در مسابقات بوندسلیگا و دو شکست دیگر در بازیهای سوپرجام آلمان. تساوی 2-2 فصل 23-2022 تنها نتیجه ارزشمند جود برابر بایرن است.
بلینگام در هر چهار دیدار خود در آلیانز شکست خورد. دو بار اول او هنوز در بوروسیا دورتموند بازیکن تعویضی بود. در فینال سوپرجام در سپتامبر 2020 با نتیجه 2-1 و سپس شکست 4-2 در اولین دیدارشان در لیگ در سال 2021.
او در دو بازی آخر لیگ برابر بایرن شروع کننده بود: شکست 3-1 در سال 2022 و 4-2 در سال 2023. علاوه بر این، در 511 دقیقهای که جود در بازیهای رسمی مقابل بایرن بازی کرد، گل نزد و دو کارت زرد گرفت، با 25 گل خورده (متوسط 3.1 در هر بازی) و 14 گل زده برای زردها.
بلینگام امسال با رئال از لایپزیش و سیتی انتقامش را گرفته (او در سه بازی از پنج بازی برابر لایپزیش نیز شکست خورده بود تا اینکه امسال آنها را شکست داد.)
دو انتقام به خوبی نهایی شد و مانده سومی، غولی به نام بایرن اما جود با خون در چشمانش به آلیانز رسیده است.