Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-05-03@13:38:35 GMT

پاسخ حاج قاسم به پرسش ویل دورانت

تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۵۵۰۷۴۱

ویل دورانت، اندیشمند و تاریخدان مشهور –مولف کتاب تاریخ تمدن- پاییز سال 1930 در باغچه خانه‌اش در نیویورک مشغول جمع کردن برگ‌های بر زمین ریخته بود که جوانی موجه نزد او آمد. جوان که ظاهراً قصد خودکشی داشت از دورانت دلیلی خواست که او را از تصمیم خود منصرف سازد. دورانت می‌گوید؛ «به او پیشنهاد کردم کاری برای خود دست و پا کند، اما او بیکار نبود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گفتم غذای خوبی بخورد اما او گرسنه نبود. معلوم بود که دلیل‌های من تاثیری روی این جوان نگذاشته بود. نمی‌دانم چه بلایی بر سرش آمد. در همان سال چندین نامه اعلام خودکشی دریافت کردم، بعدها متوجه شدم که ۲۸۴.۱۴۲ خودکشی بین سال‌های ۱۹۰۵ تا ۱۹۳۰ در آمریکا رخ داده است.»

این واقعه دورانت را به فکر فرو برد و شروع به تحقیق کرد. نقطه کانونی و سؤال اصلی جست‌وجوی او درباره چیستی معنای زندگی بود. پرسشی ظاهراً ساده اما عمیق و پیچیده که می‌توان آن را بنیادین‌ترین سؤال فلسفه دانست؛ معنای زندگی چیست؟ چرا و برای چه این همه رنج می‌کشیم؟ سؤالی که صدها بلکه هزاران سال قدمت داشته و مولوی آن را این‌گونه مطرح می‌کند؛

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود

به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم

دورانت برای یافتن پاسخ این سؤال به صد نفر که اغلب از نوابغ، مشاهیر و بزرگان عصر خود در رشته‌های مختلف بودند، نامه نوشت و از آنها خواست معنای زندگی را از منظر خود شرح دهند. ماحصل این دغدغه کتابی شد با عنوان «درباره معنی زندگی» که در ایران نیز ترجمه و منتشر شده است.

حدود یک قرن از مواجهه ویل دورانت با پرسش از معنا و فلسفه زندگی می‌گذرد. بشر طی این مدت به پیشرفت‌های عظیم و بی‌سابقه‌ای دست یافته است که آن زمان خیال و رویا به نظر می‌رسید و در مواردی حتی در خیال نیز نمی‌گنجید. اما این پیشرفت‌ها نه تنها پرسش از معنای زندگی را کمرنگ نکرد بلکه بر دامنه افراد درگیر آن نیز افزود. در ظاهر کسی که معنایی برای زندگی نمی‌یابد یا درباره آن دچار تردید است، به همان نسبت باید از مرگ استقبال کند چرا که نقطه مقابل زندگی، مرگ است. اما در عمل چنین نسبتی صادق نیست. انسان امروزی که به شدت درباره معنای زندگی خود دچار سؤال و چالش است، به همان میزان از مرگ نیز ترسان و ‌گریزان است.

این بحران معنایی و وحشت از مرگ، خود محرک و زیربنای بسیاری از رخدادها و مسائل دیگر است. اصحاب قدرت و ثروت که به خوبی با ابعاد این بحران و وحشت جهانی آشنا هستند –و صد البته خود از دامن‌زنندگان و تشدیدکنندگان این دو وضعیتند- از آنها در راستای اهداف خود بهره می‌برند. یک نمونه کوچک از این بهره‌برداری، انواع و اقسام تجارت‌هایی است که فلسفه وجودی آنها بر ساختن معانی قلابی و محافظت از افراد در برابر مرگ و به تعویق انداختن آن استوار است. تجارت‌هایی مبتنی بر لذت از زندگی با مصرف کالاهای جورواجور فیزیکی و فرهنگی، جوان ماندن به ضرب و زور رژیم‌های غذایی و داروها و محصولات بهداشتی و آرایشی، زیبایی با بریدن و کندن از فلان عضو و تزریق به عضوی دیگر و هزار و یک خیمه‌شب‌بازی رنگ و وارنگ.

همان‌قدر که زیستن در چنین زمانه متقلبانه و مزورانه‌ای مایه تاسف و مستوجب لعنت به بخت بد است اما در میانه مصائب و رنج‌های تماشای این نمایش مضحک جهانی، همزمان ما جزو سعادتمندترین ابنای بشر نیز هستیم. ظاهری متناقض دارد اما گویا قرار روزگار بر این است که از دل همین تضادها بزرگ‌ترین رویدادهای بشری رقم بخورند. مگر نه آنکه نوح بر خشکی کشتی ساخت و محصول این تضاد، نسل بشر را از آن عذاب مهیب نجات داد و مگر نه آنکه امام حسین(ع) و یارانش در کربلا قطعه قطعه شدند اما امروز زنده‌ترین زندگان آسمان و زمین‌اند.

آری! ما سعادتمندیم که دست تقدیر زندگی ما را در زمانه‌ای رقم زد که مردی همچون قاسم سلیمانی را دیدیم «که چون او نبیند دگر روزگار». او چنان زندگی کرد و چنان مرگ را در آغوش گرفت که محاسبات معمول دنیا را به هم ریخت. به نظر نگارنده، نادر ابراهیمی جزو نادر نویسندگانی است که در آثار خود زیباترین و عمیق‌ترین عبارات و مفاهیم را درباره نسبت زندگی، مرگ و شهادت دارد؛ «شهادت انتخاب نوعی زندگی است، نه انتخاب مرگ»، «شهادت، انتخاب گونه‌ای زندگی آرمانی است که به اجبار، به مرگی آرمانی می‌انجامد، نه خویشتن را به دهان مرگ پرتاب کردن یا بی‌خبر از همه جا، ناگهان، به دست کافران و ظالمان کشته شدن»، «و عجب حلاوتی دارد مرگ اگر انسان در راه آرمانی معتبر بمیرد»، «شهادت، تن به مرگ سپردن نیست، بل در حفاظت از آرمان شمشیر کشیدن است و جنگیدن و ناخواسته در مهلکه افتادن و پیوسته دست رد بر سینه‌ هلاکت زدن و آن‌گاه در لحظه‌ای بی‌بدیل، به ناگزیری مرگ رضا دادن و لبیک گفتن، یا حتی فرصت لبیک هم نیافتن».

حال به این جملات حاج قاسم در نامه به دختر دلبند خود که می‌داند مقدسانه دوستش دارد دقت کنید؛ «آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند، دود می‌کند و می‌سوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! 30 سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتاده‌ام. زخم‌ها برداشته‌ام، واسطه‌ها فرستاده‌ام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم.» وقتی پنج سال پیش شایعه مجروح شدن یا شهادتش را منتشر کردند، با خنده گفت: «این‌ها چیزهایی است که دشت‌ها و کوه‌هایی را برای پیدا کردنش پیموده‌ام.» و بالاخره در وصیت‌نامه‌اش نوشت؛ « این پا‌ها را در سنگر‌های طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم،‌ گریستم، خندیدم و خنداندم و‌ گریستم و ‌گریاندم؛ افتادم و بلند شدم... معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بار‌ها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنانکه شایسته تو باشم.» این سلیمانی است. مردی که مرگ از او می‌گریزد و او دشت‌ها و کوه‌ها را به دنبالش می‌گردد و عاشقانه صدایش می‌زند؛ مرگ خونین من! عزیز من! کجایی؟

چگونه است و چه می‌شود که در روزگار هراس و فرار از مرگ، مردی چنین ظهور می‌کند. مردی که به دیگران – از عراق گرفته تا سوریه و لبنان و فلسطین و یمن- زندگی می‌بخشد و آنان را از آتش و گلوله وحشت‌آفرینان و کاسبان مرگ می‌رهاند و در عین حال خود، در جست‌وجوی مرگی خونین است. آیا جز آن است که راز جاودانگی را برای او در برابر آن همه دویدن و خزیدن و جهیدن و‌ گریستن و... چنان فاش کردند که اگر ما آیه 196 سوره آل عمران را خواندیم و شنیدیم، او با دل و جان و گوشت و پوست خود دریافت؛ آنان که در راه خدا کشته می‌شوند، نمی‌میرند بلکه زندگی جاودان می‌یابند.

پس عجیب نیست مردی که داعش، این دیوان و ددان عصر مدرن را شکست داده و بساط خونخواری‌شان را جمع کرده و پروژه هفت تریلیون دلاری آمریکا در منطقه را ناکام گذاشته، در یادواره شهدا (همدان تابستان 97) از زبان مولوی سخن می‌گوید و تاکید هم دارد که دوست و دشمن به مفاهیم این ابیات توجه کنند و سپس با بغض می‌خواند؛

تو مکن تهدید از کشتن که من

تشنه زارم به خون خویشتن

گر بریزد خون من آن دوست‌رو

پای‌کوبان جان برافشانم برو

رقص و جولان بر سر میدان کنند

رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند

چون جهند از نقص خود رقصی کنند

مطربانشان از درون دف می‌زنند

بحرها در شورشان کف می‌زنند

حال ماییم و مردی که زنده‌تر از دیروز است. آیا ما نیز زنده‌ایم و گوشی برای شنیدن معنای زندگی و مرگ از زبان او داریم؟ آیا فیلسوفی پیدا می‌شود که معنای زندگی را از منظر مردی که در تعقیب مرگ بود بنویسد؟

محمد صرفی

 

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: نیویورک فلسفه امام حسین سوریه فلسفه نادر ابراهیمی یمن معنای زندگی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۵۰۷۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قدرت چانه‌زنی؛ عامل اصلی تخصیص بودجه

به گزارش قدس خراسان، بر اساس اعلام مرکز پژوهش‌های اتاق بازرگانی خراسان رضوی، این استان حدود ۱۰۰ پروژه عمرانی نیمه‌تمام دارد؛ اما سهم بودجه خراسان رضوی در سال ۱۴۰۳ حدود ۷هزار و ۴۰۰ همت بوده که در مقایسه با کل بودجه عمرانی کشور ۵ درصد تعریف شده است.

آنچه شرایط خراسان رضوی را در کنار مهاجرپذیری، سرانه درآمدی کم و وسعت زیاد، استثنایی می‌کند، ورود سالانه ۳۰ میلیون زائر ایرانی و ۲میلیون زائر خارجی است؛ اما این پرسش مطرح می‌شود با توجه به نبود یا کمبود زیرساخت‌های لازم به ویژه در حوزه زیارت مانند حمل و نقل، تخصیص منابع به استان‌ها در زمان بودجه‌ریزی به چه صورت است و چه اهرمی سبب می‌شود سهم استانی مانند خراسان رضوی با وجود پروژه‌های متعدد نیمه‌کاره به خصوص در حوزه زیارت، کم باشد. 

منفعتی که کسری بودجه ایجاد می‌کند

«پاسخ به این پرسش در سیستم کلان‌تری تعریف می‌شود که بررسی آن جایگاه، سهم و میزان دریافت بودجه هر استان را مشخص می‌کند؛ یعنی این سیستم به هر سمتی حرکت کند، حرکت استان‌ها هم به همان سمت است». کارشناس بررسی بودجه در مجلس شورای اسلامی ضمن طرح این مطلب می‌گوید: برای فهم بهتر اینکه بودجه چطور تخصیص پیدا می‌کند ، بهتر است در ابتدا یک تحلیل در مورد ذی‌نفعان کسری بودجه داشته باشیم. کسری بودجه در کشور ما ۳ ذی‌نفع دارد که شامل دولت، مجلس و مردم است که هریک به نوعی از این کسری بودجه سود می‌برند.

حمیدرضا فتحی اضافه می‌کند: وجود کسری بودجه یک راه برای نشان دادن توان و قدرت چانه‌زنی چه در دولت، چه در مجلس و چه در میان این دو دستگاه با یکدیگر است. 

وی در توضیح بیشتر مطلب خود می‌گوید: وقتی انتخاب نمایندگان در مجلس برای مبنای جغرافیاست، بنابراین طبیعی است هر نماینده تلاش می‌کند منافع حوزه انتخابیه خود و تحقق وعده داده شده را دنبال کند و در این مسیر قدرت چانه‌زنی امتیاز دادن‌ها جایگزین مسیر قانونی بودجه‌ریزی می‌شود.

این کارشناس بودجه ادامه می‌دهد: قانون درستی برای تخصیص بودجه‌ها داریم؛ اما هیچ‌وقت اجرا نمی‌شود. وقتی هزینه‌ها بالا می‌رود، پروژه‌ها در سطح کلان زیاد می‌شود و شاهد یک مدل رونق اقتصادی هستیم که باعث بهبود کسب‌وکار می‌شود و اینگونه مردم در کوتاه مدت ذی‌نفع کسری بودجه هستند.  بنابراین باید گفت کسری بودجه در کوتاه‌مدت به نفع مردم، دولت و مجلس است و مقصر افراد نیستند. سیستم این رفتار را ایجاب می‌کند تا هر کسی به دنبال سهم بیشتری باشد.

قانون در تخصیص بودجه کارایی ندارد

فتحی خاطرنشان می‌کند: وقتی بودجه زیاد باشد، عملاً رقابتی برای سهم‌خواهی وجود ندارد. آنچه سبب می‌شود همه به دنبال سهم‌خواهی خود باشند، کمبود و کسری در بودجه است که گرفتن آن برای هر یک از نمایندگان مردم یا هر دستگاه اجرایی نشان‌دهنده توان آن مجموعه بوده و در نهایت رضایت مردم را به دنبال دارد.

وی با تشریح مسیر بررسی تخصیص بودجه‌ها عنوان می‌کند: لایحه بودجه توسط دولت به مجلس می‌رود و در مجلس بودجه کلی و ریزپروژه‌ها در جداول تصویب می‌شود. پس از آن با تشکیل یک شورا در دولت درباره اینکه به هر پروژه استانی چه میزان پرداخت شود، تصمیم‌گیری می‌کنند. در این شورا وزارت اقتصاد و سازمان برنامه و بودجه به صورت شاخص حضور دارند؛ اما محل اصلی تأمین بودجه، خزانه دولت است که تصمیم می‌گیرد نسبت به عدد تعیین شده در مجلس و شورای گفته شده چه میزان پرداخت داشته باشد و باید تأکید کرد در تمام این مسیر لابی، چانه‌زنی و تعامل حرف اول را می‌زند. 

کارشناس مسائل بودجه با طرح پرسشی ادامه می‌دهد: عددی در مجلس برای سازمانی مشخص می‌شود؛ اما آیا همان عدد مشخص شده به آن سازمان پرداخت می‌شود؟ پاسخ به این پرسش در بیشتر مواقع مثبت نیست. طبق «قانون تخصیص» سازمان برنامه و بودجه باید بودجه‌ها را به صورت قانونی تخصیص بدهد که این اتفاق هم نمی‌افتد.

فتحی اضافه می‌کند: به طور مثال ۵۵۰ میلیارد تومان برای سازمان اداری و استخدامی در سال ۱۴۰۳ تعیین شده است اما ممکن است سازمان برنامه و بودجه این عدد را تخصیص ندهد و عددی بالاتر یا پایین‌تر مشخص و سپس به خزانه ابلاغ شود.در نهایت باز هم خزانه تصمیم می‌گیرد بالاتر یا پایین‌تر از عدد مشخص شده توسط برنامه و بودجه پرداخت کند؛ یعنی آنچه نماینده‌ها مشخص کرده‌اند، چندین بار حد می‌خورد و در این سیستم نیاز استان‌ها چندان مطرح نیست.

ضرورت به روزرسانی امکان‌سنجی پروژه‌های عمرانی

وی در تکمیل توضیحات خود می‌گوید: حالا در این سیستم این پرسش مطرح است که چرا سهم برخی استان‌ها کمتر یا بیشتر می‌شود؟ پاسخ به این پرسش در قدرت چانه‌زنی نمایندگان و استانداران، لابی آنان با دولتی‌ها و سایر نمایندگان و طرح‌های ارائه شده آنان در مجلس مشخص خواهد شد. 

فتحی خاطرنشان می‌کند: در دولت سیزدهم یک اتفاق خوب، تعریف پروژه‌های پیشران بوده که اولویت با تکمیل این پروژه‌هاست. بنابراین ممکن است افزایش بودجه یک استان به وجود تعداد پروژه‌های پیشران آن استان برگردد که موجب افزایش سهم بودجه یک استان خواهد شد.

وی رعایت قانون تخصیص، وجود و ثبت شفافیت در مراحل تعیین تخصیص بودجه، توجه و به روزرسانی مطالعات امکان‌سنجی پروژه‌های استانی و کشوری را از راهکارهای مهم حل این مشکلات عنوان می‌کند و می‌گوید: در این صورت حتی اگر گرفتن یک بودجه توسط نماینده‌ای در مسیر لابی و چانه‌زنی قرار بگیرد، راه مشخص‌تری داشته و بودجه به پروژه‌ای می‌رسد که فواید بهتری دارد نه پروژه‌ای که فقط از سوی یک نماینده درباره‌اش قول داده شده است.

طبق اعلام مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی از میان ۱۴۴ طرحی که مطابق قانون بودجه ۱۴۰۲ قرار بود در پایان آن سال تمام شوند، همچنان ۹۰طرح در لایحه بودجه ۱۴۰۳ پیش‌بینی شده که نشان از تعویق حداقل ۶۳درصد این طرح‌ها دارد. 

بر اساس همین اعلام میانگین عمر طرح‌هایی که توانسته‌اند در برنامه بودجه ۱۴۰۳ مطرح شوند ۱۷ سال است. با وجود این توضیحات شاید بتوان علت اینکه در این سال‌ها به طرح قطار برقی تهران-مشهد تنها یک‌میلیون تومان تخصیص داده شده، توجیه کرد.

حالا که قدرت چانه‌زنی و گفتمان، سازوکار اصلی کسب بودجه است، آیا درست است این پرسش مطرح شود که فقر زیرساخت‌ها در استان به عملکرد نمایندگانش برمی‌گردد؟ اینکه خراسان رضوی در مجموع کمتر از ۵۰ کیلومتر آزادراه دارد و سهم این استان در بودجه عمرانی ۵ درصد است، نشان از عملکرد ضعیف نمایندگان استان در این سال‌هاست؟ پاسخ به این پرسش‌ها شاید دردی را دوا نکند؛ اما آسیب‌شناسی گذشته، چراغ راه و مسیر پیش رو است.

خبرنگار: طاهره فجر داودلی 

طاهره فجرداودلی

دیگر خبرها

  • پاسخ رهبر انقلاب به نامه رییس سازمان تبلیغات اسلامی: کار قرآنی در شمار مبارک‌ترین کارهای اسلامی و جهادی است
  • مردی که قصد حمله به نتانیاهو را داشت بازداشت شد
  • قدرت چانه‌زنی؛ عامل اصلی تخصیص بودجه
  • دانشجو‌های خانه به دوش! / جای خالی خانه دانشجویی در پازل زندگی زوج‌های دانشجو
  • درباره یحیی سنوار رهبر حماس در غزه؛ مردی که تسلیم نمی‌شود
  • غلامحسین امیرخانی به پرسش‌هایتان درباره نستعلیق پاسخ می‌دهد
  • غلامحسین امیرخانی به پرسش‌های خوشنویسی پاسخ می‌دهد
  • در حوزه تئاتر رضوی باید از کلیشه پرهیز کرد/ اهمیت اجرای عمومی
  • مردی با جیب پر از چک‌پول توسط برادرش به قتل رسید
  • ۷ چالش بزرگ که شما را سرسخت‌تر از آدم‌های معمولی می‌کند