Web Analytics Made Easy - Statcounter

میلیون‌ها آمریکایی برای اولین بار در سال جاری در صف بانک‌های غذا قرار گرفتند که این امر از زمان وقوع رکود بزرگ در دهه ۱۹۳۰ بی‌سابقه است.

سرویس جهان مشرق - آسوشیتدپرس در گزارشی نسبت به افزایش فقر شدید در آمریکا هشدار داد و نوشت: در شرایطی که همه‌گیری ویروس کرونا همچنان ادامه دارد و بیش از ۲۰ میلیون آمریکایی همچنان خواستار دریافت مزایای بیمه بیکاری هستند، بانک‌های غذا بیش از هر زمان دیگری اقدام به توزیع وعده‌های غذایی می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یکی از اماکنی که طی سال جاری میلیون‌ها آمریکایی از اواسط ماه مارس به بعد در برابر آن صف کشیدند، بانک‌های غذا بودند. ما این پدیده را در سطح کشور پوشش دادیم، آن‌هم در شرایطی که طبقه فقیر کارگر در اثر همه‌گیری بیماری با ناامنی غذایی دست‌وپنجه نرم می‌کرد.

گرسنگی در ثروتمندترین کشور دنیا

گرسنگی در ثروتمندترین کشور دنیا یک حقیقت تلخ و گزنده است. حتی در دوران رونق و شکوفایی نیز مدارس روزانه میلیون‌ها وعده غذای گرم میان دانش‌آموزان توزیع می‌کنند و سالمندان مستأصل گاهی اوقات مجبور می‌شوند میان غذا و دارو یکی را انتخاب کنند.

اکنون، در بحبوحه همه‌گیری سال ۲۰۲۰ که با شیوع بیماری، از دست رفتن مشاغل، و تعطیلی کسب‌وکارها توأم شده است، میلیون‌ها آمریکایی دیگر نیز نگران یخچال‌های خالی و قفسه‌های تهی از مواد غذایی هستند. بانک‌های غذا با سرعت مشغول توزیع مواد غذایی هستند. تحلیل داده‌ها توسط آسوشیتدپرس نشان‌دهنده رشد سریع مقدار مواد غذایی توزیع‌شده در مقایسه با سال گذشته است. در همین حال، برخی والدین به خاطر فرزندانشان از سهم غذای خود می‌گذرند و برخی دیگر نیز به غذاهای ارزان فاقد ارزش تغذیه‌ای اکتفا می‌کنند.

کسانی که با گرسنگی دست‌به‌گریبان هستند، می‌گویند هیچگاه شاهد چنین وضعیتی در آمریکا نبوده‌اند و حتی در جریان رکود بزرگ سال‌های ۲۰۰۷-۲۰۰۹ نیز چنین شرایطی را ندیده‌اند.

اولین جایی که بسیاری از آمریکایی‌ها جهت دریافت کمک به آن مراجعه می‌کنند، انبار غذای موجود در محله است که اکثرشان به شبکه‌های گسترده‌ای از سازمان‌های غیرانتفاعی متصلند. چندین تُن مواد غذایی هر روزه در قالب مواد دورریختنی فروشگاه‌ها و مواد توزیعی دولتی به انبارهای توزیع و سپس خیریه‌های محلی انتقال می‌یابند.

کتاب‌های تاریخ پر از عکس‌هایی هستند که آمریکا را در حال دست‌وپنجه نرم کردن با گرسنگی نشان می‌دهند. به‌یادماندنی‌ترین این عکس‌ها مربوط به دوران رکود بزرگ است و در آنها مردانی دیده می‌شوند که با کت‌های بلند و کلاه‌های سیاه‌رنگ باچشمانی نگران و وحشت‌زده در صف غذا ایستانده‌اند. یک تابلو نیز بالای سر آنها دیده می‌شود که بر روی آن نوشته شده: «سوپ، قهوه، و کلوچه رایگان برای بیکاران».

نورمن باتلر که برای اولین بار به بانک غذا مراجعه می‌کند به همراه همسرش شریل باتلر در کنار دیگران برای دریافت غذا در مقابل یک مرکز توزیع در شهر مِتِری ایالت لوییزیانا شب را در خودروی خود می‌گذرانند (عکس از آسوشیتدپرس/جرالد هربرت)

هزاران خودرو با سرنشینان گرسنه

صف‌های چند مایلی در مقابل بانک‌های غذا از جمله فراموش‌نشدنی‌ترین صحنه‌ها طی سال جاری بودند که دوران رکود بزرگ را به خاطر می‌آورند. پهپادهای غیرنظامی تصاویری از ترافیک‌های سنگین را ثبت کردند که صف‌های طولانی از خودروها را در سن‌آنتونیو واقع در ایالت تگزاس، تولیدو واقع در ایالت اوهایو، پیتسبورگ واقع در ایالت پنسیلوانیا، و اورلاندو واقع در ایالت فلوریدا به تصویر می‌کشیدند. این خودروها حامل افراد گرسنه‌ای بودند که منتظر بودند بسته کمک‌ها را دریافت کنند.

انتظار خودروها در صف توزیع غذا در مقابل بانک غذای پیتسبورگ واقع در شهر دوکسن ایالت کالیفرنیا (عکس از آسوشیتدپرس/جین جی پوسکار)

تصویر گرسنگی مربوط به سال جاری در واقع یک تصویر واضح از نمای بالا را نشان می‌دهد: ترافیک‌های سنگین که توسط پهپادهای مجهز به دوربین ثبت شده‌اند، خودروهایی که میلیمتری حرکت می‌کنند، رانندگانی که هرکدام برای دریافت بسته غذایی ساعت‌ها منتظر می‌مانند. از آناهایم واقع در ایالت کالیفرنیا گرفته تا سن‌آنتونیوی تگزاس و تولیدوی اوهایو و اورلاندو واقع در ایالت فلوریدا و مناطقی که حد فاصل آنها واقع شده‌اند، هزاران خودرو با سرنشینان گرسنه صف‌های چند مایلی تشکیل دادند که انتهایشان به افق می‌رسید. در نیویورک و دیگر شهرهای بزرگ، مردم در صف‌های طولانی و بی‌پایان می‌ایستند و انتظار می‌کشند.

افراد داوطلب در حال قرار دادن بسته‌های غذایی در درون یک خودرو در مقابل بانک غذای پیتسبورگ واقع در شهر دوکسن ایالت کالیفرنیا (عکس از آسوشیتدپرس/جین جی پوسکار)

افرادی که به‌تازگی به جمع گرسنگان پیوسته‌اند

آسوشیتدپرس در ادامه این گزارش آورده است: افرادی که به‌تازگی به جمع گرسنگان پیوسته‌اند، سرگذشت مشابهی دارند: صنعتی که در آن فعالیت می‌کردند دچار فروپاشی شده است، شغلشان را از دست داده‌اند، ساعات کارشان کم شده است، به خاطر بیماری فرصت را از دست داده‌اند.

بلافاصله پس از آغاز همه‌گیری، تابلوهای دست‌نوشته حاوی عبارت «تعطیل است» بر روی شیشه فروشگاه‌ها و رستوران‌ها پدیدار شد. حقوق ماهیانه کاهش یافت یا کلاً از دست رفت و نرخ بیکاری به ۷/۱۴ درصد افزایش پیدا کرد، رقمی که تقریباً در طول یک قرن گذشته بی‌سابقه بوده است.

در شرایطی که ایالت‌ها قرنطینه عمومی اعلام کرده بودند و مدارس ــ که بسیاری‌شان وعده‌های صبحانه و ناهار رایگان به دانش‌آموزان می‌دانند ــ تعطیل شده بودند، سازمان تغذیه آمریکا که بزرگ‌ترین سازمان مبارزه با گرسنگی در این کشور به شمار می‌رود، برای تأمین نیازهای مراجعان خود به زحمت افتاد. در اواخر ماه مارس، ۲۰ درصد از مجموع ۲۰۰ بانک غذایی متعلق به این سازمان با خطر ته کشیدن مواد غذایی خود مواجه شدند.

مشکل تأمین مواد غذایی برطرف شد، اما تقاضا همچنان پابرجاست. سازمان تغذیه آمریکا هیچگاه با چنین سرعتی این مقدار مواد غذایی توزیع نکرده بود ــ این سازمان ۲/۴ میلیارد وعده غذایی بین ماه‌های مارس تا اکتبر توزیع کرد. این سازمان شاهد میانگین افزایش ۶۰ درصدی تعداد مراجعان به بانک‌های غذا بوده است: از هر ۱۰ نفر ۴ نفرشان بار اول است که به این مراکز مراجعه می‌کنند.

آیریس مسیک (چپ) و برایان مسیک (راست) در حال صرف ناهار به همراه پسر ۹ ساله‌شان جیدن در آپارتمانشان واقع در شهر انکوریچ ایالت آلاسکا (عکس از آسوشیتدپرس/مارک تیسن)

تعداد گرسنگان آمریکایی به بیش از ۵۰ میلیون نفر خواهد رسید

تحلیل آسوشیتدپرس بر روی داده‌های ۱۸۱ بانک غذای متعلق به سازمان تغذیه آمریکا نشان می‌دهد که این سازمان طی سه‌ماهه سوم سال جاری در مقایسه با مدت زمان مشابه سال ۲۰۱۹ حدوداً ۵۷ درصد مواد غذایی بیشتری توزیع کرده است.

در شرایطی که همه‌گیری همچنان ادامه دارد، کاهش فوری تقاضا اتفاق نخواهد افتاد. بیش از ۳۵۵ هزار نفر در آمریکا تاکنون در اثر ابتلا به بیماری جان خود را از دست داده‌اند وبیش از ۲۰ میلیون نفر نیز به بیماری مبتلا شده‌اند.

برآورد سازمان تغذیه آمریکا این است که نسبت تعداد گرسنگان به ۱ نفر در هر ۶ نفر خواهد رسید و از ۳۵ میلیون نفر در سال ۲۰۱۹ به بیش از ۵۰ میلیون نفر تا پایان سال جاری افزایش خواهد یافت. وضعیت در میان کودکان ناگوارتر است ــ طبق گفته این سازمان، از هر ۴ کودک ۱ نفرشان با گرسنگی مواجه است.

برخی ایالات به خصوص ضربه سختی خورده‌اند: ایالت نوادا بهشت گردشگران محسوب می‌شود، اما صنعت هتلداری، کازینوداری، و رستوران‌داری در این ایالت به دلیل همه‌گیری بیماری آسیب دیده است. بر اساس گزارش سازمان تغذیه آمریکا، پیش‌بینی می‌شود وضعیت این ایالت از لحاظ ناامنی غذایی تنزل یابد و از رتبه بیستم در سال ۲۰۱۸ به رتبه پنجم در سال جاری برسد.

بر اساس گزارش فوق، در چهار ایالت ــ میسی‌سیپی، آرکانزاس، آلاباما، و لوییزیانا ــ انتظار می‌رود از هر ۵ نفر بیش از ۱ نفر تا پایان سال جاری ناامنی غذایی را تجربه کند. این بدان معناست که آنها پول یا منابع کافی نخواهند داشت که غذا سر سفره خود ببرند.

کارکنان کم‌درآمد که بسیاری‌شان در بخش خدمات مشغول هستند، بیشترین مشکلات اقتصادی را تجربه کرده‌اند. اما عمق فاجعه در میان آنها نمود بیشتری داشته است.

بر اساس گزارشی که در ماه سپتامبر به سفارش مرکز پژوهش و اقدام غذایی از سازمان‌های فعال در زمینه مبارزه با گرسنگی تهیه شده است، از هر ۴ فردی که گفتند غذای کافی برای خوردن ندارند، ۱ نفرشان قبل از همه‌گیری درآمد سالیانه بالای ۵۰۰۰۰ دلار داشت.

خانواده لاتین‌تبار پس از دریافت بسته غذایی از مرکز توزیع اماوس هاوس (عکس از آسوشیتدپرس/رأس دی فرانکلین)

سیاهپوستان و لاتین‌تبارها قربانیان اصلی

در میان جوامع رنگین‌پوست، همه‌گیری بیماری فاجعه مضاعفی را رقم زده است و سیاهپوستان و لاتین‌تبارها نرخ بیش از حد بالای مرگ‌ومیر، ابتلا ــ و بیکاری ــ را تجربه کرده‌اند.

بر اساس آمارهای فدرال، نرخ بیکاری در میان لاتین‌تبارها به۱۸.۹ درصد طی بهار سال جاری رسید که از نرخ بیکاری در میان دیگر گروه‌های نژادی و قومی بالاتر است. با اینکه نرخ مذکور از آن زمان تاکنون کاهش یافته است، اما بسیاری همچنان با بیکاری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

بریانا دومینیگز در خارج از آپارتمان محل زندگی خانواده‌اش در شهر اسکوکی ایالت ایلی‌نوی (عکس از آسوشیتدپرس/چارلز رکس آربوگست)

بر اساس گزارشی که قبلاً به آن اشاره شد، از هر ۵ بزرگسال سیاهپوست و لاتین‌تبار دارای فرزند، بیش از ۱ نفر گفتند که از ماه جولای ۲۰۲۰ به بعد گاهی اوقات یا اغلب غذایی برای خوردن نداشته‌اند. این رقم دو برابر آمار مربوط به خانواده‌های سفیدپوست و آسیایی‌تبار است. گزارش همچنین نشان داد که زنان، خانواده‌های دارای فرزند، و رنگین‌پوستان بیش از همه در معرض خطر گرسنگی قرار دارند.

فیلیس ماردر در شهر اوانستون ایالت ایلی‌نوی در کنار مواد غذایی که اخیراً از بانک غذای محلی دریافت کرده است (عکس از آسوشیتدپرس/چارلز رکس آربوگست)

تهیه غذا تنها یکی از مشکلات آمریکایی‌هاست

مشکلات مالی که آنها را رهنمون بانک غذا کرده است، هنوز پایان نیافته‌اند. آنها هنوز قبض‌های عقب‌افتاده دارند و ماشینشان نیز نیازمند تعمیر است.

این در حالی است که سازمان تغذیه آمریکا در گزارش جداگانه‌ای در ماه اکتبر هشدار داد اگر تقاضا برای غذا همچنان افزایش یابد ممکن است از حالا تا ماه ژوئیه ۲۰۲۱ با کسری ۱۰ میلیارد پوندی مواد غذایی مواجه شود. این رقم معادل ۸ میلیارد وعده غذایی است.

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا شهید سلیمانی گرسنگی در آمریکا بحران غذا در آمریکا بیکاری در آمریکا بحران کرونا در آمریکا فقر در آمریکا آسوشیتدپرس ایالت فلوریدا آمریکا اخبار داغ میلیون ها آمریکایی عکس از آسوشیتدپرس بر اساس گزارش واقع در ایالت بانک های غذا مواد غذایی میلیون نفر بانک غذای رکود بزرگ همه گیری سال جاری بانک غذا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۲۹۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سازمان «سیا» با دندان‌های کشیده شاهد حادثه ۱۱ سپتامبر بود

سی. ‌آی. ‌ای به طور سیستماتیک به واسطه این سه عامل «التزام به نزاکت و آداب سیاسی»، «جنگ‌های قدرت های کوچک و بی ارزش در واشنگتن» و «مقام پرستی»؛ وعوامل بسیار دیگری نابود شد. - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، آن چه خواهید خواند، نخستین قسمت از خاطرات «رابرت بائر» جاسوس کهنه کار سازمانِ «سی. آی. ای - سیا» است. سازمانی که به صورت رسمی «آژانس مرکزی اطلاعات» (بدون هیچ قید عنوانی و قانونی برای انحصار در خاک ایالات متحده) نامیده می شود و نامش در ماجراهای خونین و دردناک بسیاری طی 75 سال گذشته در گوشه و کنار جهان به چشم می خورد و بر پیکره کهن و استوار کشورمان ایران هم داغی عمیق و پاک نشدنی از خود به یادگار گذاشته که به اختصار از آن با عنوان «کودتای 28 مرداد» یاد می شود.

گرچه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کارنامه این سازمان در غرب آسیا مورد غفلت قرار گرفت اما فهرست بلندبالای رهبران سیاسی و مذهبی که در سراسر جهان مورد هدف تروریست های کارآزموده این تشکیلات قرار گرفته اند، بیش از نیم قرن در منابع مکتوب بسیاری منتشر و تکرار شد.

وقایع 11 سپتامبر، کمتر از ده سال بعد از فروپاشی شوروی، با هر رویکردی که از سوی ما ساکنان آسیای غربی مورد تحلیل قرار گیرد(اعم از این که توطئه ای سعودی-آمریکایی قلمداد شود، یا پروژه ای صهیونیستی-آمریکایی یا خلاقیتی برخاسته از اذهان سلفیان تندرو) بستری بی نظیر برای سی. آی. ای فراهم کرد که شبکه افسانه ای خود را در غرب آسیا احیا کند و این بار تحت عنوان پوپولیستی و «هزار تفسیرِ» مبارزه با تروریسم، با فراغ بال به هر اقدامی که لازم می داند دست بزند.

البته در فضایی عاری از مناسبات جنگ سرد، دیگر نیازی به پنهان کاری های گذشته نیست و امروزه شخص رییس جمهور آمریکا به فرماندهی عملیات ترور شهروندان و مسئولان کشورهای دیگر توسط شخص خود مباهات می کند، اما هنوز هم عملیات عمده و موثر علیه دشمنان هژمونی آمریکا، به صورت مخفی و به اصطلاح کثیف انجام می شود.

با این حال، خیزِ بی سابقه فن آوری طی سه دهه گذشته، امکانات وسیعی را در اختیار کارکنان سرویس های اطلاعاتی قرار داده است که خود را از گزند نفرتِ افکار عمومی جهانِ هدفِ خود تا حد زیادی محفوظ نگاه دارند. خاطرات «رابرت بائر» علی رغم این که با نیت خیرخواهانه و وفادارانه ی این جاسوسِ به ظاهر بازنشسته برای کشور متبوعش نوشته شد، اما صراحت و شفافیتِ بی مانند (و عامدانه ای) دارد که آن را برای ما ساکنان غرب آسیا، به مستندی قابل اتکا تبدیل می کند برای فراموش نکردن دورانی که در آن، سی. آی. ای منفورترین نام در میان ملل محروم و ستم کشیده عالم بود.

با این اوصاف، ذکر این نکته ضروری است که نویسنده، علی رغم تظاهر به انصاف و بی طرفی(که گاهی بسیار مضحک به چشم می آید) یک سرباز سرسپرده ایالات متحده است و در این مسیر، ازهنرِ قلب و تحریف و تقطیع اتفاقات با ظریف ترین شکل ممکن بهره گرفته است که در صورت لزوم، با ذکر مستنداتِ لازم، پیوستِ مورد نیاز مخاطبان برای نزدیک شدنِ هر چه بیشتر به روایاتِ معتبر از وقایع، توسط مترجمین ارایه خواهد شد. امید مورد استفاده مخاطبان آگاه و هوشمند مشرق قرار گیرد. ان شاالله

اواخر سال 1994 به خودم آمدم و دیدم عملا دارم روی هواپیما زندگی می‌کنم. بعدازظهر به امان (پایتخت اردن) می‌رسیدم، در هتلی اقامت می‌کردم، دوش سریعی می‌گرفتم و سپس تمام شب را با یک معارض عراقی دیگر در مورد نحوه برخورد با صدام حسین صحبت می‌کردم. اغلب تا بعد از نیمه شب به رختخواب نمی‌رفتم و تنها چند ساعت بعد بیدار می‌شدم تا هواپیمایی به واشنگتن و دفترم در مقر سی. ‌آی. ‌ای {در محدوده «لانگلی»}، (ایالت ویرجینیا) بگیرم. این یعنی یک روز طولانی. البته به آن عادت کرده بودم، چون تقریبا بیست سال بود که عمرم را صرف کار در خیابان‌های خاورمیانه، آن هم با همین سرعت کرده بودم.

ساختمان مرکزی سیا در لانگلی

گاهی اوقات، در این ماموریت پنهانی شبیه دیپلماسی شاتل*، در لندن از هواپیما پیاده می‌شدم و فقط برای اینکه نفسی تازه کنم در شهر قدم می‌زدم. مسیر خاصی را دنبال نمی‌کردم، اما اغلب بدون اینکه بخواهم، در منطقه «جاده اِج وِر» ** سر در می‌آوردم، منطقه ای در بخش مرکزی لندن که توسط اعراب و دیگر خاورمیانه‌ای‌ها تسخیر شده بود. مواجهه با زنان محجبه و مردانی که با لباس‌های بلند گام برمی داشتند، باعث می شد احساس کنم هرگز خاورمیانه را ترک نکرده‌ام، اما این وسط یک تفاوت ظریف وجود داشت: کتابفروشی‌های عربی.

در اکثر نقاط خاورمیانه، فروش جزوه‌های افراط گرای اسلامی که آشکارا از خشونت حمایت می‌کنند در کتابفروشی‌ها ممنوع است، اما در کتابفروشی‌های عربی لندن قفسه‌هایی پر از آن‌ها وجود داشت. با یک نگاه به چاپ درشت‌شان می‌فهمیدید که موضوع‌شان چیست: نفرتی عمیق و سازش‌ناپذیر نسبت به ایالات متحده. در جهان‌بینی کسانی که این جزوه‌ها را می‌نوشتند و منتشر می‌کردند، جهاد یا جنگ مقدس بین اسلام و آمریکا فقط یک احتمال نبود؛ برای آنان جنگ امری اجتناب‌ناپذیر بود و از قبل هم آغاز شده بود. من با گذراندن بخش زیادی از زندگی‌ام در خاورمیانه، می‌دانستم که چنین نفرت شدید و خشونت‌آمیزی انحرافی از اسلام است؛ اما همچنین بهتر از اکثر مردم می‌دانستم که چنین نفرتی چه هزینه های سنگینی می‌تواند داشته باشد.

اغلب یک جزوه برمی‌داشتم و به چاپ ریز آن نگاه می‌کردم. به ندرت نام ناشر یا سردبیر در شناسنامه ذکر می‌شد و آدرس انتشارات هرگز درج نمی‌شد. اما به جز چند مورد استثنا، آن‌ها یک صندوق پستی در اداره پست اروپا داشتند، اغلب در بریتانیا یا آلمان. برای فهمیدن این موضوع که اروپا، به عنوان متحد سنتی ما در جنگ علیه آدم‌ بدها، به گلخانه‌ای از بنیادگرایی اسلامی تبدیل شده بود، به سازمان اطلاعاتی پیچیده‌ای نیاز نبود.

اواخر دهه 1980 میلادی در بیروت

از روی کنجکاوی، از همکارانم در سی. ‌آی. ‌ای لندن پرسیدم آیا می‌دانند چه کسانی این مطالب را منتشر می‌کنند. هیچ ایده‌ای نداشتند، دلیلی هم نداشت که بدانند. دفترِ ما در لندن، حتی یک عضو عرب‌زبان هم نداشت و بعید بود کسی در «جاده اِج وِر» پرسه بزند. حتی اگر یکی شان هم این کار را می‌کرد، نمی توانست آن عناوین زهرآلود را بخواند. علاوه بر این، سی. ‌آی. ‌ای توسط مقامات بریتانیا، از جذب منابع، حتی درون بنیادگرایان اسلامی، در کشورشان منع شده بودند. پس در چنین شرایطی، چه فایده‌ای داشت که در آنجا با اعراب وقت بگذرانیم؟

به طور کلی، اوضاع در قاره اروپا هم تعریفی نبود***. تا اواسط دهه 1990، در سراسر اروپا، سی. ‌آی. ای در حال تحلیل رفتن بود. از دفاتر ما در بن*****، پاریس و رم، چیزی باقی نمانده بود به جز سایه‌ای از آنچه در دوران جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی بودند. آن‌ دفاتر از افسران کافی برای پیگیری جوامع وسیع خاورمیانه‌ای {تبار} در اروپا برخوردار نبودند و آن‌هایی هم که از چنین امتیازی برخوردار بودند، غالبا تمایل، آموزش و در برخی موارد انگیزه لازم برای انجام این کار را نداشتند.

اوضاع در خودِ خاورمیانه هم چندان بهتر نبود. اغلب در هر کشوری تنها یک یا دو افسر سی. آی. ای حضور داشتند. به جای جذب و اداره منابع - یعنی جاسوس‌های خارجی - ایستگاه‌های سی. آی. ای در آن «انبارِ باروتِ دنیا»، بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به موضوعاتی می‌کردند که آن زمان در واشنگتن «مد» بودند: حقوق بشر، جهانی‌سازی اقتصادی، درگیری اعراب و اسرائیل. برای کهنه‌کارهایی مثل من، به نظر می‌رسید که سی. ‌آی. ‌ای فقط پرچم تکان می‌داد. *****

بسیاری از ما که در خاورمیانه تجربه میدانی داشتیم، نگران بودیم که اتفاقی بزرگ و بد در پیش باشد. تراکم چنین نفرت زیادی در خاورمیانه و وجود ابزارها و روش های ویرانگر فراوان در آن جا به جایی رسیده بود که دیگر راهی برای ممانعت از ترکیدن حباب معصومیت آمریکا وجود نداشت. با این حال گمان نمی‌کنم کسی با دقت حملات یازدهم سپتامبر به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را پیش‌بینی می‌کرد. با استانداردهای تروریست‌های درگیر در میدان، ابعاد این حمله تقریباً غیرقابل تصور بود. نکته مهم این جاست که ما حتی تلاش نکرده بودیم تا سر دربیاوریم چه چیزی به سمت مان حرکت می کند.

سی. آی. ‌ای، درست مثل بقیه واشنگتن، عاشق تکنولوژی شده بود. نظریه این بود که ماهواره‌ها، اینترنت، استراق‌های الکترونیکی و حتی نشریات دانشگاهی به ما هر آن چه را که لازم بود در مورد اتفاقات آن سوی مرزهای مان بدانیم، می دادند. در مورد بنیادگرایان اسلامی به طور خاص، دیدگاه رسمی این شده بود که متحدان ما در اروپا و خاورمیانه می‌توانند قطعات گمشده را تکمیل کنند. {راستش} مدیریت جاسوس‌های خودمان - منابع انسانی خارجی مان - به کاری کثیف تبدیل شده بود. جاسوس‌ها گاهی اوقات بدقلقی می‌کردند؛ باعث ایجاد حوادث دیپلماتیک زشت می‌شدند. بدتر اینکه، با دیدگاه اخلاقی آمریکا در مورد نحوه اداره جهان مطابقت نداشتند.

سی. ‌آی. ‌ای نه تنها بسیاری از جاسوس‌های خود را به طور سیستماتیک کنار گذاشت، بلکه شروع کرد تا بسیاری از گردانندگان سابق آن‌ها را نیز کنار بگذارد: افسران کارکشته‌ای که حرفه‌شان را خارج از کشور، در جهنم‌های روی زمین گذرانده بودند. در سال 1995، سازمان، عنوان مدیر عملیات – کسی که به طور رسمی مسئول جاسوسی بود – را به یک تحلیلگر {آنالیزور } واگذار کرد که هرگز سابقه خدمت در خارج از کشور را نداشت. پس از او، یک عنصر بازنشسته و به دنبال او، افسری که عمدتاً به لطف مهارت‌های سیاسی‌اش{و نه توانمندی های عملیات میدانی} در سلسله مراتب بالا آمده بود، به این سمت منصوب شدند.

از نظر عملی، سی‌آی‌ای خود را از کسب و کار جاسوسی خارج کرده بود. جای تعجب ندارد که ما منبعی در مساجد هامبورگ نداشتیم تا به ما بگوید محمد عطا، رهبر فرضی تیم‌های هواپیماربایی یازدهم سپتامبر، در حال جذب بمب‌گذاران انتحاری برای بزرگترین حمله به خاک آمریکا بود.

کتابی که خواهید خواند، خاطرات یک سرباز پیاده در جنگ سردی دیگر است. اگر چه در جنگ سرد پیشین، شوروی سرانجام زیر بار وزن خود فروپاشید، اما این جنگ علیه شبکه‌های تروریستی است که هیچ تمایلی به تکرار آن سرنوشت ندارند. این داستانی است در مورد مکان‌هایی که اکثر آمریکایی‌ها هرگز به آن‌ها سفر نخواهند کرد، از مردمی که بسیاری از آمریکایی‌ها ترجیح می‌دهند فکر کنند نیازی به معامله با آن ها نداریم.

این کتاب محصول خاطرات، یادداشت‌های تحقیقاتی و دفترچه‌های روزنگار من است. همانطور که خواننده به زودی متوجه خواهد شد، جزئیات زیادی وجود دارد که تقریباً هیچ‌کدام از آن‌ها هرگز خارج از پرونده‌های دولتی ظاهر نشده‌اند، و به خاطر سپردن همه آن‌ها برای یک نفر غیرممکن است. من در تمام طول زندگی‌ام یادداشت‌بردار حرفه‌ای بوده‌ام. در عین حال، جای تعجب ندارد که برخی از جزئیات به سادگی قابل طرح نیستند.

هر کارمند سی. ‌آی. ‌ای موظف است قراردادی امضا کند که به آژانس اجازه دهد هر چیزی را که برای انتشار عمومی نوشته است، بررسی و سانسور کند. من جای‌گذاری‌های سیاه‌شده‌ی سانسور را در متن نگه‌داشته‌ام تا خوانندگان ببینند این سیستم چطور کار می‌کند. اما جزئیات به اندازه‌ی کافی باقی مانده که به خواننده ایده‌ای از پیچیدگی مشکل تروریسم و اینکه زندگی در این حرفه چگونه بوده است، بدهد: فراز و نشیب‌ها، لحظات خطرناکِ در میدان و لحظات گاه حتی خطرناک‌تر، دور میزهای کنفرانس مقامات لشکری و کشوری در واشنگتن*******، جایی که اغلب به اندازه‌ی دره‌ی بقاع لبنان، لانه‌ی مارهای خطرناک است.

اشتباهات متعددی که در دوران فعالیتم مرتکب شده‌ام را، سانسور نکرده‌ام. خواننده باید ببیند که منحنی یادگیری در کار جاسوسی چقدر می‌تواند دردناک باشد. همچنین پنهان نمی‌کنم که برای درک پیچیدگی‌های بازی قدرت در واشنگتن، با تمام منافع ذی‌نفعان مختلف، قدم به این میدان گذاشتم. در جریان رسواییِ تأمین مالیِ کارزار انتخاباتی کلینتون، ناخواسته کارم به حاشیه کشیده شد. جز حماقتی از سرِ ساده‌لوحی خودم، هیچ عذر و بهانه‌ای برای این اتفاق ندارم. اگر زنگ نام ام برایتان آشناست، به احتمال زیاد به خاطر همان ماجر باشد.

همچنین قصد دارم داستانم تابلوی فشرده و گویایی باشد از آن چه در سی. آی. ای اتفاق افتاد، سازمانی که تقریباً بیست و پنج سال در آن خدمت کردم، و کاربردی داشته باشد برای کاری که اکنون باید انجام شود. یازدهم سپتامبر، نه محصول یک اشتباه واحد، بلکه نتیجه مجموعه‌ای از اشتباهات بود. درست است که آلمانی‌ها، بریتانیایی‌ها، فرانسوی‌ها و سعودی‌ها ما را ناامید کردند، اما بیش از همه، تقصیرها متوجه خودمان بود. اطلاعات کافی در اختیار نداشتیم و روش‌های جمع‌آوری اطلاعات‌مان نیز ناکافی بود. اصلاح این اشتباهات و به دست آوردن دوباره برتری در جنگ طولانی علیه تروریسم کار ساده‌ای نیست، اما شدنی‌ست.

برای شروع باید افسران سی. ‌آی. ای را دوباره به خیابان‌ها بازگردانیم، به آن‌ها اجازه دهیم منابع خود را در مساجد، قصبه‌ها یا هر جای دیگری که لازم است، جذب و اداره کنند تا بتوانیم نیت‌های آدم‌ بدها را قبل از تبدیل شدن به تیترهای وحشتناک و فیلم‌های غیرقابل تحمل بفهمیم.

در این خاطرات، امیدوارم به خواننده نشان دهم که جاسوسی چگونه باید انجام شود، کجا سازمان سی. ‌آی. ‌ای مسیر را گم کرد و چگونه می‌توانیم آن را دوباره احیا کنیم. اما امید دیگری نیز به نگارش این کتاب دارم: می‌خواهم نشان دهم چرا از آن چه بر سر سی‌آی‌ای آمد عصبانی هستم. می‌خواهم به همه‌ی آمریکایی‌ها و هر کسی که دل‌نگران حفظ این کشور است، نشان دهم که باید از این اتفاق خشمگین و نگران باشند. با اجازه دادن به فروپاشی سی. آی. ‌ای {بعد از جنگ سرد} سپر حیاتی‌ای را که از حاکمیت ملی‌مان محافظت می‌کرد، از دست دادیم.

آمریکایی‌ها باید بدانند که اتفاقی که برای سی. آی. ‌ای افتاد تصادفی نبوده است. سی. ‌آی. ‌ای به طور سیستماتیک به واسطه این سه عامل «التزام به نزاکت و آداب سیاسی»، «جنگ‌های قدرت های کوچک و بی ارزش در واشنگتن» و «مقام پرستی»؛ وعوامل بسیار دیگری نابود شد. درست در زمانی که تهدیدات تروریستی در سراسر جهان رو به افزایش بود، آژانسِ متولیِ رصد این تهدیدات، به جای تقویت، پاکسازی می‌شد. آمریکایی‌ها پول زیادی به دست می‌آوردند و دغدغه های دیگر برایشان اهمیتی نداشت. زندگی خوب بود. به نظرمان، اقیانوس‌های دو طرف مان، تمام محافظتی بود که نیاز داشتیم.

کاخ سفید و شورای امنیت ملی، بر روی دریای خودشیفتگی خود شناور و به معابدی برای پرستش ثروت و قدرت تبدیل شده بودند که در آن ها منافع شرکت‌های بزرگ بر امنیت شهروندان آمریکایی در داخل و خارج از کشور می‌چربید. سی. ‌آی. ای با دندان های کشیده و روحیه صفر، به این همسواری ادامه داد. و سرانجام، در یازدهم سپتامبر 2001، بهای این بی‌تفاوتی عظیم، با وضوح و شفافیت، در برابر چشمان جهانیان پرداخت شد.

حتی اگر کسی نمی‌توانست آن حملات را پیش‌بینی کند، باز هم غیرقابل تصور است که باید این همه آدم می‌مردند تا چشمان ما را به این واقعیت باز کنند که ما یک منبع ملی را فدای حرص و طمع و راحت طلبی و سیاست‌های کوته‌فکرانه کرده‌ایم. من خشمگین هستم، و فکر می‌کنم همه ما باید خشمگین باشیم، از اینکه مسافران شجاع پرواز 93 خطوط هوایی ایالات متحده********، اولین و تنها خط دفاعی کاخ سفید در یازدهم سپتامبر بودند - نه سی. ‌آی. ای، نه اف. ‌بی. آی، نه اداره خدمات مهاجرت و تابعیت و نه هیچ دفتر یا آژانس دیگری که با مالیات‌هایمان از آن‌ها حمایت می‌کنیم.

دیروز یک دوستِ خبرنگار به من گفت که یکی از عالی‌رتبه‌ترین مقامات سی. ‌آی. ‌ای، غیررسمی به او گفته است که وقتی بالاخره گرد و غبار فرو بنشیند، آمریکایی‌ها خواهند دید که یازدهم سپتامبر یک پیروزی برای جامعه اطلاعاتی بوده است، نه یک شکست. {راستش باید بگویم} اگر قرار است این خط فکری رسمی در سازمانی باشد که مسئولیت خط مقدم در جنگ علیه اسامه بن لادن‌های این دنیا را بر عهده دارد، پس من نه فقط خشمگینم، بلکه از چیزی که در پیش است وحشت دارم.

پی نوشت ها:

* این اصطلاح برای اولین بار در دهه 1960 میلادی رایج شد و از آن زمان تاکنون برای توصیف تلاش‌های میانجی‌گری بین طرف‌های درگیر در مناقشات مختلف، از جمله جنگ سرد، منازعات خاورمیانه و جنگ‌های داخلی در آفریقا و آسیا استفاده شده است. منظور وضعیتی است که یک شخص ثالث بی‌طرف به عنوان میانجی بین دو یا چند طرف درگیر در یک مناقشه عمل می‌کند. این میانجی مانند یک شاتل بین طرفین رفت و آمد می‌کند، پیام‌ها را منتقل می‌کند و تسهیل‌کننده ارتباط می‌شود.

**جاده ای به طول 14 کیلومتر در بخش «وست مینیستر»

*** در ادبیات سیاسی رایج در مغرب زمین، اصطلاح «قاره اروپا» یا «قاره»، به خشکی اصلی تشکیل دهنده این منطقه(منهای جزیره‌های اروپا، از جمله انگلستان) گفته می شود.

*****شهر بن، در زمان جنگ سرد، پایتخت «آلمان غربی» بود.

****** "پرچم‌گردانی" (flying the flag)کنایه دارد به حضور غیر فعال سی. آی. ای در خاورمیانه و این که فقط در حال انجام امورسطحی و تشریفاتی بود و هیچ اقدام قابل توجهی انجام نمی‌داد.

*******در این جا نویسنده از واژه " "Officials Washington استفاده کرده است که در ادبیات سیاسی ایالات متحده رایج است و به طور کلی به مقامات بلندپایه، سیاستمداران، دیپلمات‌ها و سایر افراد ذی‌نفوذ در پایتخت ایالات متحده، واشنگتن دی‌سی اشاره دارد. “Officials Washington" اغلب به عنوان یک گروه واحد در نظر گرفته می‌شوند، زیرا منافع مشترکی دارند و برای حفظ قدرت و نفوذ خود با هم همکاری می‌کنند.

******* ضمن ادای احترام به 44 قربانی این هواپیما، ذکر نکاتی ضروری است. بنا بر روایت رسمی دولت آمریکا در مورد وقایع 11 سپتامبر، پرواز شماره 93 از خطوط هوایی یونایتد، تنها هواپیمای ربوده شده در میان چهار هواپیمای مسافربری بود که به اهداف از پیش تعیین شده توسط ربایندگان نرسید و بنا بر همان روایت، در اثر درگیری مسافران و خدمه با ربایندگان سقوط کرده است. آمریکایی ها با شدت و تعصب، تمامی دعاوی مبنی بر اسقاط این هواپیما توسط جنگنده های نیروی هوایی را تکذیب می کنند و اصرار دارند که مسافرانِ این هواپیما، با اقداماتی قهرمانانه باعث سقوط آن در یک دشت خالی در نزدیکی شهر شانکسویل در ایالت پنسیلوانیا شده اند.

منبع: مشرق

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • راه اندازی نخستین ایستگاه مدرن لرزه نگاری برخط کشور در قشم
  • امنیت غذایی جهان تهدید می شود
  • برگزاری نخستین دوره آموزشی مدیریت بحران ویژه مدیران سازمان منطقه آزاد قشم
  • تاکید سازمان بازرسی بر تسریع در پرداخت تسهیلات ازدواج و فرزندآوری
  • تعداد دانشجو‌های دستگیر شده در آمریکا به ۱۰۰۰ نفر رسید
  • جلوه‌نمایی دشمنان سلامتی در رسانه‌ها / تبلیغ کالاهای آسیب‌رسان سلامت ممنوع است
  • سازمان دامپزشکی به‌دنبال بازمهندسی در فرایندهای سازمانی است
  • سازمان «سیا» با دندان‌های کشیده شاهد حادثه ۱۱ سپتامبر بود
  • ایجاد بانک اطلاعات خلیج فارس در سازمان جغرافیایی وزارت دفاع (فیلم)
  • شاکری: تامین اجتماعی آمار بیمه کارگران ساختمانی را شفاف ارائه دهد + فیلم