روایت دختر سردار سلیمانی از تلاش دو جنگنده آمریکایی برای هدف قرار دادن هواپیمای پدرش
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۵۰۵۰۷۷
«زینب سلیمانی» دختر شهید سردار قاسم سلیمانی فرمانده سابق نیروی قدس سپاه در ایام اولین سالروز شهادت پدرش، به ذکر مناقب وی پرداخت و گفت: رهبر انقلاب برای حاج قاسم سلیمانی حکم رگ گردن را داشت و او خود را حقیقتاً سرباز مردم ایران و رهبری میدانست.
وی با بیان اینکه پدرش در آن واحد در میدان نبرد، هم فرمانده بود هم سرباز، افزود: زندگی پدرش همیشه مملوء از خطرها بوده و هر زمان که [به سوی میدان نبرد] میرفته، دشمن و دشمنانی در کمین او بودهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زینب سلیمانی تصریح کرد: سردار سلیمانی به رغم اینکه چهره نظامی و با ابهتی بود ولی قلب رئوفی داشت و دیگران را با محبتش جذب میکرد. سردار شهید کسی نبود که میادین نبرد را از پشت جبهه و به دور از حضور در میدان فرماندهی کند. سردار سلیمانی در عملیات آزادسازی شهر «آمرلی» در پاسخ به اینکه چرا در میادین حضور دارد و این مسئله خطرناک است، گفت نمیتوان نسبت به زنان و کودکانی که در محاصرهاند و جانشان در خطر است، بیاعتنا بود.
وی افزود: حاج قاسم هنگام ورود به [بحران] سوریه در حقیقت و در عین حال، در یک زمان در حال دفاع از ایران و سوریه بود... پدرم فرمانده و مسئول نیرویی بود که حامل آرمان فلسطین بود. آرمان و ملت فلسطین برای او بسیار مهم بود. امروز ما شاهدیم که مقاومت فلسطین، اسرائیلیها را مرعوب کرده است.
دختر شهید سلیمانی گفت: میراث حاج قاسم برای ملت فلسطین اجازه نخواهد داد که اشغالگری اسرائیل ادامه یابد.
به گفته زینب سلیمانی، حاج قاسم برای عراق تلاشی مضاعف میکرد... او در عراق، سوریه، فلسطین و لبنان و حتی در ایران مقاومتی ایجاد کرد که مأموریتش فراتر از این امور است.
او روابط پدرش با ابومهدی المهندس را «عمیق و قلبی» توصیف و اضافه کرد: هیچ گاه پدرش را بدون ابومهدی المهندس ندیده است. به گفته زینب سلیمانی، ابومهدی پیشتر گفته است که از خدا میخواهد اگر روزی قرار است اتفاق بدی برای حاج قاسم بیفتد، او از این دنیا رفته باشد و این روز را نبیند.
زینب سلیمانی روابط پدرش با سید حسن نصرالله را «عشقی برادرانه» دانست و افزود: «پدرم خود را حقیقتا سرباز امام خامنهای و مردم ایران میدانست و عاشق رهبری بود. من اگر علاقه حاج قاسم را به حضرت آقا توصیف کنم، میگویم آقا حکم رگ گردن حاج قاسم را داشت».
وی تصریح کرد: پدرش هنگام شهادت حاج عماد مغنیه، فرمانده شهید حزبالله همان حس و حالی را پیدا کرد که زمان شهادت شهید احمد کاظمی داشته و این موضوع در فیلمی که از حال ایشان پخش شده، قابل مشاهده است.
این مصاحبه در قالب ویژهبرنامههای شبکه خبری المیادین به مناسبت اولین سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی پخش شد که به مدت دو هفته ادامه دارد.
216216
کد خبر 1471145منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: شهید سپهبد قاسم سلیمانی ابو مهدی المهندس زینب سلیمانی حاج قاسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۰۵۰۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.
کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست.
حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»