Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس از قم، حجت الاسلام والمسلمین سید‌هاشم صفی الدین که عصر امروز از طریق ویدئوکنفرانس در مراسم بزرگداشت شهیدان سلیمانی و ابومهدی المهندس در قم سخن می‌گفت با اشاره به آیه شریفه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد» اظهار کرد: درست است که این آیه در شأن امیرالمؤمنین علی (ع) نازل شده و ناظر به لیله المبیت است، اما این آیه درباره این صحبت می‌کند که چطور یک انسان با رسیدن به بالاترین مراتب ایثار و فداکاری در راه خداوند متعال، به درجات والای عزت و شرافت می‌رسد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی با بیان اینکه هر فداکاری و ایثاری که برای اسلام و دین صورت گیرد، معامله­ جان در راه خداوند است خاطر نشان کرد: فرماندهان شهید ما بویژه فرمانده شهید حاج قاسم سلیمانی و فرمانده شهید ابومهدی المهندس از مصادیق روشن انسان‌هایی هستند که جانشان را در راه خداوند معامله و همه زندگی شان را در راه خداوند وقف کردند. همه زندگی آنها در مسیر خداوند متعال بود.

عضو هیئت امنای جبهه جهانی شباب المقاومه ادامه داد: این دو از ابتدای زندگی شان و حتی قبل از آن که فرمانده شوند، در جبهه‌ها حضور داشتند و اهل جهاد، کار، جدیت، تهجّد و مسؤولیت پذیری بودند.

حجت الاسلام والمسلمین صفی الدین همچنین گفت: آن‌ها بارها آرزوی شهادت کرده بودند، اما خداوند متعال مقدر کرد شهادت آن‌ها را به تأخیر بیاندازد، زیرا امت اسلام در سخت ترین شرایطی که در این دو دهه اخیر با آن مواجه شد، نیاز مبرمی به آن‌ها داشت.

وی فروتنی، اخلاص، مهربانی، عاطفه، صداقت، دلاوری، شجاعت و مسؤولیت پذیری و مهم تر از همه ایثار و از خودگذشتگی را از ویژگی‌های برجسته آن دو شهید سرافراز دانست و بیان کمرد: این دو فرمانده تصویر روشنی را برای ما ایجاد و راه را برای همه روشن کردند تا هر که به نجات و اعتلای این امت فکر می‌کند، برای فداکاری آماده و در خط مقدم حضور داشته باشد.

رئیس مجلس تنفیذی حزب الله لبنان همچنین اضافه کرد: آنان در عین حال ملتزم به دقت و رعایت احکام شرعی در جبهه‌ها بودند و همین امر سبب شد تا رأفت و رضایت الهی بر اساس آیه شریفه قرائت شده مشمول حال آنان شود.

وی شهادت این شهیدان را مظلومانه خواند و افزود: این شهادت ویژگی‌ها و خصوصیاتی داشت که تکه تکه شدن پیکرهای آن‌ها و شهادت در غربت و البته خیانت و پستی دشمن در انجام این جنایت از جمله آن‌هاست.

حجت الاسلام والمسلمین صفی الدین گفت: یکی دیگر از ویژگی‌های مهم شهادت این دو شهید والامقام این بود که امت اسلام با شهادت این دو احیا و جان و حرکت دوباره‌ای به امت بخشیده شد.

وی افزود: یکی از اهداف دشمن از ترور این دو شهید و دیگر همراهان آنان این بود که جامعه مقاومت و محیط مقاومت پرور را به وحشت بیاندازد، به بیان دیگر دشمن می‌خواست جامعه تربیت شده توسط این مقاومان و فرماندهان را بترساند، اما ناگهان دید که این جوامع بزرگ تر و متحدتر شدند، در کنار یکدیگر ایستادند و با روحیه، حرکت و فعالیت جمعی، یکصدا شده و موضع یکسانی گرفتند.

عضو هیئت امنای جبهه جهانی شباب المقاومه تصریح کرد: آمریکا، اسرائیل و اذنابشان فکر می‌کردند که با این ترور می‌توانند جلوی گسترش باشکوه مقاومت را بگیرند، در حالی که ما امروز با قاطعیت و با اطمینان می‌گوییم محور مقاومت نیرومندتر و بالنده تر شده و آمادگی بیشتری برای جانفشانی، فداکاری و حرکت رو به جلو دارد.

وی تاکید کرد: اگر هدف از ترور این دو فرمانده شهید این است که آمریکا و اسرائیل بگویند که راه قدس بسته شده است و دیگر راهی برای بازپس گرفتن قدس نیست، به آنها می گوییم که شما سخت در اشتباهید، زیرا برادران و فرزندان این دو فرمانده بزرگوار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید حاج ابومهدی المهندس ، راه آنها را ادامه خواهند داد.

وی افزود: پرچمی که شهید سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس به دست گرفته بود، ان شاء الله همان پرچم یک روز در قدس و برفراز گنبد مسجد الأقصی برافراشته خواهد شد.

انتهای پیام/2258

منبع: فارس

کلیدواژه: شهر مقدس قم جبهه جهانی شباب المقاومه سید هاشم صفی الدین شهید سلیمانی شهید ابومهدی المهندس محور مقاومت بالندگی جبهه مقاومت راه خداوند

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۴۸۹۶۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه

چه می‌شود که کتابی، در یک نمایشگاه چند روزه خوب دیده می‌شود و خوب می‌فروشد؟ قطعاً دلایل زیادی برای موفقیت کتاب‌ها در رویدادهای این‌چنینی وجود دارد. بخشی از این دلایل به جذابیت خود کتاب برمی‌گردد.

به گزارش مشرق، کتاب «سلام بر ابراهیم» در نمایشگاه مجازی سال گذشته فروش خوبی داشت و البته همیشه یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های ادبیات پایداری بوده است، چون تصویری واقعی و ملموس از شهید هادی را نشان‌مان می‌دهد. در این کتاب با مرد جوانی مواجه می‌شویم که سراسر فضایل اخلاقی است، اما پا روی زمین دارد و به‌ظاهر همه کنش و واکنش‌هایش زمینی‌اند. در گذر از همین زندگی عادی، همین حوادث ریز و درشتی که با آن‌ها مواجه می‌شود، فضایل اخلاقی‌اش را نیز بروز می‌دهد. کتاب «سلام بر ابراهیم» در معرفی شهید هادی به اغراق روی نمی‌آورد و فقط حقیقت را، تا حد ممکن به همان شکلی که بوده است روایت می‌کند.

می‌خوانیم: در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت. تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد. یکی‌یکی آن‌ها را می‌آورد و می‌گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و… ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می‌کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی‌صدا می‌خندید. وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی را می‌آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!

راوی می‌افزاید: آخر شب می‌خواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم. ابراهیم با صدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان‌های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستند. یک موتور دنبال ما داره میاد که… بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و… تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه‌های گروه، با خجالت از ایشان معذرت‌خواهی کردند. جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه‌اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید. در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم‌های جعفر باز شد. او هم خنده‌اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه‌چیز تمام شد.

شهادت و حقیقت، خاطراتی از جنس پاکی و مظلومیت

کتاب «من میترا نیستم» نیز در فهرست پرفروش‌های نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ جای گرفته بود. این کتاب که کاری از معصومه رامهرمزی و بازنویسی یکی از آثار قبلی اوست، داستانی از پاکی و معصومیت را روایت می‌کند. داستان دختر نوجوانی به اسم زینت کمایی که به انقلاب دل بست و به سهم خود برای تحقق آرمان‌های آن کوشید، اما به دست دشمنان همین انقلاب به شهادت رسید. زمان شهادت چهارده سال بیشتر نداشت. سرشار از زندگی بود و مسیری طولانی پیش رو داشت. اما در همان نخستین قدم‌ها، قربانی ترور منافقین شد. منافقینی که شرارت را نمایندگی می‌کردند، شرارتی که تاب تحمل پاکی و درستی این دختر نوجوان را نداشت و نه فقط با او یا با انقلاب، که با همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها دشمن بود. آنچه جذابیت این کتاب را بیشتر می‌کند، لحن صمیمی و ساده‌ای است که رامهرمزی برای مرور زندگی شهید کمایی انتخاب کرده است. همین مظلومیت و معصومیت قهرمان داستان است که خواه‌ناخواه خواننده را متأثر می‌کند و به درون روایت می‌برد. معصومیتی که به شهادت ختم شد و مظلومیتی که حتی بعد از این شهادت، ادامه داشت.

در جایی از کتاب، از قول مادرش می‌خوانیم: بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه می‌خواهد، اسمش را عوض کرد. می‌گفت: «من میترا نیستم. اسمم زینبه. با اسم جدید صدام کنید.» از باباش و مادربزرگش به خاطر اینکه اسمش را میترا گذاشته بودند، ناراحت بود. من نُه ماه بچه‌ها را به دل می‌کشیدم؛ اما وقتی به دنیا می‌آمدند، ساکت می‌نشستم و نگاه می‌کردم تا مادرم و جعفر روی آن‌ها اسم بگذارند… بعد از انقلاب، دیگر دخترم نمی‌خواست میترا باشد. دوست داشت همه‌جوره پوست بیندازد و چیز دیگری بشود؛ چیزی به خواست و اراده خودش، نه به خاطر من، جعفر یا مادربزرگش… زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند، یک روز روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. می‌خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.

همچنین باید از «تنها گریه کن» کاری از اکرم اسلامی نام ببریم، کتابی درباره شهید محمد معماریان که زندگی‌اش از زبان مادرش اشرف سادات منتظری مرور می‌شود. «برای بقیه سه سال از شهادت محمد گذشته بود، برای من هر روزِ این سه سال، به‌اندازه سی سال کش آمده بود.» اینجا با مادر شهید روبه‌رو هستیم، مادری که از خودش، از خاطراتش، و از پسرش صحبت می‌کند. «آن اوایل که جنگ شروع شد، ما فکر می‌کردیم خیلی زود تمام می‌شود. به خیالمان هم نمی‌رسید که هی جوان‌ها بروند و برنگردند، مردها سایه‌شان از سر زن و بچه‌هایشان کم شود و زن‌ها تلاش کنند قوی روی پا بمانند و بچه‌های‌شان را دست‌تنها بزرگ کنند. ما بارها و بارها هر چیزی را که به فکرمان می‌رسید، پشت کامیون‌ها بار بزنیم و هر دفعه توی دلمان دعا کنیم دفعه آخر باشد و خیلی زود شر جنگ از زندگی‌مان کم شود، ولی نشود و دوباره سبزی خشک کنیم و لباس بدوزیم و چشم به راه، بغض‌مان را فرو بخوریم و به هم دلداری بدهیم.»

حرف‌های مادر، خواننده را نه فقط درگیر می‌کند، که تکان می‌دهد. خاطراتش را می‌خوانیم و در بخش‌هایی از آن، با حقایقی بزرگ مواجه می‌شویم. «سرش را آورد بالا و این بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم‌هایم و گفت: مامان جان! می‌دونید شهادت داریم تا شهادت. دلم می‌خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل امام حسین بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می‌کنی برام؟ نمی‌فهمیدم این بچه کجاها را می‌دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می‌کردم پسرم با شهادت عاقبت‌به‌خیر بشود، اما پسرم، فقط آن را نمی‌خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می‌شود، شبیه امامش باشد.»

دیگر خبرها

  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • زلنسکی: پرچم اوکراین بر شانه خداوند است!
  • پیام رهبری به خانواده سردار ترور شده در سوریه
  • چگونه اضطراب را درمان کنیم؟
  • پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه
  • پیکر شهید «جلال اعتماد» در قروه تشییع شد
  • شهید «جلال اعتماد» نماد ایستادگی است
  • پلیس هر لحظه در معرض شهادت است
  • ترویج فرهنگ ایثار و شهادت نیاز امروز جامعه است
  • دیدار با خانواده شهیدی که به دست اسرائیل به شهادت رسید/ عکس