شکاف جامعه آمریکا به این زودی از بین نخواهد رفت
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۶۶۵۸۰۸
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، غائله حمله طرفداران دونالد ترامپ به کنگره آمریکا در روز چهارشنبه فروکش کرد، اما تأثیرات عمیقی بر صحنه سیاسی آمریکا گذاشت.
جدای از بیسابقه بودن این اتفاقات در کشوری که مدعی دموکراسی مدرن در دنیاست، این رویداد نشان از شکاف سیاسی و اجتماعی عمیقی بود که در آمریکا رخ داده و در واقع اثرات آن هم در دوره ریاستجمهوری ترامپ و انتخابات ریاستجمهوری امسال بیش از پیش قابل ملاحظه بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
الیزابت سندرز (Elizabeth Sanders)، کارشناس مسائل آمریکا، معتقد است که بین نخبگان و طبقه کارگر رو به پایین شکاف عمیقی وجود دارد و سیاستهای بایدن هم برخلاف انتظار بیشتر به عمیق شدن این شکاف کمک خواهد کرد.
او استاد دانشگاه کُرنِل (Cornell University) نیویورک و کارشناس مسائل سیاسی آمریکاست. سندرز در حوزههایی مانند ریاستجمهوری و توسعه سیاسی آمریکا فعالیت و مقالات و سخنرانیهای بسیاری داشته است. وی در گفتگو با ایکنا در مورد اتفاقات اخیر کنگره و تأثیرات آن صحبت کرد.
چهارشنبه هفته گذشته اتفاقاتی در کنگره آمریکا (هجوم هواداران دونالد ترامپ) رخ داد که در صحنه سیاسی این کشور بیسابقه بوده است. به نظر شما علت اصلی وقوع چنین حوادثی چیست؟
اساساً رشد نابرابری اقتصادی پس از ۲۰۰۰ به طبقه کارگر ایالات متحده آسیب رسانده است. چرخش بیل کلینتون به نئولیبرالیسم به ما توافقنامههای تجاری داد که میلیونها شغل صنعتی را از بین برد و اتحادیههای کارگری را بسیار تضعیف کرد. وی همچنین جهتگیری حزبی جدیدی را اتخاذ کرد که سعی در جایگزینی طبقه کارگر سفیدپوست با مهاجران احتمالاً مطیعتر و بهتر داشت. رشد نابرابری پس از روی کار آمدن کلینتون در سال ۱۹۹۲ را در نمودار پایین مشاهده کنید.
شکاف جامعه آمریکا به این زودی از بین نخواهد رفت
برنی سندرز برای نامزدی دموکراتها با هیلاری کلینتون جنگید، اما با کمک کمیته ملی حزب دموکرات و منابع بانکی و سایر نخبگان شکست خورد. شکست برنی سندرز زمینه پیروزی ترامپ را فراهم کرد؛ کسی که سیاستهایش در امور تجاری و مهاجرتی با سندرز و همچنین مخالفت با جنگهایی با هدف تغییر رژیم (که اوج آن در زمان اوباما و وزیر امور خارجه او بود) مشترک بود. ترامپ به نوعی یک خارجی (فرد غیرحزبی) در سال ۲۰۱۶ بود که با پول خودش جلو میرفت.
بسیاری از کسانی که به او (ترامپ) رأی دادند از شخصیت وی متنفر بودند (بسیاری از هیلاری نیز متنفر بودند)، اما سیاستهای اقتصادی و توجه وی به طبقه کارگر پایین تحصیلکرده و غیردانشگاهی را ترجیح دادند. رأی به کلینتون بیشتر به همان نئولیبرالیسم، سیاست خارجی و کنترل نخبگان مربوط بود. اینگونه بود که به دونالد ترامپ رسیدیم. اگر همهگیری ویروس کرونا دلیل اصلی پایان شکوفایی اقتصادی در دوره ترامپ نبود تا مخالفان لیبرال وی بتوانند از آن علیه او استفاده کنند (با این ادعا که اینچنین نیست بلکه دونالد ترامپ مسئول بیماری همه آمریکاییها و مرگ آنهاست)، احتمالاً ترامپ دوباره انتخاب شده بود.
بیشتر بخوانید
زیر و بم پرونده میلیاردر صهیونیست که آرزوی نابودی ایران را به گور بُردبرخی بر این باورند که این انتخابات و عواقب آن بیش از هر چیز شکاف عمیقی را در سیاست داخلی ایالات متحده ایجاد کرده است. نظر شما در این باره چیست؟
قطعاً بین نخبگان و طبقه کارگر رو به پایین شکاف عمیقی وجود دارد که به زودی از بین نخواهد رفت. بایدنی که ترامپ را شکست داد، بسیار به لابیگران نمایندگی منافع نخبگان (به ویژه بانکی و بخش فناوری) نزدیک است. هیچ یک از انتصابکنندگان وی نمایندگان جناح برنی سندرز در حزب دموکرات نیستند و سیاست مرزهای آزاد در مورد مهاجرت، به علاوه بازگشت به سیاستهای تجارت جهانی، کار را برای طبقات کارگر دشوارتر خواهد کرد.
جالب است که شاهد افزایش آرای ترامپ در میان اقلیتهای قومی هستیم که ممکن است از سوی سیاستهای اجتماعی ترامپ طرد شده باشند، اما جهتگیریهای اقتصادی را دوست دارند. در این شرایط میتوان ظهور یک کاندیدای جمهوریخواه را در آینده، با تجربه بسیار بیشتر، شخصیت جذابتر از ترامپ و براساس گرایش طبقه کارگر تصور کرد.
آینده سیاسی دونالد ترامپ را پس از این وقایع چگونه پیشبینی میکنید؟
فکر میکنم او سعی خواهد کرد حداقل در تأیید نامزدهایی که به عنوان حامی خود میبیند مشارکتش را حفظ کند، اما فکر نمیکنم او بتواند دوباره نامزدی حزب جمهوریخواه را کسب کند. ۶ ژانویه (اشاره به اتفاقات کنگره در روز چهارشنبه) ضربه بزرگی به شهرت او بود.
او همیشه یک انسان عصبانی و انتقامجو خواهد بود، اما مطمئناً جذابیت باقیمانده خود را از دست داده است. کشور و جهان یکبار روش حکومت بسیار استرسزا و تفرقهافکنانه ترامپ را تجربه کرده است.
سیاست خارجی آمریکا پس از ترامپ چگونه پیش خواهد رفت؟
سیاست خاورمیانه بایدن یک معماست. او احتمالاً سعی خواهد کرد به توافق با ایران برگردد، اما از نظر فلسطینیان، او نسبت به اوباما یا برنی سندرز گزینه مطلوبی نیست و دیدن موفقیت دولت وی در آنجا سخت است. احتمالاً با عربستان سعودی هم رابطه کمتری وجود خواهد داشت و این دوطرفه خواهد بود.
همچنین، کلینتون و اوباما در برابر چین بسیار سرسخت بودند. اکنون با توجه به همهگیری کرونا، نادیده گرفتن افزایش توسعهطلبی ملیگرایانه و تهاجمی چین، سرکوب شهروندان و دموکراسی در هنگکنگ دشوارتر است. بنابراین، سیاست بایدن در مورد چین سختگیرانهتر از دوران کلینتون و اوباما خواهد بود، اما در قیاس با سیاست ترامپ خصومت کمتری دارد. یک تفاوت دیگر سیاست خارجی بایدن با ترامپ در مورد چین، موضوع فناوری و منافع شرکتهاست که در حفظ موقعیت پکن برای بقای روابط ایالات متحده و چین بسیار قابل توجه خواهد بود.
بایدن با توجه به تجربهاش در سیاست، روابط مالی و انتصاب لابیگران در سِمَتهای بالا، در مقایسه با ترامپ رئیسجمهور محبوبتری است.
منبع: ایکنا
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دونالد ترامپ دونالد ترامپ کنگره آمریکا دونالد ترامپ طبقه کارگر برنی سندرز خواهد رفت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۶۵۸۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راه حل مسائل فرهنگی بازگشت به سیاست و سیاستگذاری
جهان غرب همواره تلاش میکند هر نوع دین و فرهنگی را به تسخیر خود درآورد و آن را مصرف کند. در وضع کنونی اگر بخواهیم دین و فرهنگ اسلامی ایرانی را در موقعیت پاسخ به بحران انسان معاصر قرار دهیم؛ راهحل شناخت و استفاده درست از رویکردهای سیاستگذاری است. - اخبار اجتماعی -
بهگزارش خبرگزاری تسنیم، علی نیکوکار- جهان غرب همواره تلاش میکند هر نوع دین و فرهنگی را به تسخیر خود درآورد و آن را مصرف کند. در وضع کنونی اگر بخواهیم دین و فرهنگ اسلامی ایرانی را در موقعیت پاسخ به بحران انسان معاصر قرار دهیم باید آن را چیزی غیر از رسم و عادت و مراسم و مناسک بدانیم و نگاههای قاعدهمند و فرایند محور به آن داشته باشیم.
بر اساس مبانی اعتقادی و تربیتی، برای اینکه دین و فرهنگ راهنمای رفتار و کردار قرار بگیرد باید با جان آدمیان پیوند خورد. متاسفانه سیاست فرهنگی کشور در جهتی است که گمان میشود با تدریس چند ساعت دین و فرهنگ میتوان رفتار و عمل انسان را تغییر داد، فراموش میکنیم که آموختن و تربیت، حفظ کردن و یاد دادن الفاظ و عبارات نیست. نباید محدود به دانستههای سطحی و عادات در عمل و رفتار شویم. به عبارت دیگر زمانی افراد آداب ظاهری احکام دینی و فرهنگی و عرفی جامعه را رعایت میکنند که آنها را با جهان خود پیوند داده باشند.
اگر بخواهیم دین و فرهنگ اسلامی ایرانی که آثار بزرگی در تاریخ ایجاد کرده را به دور از نگاه سطحی و ظاهری، با جان جامعه ایرانی پیوند دهیم، لازم است بدانیم که روابط و مناسباتی که بر انسان امروز حاکم شده به صورت قهری تلاش میکند هر نوع فرهنگی را در خود منحل یا نفی و انکار کند. متاسفانه مواجهه جهان اسلام و به طور خاص ایران و سیاست های فرهنگی در مقابل این امر، محدود و محصور به ترمیم ظواهر شده، یعنی نه تنها تلاش نکردیم به طریق غیرمستقیم و نرم، متعادل و متناسب با شرایطِ زبان و زمان فعلی پیش برویم بلکه تعارضات درونی در ظاهر و باطن موجب تشدید وضعیت هم شده است. لذا گام نخست توجه به این امر، احساس وضع کنونی، عدم غفلت، پذیرش و مواجهه با آن است.
ناگفته نماند با وجود شرایط فعلی همچنان بخش عظیمی از مردم تعلق به فرهنگ و جهان اسلامی و ایرانی دارند، اما در جامعه ایران با دو قشر دیگر نیز مواجه هستیم که باید آنها از هم تفکیک کرد، دسته اول افرادی هستند که می توان با زبانِ متناسب با روزگار کنونی آنها را به دین و فرهنگ و سنت تاریخی خویش بازگرداند.
رایزن فرهنگی ایران در اندونزی: کار فرهنگی خارج از کشور هزینهبر است و موازیکاری بلای جانشدر جهان این افراد فردیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و فردیت چیزی غیر از انتخاب آزاد نیست. آنچه اهمیت دارد نه اعمال قهر در انتخاب، بلکه آگاهی فرد از گزینههای پیش رو و نتایج آن است. به تعبیر دیگر سیاست فرهنگی ما باید در جهتی باشد که فرد با انتخاب آزاد به سمت فرهنگ اسلامی ایرانی خویش حرکت کند. چراکه بخش عظیمی از آنها دچار تقلید بیحساب و پراکنده شدهاند و نمیدانند چه میکنند و نتایج آن چیست.
اما دسته دوم کسانی هستند که پیش از آنکه تجربه توسعه و پیشرفت کشورهای غربی را داشته باشند وارد بحرانهای آن در مقام نظر و عمل شدهاند. به عبارت روشن مصرفگرایی، لذتجویی، افسردگی، بیبنیادی و بیاعتنایی به ارزشهای دینی و اخلاقی و... معیار و ملاک آنها قرار گرفته و تلاش میکنند صورت محلی و منطقهای از جهان مدرن و حتی پست مدرن را به نمایش بگذارند. لذا دشوار می توان در زمان محدود تغییری بنیادین در جان این دسته ایجاد کرد. چراکه این قشر از جامعه اساساً در پی دین و فرهنگ نیستند. به تعبیر دیگر این دسته مقلد مناسبات و روابطی هستند که به مبادی و مبانی، آثار و نتایج آن کاری ندارند. حتی ممکن است پوچ و بیهوده بودنش را هم درک کنند اما اهمیتی به آن نمی دهند.
جهانگیر الماسی: غرب جامعه ایرانی را هدف گرفته استبنابراین جامعه هدف و راهکار نویسنده مربوط به دسته اول است که خواسته یا ناخواسته بخشی از مناسبات و روابط جهان مدرن بر آنها حاکم شده است.
در جهان کنونی حفظ و اعمال هر نوع حاکمیتی با هدف تغییر و تاثیر در مناسبات و روابط از دریچه سیاستگذاری پیش میرود. اگر بخواهیم سیاستگذاری را در یک کلمه معنا کنیم چیزی غیر از پیوستگی نیست. به عبارت دیگر هر مسئله ای بخصوص مسائل فرهنگی را باید در پیوستگی وضعیت آموزش و پرورش، مدیریت و اشتغال، تولید و رسانه و... دید و حل کرد. به همین جهت با طرح و دستورالعمل نمی توان به نتیجه مطلوب رسید.
در شرایطی که سیاستگذاری به روشهای چند دهه گذشته هم در حال تغییر است و رویکردهای جدیدی در حکمرانی مانند هوشمندسازی مطرح شده، دیگر با روش های سیاستگذاری چند دهه اخیر هم نمیتوان پیش رفت، چه رسد به دستورالعملهای یکطرفه و سنتی! بنابراین شناخت و استفاده از رویکردهای سیاستگذاری و حکمرانی در جهان امروز، یک ضرورت است.
سیاستگذاری و حکمرانی روز به روز بیشتر به سمت شبکهای شدن، مشارکتی شدن و دیجیتالی شدن، حرکت میکند. یعنی اولاً باید ابعاد مختلف هر سیاستی را در پیوند با دیگر بخش ها مشاهده کرد. ثانیاً توجه به مشارکت تمامی اقشار و طبقات اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاستگذار داشت. ثالثاً شبکههای اجتماعی، وب سایتها، برنامهها و هوشمندسازی را به عنوان یکی از بازیگران موثر بخش عمومی در نظر گرفت.
لذا سیاستگذاری فارغ از جهت و محتوای آن مستلزم استفاده از دادهها و روشهای جدید است و بدون استفاده از آن نمیتوان نه تنها مسائل فرهنگی، بلکه هر مسئلهای را حل کرد.
گفتوگو|رایزن فرهنگی ایران در دمشق: دشمن میخواهد هزینه چالشهای سوریه را به گردن مقاومت بیندازدآنچه که می توان در این مطلب به عنوان راهکار برای رفع بخش عظیمی از مصائب فرهنگی مطرح کرد؛ بازگشت به محوریت خانواده در جهت تامین نیازهای طبیعی، عاطفی، جسمی، تربیتی، آموزشی و تفریحی و...است. به عبارت دیگر تامین این نیازهای فطری خارج از چهارچوب خانواده آغاز انحراف است و این مهم محقق نمیشود مگر با تسهیل تشکیل خانواده برای بخش عظیمی از جوانان، از طریق طرحهای ملی مسکن و ارائه زمین برای زوجین و ....
پایان پیام/