Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-03@04:54:38 GMT

«راز دهکده‌ نیست در جهان» منتشر شد

تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۵۰۴۵۰۳

«راز دهکده‌ نیست در جهان» منتشر شد

مجموعه داستان «راز دهکده‌ نیست در جهان» نوشته ساناز سیداصفهانی به تازگی راهی بازار کتاب شده است.

به گزارش ایسنا، این مجموعه داستان در ۷۴ صفحه با قیمت ۳۰هزار تومان در نشر افراز منتشر شده است.

در معرفی این مجموعه آمده است: شخصیت‌های چهار داستان کتاب «راز دهکده  نیست در جهان» همگی در یک فضای ذهنی بادیه‌نشینی که محصول ذهن نویسنده است زندگی می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این چهار داستان به نوعی احقاق هویت ِ شخصیت‌های داستانی‌ است و تلاش آن‌ها برای کشفِ راز.

در داستان اول کتاب «مراد و رازِ سرخ پنبه زنِ ده بالا»، مراد پسری تازه به بلوغ رسیده متوجه یک دروغ می‌شود. او برای کشف چرایی این دروغ مجبور می‌شود به توصیه مرشد زورخانه گوش بسپارد و به کاروان‌سرای دِه برود. شربت نام زنی‌ است که در این کاروان‌سرا خودش را حبس کرده است. پاسخ همه  سوال‌ها دست شربت است. داستانِ «مهریه‌ عندالمطالبه پرگل» داستانی‌ است که از زبان پرگل که با لباس عروس در قطاری اوراق حبس شده، روایت می‌شود. قصه «بهمن خان و توبه‌اش» هم روایتگر چاقویی دلبسته صاحبش است. در «نارخاتون» نیز  با داستانی به قول معرف یکی بود یکی نبودی روبه‌رو هستیم. در دو داستان بلند اول عشق انسانی و در دو داستان بعدی نوع دیگر عشق را تجربه می‌کنیم. 

پیش‌تر، کتاب‌های «اسم این کتاب دتول نیست»، «خیابان گاندی»، «کیش مات»، «خیال بازی و از خیرم بگذر» از ساناز سیداصفهانی منتشر شده است. او متولد ۱۳۶۰ در تهران و فارغ‌التحصیل رشته  نمایش از دانشگاه سوره است.

در بخشی از کتاب «راز دهکده‌ نیست در جهان» می‌خوانیم: از زبانِ مردمِ روستا شنیده بودم که شربت دَه سال است توی کاروان‌سرای پدرش اتراق کرده و خیالِ بیرون آمدن ندارد. کاروان‌سرا ده سال بود متروکه مانده بود و کسی نزدیک‌اش هم نمی‌شد. همه از شربت می‌ترسیدند و اسم‌اش که به دهان‌ها می‌آمد، همه می‌گفتند «توبه توبه، زبون‌ات رو گاز بگیر، اسم‌اش رو به دهن‌ات نیار...» تابستان‌ها که می‌شد و ننه‌ام توی ظلِ گرما برای خان‌بابایم شربت می‌آورد، همیشه فکر می‌کردم چه‌طور می‌شود شربت را خورد اما هم‌زمانْ زبان را هم گاز گرفت؟ چرا شربت توی کاروان‌سرا بود؟ چرا درِ کاروان‌سرا قفل بود؟ چرا به ما می‌گفتند نزدیک آن‌جا بازی هم نکنیم؟ مگر شربت چه‌کار کرده بود؟ 

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: نیست در جهان کاروان سرا راز دهکده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۰۴۵۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود

به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران می‌شود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.

شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثه‌ای کابوس‌ها ورنج‌های گذشته را برای او زنده می‌کند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفته‌اند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار می‌دهند.شخصیت‌های فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان می‌شوند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

با بدنی لرزان و لک‌لک‌کنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولین‌بار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالی‌که عرق از چهره‌ام می‌چکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همه‌جا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعله‌های مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخه‌های درهم تنیده‌ی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخه‌ها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.

کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • داستانک‌هایی برای فلسفه‌ورزی کودکانه
  • درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
  • مشارکت ۳۱ استان کشور در دومین دوره جشنواره ملی دوست من کتاب
  • کتاب صوتی «داستان‌های پارسی» در یونان منتشر شد
  • پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی در گذشت
  • رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
  • چاپ مجموعه‌داستانی درباره شهدای شاه چراغ و اغتشاشات ۱۴۰۱
  • پل آستر درگذشت
  • مسوولان در نشر و چاپ کتاب نویسندگان را حمایت کنند
  • اختتامیه دومین جشنواره ملی «دوست من کتاب» در همدان