Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس، مسعود اسماعیل پور در شروع صحبت هایش با اشاره به اینکه پدرش مخالف ورودش به کشتی بوده، اظهار داشت: در ورودم به کشتی پدرم نقشی نداشت و تمام و کمال مخالف آمدنم به کشی بود، درواقع مادر مرحومم مشوقم بود. البته پدرم اگر مخالف بود به خاطر یک سری سختی‌ها و ناملایمتی‌هایی بود که در این رشته وجود دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او 32 سال پیش چنین روزهایی را می‌دید که موافق کشتی گرفتنم نبود. مشوق اصلی من مادرم بود که می دانم از آن دنیا هم من را می بیند.

نایب قهرمان کشتی آزاد جهان در مورد اینکه چرا با وجود شایستگی، مدال المپیک در کارنامه ندارد، خاطرنشان کرد: همان سال 2012 قاطعانه می‌گویم، تایم دوم که کشتی‌ام با کودوخوف تمام شد مدال المپیک را گردن خودم می‌دیدم، در تایم سوم آن قسمتی که هر دو از تشک بیرون رفتیم، زمانی که بلند شدم احساس نکردم پوئنی او گرفته و فکر می‌کردم نتیجه صفر بر صفر شده و کار به خم گیری کشیده، اما امتیاز را داده بودند به کودوخوف، بعدا خیلی‌ها آقا رسول (خادم) را مقصر عنوان کردند که چرا اعتراض نکرده، درحالیکه او اینطور فکر کرده بود که اگر اعتراض می‌کرد، رای را به روس ها می‌دادند و یک پوئن هم من جریمه می شدم، او فکر می کرد با توجه به اینکه کودوخوف از پا افتاده بود و توان مبارزه نداشت من این امتیاز را جبران می کنم و اعتراض نکرد. وقتی کشتی به پایان رسید من داشتم برای خم گیری آماده می شدم که داور دست کودوخوف را بالا برد و یکدفعه دنیا روی سرم خراب شد و دیگر نتوانستم خودم را برای کشتی بعدی جمع کنم.

اسماعیل پور ادامه داد: وقتی برای برنز با حریف هندی که قبلا با 6 امتیاز اختلاف او را برده بودم، کشتی گرفتم نتوانستم از نظر روحی و روانی خودم را آماده مبارزه کنم، آن صحنه دقیقا جلوی چشمم هست که رسول خادم و محمد طلایی با من صحبت می‌کردند. محمد طلایی گفت شاید این صحنه دیگر اتفاق نیفتد و خیلی با من صحبت کرد. او هم در المپیک 2000 سیدنی همین بلا سرش آمده بود و مدال المپیک نگرفت. اگر من همان صلابت کشتی با کودوخوف را داشتم قطعا مدال برنز را در لندن گرفته بودم.

این کشتی گیر مازندرانی که چندی پیش با انتقاد از مسئولینی که باوجود قوانین مصوب، کار استخدامی او در اداره برق استان مازندران را پیش نبرده‌اند، در مورد اینکه طی روزهای گذشته برای او حکم مشاوره اداره برق صادر شده، گفت: نمی‌دانم از کجا شروع کنم، ابتدا باید از مدیرعامل شرکت توزیع برق استان تشکر کنم. بعد از این اتفاقاتی که رخ داد، او به سهم خودش، در سالگرد فوت آقای تختی، برای دلجویی از من، حکم مشاوره داد، این کار ربطی به وزارت نیرو ندارد. حالا اینکه من قرار است آنجا چه کاری انجام دهم، نمی‌دانم. البته تقریبا می‌دانم چه کارهایی را می شود انجام داد، اما اینطور نیست که آنجا قهرمان پروری کنم چون نمی‌شود از کارمند قسمت اداری قهرمان ساخت. طی صحبتی که مدیرعامل انجام داد و اینکه در سال های گذشته برق استان مازندران در لیگ برتر کشتی تیم داری می‌کرد و آنها یکی از خواسته های شان این است که دوباره این کار انجام شود.

مسعود اسماعیل پور با اشاره به اینکه طبق مصوبه هیئت وزیران در سال 97 باید به استخدام شرکت برق درمی آمد، اما این اتفاق رخ نداده، تاکید کرد: این مشکل سال‌های سال است که در بدنه مدیریتی ورزش کشور وجود دارد و این فقط خواسته من نیست، خیلی از کشتی گیران دیگر هم هستند مثل عزت الله اکبری، پیمان یاراحمدی، حسن رحیمی و ... که الان مشکل دارند و بحث اشتغال بعد از ورزش قهرمانی شان مطرح هست. در قانونی که تصویب هیئت وزیران است و به امضای جهانگیری هم رسیده، نوشته شده هر ورزشکاری که شرایط خاص و مد نظر را داراست، یعنی دارنده مدال المپیک، طلا و نقره جهان و طلای بازی‌های آسیایی است، با توجه به مدرک تحصیلی و واجد شرایط بودنش به استخدام یک ارگان درآید، با این وجود حدود 3 سال است که من مشکل دارم و هر سالی که برای رفع مشکلم مراجعه کردم یک حرفی زدند. یک بار گفتند قانون ابلاغ نشده، یک بار گفتند فعلا این قانون نیست، یک بار گفتند قانون هست اما اجرا نمی شود. 

فرزند مربی سازنده کشتی مازندران افزود: همه نامه نگاری ها هست و حرف‌هایی که می زنم مستنداتش را دارم. من سال 97 به عضویت شرکت توزیع برق استان درآمدم و به عنوان نیروی قراردادی که هر آن ممکن است شرکت به او احتیاج نداشته باشد و ردش کند، مشغول به کار شدم. طبق مصوبات دولتی، باید کار استخدامی قهرمانان انجام شود.

وی که به دلیل آسیب دیدگی شدید دستش نتوانست دیگر به کشتی گرفتن ادامه دهد، در این باره نیز تصریح کرد: مشکل دستم کاملا قابل رویت است. تقریبا سه بار جراحی کردم، نمی‌خواهم بگویم مشکل چه بود، اما در این حدودا سه سال، حتی یک بار از من حالم را نپرسیدند. یک بار هم که جراحی انجام شده بود از صندوق حمایت از قهرمانان یک بنده خدایی تماس گرفت، اسمش را نمی آورم و گفت اگر مشکل داری فاکتور بیاور که دو میلیونش را به تو می‌دهیم. در اردویی که برای تورنمنت اوکراین در سال 2018 بودیم این مشکل برایم پیش آمد و دستم مو برداشت، آرام آرام ورمش شروع شد و به اینجا رسید که سه بار جراحی اش کردم اما این دست دیگر دست نشد.

مسعود اسماعیل پور که با برنامه دایره طلایی گفت و گو می‌کرد، در خاتمه عنوان کرد: چیزهایی که در مورد مباحث استخدامی گفتم، صرفا مطالبه خودم نبود و این درخواست خیلی از قهرمانان دیگر هم هست. وقتی این اتفاقات می افتد دید خیلی از خانواده هایی که می خواهند بچه شان را سمت کشتی بفرستند، عوض می شود. یک بار هم با خادم به وزارت نیرو رفتیم و او پیگیری کرد که بحث استخدامی ما حل شود، اما درنهایت گفتند قهرمانی چیست و هیچ کاری از پیش نبردند.

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: کشتی آزاد کشتی مسعود اسماعیل پور جهان اسماعیل پور مدال المپیک برق استان یک بار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۲۵۰۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است

روزنامه اعتماد- بهاره شبانکارئیان- طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامه‌نویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفت‌وگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیری‌های مکرر و چندین روزه‌ام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفته‌های دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبت‌های مصاحبه‌شونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم می‌دانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پرونده‌ای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.

«ما مطمئن هستیم و می‌دانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبت‌های دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است...؛ و این در حالی است که تصویری از حلق‌آویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان می‌دهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمی‌کند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانه‌ها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانه‌ها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامه‌نویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.

مرکز اطلاع‌رسانی پلیس نیز در اطلاعیه‌ای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بی‌جان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافته‌های پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشته‌ای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»

با این حال و با گذشت یک‌سال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.

پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفت‌وگویی داشته باشد.


پدرم می‌دانست

چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگ‌شان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز می‌گوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.» ....


۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشته‌ای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشته‌ای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانواده‌اش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسی‌های اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاع‌رسانی می‌شود.»

این در حالی است که تاکنون و با گذشت یک‌سال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.

۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاری‌ها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام می‌گرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم می‌کرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبت‌ها، مسیج‌ها و ویس‌های پدرم در ساعت‌های آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم می‌گیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیب‌دیده حلق‌آویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»

پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...



دیگر خبرها

  • شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
  • آشنایی با استاد شعله
  • آشنایی با استاد اسماعیل آشتیانی
  • تشکر خانواده شهید الداغی از وحید شمسایی
  • مادرم با هدیه وحید شمسایی روحیه گرفت
  • آژاکس را که می‌بینم، حالم بد می‌شود
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • من، مادرم، خواهرم و برادرم را سلاخی کرده‌ام!
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است