تنوع فرهنگی باب گفت وگو با جهان را برای ایرانیان بازمیکند
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۴۷۲۰۴۱
خبرگزاری ایلنا یکشنبه هفتم دی در گفت وگویی با بهمن اکبری مدرس دانشگاه و رایزن فرهنگی پیشین ایران در عمان و ازبکستان نوشت: کثرت از کجا میآید؟ اگر هستی یک امر واحد تکین است، پس این همه کثرات از کجا میآیند؟ این پرسش که چه بسا بتوان آن را انتزاعیترین پرسش فلسفی دانست، دامن خود را تا حد هر موضوعی که کثرت و وحدت در باب آن جاری باشد، میگستراند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای سوال اول شاید بهتر باشد که به خود پدیدار مدارا بپردازیم. اساسا در جامعهای مثل جامعهی ما سخن گفتن از مدارا تا چه حد لازم است؟ آیا امروز به وضعیتی رسیدهایم که ادعا کنیم مدارا ضرورت دارد؟
باید به دقت این موضوع را درک کنیم که امروز مدارا و رواداری و غیریت را به رسمیت شناختن امکان نیست بلکه ضرورتی است که اگر نابهنگام به آن برسیم، دچار آسیبهای زیادی خصوصا در حوزه روابط دولت با مردم و میان مردم و دستگاهها و نخبگان سیاسی و مردم یا نخبگان سیاسی و اجتماعی با یکدیگر خواهیم شد. اگر با نگاه فلسفی و هستیشناختی به موضوع مدارا نگاه کنیم باید در شش زمینه بحث کرد: هویت مدارا، چرایی مدارا، مدارا و چگونگی رواداری. دو زمینه دیگر را میتوان در قالب الزامات و روابط مدارا و آسیبشناسی مدارا بررسی کرد و نهایتا رویکردی آیندهپژوهانه به موضوع تعامل گفتگومحور در روابط اجتماعی داشت.
اگر با این شش عنوان بخواهیم بحث را سامان دهیم، نخست باید بدانیم و بپذیریم که مدارا در واقعیت عینی خودش در جنبههای عقلانی، عاطفی و فلسفی انسان ظهور میکند. انسان زمانی انسان میشود که اهل مداراست. زمانی که انسان از یک عقلانیت و ادراک برتر برخوردار میشود، از مدارا سخن میگوییم. مدارا در حیوانات و ساحتهای غیرانسانی چندان تعریف نشده است. انسانیت ملازم رواداری است. وقتی از هویت انسانی سخن میگوییم از هویت رواداری هم سخن میگوییم. اگر بخواهیم از نگاه انسانشناسانه مدارا را تحلیل معنایی کنیم، اصل و اساس و طبیعت انسانی مادامی که بر مدار مداراست آدمیزاد خوانده میشود. چنانکه سعدی میگوید تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی. آدمیت آدمی به درک دیگری، رواداری و تقدم دیگری بر خویش است.
مدارا یعنی اینکه دیگری را در زمینههای مختلف به یک عمل مشترک دعوت کنیم. در تعبیر الهیات قرآنی میبینیم از سه مفهوم شناسایی یکدیگر (تعارف)، فهم یکدیگر (تساهم) و همکاری با یکدیگر (تعامل) سخن گفته است. برای اینکه با دیگری مدارا داشته باشیم در دو ساحت ظهور میکند. بر اساس تساهم و تعارف یک عمل مشترک یا همکاری رخ خواهد داد. بنابراین در مسیر مدارا به ساحت شناخت یکدیگر و فهم مشترک از موضوعات و عمل مشترک سامان مییابیم. مدارا در گفتگو حضور دارد. زمانی میتوانیم بگوییم اهل مدارا هستیم که به گفتوشنود گشوده باشیم. کسی که قدرت تحمل دیگری و شنیدن سخن او و تحمل مخالف و اندیشه دیگری را ندارد، نمیتواند از مدارا سخن بگوید. حاق مدارا و حقیقت مدارا در گفتگو، در سه گام تعارف، تساهم و تعامل ظهور پیدا میکند.
از یکسو اندیشهای در کشور در حال شکلگیری است که سعی میکند امر باستانی را احیا کند و با تحمیل یک مفهوم استعلایی و بیرونی و ساختاری به تاریخ کشور آن را از زوایه خاصی تفسیر کند که تفسیر محدود و تنگ و ترشی است. از سوی دیگر در یک وضعیت تنازعآمیز جریانهای مختلفی در کشور در مقام واکنش یا کنش تلاش میکنند که هویت مستقلی برای خودشان تعریف کنند. علیرغم اینکه به نظرمیرسد اینها ضد هم فکر میکنند اما تلقی مشخصی از هویت دارند و هر دو هویت را بر اساس مفهوم مدرن آن که از بیرون بر کثرات تحمیل میشود، در نظر میگیرند. تاریخ برای آنان تاریخ تکوین همین هویت است. به نظر میرسد که هر دو اینها به یک میزان به فرهنگ رواداری ضربه میزنند و وضعیت ما را پیچیدهتر و تکه تکهتر میکنند. بازگشت به فرهنگ مدارای اسلامی و قرآنی و تفسیری دیگریخواه از قرآن تا چه حد میتواند برای وضعیت امروز ما مفید باشد و ما را به مفهومی از هویت هدایت کند که دیگران و اغیار را از بین نمیبرد؟
فهم و تفسیر ما از جهان معاصر میتواند ذیل دو رویکرد مدارامحور یا افراطی و غیرمدارانه محور قرار گیرد. اگر به آفرینش نگاه کنیم، در قرآن کریم اشاره میشود همه انسانها از نفس واحد آفریده شدهاند و جهان به مثابه خانواده خداوند است. در مقام بعدی نفس واحده تنوع جنسیتی مییابد. نفس واحده تنوع جنسیتی پیدا کرده است و بعد هم از حیث فرهنگ و هم نژاد متفاوت شدند. منطق این تنوع تعارف و تفاهم و تعامل و مدارا است. کثرت در منطق قرآنی نه تنها محترم است بلکه دارای بنیاد هستی شناختی است. وحدت جامعه قرآنی یک وحدت تحمیلی نیست. قرآن بنا ندارد جامعه را همسان و همشکل کند بلکه حتی روند پیدایش تکثر را هم توضیح میدهد. گذشته از این یک مفهوم فقهی بسیار مهم وحود دارد که ریشهای قرآنی هم دارد؛ یعنی مفهوم حقالناس. حقالناس یکی ازصریحتربن دالهای قرآنی و اسلامی برای گشودن فضای زندگی در کنار یکدیکر است. شاید یکی از شاهکارهای حقوقی اسلام همین مفهوم حقالناس است که میگوید مبنای با دیگرای زیستن رعایت حقوق و پاسداشت آنهاست.
به گونهای که دیگران در برابر ما واجد حقی هستند که این حق الزامآور است. جامعه قرآنی آن دیگری را ارجح میداند. برای او حرمت قائل است و سعی نمیکند هویت خود را بر او تحمیل کند و یا او را از داشتههای منع کند، از اینرو جامعه اسلامی به حکم اسلامی نباید درصدد حذف دیگران باشد. حتی نهاد دولت هم ذیل حقالناس قرار دارد و باید حقوق حقه مردم را ایفا کند. این حق فقط آب و غذا و رفاه مادی نیست بلکه اینکه مردم بتوانند در چارچوب قانونی ابراز هویت کنند هم هست. ما نباید فرصت این تکثر را از جامعه دریغ کنیم. مردم ما خود به واقعیت تاریخی ایران واقفند و خود از دل برای این وحدت جانفشانی کردند. پس نباید تکثر زبانی یا فرهنگی را تهدید قلمداد کنیم. البته واقعا در بخشهای مهم کشور چنین تلقیای وجود ندارد، یعنی تکثر فرهنگی و زبانی تهدید تلقی نمیشود. اتفاقا کارنامه برخی جریانهای مدعی آزادی در اینباره ضعیفتر است.
تا اینجا مسئله را در سطح اجتماعی و حوزه عمومی بررسی کردید. یک بازیگر دیگر در اینجا وجود دارد که قدرت سیاسی است. تلقیهای متفاوت از قدرت سیاسی و دولت وجود دارد. عدهای معتقدند نهاد دولت به معنای مطلق کلمه است که وحدت تاریخی و فرهنگی را شکل میدهد. عده دیگر چنین باوری ندارند. اساسا مواجهه دیگران غیرایرانی با واقعیتی به نام ایران چگونه است؟ آیا از تکثری که در ایران وجود دارد باخبرند؟ دستگاه دیپلماسی به عنوان لوگوس کشور تلاش میکند که چنین تصور تکثری در عین وحدت را نشان دهد؟ آیا قدرت سیاسی میتواند عامل برهمزننده تنوع باشد و تصمیم بگیرد تمام کشور را یک رنگ کند مانند آنچه که در دوره پهلوی رخ داد و نتایج فاجعهباری داشت یا اینکه میتواند در عین اینکه قدرت سیاسی است و باید اقتدار داشته باشد به تفاوت هم تن دهد؟
جامعه ایران حائز تنوعات زبانی، فرهنگی، تاریخی و نژادی است و نقطه قوت است که مرزهای کشور توسط نژادها و زبانها و فرهنگهای متنوع رنگآمیزی شده است. اگر این موضوع را از نگاه امنیتی و غیرفرهنگی بنگریم به مثابه ضعف و آسیب و تهدید خواهیم دید و این؛ آن چیزی است که ما را زمین خواهد زد. بنابراین احترام به زبانها احترام به خداوند متعال است. تنوع در کشور ما میتواند به ساخت مینیاتور فرهنگی در سطح کشور بیانجامد که این زیبایی یا فرش متلون و رنگارنگ فرهنگی، کشور ما را به قدرت نزدیک کند نه تهدید. تنوع زبانی و فرهنگی و قومی برای کشور ما نیرویی قدرتآفرین است نه تنها در داخل بلکه حتی در مناسبات بینالمللی هم باب گفتگوی ما با دیگر ملل را گشوده میدارد.
منبع: خبرگزاری کار ایران (ایلنا) برچسبها ریاست سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری گفت وگوی تمدن ها میراث فرهنگی ایرانمنبع: ایرنا
کلیدواژه: ریاست سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری گفت وگوی تمدن ها میراث فرهنگی ایران ریاست سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری گفت وگوی تمدن ها میراث فرهنگی ایران اخبار کنکور قدرت سیاسی حق الناس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۴۷۲۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنگ فرهنگی آمریکا علیه عراق و منطقه
در وهله نخست، ورود ایالات متحده آمریکا و اروپا به این موضوع نشاندهنده اهمیت مباحث فرهنگی است. آنها تلاش میکنند فساد و تباهی را میان ملتهای مسلمان رواج و سپس جوامع را به سمت بیهویتی سوق دهند. زمانی که بیبندوباری جنسی میان ملتها گسترده شود موجب از بین رفتن هویت و گسست اجتماعی میشود؛ در نتیجه استعمارگران میتوانند بر آن کشورها مسلط شوند. در حالی که جهان سرمایهداری قدرت نظامی و اقتصادی گذشته برای به بند کشیدن دیگر جوامع را ندارد، آخرین تیر در ترکش لیبرالیسم این است با ابزار فرهنگ وارد شده و مردم جهان را بیهویت کند. در این مسیر، در سالهای اخیر تلاشهای بسیاری در رسانهها و بنگاههای کلان سرمایهداری غرب در حال انجام است تا همجنسبازی را در جهان گسترش دهند.
این یکی از مراحل تسلط آمریکا بر جهان و جهانیسازی مدنظر آنهاست، به این معنی که یکی از مراحل مهم جهانیسازی همین بیهویت کردن مردم است. غرب گسترش فرهنگ ابتذال را در کشورهای تحت سلطه دنبال میکند و طبیعتاً این مسیر در عراق هم وجود دارد، چرا که این کشور هنوز هم زیر سلطه استعمار است.
نکته مهم دیگر این است آمریکاییها همواره ادعا دارند سیاست گذاری بغداد در کنترل تهران است؛ ولی موضوع اخیر اثبات میکند آنها هستند که در ریزترین و جزئیترین مسائل داخلی عراق شامل امنیتی، اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی-مذهبی و اجتماعی دخالت میکنند. ایالات متحده علاوه بر نفت، حوزه بانکی و مسائل نظامی که در کنترل خود دارد، امروز تلاش میکند حتی به مسائل دینی-فرهنگی این کشور هم جهت دهد. این دقیقاً همان نکته نگرانکنندهای است که گروههای مقاومت به آن آگاه هستند و از این رو تلاش دارند به هر شکل ممکن آمریکاییها را از کشورشان بیرون کنند. البته فقط پایگاههای نظامی آمریکا در عراق مطرح نیست بلکه ایالات متحده بر همه مسائل این کشور کنترل و نظارت دارد و عملاً تحت سلطه خودش درآورده است؛ دخالتی که آمریکاییها درباره مصوبات مجلس عراق دارند یکی از مصادیق بارز و روشن این موضوع است.