ماجرای خودکشی پسر جوان در اتوبان امام علی/ گفتگو با مردی که فرشته نجات شد
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۵۰۹۲۴۴
جوانی قصد داشت با پریدن از روی پل به زندگیاش پایان بدهد، اما در آخرین لحظات مردی همچون فرشته نجات سررسید و او را روی هوا گرفت و مانع از مرگ حتمی وی شد.
به گزارش شریان نیوز،«دستم را دور کمرش قلاب کرده بودم و بیشتر از ۷ دقیقه در هوا آویزان بود. انرژیام داشت تمام میشد و چیزی نمانده بود سقوط کند که نیروهای آتشنشانی رسیدند و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جوانی که قصد داشت با پریدن از روی پل به زندگیاش پایان بدهد، اما در آخرین لحظات مردی همچون فرشته نجات سررسید و او را روی هوا گرفت و مانع از مرگ حتمی وی شد. اما این اتفاق چطور رخ داد و فرشته نجات ۳۹ ساله چگونه در آخرین لحظات توانست زندگی پسری ۲۰ ساله را نجات دهد؟ محمدعلی سعید، قهرمان این حادثه از جزئیات اتفاقی میگوید که نیمهشب شنبه در اتوبان امامعلی رخ داد.
چطور متوجه شدید که جوان ۲۰ ساله قصد خودکشی دارد؟
من کارمند هستم، اما شبها برای تامین مخارج زندگی در اسنپ کار میکنم. حدود ساعت ۱۱ شب بود و آخرین مسافرم را به مقصدش رسانده بودم و به سمت خانهمان در مجیدیه میرفتم که وقتی پیچیدم داخل رمپ خروجی بزرگراه امام علی، متوجه پسر جوانی شدم که فریاد میزد و به سمت پل جانبازان که از بالای اتوبان رد میشد میرفت. حالش خوب نبود و حدس زدم که میخواهد بلایی سر خودش بیاورد. ماشین را پارک کردم و پیاده شدم.
پسر جوان رفت لبه پل و از روی گاردریل رد شد. به سمتش دویدم و فریاد زدم که دست نگه دارد، اما او توجهی نکرد. لبه پل ایستاد و فریاد زنان چیزهایی گفت و پاهایش را از لبه پل جدا کرد که به داخل اتوبان بپرد که همان لحظه رسیدم و دستم را از لای نردههای گاردریل بردم و به کمرش قلاب کردم. دست و پایش روی هوا آویزان بود و من درحالیکه به نردههای گاردریل چسبیده بودم و دستم را از لای آنها بیرون برده و دور کمر او قلاب کرده بودم، تلاش میکردم که سقوط نکنم.
در آن لحظه تنها بودید؟ کسی نبود که کمکتان کند؟
اتفاقا ۳ یا ۴ نفری از آن اطراف عبور میکردند. فریاد زدم که «کمک کنید»، اما عجیب بود که هیچکس به کمکم نیامد.
پسر جوان در چه حالی بود؟
اصلا حالش خوب نبود. انگار به آخر خط رسیده بود. فریاد میزد که رهایش کنم و میگفت که میخواهد بمیرد. اما خودش هم انگار ترسیده بود. نه تقلا میکرد که سقوط کند و نه تلاش میکرد که خودش را نجات دهد.
نمیتوانستی او را بالا بکشی؟
نه. برای اینکه نجاتش دهم باید او را بالا میآوردم و از گاردریل لبه پل به سمت خودم رد میکردم که شدنی نبود. بدون کمک نمیشد او را نجات داد.
چقدر او را در همان حالت نگه داشتی؟
خودم تصور میکردم سه یا چهار دقیقه. اما وقتی ماجرا تمام شد و گوشیام را چک کردم دیدم که حدود ۷ دقیقه او را در همان حالت نگه داشته بودم. انگار وقتی آدم در چنین شرایطی قرار میگیرد، زورش بیشتر میشود. هنوز هم باورم نمیشود که چطور با یک دست او را در هوا نگه داشته بود که کمک برسد.
مگر از چهکسی کمک خواسته بودی؟
وقتی دیدم که به عابران در آن لحظه امیدی نیست، تصمیم گرفتم پلیس و آتشنشانی را خبر کنم. دست چپم را حائل کرده بودم دور بدن او و از کمربندش گرفته بودم که سقوط نکند. با دست دیگرم گوشیام را درآوردم و ابتدا ۱۱۰ را گرفتم و اپراتور که از پشت گوشی فریاد آن پسر جوان را شنید، مطمئن شد که ماجرا جدی است. اما لحظاتی که گذشت به این فکر افتادم که به آتشنشانی هم خبر بدهم و در همان حالت شماره ۱۲۵ را گرفتم.
کدامشان زودتر رسیدند؟
باورم نمیشد که آتشنشانان با آن سرعت سر برسند. راستش انرژیام داشت تمام میشد. نیرویی برایم باقی نمانده بود. بعد از تماس با آتشنشانان دست دیگرم را هم از لای نردهها رد کردم و کاپشنش را گرفتم که پاره شد. خدا خدا میکردم که نیروهای کمکی زودتر برسند. همان موقع بود که چشمم به ماشینهای آتشنشانی افتاد. ۲ تیم، یکی از اتوبان و یکی از خیابان جانبازان رسیدند. ۳ نفر از آتشنشانان با دیدن آن شرایط، با استفاده از تجهیزات خودشان را به این طرف گاردریل رساندند و پسر جوان را گرفتند و بالا آوردند. شاید اگر ۱۰ ثانیه دیرتر رسیده بودند دیگر نمیتوانستم او را نگه دارم و به پایین پرت شده بود و جانش را از دست داده بود.
خودت در این حادثه آسیب دیدی؟
آسیب جدی ندیدم، اما همه بدنم درد میکرد. خواست خدا بود که به من انرژی داد که حدود ۷ دقیقه او را در هوا نگه دارم. وقتی آتشنشانان او را بالا کشیدند، روی صندلیهای ایستگاه اتوبوسی در همان اطراف بردند و روانشناسی که از آتشنشانی آمده بود شروع کرد به حرف زدن با او و توانست آرامش کند. در آن لحظه نیروهای آتشنشانی از من تشکر کردند و تعجب کرده بودند که چطور توانسته بودم او را نجات دهم. حتی فرمانده آتشنشانان هم که از این ماجرا باخبر شده بود با من تماس گرفت و تشکر کرد. بعد هم از کلانتری تماس گرفتند و ماجرا را برایشان شرح دادم. پس از آن به خانه و نزد همسرم و فرزندانم رفتم و حالا هم وقتی به آن شب فکر میکنم، خدا را شکر میکنم که توانایی نگه داشتن پسرجوان را در آن شرایط سخت به من داد.
جثه او نسبت بهخودت بزرگتر بود یا کوچکتر؟
از من لاغرتر و کم سن و سالتر بود و آخرش هم نفهمیدم که چرا قصد خودکشی داشت.
قبلا هم چنین اتفاقاتی برایت رخ داده بود؟
جوانتر که بودم ورزشهای رزمی کار میکردم. عاشق عملیات نجات بودم و از ۱۶ سالگی، هر وقت آتشنشانی یا هلالاحمر دورههای آموزشی میگذاشتند، شرکت میکردم. دورههای امداد و نجات را دیده بودم و همین باعث شد که در ۲ حادثه، موفق به نجات عدهای از هموطنانم شوم. یکی از آنها چند سال پیش در اتوبان بهشتزهرا رخ داد.
آن موقع روی ماشین حمل دلستر و آبمعدنی یکی از شرکتها کار میکردم. آن روز در نزدیکی بهشتزهرا اتوبوسی با دختربچهای تصادف کرد و دختربچه چند متر آنطرفتر پرت شد. مردی با دیدن این صحنه عرض اتوبان را دوید که خودش را به دختربچه برساند و همین باعث شد که ماشینهای عبوری ترمز کنند و چند ماشین به هم کوبیدند. در این تصادف زنجیرهای عدهای مجروح شده بودند. با دیدن این صحنه کامیونت شرکت را کنار اتوبان پارک کردم، باکسهای آبمعدنی را برداشتم و به کمک مجروحان رفتم. میدانستم که خون و لخته خون ممکن است راه تنفسی عدهای از آنها را بسته باشد. فوری به آنها آب رساندم و وقتی اورژانس آمد، بابت این کار و نجات عدهای از مجروحان از من تشکر کردند.
حادثه دوم در خیابان ستارخان اتفاق افتاد. یک ماشین با سرعت زیاد به دیواره خیابان کوبیده بود و راننده فوت شده بود و سرنشین دیگر ماشین نمیتوانست نفس بکشد. من سوار موتور بودم که این صحنه را دیدم و فوری شلنگ بنزین موتور را کندم و آنها را داخل گلوی سرنشین ماشین کردم که بتواند نفس بکشد. وقتی اورژانس رسید، پزشک اورژانس به من گفت که اگر این کار را نکرده بودم، آن فرد حتما جانش را از دست داده بود.
شما که اینقدر کمک به مردم و نجات جان آنها برایت مهم است، خودتان هم دچار حادثه شدهاید؟
بله. سال ۹۰ با موتور از بالای پل پارکوی رد میشدم که ماشین به من زد و از بالای پل به پایین پرت شدم. اما کلاه ایمنی باعث شد که به طرز معجزهآسایی زنده بمانم. در این حادثه آسیب جدی دیدم و دچار شکستگی استخوان در چند نقطه از بدنم شدم، اما یادم است که در آن زمان صدا و سیما این حادثه را چندبار در تلویزیون پخش کرد با این عنوان که اگر من نکات ایمنی را رعایت نکرده بودم و کلاه ایمنی نداشتم، از این حادثه جان سالم بهدر نمیبردم.
منبع: شریان
کلیدواژه: آتش نشانان فرشته نجات آتش نشانی پسر جوان امام علی عده ای لبه پل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۰۹۲۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سناریوی خودکشی قتل از آب درآمد | همدستی خیانتآمیز زن جوان با مرد همکار
به گزارش همشهری آنلاین، بهمن سال گذشته زن جوانی با پلیس تماس گرفت و ازمرگ شوهرش در خانه خبر داد. به دنبال اعلام این خبر تحقیقات آغاز شد و همسر این مرد به پلیس گفت: من به خانه پدرم رفته بود و شب خانه خودمان نبودم. قرار بود امروز صبح همسرم دنبالم بیاید و بعد از خوردن صبحانه مرا به محل کارم برساند. اما وقتی خبری از او نشد، چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد. با تلفن خانه تماس گرفتم باز هم پاسخگو نبود. نگران شدم و به خانه آمدم اما به محض ورود متوجه بوی گاز شدیدی شدم. بعد هم در اتاق خواب جسد همسرم را دیدم. وقتی به دنبال علت بوی گاز بودم متوجه شدم شیلنگ اجاق گاز پاره شده است.
در حالی که زن جوان چنین ادعایی داشت، به دستور بازپرس محسن اختیاری، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت برای بررسی بیشتر ماجرا وارد عمل شدند. اما بررسی شیلنگ گاز نشان داد علت پارگی پوسیدگی نبوده است بلکه حدود یک ماه قبل تعویض شده بود و با یک برش عرضی و عمدی پاره شده است. بدین ترتیب فرضیه گازگرفتگی و حادثه رنگ باخت و تحقیقات روی موضوع قتل متمرکز شد.
این بار کارآگاهان در تحقیق از همسر مرد جوان با سناریوی دیگری از جانب وی روبهرو شدند، زن جوان در ادعای جدیدی گفت: تصور میکنم همسرم دست به خودکشی زده باشد. او این اواخر دچار افسردگی شده بود و صحبت از خودکشی میکرد. احتمالا خودش با بریدن شیلنگ اجاق گاز به زندگیاش پایان داده است.
دو مظنون برای قتلدر حالی که وی چنین ادعایی داشت، بررسیها نشان میداد مرد جوان کاملا سالم و در حالت طبیعی بوده و هیچ مشکل روحی و مالی نداشته است. اما در ادامه مشخص شد وی با همسرش اختلافات خانوادگی زیادی داشته است؛ اختلافاتی که میتوانست انگیزهای برای قتل باشد.
بدین ترتیب زن جوان به صورت نامحسوس زیر نظر گرفته شد و بررسیها نشان میداد وی با یکی از همکاران شوهرش به نام کیوان در تماس بوده است. شب قبل از حادثه نیز با این مرد تماس گرفته و با هماهنگی او خانه را ترک کرده است.
نام کیوان نیز به عنوان دومین مظنون پرونده در لیست مأموران نوشته شد و تحقیقات نشان میداد که کیوان با مقتول بر سر مسائل کاری اختلاف شدیدی داشته است. کارآگاهان در شاخه دیگری از تحقیقات به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف خانه مقتول پرداختند.
دوربینها نشان میداد که ساعت یک بامداد کیوان با کلید وارد ساختمان محل زندگی مقتول شده و حدود ساعت ۵ صبح از ساختمان خارج شده است. این ورود و خروج در شبی رخ داده بود که به نظر میرسید آرش بر اثر گازگرفتگی جانش را از دست داده بود.
به دستور بازپرس جنایی زن و مرد جوان بازداشت شدند. این بار زن جوان کیوان را عامل قتل شوهرش معرفی کرد و گفت: کیوان در ظاهر با شوهرم دوست صمیمی بود، اما در باطن به شدت به او حسودی میکرد. چند روز قبل از جنایت، به صورت اتفاقی، زمانی که قصد داشتم به محل کارم بروم، کیوان را کنار خیابان دیدم. او مرا به محل کارم رساند. نمیدانم چطور او کلید خانه را از کیفم برداشته بود که من متوجه نشدم. شب حادثه هم که به خانه مادرم رفتم، او از فرصت استفاده کرده بود و همسرم را به قتل رسانده بود.
دو ادعا برای قتلباتوجه به مدارکی که در تحقیقات به دست آمده بود، از کیوان به عنوان عامل جنایت تحقیق شد. مرد جوان ابتدا منکر قتل شد اما در ادامه گفت: با مقتول اختلاف داشتم. همه او را دوست داشتند. با اینکه من و او همکار بودیم، اما حقوق او بیشتر از من بود و همکارانم جور دیگری با او برخورد میکردند. همه اینها باعث شده بود به او حسودی کنم و دلم میخواست از او انتقام بگیرم. در رفت و آمدهایی که به خانهاش داشتم، رابطهام با همسرش صمیمیتر شد و متوجه شدم که او نیز دل خوشی از شوهرش ندارد. حسادت من و اختلاف همسرش باعث شد که رابطهمان بیشتر شود. درنهایت تصمیم به قتل او گرفتیم.
در ادامه تحقیقات مرد جوان به قتل همکارش به خاطر حسادت اعتراف کرد. او در رابطه با جنایت گفت: کلید خانه را از همسرش گرفتم و شب قبل، او به بهانه دیدن مادرش خانه را ترک کرد. نیمه شب، در حالی که مقتول خواب بود، وارد خانه شدم و به او داروی بیهوشی با مقدار زیاد تزریق کردم. مدتی در خانه ماندم و وقتی مطمئن شدم که فوت کرده است، شیلنگ اجاق گاز را بریدم تا به نظر گازگرفتگی بیاید و از خانه خارج شدم. روز بعد هم زن جوان با پلیس و اورژانس تماس گرفت و مدعی گازگرفتگی و مرگ شوهرش شد.
در حالی مرد جوان به قتل اعتراف کرد که متخصصان پزشکی قانونی نیز علت مرگ را مسمومیت با دارو اعلام کردند. به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت، متهمان به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
کد خبر 849238 منبع: ایران برچسبها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران