وداع با نویسنده پرکار و خوش مشرب سینما
تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۴۷۹۶۲۸
متولد 1334 بود وزاده آبادان. نامش را بهعنوان نویسنده یا همکار فیلمنامهنویس در تیتراژ بسیاری از فیلم و سریالهای خاطرهانگیز مثل «جهیزیهای برای رباب»(سیامک شایقی)، «جستوجو در جزیره»، «خانه خلوت»، «مهاجران و «صبحانهای برای دو نفر» (مهدی صباغزاده)، «مرسدس» (مسعود کیمیایی)، «غریبانه» و «چتری برای دو نفر» (احمد امینی)، «به خاطر هانیه»، «خواهران غریب» و «سرنخ» (کیومرث پوراحمد) دیده بودیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اسمش را بهعنوان برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در دهمین دوره جشنواره فیلم فجر شنیده بودیم و همچنین در سیوسومین جشنواره فیلم فجر که «خداحافظی طولانی» فرزاد مؤتمن دیپلم افتخار را برایش به ارمغان آورد. نویسنده بیش از بیست و پنج فیلمنامه سینمایی و چند مجموعه داستان صرفاً آدم پشت میزنشینی نبود. در بسیاری از فیلمها بهعنوان دستیار دوم، منشی صحنه، دستیار اول کارگردانان و حتی طراح صحنه حضور داشت تا اجرا در سینما را هم یاد بگیرد. برای کارگردانی پیش از اینها خیز برداشته بود. آن طور که میگفت قرار بود «بندر مهآلود» و «خداحافظی طولانی» را خودش کارگردانی کند اما در نهایت ماحصل کار امیر قویدل و فرزاد مؤتمن آنقدر به دلش نشست که به خاطر ایجاد نشدن شرایط فیلمسازی خودش احساس غبن نکند. حوالی سال 95 بالاخره شرایط فیلمسازی مهیا شد تا فیلمنامهنویس بسیاری از آثار به یاد ماندنی سینمای ایران از سایه بیرون بیاید و نامش بهعنوان فیلمساز دیده شود. «یک قناری، یک کلاغ» بهعنوان نخستین و تنها تجربه کارگردانی او ثبت شد؛ فیلمی با حضور هنگامه قاضیانی و حبیب رضایی که در گروه هنر و تجربه به اکران در آمد.
سابقه تدریس در دانشگاه، نوشتن تلهفیلم و نمایشنامههای متعدد و مقالات تحقیقی از جمله روایتگری قصه در «افرا»، «چگونه چه فیلمنامهای بنویسیم آقای سید فیلد؟»، «بررسی تطبیقی رمان و فیلم شازده احتجاب» و نویسنده داستانهایی همچون «آفتاب در سیاهی جنگ گم میشود»، «در پشت آن مه؛ مجموعه داستان کوتاه»، «آبیهای غمناک بارُن»، «سایبانی از حصیر»، «هاملت در نم نم باران» و… کافی است تا این همنشین جدا نشدنی ادبیات برای اهالی سینما جایگاه و منزلتی متفاوت داشته باشد اما همه اینها برای قبل از معاشرت نزدیک با اصغر عبداللهی بود. آنهایی که از او و کافهنشینیهایش و خونگرمی و خوشمشربی جنوبیاش شناخت داشتند درک میکردند خبری که صبح روز یکشنبه روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت تا چه میزان حسرتبرانگیز است: «اصغر عبداللهی صبح امروز (هفتم دی ماه) بهدلیل ابتلا به سرطان در بیمارستان جم درگذشت». همایون اسعدیان کارگردان سینما و از دوستان این هنرمند خبر درگذشت این فیلمنامهنویس قدیمی را در 64 سالگی تأیید کرد و از احتمال برگزاری مراسم تشییع پیکر اصغر عبداللهی در روز دوشنبه هشتم دیماه خبر داد.
دنیای تصویر و کلمه در عطر تراشههای مداد
مهدی صباغزاده
کارگردان
اصغر عبداللهی را در تمام این سالها به لحاظ اخلاقی و روحی درجه یک یافتم. در دوستی و کار به قول جوانترها از آن آدمهای شماره یک بود. با آن اخلاق حرفهای یگانهاش دست کارگردان را برای دخل و تصرف باز میگذاشت. میگفت فیلمنامه فروخته شده دیگر در اختیار کارگردان و تهیهکننده است. این را آدمی میگفت که متنهایش به لحاظ فضاسازی و دیالوگنویسی فوقالعاده بود. اشراف کامل به حوزه ادبیات داشت و نگاهش درست بود. کارهایش تنوع داشت و فیلمنامههایش هم عامه دوست بود و هم خاصپسند. قصههای کوتاهی که مینوشت فوقالعاده بود. همکاری من با او برای ساخت «جستوجو در جزیره»، «خانه خلوت»، «پیشنهاد 50 میلیون دلاری» بر اساس داستانهای کوتاهش شکل گرفت. در تمام این سالها نان از قلم خورد و چه کسی است که نداند امرار معاش از حوزه نویسندگی چه کار سختی است. نه حمایتی وجود دارد و نه تقدیر و تحسینی. همچنان که در تمام این سالها و با وجود کارنامه پرکارش تنها یک بار برای «خانه خلوت» در جشنواره فیلم فجر مورد تقدیر قرار گرفت. با همه این احوال او شیفته نویسندگی بود. هیچ وقت با کامپیوتر کار نمیکرد. همیشه چندین مداد و پاک کن جلویش بود. مدادهای تراشیده شده از یک نوع خاص که از بازار تهیه میکرد. دوست داشت در عطر تراشههای مداد در دنیای نویسندگی غرق شود. با خطی خوش و خوانا مینوشت. خطش همچون اخلاقش درجه یک بود. هر وقت به خانهاش میرفتی با روی گشاده استقبال میکرد. فارغ از شخصیت حرفهای بهعنوان یک همنشین شخصیت شیرین و جذابی داشت. حتی تا همین اواخر که چند دوره درمان را پشت سر گذاشته بود همچنان با همان روحیه شاد و خونگرمش پشت تلفن احوالپرسی میکرد. به نظر من اصغر در میان نویسندگان سینمای ایران نمونه بود. افسوس که جای او در سینما خالی میماند. به تمام نویسندگان و فیلمسازان سینمای ایران و خانواده اصغر عبداللهی درگذشت این نویسنده باشعور و با اخلاق را تسلیت میگویم. یادش همیشه با ماست.
نوشتن عشقاش بود، کارش بود و نان شباش
کیومرث پوراحمد
فیلمساز
در دو فیلمنامه «خواهران غریب» و «به خاطر هانیه» که با هم نوشتیم. ایده اولیه از من بود اما فرقی هم نمیکرد. تعدادى از 20 فیلمنامه مجموعه «پرانتزباز» ایدهاش هم مال خود اصغر بود. فیلمنامه را که مینوشت دیگر در اختیار کارگردان بود. درک میکرد که کارگردان باید اثر را از آن خود کند تا فیلم ایدهآلش را بسازد. از آن خود کردن یعنی ایده و فکری که به ذهن اصغر عبداللهی رسیده و آن را در قالب فیلمنامه درآورده، وقتی به دست کارگردان میرسد با بازنویسی یا اضافه کردن جملات تازه یا حتی تغییر دیالوگ آن را به شکلی دربیاورد که انگار از ذهن و قلب خودش تراوش کرده است. اصغر به این نگاه حرفهای رسیده بود. فرقی نداشت که کارگردان قرار است چه تغییراتی در فیلمنامه ایجاد کند. البته اگر اشتباه نکنم- تأکید میکنم «اگر اشتباه نکنم»- موارد اندکی هم بود که اصلاً دلش نمیخواست اسمش به عنوان فیلمنامهنویس ذکر شود. در عین حال با سپردن فیلمنامه به دست کارگردان فکر نمیکرد که کارش تمام شده است. هر وقت کمک میخواستی آماده بود. در «خواهر غریب» چند مورد پیش آمد که در خلال فیلمبردارى سر صحنه گیر میکردم و تشخیص میدادم خلأ و کمبودی در فیلمنامه و ارتباط ها وجود دارد. به اصغر تلفنى مىگفتم. سریع دست به قلم میشد و متن صحنه جدید را برای من میفرستاد. در «به خاطر هانیه» تجربه جالبی داشتیم. ایدهای را با هم در ذهن پروراندیم. تصمیم گرفتیم نیمه اول داستان را اصغر و نیمه دوم را من بنویسم. هر دو در یک اتاق بدون این که گفتوگویی داشته باشیم، نگارش فیلمنامه را آغاز کردیم. در نهایت به شکل عجیبی کار آنقدر یکدست شده بود که انگار فیلمنامه را یک نفر نوشته است. مجبور بودم یک بار متن را بازنویسی کنم تا دستخطها هم یکی باشد. او با مداد مینوشت و من با رواننویس. آنقدر این فیلم را دوست داشت که سر مونتاژ هم میآمد. با وجود این که شیفت کاری من شب بود از 10 شب تا 6 صبح پای کار مینشست و ایده میداد. اصرار داشت از کاری که بلد بود نان بخورد؛ یعنی نوشتن. علاوه بر فیلمنامهنویسی برای سینما و تلویزیون چند کتاب هم نوشت اگرچه در مملکتی که کسی کتاب نمیخواند نوشتن کتاب درآمدی ندارد. با این وجود اصغر عاشق نوشتن و مطالعه بود. در حال نوشتن هم مطالعه میکرد. همیشه از تازهترین انتشارات بازار کتاب؛ داخلی و خارجی خبر داشت و آنها را میخواند. نوشتن هم عشقاش بود هم کارش و هم نان شباش.
اصغر عبداللهى دوست و رفیقى بشدت دلپذیر و بىشیله پیله و صبور بود. اگرچه جسم او را از دست دادهایم و این خیلى غمانگیز است ولى اصغر در فیلمنامههایش و بخصوص قصههایش تا همیشه زنده است. فیلمنامهها را شاید به سفارش دیگرى و مطابق میل دیگرى مىنوشت ولى قصههایش به تمامى از عمق وجودش سرچشمه مىگرفت. قصههایى تأثیرگذار و جذاب و ماندگار براى ادبیات معاصر ایران. یادش گرامى و زنده است همیشه.
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: اصغر عبداللهی فیلمنامه نویس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۴۷۹۶۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هادیزاده مسئول برگزاری روز ملی پارالمپیک شد
علی اصغر هادیزاده به عنوان مسئول برگزاری روز ملی پارالمپیک منصوب شد. - اخبار ورزشی -
به گزارش خبرگزاری تسنیم و به نقل از سایت کمیته ملی پارالمپیک، طی حکمی از سوی علی اصغرحسن زاده سرپرست دبیراجرایی کمیته ملی پارالمپیک، علی اصغر هادیزاده به عنوان مسئول برگزاری روز ملی پارالمپیک منصوب شد.
در متن این حکم آمده است:
«جناب آقای علی اصغر هادیزاده
با سلام و احترام،
با عنایت به دانش، تخصص و سوابق جنابعالی به موجب این حکم به سمت مسئول برگزاری روز ملی پارالمپیک منصوب میگردید. امید است با استعانت از پروردگار متعال و تحت توجهات حضرت بقیهالله الاعظم(عج) و مدنظر قراردادن رهنمودهای مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، پیشبرد و تأمین اهداف و ارتقای توانمندیهای کمیته و انجام مسئولیتهای محوله موفق و مؤید باشید.»
انتهای پیام/