Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری دانشجو»
2024-04-28@21:25:01 GMT

افول موریانه‌ای

تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۶۷۰۹۶۷

افول موریانه‌ای

ممکن است که نظام امریکا در ظاهر جلال، شکوه و جبروت داشته باشد؛ اما اگر با دقت بنگریم، خواهیم دید که این نظام از درون دچار پوکی و پوسیدگی شده است.

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محسن رضایی؛ کشور ایالات متحده امریکا در حالی وارد سال جدید میلادی می‌شود که مسئله افول قدرت این کشور همچنان بحثی رایج در میان محافل علمی و اندیشه‌ای است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

البته تلاش‌هایی در جهت پنهان نگه‌داشتن این مسئله از افکار عمومی جهانیان توسط رسانه‌ها، اشخاص و جریانات مختلف صورت گرفته، اما با واقعیتی رو به رو هستیم که نمی‌توان آن را انکار نمود.

 

همچنین در هنگام استفاده از واژه افول نباید الزاما آن را به معنای فروپاشی مانند اتفاقی که برای اتحاد جماهیر شوروری رخ داد، دانست بلکه واژه افول به معنای تضعیف جایگاه و اعتبار داخلی و خارجی یک کشور نیز به کار می‌رود. با وجود کاهش اقتدار روزافزون امریکا در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی، دل بستن به این کشور برخلاف عقلانیت و نوعی خطای راهبردی محسوب می‌شود. در این نوشتار مطالبی در مورد تضعیف مولفه‌های قدرت امریکا بیان شده است.

 

بررسی‌ها نشان می‌دهد که دو تصویر متفاوت نسبت به کشور امریکا وجود دارد، تصویری که در راستای منافع ایالات متحده به مردم جهان القا می‌شود و تصویری که به دور از فضاسازی‌های رسانه‌ای وقایع این کشور را آشکار می‌سازد. هدف از مطالب پیش‌رو سیاه‌نمایی جامعه امریکا نیست، بلکه هدف بیان مسائلی می‌باشد که شاید تا به حال کمتر دیده یا شنیده باشیم.

ورودی مرگ‌آور به سرزمین سرخ‌پوستان
هنگامی که «کریستف کلمب»، دریانورد اروپایی برای اولین‌بار وارد سرزمین سرخ‌پوستان (قاره امریکا) شد، فکرش را هم نمی‌کرد که حدود ۵ قرن بعد از این ماجراجویی، مجسمه‌هایش توسط مردم امریکا به زیر کشیده شده و تخریب شوند. هرچند جشن‌هایی در امریکا تحت عنوان "روز کلمب" به مناسبت سالروز ورود کریستف کلمب به قاره امریکا در ۱۲ اکتبر هر سال برگزار می‌شود، اما تخریب مجسمه‌های وی نشان از یک خشم عمومی برای نادیده گرفتن حقوق، تحقیر و کشتار رنگین‌پوستان سرزمین امریکا دارد که پایه و اساسش در دوره حضور کلمب در این قاره گذاشته شد. سال‌های پیش کتابی مشهور به نام " تاریخ امریکا " به قلم «هاوارد زین» نویسنده، فیلسوف و استاد علوم سیاسی دانشگاه امریکا در خاک ایالات متحده به چاپ رسیده است.

روایت‌های تکان‌دهنده‌ای از رفتار غیرانسانی تازه واردان به سرزمین امریکا با بومیان آنجا در منابع دیگر نیز موجود است که بسیاری از آن‌ها قابل بیان نیست. نویسنده کتاب در یک جمله اظهار می‌دارد که آیا این همه جنایت، خونریزی و فریب‌کاری ضرورت داشت؟ صحبت از یک نسل‌کشی بی سابقه در طول تاریخ بشریت می‌باشد. برخی منابع تعداد سرخ‌پوستانی که به‌وسیله مهاجران اروپایی کشته شدند را ۱۱۲ میلیون نفر عنوان کرده‌اند! اما فارغ از آنکه دقیقا چه تعداد سرخ‌پوست در جریان حمله اروپاییان کشته شده‌اند، آنچه که اهمیت دارد آن است که کشور ایالات متحده امریکا، بر روی دریایی از خون بنا گشته که با تکرار رفتار‌های ضدبشری و مرگ‌آور با مردم رنگین پوست خود، روز به روز پایه‌های خویش را لرزان‌تر می‌کند.

آغازی بر پایان یک رؤیا
با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول و پایان "دکترین مونرو" سیاست خارجی امریکا که تا قبل از آن مبتنی بر عدم دخالت در جنگ‌ها و کشمکش‌های بین‌المللی بود، چهره جدیدی به خود گرفت. امریکایی‌ها که تا آن زمان منافعی حیاتی برای خویش در خارج از مرزهایشان در نظر نگرفته بودند، به فعایت‌های گسترده در عرصه بین‌المللی روی آوردند. پایان جنگ جهانی دوم مصادف شد با تقسیم جهان بین دو قدرت برتر آن زمان یعنی آمریکا و شوروی. نظامی دو قطبی در جهان شکل گرفت که اکثر مناطق و کشور‌ها ذیل یکی از آن دو قدرت برتر تعریف می‌شدند. اقتصاد دنیا نیز در کنفرانس "برتون وودز" با تبدیل شدن دلار به پول واحد جهانی توسط امریکا به گروگان گرفته شد. با تغییر و تحولاتی که در عرصه بین‌المللی رخ داد زمینه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فراهم گشت و سرانجام با فروپاشی این اتحادیه در تاریخ ۱۹۹۱، نظام دو قطبی به نظام تک قطبی تغییر یافت و مقامات امریکایی از آغاز عصر هژمونی تمام عیار امریکا و قرن حاکم شدن فرهنگ و سبک زندگی امریکایی بر جهان که رؤیای امریکایی نیز نامیده می‌شود، خبر دادند.

اگر برای هر کشوری که قصد تبدیل شدن به یک قدرت برتر یا به اصطلاح ابرقدرت شدن را دارد، ۵ مولفه و ویژگی در نظر بگیریم، آن ۵ مولفه قدرت عبارتند از؛ مولفه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی. ایالات متحده برای چندین دهه در جهان به عنوان کشوری ابرقدرت شناخته می‌شد، اما با گذشت زمان و بروز اتفاقات گوناگون، این کشور در مسیر افول قرار گرفته است. مسئله‌ای که بعضی از تحلیلگران آمریکایی (مانند کریستوفر لین، استاد دانشگاه امریکا) از آن به عنوان "افول موریانه‌ای" یاد می‌کنند. ممکن است که نظام امریکا در ظاهر جلال، شکوه و جبروت داشته باشد، اما اگر با دقت بنگریم، خواهیم دید که این نظام از درون دچار پوکی و پوسیدگی شده است. برای مشخص شدن علت تضعیف قدرت امریکا، در ادامه به بررسی هر یک از مولفه‌های ۵ گانه قدرت می‌پردازیم.

مولفه اقتصادی: ساختار اقتصادی ایالات متحده در طول چند دهه گذشته بحران‌های متعددی را تجربه نموده است. بحران‌هایی نظیر رکود بزرگ ۱۹۲۹، کاهش ذخایر طلا ۱۹۷۱، رکود مضاعف ۱۹۸۱، بحران وام ۱۹۹۰ و همچنین عمیق‌ترین بحران اقتصادی ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم که در سال ۲۰۰۸ به دلیل انفجار حباب در بازار مسکن به‌وقوع پیوست. در این بحران بانک‌ها و شرکت‌های بسیاری ورشکسته شدند (نظیر ورشکستگی چهارمین بانک بزرگ امریکا به نام "لیمن برادرز" و همچنین در معرض ورشکستگی قرار گرفتن بزرگ‌ترین شرکت بیمه دنیا در امریکا به اسم "AIG")، شاخص بورس و قیمت سهام حتی در سرتاسر جهان کاهش یافت و سیستم اقتصادی امریکا به شدت دچار ضعف و اختلال شد. جنبش اشغال وال استریت نیویورک در سال ۲۰۱۱ نیز که بعضی از آن به عنوان بحران یاد می‌کنند قابل توجه می‌باشد. مردمی که در این اعتراضات دامنه دار شعار " ما ۹۹ درصد هستیم" را سر می‌دادند، خواستار مقابله با سیستم سرمایه‌داری و نظام فاسد بانکداری، بالا بردن مالیات ثروتمندان، حمایت از بیمه‌های درمانی، نابودی صنایع عظیم نظامی و پایان دادن به جنگ‌های برون مرزی ایالات متحده، مبارزه با توزیع ناعادلانه ثروت و پایین آمدن هزینه‌های بهداشت و درمان در این کشور بودند که به علت خشونت پلیس و سرکوب مردم، این جنبش آتشی در زیر خاکستر باقی ماند. رهبر انقلاب اسلامی ایران در مورد جنبش وال استریت فرمودند: "ریشه‌های این حرکت در آینده آن‌چنان گسترش خواهد یافت که نظام سرمایه‌داری امریکا و غرب را زمین خواهد زد. "

با وجود رهایی ایالات متحده از بحران‌های اقتصادی گوناگون، خطر رکود شدید اقتصادی که شامل ابعاد داخلی و خارجی می‌باشد همچنان این کشور را تهدید می‌نماید. در بعد داخلی ساختار اقتصادی امریکا با مشکلاتی در حوزه‌های مسکن، مالیات، توزیع نابرابر ثروت، اشتغال و بیکاری، هزینه‌های زندگی، رفاه و هزینه‌های درمان مواجه است که هر کدام از این موارد بحران‌هایی بالقوه محسوب می‌شوند. در حوزه مسکن یکی از اصلی‌ترین معضلات در جامعه امریکا بدهی‌های مرتبط با وام مسکن می‌باشد. مصادره شدن منازل به علت ناتوانی مردم در پرداخت اقساط وام مسکن موضوعی بسیار شایع در امریکا است که در این رابطه از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۶ میلادی نزدیک به ۸ میلیون خانه به دلیل ناتوانی در پرداخت وام مسکن مصادره شدند. با شیوع ویروس کرونا و ظهور مشکلات اقتصادی، ۴۰ میلیون امریکایی نیز در معرض تخلیه خانه قرار دارند. در حوزه توزیع نابرابر ثروت، تنها ۱ درصد از جمعیت امریکا، صاحب ۵۱ درصد از کل ثروت در امریکا می‌باشد. طبق گفته‌های رئیس جمهور امریکا در سال ۲۰۱۷، حدود ۴۳ میلیون نفر در امریکا در فقر به سر می‌برند. برنی سندرز سناتور امریکایی نیز سال گذشته اعلام نمود بیش از ۴۰ میلیون فقیر در امریکا وجود دارد. به عبارتی از هر ۸ امریکایی، یک نفر در فقر به سر می‌برد.

همچنین یکی از جنجالی‌ترین آمار‌ها در مورد وضعیت فقر در امریکا مربوط به گزارش ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد می‌باشد. این شورا در سال ۲۰۱۸ در گزارش خود به مقامات ایالات متحده در مورد وضعیت دشوار ۴۰ میلیون فقیر در امریکا هشدار داد. در سال ۲۰۱۸ نیز مجله “TIME” امریکا روایت تاسف‌باری از وضعیت معلمانی ارائه کرد که برای امرار معاش مجبورند گاهی تا چندین شغل همزمان داشته باشند و حتی پلاسمای خون خود را بفروشند! در حوزه هزینه‌های درمان طبق تحقیقات موسسه “Prescription Justice” در سال ۲۰۱۶ حدود ۴۵ میلیون امریکایی از تهیه نسخه‌های پزشکی خود به علت هزینه بالای دارو اجتناب نمودند و ۳۴ میلیون امریکایی فاقد هرگونه بیمه سلامت هستند. آمار‌های دیگری نیز در زمینه مشکلات اقتصادی جامعه امریکا در منابع گوناگون یافت می‌شود که ما به ذکر همین مقدار اکتفا می‌کنیم. مسئولان و مقامات امریکایی طبیعتا در مورد مشکلات اقتصادی این کشور آگاهی دارند و سیاست‌هایی را برای مقابله با مشکلات دنبال خواهند نمود، اما تحلیلگران اقتصادی معتقدند که اقدامات صورت گرفته نه تنها منجر به کاهش مشکلات نشده بلکه گا‌ها بر شدت آن‌ها نیز افزوده و مشکلات جدیدی را پدید آورده است. اعلام ورشکستگی اقتصادی قلب صنعتی امریکا، شهر دیترویت”Detroit”  نمونه بارزی از ضعف مدیریتی در امریکاست.

در بعد خارجی نیز سیستم اقتصادی ایالات متحده از زمانی که تصمیم به چاپ دلار بدون پشتوانه یا به قول اقتصاددانان، یک کاغذ بی ارزش نمود، تا به امروز رقمی بیش از ۲۷ هزار میلیارد دلار یعنی یک سوم کل بدهی‌های جهان به اقتصاد جهانی بدهکار است که این رقم لحظه به لحظه افزایش می‌یابد. طبق نظر کارشناسان، ایالات متحده تورم ۴۰۰ درصدی را تجربه می‌کند. اما چرا دچار فروپاشی اقتصادی نمی‌شود؟ زیرا تورم خود را به کشور‌های دیگر صادر می‌نماید. هر کشوری که مبنای تبادلات اقتصادی خویش را دلار قرار دهد بخشی از تورم اقتصاد امریکا را جذب خواهد کرد. به طور مثال اگر ۱۰۰ کشور دلار را اساس تعاملات اقتصادی خود قرار داده باشند و هر کدام تنها ۴ درصد از تورم امریکا را جذب نمایند، اقتصاد امریکا دیگر با تورم ۴۰۰ درصدی مواجه نخواهد شد.

امروز بزرگ‌ترین عاملی که نه تنها منجر به فروپاشی کامل اقتصاد امریکا بلکه منجر به فروپاشی کل نظام امریکا می‌شود، کنار گذاشتن دلار امریکا از صحنه تعاملات جهانی می‌باشد؛ زنگ خطری برای اقتصاد امریکا که در مقاطعی نیز به صدا درآمد. برای نمونه هنگامی که صدام در عراق قصد کنار گذاشتن دلار و استفاده از یورو برای فروش نفت خویش را داشت، با واکنش نظامی آمریکایی‌ها مواجه شد. در سال‌های اخیر تلاش‌هایی از جانب برخی کشور‌ها مانند چین، روسیه، ایران، هند و ... برای کاهش و در نهایت حذف استفاده از دلار در مبادلات تجاری خود با سایر کشور‌ها صورت پذیرفته است. استدلال این دست از کشور‌ها که سیاست "دلارزدایی" و شکستن "آقایی دلار" را در پیش گرفته‌اند آن است که اقتصاد خود را در برابر تهدیدها، تحریم‌های مستمر و شوک‌های بین‌المللی که از طریق اقتصاد امریکا به اقتصاد جهانی وارد می‌شود، بیمه نمایند. برای مثال به تازگی کشور روسیه استفاده از دلار را در مبادلات تجاری خود با سایر کشور‌ها نظیر چین و هند نزدیک به ۵۰ درصد کاهش داد. بانک "گلدمن ساکس" امریکا که یکی از بانک‌های نامدار این کشور به حساب می‌آید هشدار داده است که "نگرانی‌های جدی نسبت به افول جایگاه دلار به عنوان ارز قالب در حساب ارزی کشور‌ها در حال پدیدار شدن می‌باشد که این مسئله منجر به از دست رفتن سلطه دلار بر بازار جهانی (و در نهایت باعث فروپاشی اقتصادی آمریکا) خواهد شد. " مسئله کاهش نقش اقتصاد امریکا در اقتصاد جهانی نیز قابل توجه است. بعد از جنگ جهانی دوم حدود ۵۰ درصد از اقتصاد دنیا متعلق به امریکا بود. اما طبق آمار‌های بانک جهانی امروز فقط حدود ۱۵ درصد از اقتصاد دنیا متعلق به امریکایی‌هاست و پیش‌بینی‌های صورت گرفته در بانک جهانی نشانگر آن است که تا سال ۲۰۲۳، رقم ۱۵ درصد به ۱۳ درصد کاهش می‌یابد که این مسئله به معنای افول اقتصادی امریکا در جهان خواهد بود. ایالات متحده در بعد داخلی اقتصاد خویش با مشکلات مختلفی مواجه گشته، همچنین از جایگاه سابق خود در اقتصاد جهانی نیز برخوردار نیست و در صورت ادامه این روند دچار ورشکستگی اقتصادی خواهد شد.


مولفه سیاسی: قدرت سیاسی کشور‌ها در دو بخش تعریف می‌گردد، سیاست داخلی و سیاست خارجی. قوی بودن کشوری در هر دو بخش به معنای اقتدار و ثبات سیاسی آن کشور به شمار می‌رود. در بخش سیاست داخلی استحکام، کارایی و قابل اعتماد بودن نظام سیاسی و در بخش سیاست خارجی توانایی اثرگذاری و نفوذ مطرح می‌باشد. کشوری به نام ایالات متحده امریکا که زمانی با دخالت در امور داخلی کشور‌ها برای آن‌ها تعیین تکلیف می‌نمود، امروز خود دچار مشکلات فروانی در حوزه سیاست داخلی و خارجی شده است. در بخش سیاست داخلی، سال‌هاست که مردم امریکا بیشتر از رقم ۳۰ درصد نسبت به صحت عملکرد دولت خود، رضایت و اعتماد کافی را نداشته‌اند. طبق داده‌هایی که مرکز تحقیقاتی “Pew Research Center” مستقر در شهر واشنگتن، در سال ۲۰۱۷ منتشر نمود، تنها ۱۹ درصد مردم نسبت به دولت خود رضایت کلی داشته، ۵۵ درصد مردم ناامید، ۲۲ درصد از دولت خود عصبانی و ۴ درصد بی تفاوت بوده‌اند. مقدار رضایت مردم از دولت در سال ۲۰۱۹ و در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ نیز به رقم ۱۷ درصد کاهش یافت.

یکی از اصلی‌ترین معضلاتی که ایالات متحده مانند بعضی کشور‌های دیگر با آن روبرو بوده، معضل شکاف میان مردم و دولت این کشور می‌باشد. بر اساس میانگین نتایج تحقیقاتی که توسط مراکز افکارسنجی مختلف مانند “Real clear politics”، “Rasmussen Reports” و یا “USA TODAY/Suffolk” از سال ۲۰۱۰ تا سال ۲۰۱۹ منتشر گشته، در طی هریک از این سال‌ها حداقل بیش از نیمی از مردم امریکا اعتقاد داشته‌اند که کشورشان در مسیری غلط گام بر می‌دارد و در سال ۲۰۲۰ نیز ۶۲ درصد از نظردهندگان امریکایی به این مسئله معتقد بودند. مسئله مهم دیگر در ایالات متحده، دیدگاه مردم این کشور در مورد میزان فساد مقامات و صاحب منصبان دولتی می‌باشد. بر اساس تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۷ توسط سازمان جهانی شفافیت بین‌المللی به نام “Transparency International” صورت گرفت، مشخص شد که ۴۴ درصد از مردم امریکا اعتقاد به فراگیر شدن فساد در کاخ سفید دارند، ۳۸ درصد از مردم اعضای دو مجلس خود و ۳۲ درصد مدیران تجاری را فاسد می‌دانند. تقریبا از هر ۱۰ امریکایی ۷ نفر معتقدند که دولت در مبارزه با فساد با شکست مواجه شده و نزدیک به یک سوم سیاه‌پوستان این کشور، پلیس امریکا را بسیار فاسد ارزیابی می‌نمایند.

اما نحوه مواجهه پلیس ایالات متحده با مردم جنجال‌های متعددی در این کشور به راه انداخته است. ششمین علت مرگ جوانان امریکایی بعد از مواردی همچون تصادفات رانندگی، سرطان و سکته قلبی، قتل توسط پلیس می‌باشد! طبق منابع موجود در مرکز اطلاع‌رسانی “Mapping Police Violence” طی سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ میلادی، نزدیک به ۴ هزار و ۵۰۰ فرد امریکایی توسط پلیس این کشور به قتل رسیده‌اند. متخصصان جرم‌شناسی، یکی از دلایل رفتار خشونت‌آمیز پلیس امریکا با مردم این کشور را مسئله رواج جرایم خطرناک و قانون آزاد بودن حمل سلاح در میان مردم می‌دانند که پلیس را مجبور به اعمال رفتار‌های خشونت‌آمیز در قبال افراد می‌کند. اما رفتار‌های مرگبار پلیس حاکی از آن است که این قوه قهریه در موارد متعددی در استفاده از ابزار خشونت، افراط کرده و به افراد زیادی، خصوصا سیاه‌پوستان این کشور صدمات جدی وارد نموده‌است. اتفاقا مسئله برخورد پلیس با سیاه‌پوستان در مناظرات انتخاباتی ۲۰۲۰ امریکا مطرح گشت، مجری مناظره در مورد این مسئله اظهار نمود: "والدین احساس می‌کنند که هیچ گزینه‌ای ندارند جز اینکه فرزندانشان را برای این تقدیر آماده کنند که امکان دارد توسط پلیس مورد هدف قرار بگیرند، تنها به خاطر رنگ پوستشان! " رفتار‌های خشن علیه سیاه‌پوستان، سابقه‌ای نزدیک به ۵۰۰ سال یعنی اولین روز‌های حضور کریستف کلمب در قاره امریکا دارد که نمونه جنجالی اخیر آن، رفتار غیرانسانی پلیس امریکا با یک فرد سیاه‌پوست به نام جورج فلوید می‌باشد که در حالی که زانوی پلیس به مدت ۸ دقیقه بر روی گردن وی قرار داشت، به علت تنگی نفس جان باخت.

کارشناسان این مسئله را یک نوع برخورد سیستماتیک در استفاده افراطی پلیس از خشونت می‌پندارند. در همین راستا براساس نظرسنجی “Pew Research Center” در سال ۲۰۲۰، مشخص گردید که ۶۲ درصد از مردم امریکا خوستار ایجاد تغییرات اساسی در ساختار دولت ایالات متحده می‌باشند. مطالبه‌ای از طرف مردم برای ایجاد نوعی از تغییرات که به خصوص بعد از رفتار خشونت‌آمیز پلیس با معترضان به قتل جورج فلوید و رفتار تحقیرآمیز چندین ساله با سیاه‌پوستان این کشور مطرح گشت. مطالبه مردم برای ایجاد تغییرات، نه صرفا در نظرسنجی‌ها بلکه در کف خیابان‌های ایالات متحده نیز به وضوح نمایان بوده به طوری که مردم متعرض امریکا با انجام کار‌هایی نظیر به آتش کشاندن پرچم امریکا، سردادن شعار مرگ بر امریکا، تخریب نماد‌ها و مجسمه‌های اشخاص مشهور امریکایی مانند جرج واشنگتن (اولین رئیس جمهور امریکا)، توماس جفرسون (سومین رئیس جمهور امریکا) و دیگر مشاهیر، مخالفت خود را حتی با اصل نظام سیاسی ایالات متحده به نمایش درآوردند و اینبار نتایج چنین حرکاتی نشان‌دهنده انگیزه‌های مردمی بسیار بالا برای به چالش کشاندن دموکراسی امریکایی می‌باشد. دموکراسی در واقع همان مولفه سیاسی ایالات متحده است که سیاستمداران این کشور از آن به عنوان وجه تمایز و برتری نظام سیاسی امریکا با دیگر کشور‌های جهان یاد می‌کنند. دموکراسی در امریکا وجود دارد، اما نه برای همه! آزادی در امریکا وجود دارد، اما نه برای همه! امریکایی که شعار دموکراسی سر می‌دهد و از برابری نژاد‌ها سخن می‌گوید، امروز ۴۵ میلیون نفر در خاک خود را فقط به علت آنکه رنگ پوستشان سفید نیست، تحت رفتار‌های نژادپرستانه سیستماتیک قرار می‌دهد. امریکا ادعای دموکراسی دارد، اما در وهله اول نه تنها آن را نقض می‌کند، بلکه پا را فراتر می‌گذارد و واژه دموکراسی و حقوق بشر را ابزاری برای سرکوب ملت‌ها و دولت‌های دیگر نیز به کار می‌برد.

ایالات متحده در حالی در مورد عدم وجود دموکراسی، حقوق بشر، انتخابات آزاد و سالم، برخورد مسالمت آمیز با معترضان و آزادی بیان و عقیده در کشور‌های مخالف خود مانند ایران و ونزوئلا سخن می‌گوید که خود و هم‌پیمانان خود را ملزم به رعایت موارد فوق نمی‌داند. به عنوان مثال امریکا از لزوم برگزاری انتخابات آزاد و شفاف در ایران و کشور‌های دیگر صحبت می‌کند، اما مردم هیچکدام از ۷ کشور دوست و هم‌پیمان امریکا در منطقه غرب آسیا به نام‌های امارات، عربستان، بحرین، قطر، اردن، کویت و عمان حتی با واژه‌ای به نام انتخابات آشنا نیستند. به علت پادشاهی و دیکتاتوری بودن نظام آن کشور‌ها نه انتخابات و جابه‌جایی قدرتی در نظام سیاسی‎‌شان وجود دارد که طبق خواست و رای مردم صورت گیرد، نه حقوق بشری رعایت می‌شود، نه تحمل شنیدن صدا‌های مخالف خود را دارند (به عنوان یک نمونه قتل فجیع جمال خاشقچی) و اگر قصد حمله به یک ملت دیگر را هم داشته باشند، نه تنها مورد انتقاد امریکایی‌ها و مجامع بین‌المللی قرار نمی‌گیرند، بلکه سلاح و تجهیزات نظامی نیز از آن‌ها دریافت می‌نمایند (به عنوان یک نمونه، حمله کشور‌های امارات، بحرین، قطر، کویت، اردن تحت رهبری عربستان به مردم مظلوم یمن). این برخورد‌های دوگانه به معنای آن است که مفاهیمی نظیر دموکراسی و حقوق بشر، ابزاری در دستان سیاستمداران امریکایی به منظور سرکوب و تحت فشار قرار دادن مخالفانشان می‌باشد.
اما دموکراسی امریکایی به صورت ویژه در زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ امریکا و اتفاقات پس از آن در این کشور، به نحو چشمگیری اعتبار خود را از دست رفته می‌بیند. روزنامه انگلیسی “The Times” پس از برگزاری اولین مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۲۰ امریکا نوشت: "مشخص‌ترین بازنده مناظره بین ترامپ و بایدن، امریکا بود. " روزنامه “Liberation” فرانسه، مناظره را آشفته و بچگانه خواند. روزنامه امریکایی “POLITICO” نیز مناظره را یک شرمساری ملی خواند که در آن دو طرف، مانند حیوانات باغ وحش به سمت یکدیگر آشغال پرتاب می‌نمودند! یکی از مهم‌ترین واکنش‌ها نسبت به اولین مناظره انتخاباتی ۲۰۲۰  امریکا، مربوط به واکنش "ریچارد هاس" رئیس اندیشکده روابط خارجی و مدیر اسبق برنامه‌ریزی‌های وزارت امور خارجه امریکا می‌شود که در جملاتی بیان داشت: " دعا می‌کنم جهان آن مناظره را ندیده باشد! در غیر این‌صورت باقیمانده نفوذ امریکا در جهان تضعیف خواهد شد و آرمان دموکراسی را به عقب می‌راند. این اتفاق، تصویری تباه از سیاست‌های امریکا بود که ما به جهان عرضه می‌کردیم! کشور‌های اروپایی از آنکه امنیت خود را به دستان چنین افرادی بسپارند بسیار ناراحتند و چینی‌ها نیز از غیرقابل اعتماد بودن دموکراسی (امریکایی) سخن خواهند گفت. " هر فردی که مناظره‌های ۲۰۲۰ ترامپ و بایدن را دیده باشد به خوبی معنای جملات ریچارد هاس را دریافت می‌کند. دو شخصی که به عنوان عصاره و نماد یک ملت و یک کشور کاندیدای نهایی پست ریاست‌جمهوری شده بودند، هم خود و هم کشورشان را به صورت پخش مستقیم از تلویزیون بی‌آبرو کردند. این مناظره دو پیام را در مورد نظام امریکا به دنیا ارسال نمود. پیام اول آنکه خیلی واضح و مشخص، واقعیت درونی جامعه امریکا را به دنیا نمایش داد. وقتی سیاستمداران برآمده از دل یک ملت، در مناظره‌های خود انواع و اقسام توهین‌ها، تهمت‌ها و دروغ‌ها را علیه یکدیگر به کار می‌برند، یعنی آنکه مجبورند تا با انجام اعمالی هرچند به دور از اخلاق، نظر و اعتماد رای‌دهندگان امریکایی را جلب نمایند که این مسئله نشانگر میزان انحطاط اخلاقی و سیاسی جامعه امریکا می‌باشد. پیام دوم حاوی این نکته بود که امریکا به شدت گرفتار مشکلات و مسائل متعدد داخلی خود شده و تا اندازه قابل ملاحضه‌ای قدرت تمرکز، مدیریت و تاثیرگذاری خویش را در مورد مسائل جهانی از دست داده، مسئله‌ای که پیام ناخوشایندی را برای هم‌پیمانان امریکا در سرتاسر جهان مخابره می‌کند.

اما به زیر سوال بردن دموکراسی امریکایی به همین‌جا ختم نمی‌شود بلکه از همان ساعات ابتدایی شمارش آرای انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۲۰، هجمه مقامات و مسئولان دولتی امریکا علیه سیستم انتخاباتی کشورشان توجه رسانه‌های جهان را به خود جلب نمود. تقلب گسترده، ثبت آرای افرادی که مدت‌ها پیش مرده‌اند!، دزدیده شدن رای مردم، دستکاری نتیجه آرای ایالت‌ها، توزیع برگه‌های رای غیرقانونی و عنوان سرقت انتخاباتی قرن! تنها بخشی از عناوینی هستند که مقامات دولتی ایالات متحده علیه نظام انتخاباتی خودشان در چند وقت اخیر به کار بردند. عجیب‌ترین اظهار نظر مربوط به وکیل رئیس جمهور امریکا می‌باشد که اعلام نمود: "هر کسی که فکر کند انتخابات امریکا سالم بوده، باید به دار آویخته شده و سحرگاهان به او شلیک شود؟! " امریکایی‌ها روزی انتخابات در دیگر کشور‌ها را زیر سوال می‌بردند، اما امروز حرف از بی آبرو و تکه‌پاره شدن انتخابات در کشور خود می‌زنند. تلویزون “BBC”  انگلیسی در گزارشی اعلام می‌کند امریکایی‌ها همیشه به دموکراسی خود می‌بالیدند، اما با وجود اتفاقات رخ‌داده در انتخابات امریکا، به اعتقاد رئیس جمهور این کشور و دیگران، دموکراسی امریکایی دیگر قابل اعتماد نیست. رئیس جمهور ایالات متحده نیز در کنفرانس خبری می‌گوید " کل دنیا در حال خندیدن به پروسه انتخاباتی امریکاست! "

جدای از مسئله تقلب گسترده در انتخابات امریکا، حتی سیستم رای‌گیری در این کشور نیز جداً مورد سوال واقع شده است. دو نوع رای گیری در امریکا وجود دارد؛ رای مستقیم مردم و رای الکترال. رئیس جمهور در ایالات متحده نه توسط رای مستقیم مردم، بلکه توسط آرای الکترال که شامل ۵۳۸ رای است، انتخاب می‌گردد. در نمونه اخیر آن در سال ۲۰۱۶ با آنکه هیلاری کلینتون حدود سه میلیون رای مستقیم مردمی بیشتری نسبت به دونالد ترامپ به دست آورده بود، اما در نهایت دونالد ترامپ با آرای الکترال رئیس جمهور امریکا شد. این مسئله باعث شده تا کارشناسان مختلفی نظام انتخابات ایالات متحده را غیردموکراتیک بنامند. همزمان با وضعیتی که ایالات متحده از لحاظ سیاسی در داخل مرز‌های خود با آن روبروست، وضعیت این کشور در بعد سیاست خارجی نیز با چالش‌هایی مواجه است.

در سال ۲۰۱۹ نشریه“Foreign Policy”  با تیتر “America Ignored”  ضمن بررسی رفتار ایالات متحده در زمینه سیاست خارجی بیان می‌کند "در حال حاضر در بسیاری از مناطق مهم جهان، اعتبار بین‌المللی امریکا کاملا خدشه‌دار شده و ملت‌ها به نحوی رفتار می‌کنند که انگار امریکا (در جهان) وجود ندارد. " این نشریه معتبر بار دیگر در سال ۲۰۲۰ نیز با عنوان "شکست کامل سیاست خارجی امریکا در دوره ترامپ" سیاست خارجی ایالات متحده را بی هدف و بدون راهبرد ارزیابی نمود. روزنامه معروف انگلیسی “The Guardian” نیز با عنوان " ۲۰۱۹ سالی که سیاست خارجی ایالات متحده از هم پاشید" سیاست خارجی امریکا را ناکارآمد و شکست خورده ارزیابی می‌کند. مسئله تضعیف سیاست خارجی امریکا را در واقع نمی‌توان محدود به یک عامل و یا حتی مربوط به اقدامات یک فرد دانست، بلکه عوامل و اقدامات گوناگونی در طول یک بازه زمانی دراز مدت منجر به تضعیف سیاست‌خارجی این کشور شده‌اند. گاهی یک فرد توان آن را دارد که عمق و دامنه ضعفی را بیشتر کند، اما خطای محاسباتی آنجایی رخ می‌دهد که علت ایجاد آن ضعف را تماماً به اقدمات یک نفر نسبت دهیم. شخص دونالد ترامپ با اقدامات نسنجیده، بی‌پرده و قمارگونه خود سیاست خارجی امریکا را به قول تحلیلگران تا مرز فروپاشی پیش‌راند، با این وجود ریشه ضعف در سیاست خارجی امریکا را باید در اقدامات گذشته و فعلی این کشور جست وجو کرد. کشوری که روزی برای کشور‌های دیگر تعیین تکلیف می‌نمود، امروز کارش به جایی رسیده که موقع تصویب قطعنامه‌ای ضدایرانی در سازمان ملل متحد، فقط رای و حمایت جمهوری دومینیکن را به دست می‌آورد. الگو و مدل دموکراسی امریکایی چه در داخل و چه در خارج از مرز‌های این کشور اعتبار و آبروی خود را از دست داده، کشور‌ها دیگر کمتر از گذشته روی توان امریکایی‌ها در زمینه سیاست خارجی حساب باز می‌کنند و قدرت از غرب در حال انتقال به سمت شرق جهان می‌باشد. جهان پس از افول امریکا، به کدام الگو و مدل سیاسی نوین اعتماد خواهد کرد؟

 

محسن رضایی - دانشجوی کارشناسی ارشد و پژوهشگر روابط بین الملل

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: افول آمریکا اعتراضات آمریکا استکبار جهانی یادداشت دانشجویی سیاست خارجی امریکا امریکا وجود دموکراسی امریکایی رئیس جمهور امریکا ایالات متحده ایالات متحده ایالات متحده اقتصاد امریکا کشور های دیگر جامعه امریکا ریاست جمهوری دونالد ترامپ اقتصاد جهانی نظام امریکا سیاست داخلی مردم امریکا سیاه پوستان امریکایی ها بین المللی نظام سیاسی جنگ جهانی خواهد شد حقوق بشر نه تنها کشور ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۷۰۹۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آمریکا "هواپیمای روز قیامت" جدید می سازد

نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا قراردادی 13 میلیارد دلاری برای جایگزینی "هواپیمای روز قیامت" با یک شرکت آمریکایی بسته است.

به گزارش عصرایران به نقل از رویترز، نیروی هوایی ایالات متحده روز جمعه اعلام کرد که قراردادی 13 میلیارد دلاری با شرکت "سیرا نوادا" برای ساخت یک هواپیمای جایگزین برای بوئینگ های " ای 4 بی" E-4B - معروف به هواپیمای روز قیامت منعقد کرده است.

ایالات متحده آمریکا پیشتر در دهه 1970 برای سناریوهای مختلف یک جنگ هسته ای یک هواپیمای خاص موسوم به "روز قیامت" به شرکت بوئینگ سفارش داده بود که هم اینک 4 فروند از این هواپیماها که به "ای 4 بی" معروف است در اختیار نیروی هوایی ایالات متحده است.

عکس آرشیوی از هواپیمای روز قیامت ای 4 بی/ رویترز

این هواپیماها برای شرایط اضطراری یک جنگ هسته ای و یا جنگ تمام عیار که زیر ساخت های حیاتی آمریکا مورد هدف قرار بگیرد، طراحی شده است که از آن به عنوان یک مرکز فرماندهی و کنترل هوایی استفاده می شود.

سخنگوی نیروی هوایی آمریکا روز جمعه در بیانیه ای گفت: پروژه مرکز عملیات هوابرد بقا (SAOC) قرار است جایگزین هواپیمای قدیمی (ای 4 بی) دهه 1970 شود که به پایان خدمت خود نزدیک می شود.

نیروی هوایی افزود: کار بر روی SAOC در کلرادو، نوادا و اوهایو انجام می شود و انتظار می رود در سال 2036 تکمیل شود.

رویترز در ماه دسامبر گزارش داد که نیروی هوایی ایالات متحده قرارداد با شرکت بوئینگ به منظور توسعه هواپیمای روز قیامت جدید موسوم به (BA.N) "نگهبان شب" را  لغو کرده است.

هواپیمای روز قیامت که معمولا برای انتقال وزیر دفاع ایالات متحده استفاده می شود، به عنوان یک پست فرماندهی متحرک طراحی شده است که قادر به مقاومت در برابر انفجارهای هسته ای و اثرات الکترومغناطیسی است و به رهبران ایالات متحده این امکان را می دهد تا در صورت بروز شرایط اضطراری ملی، با سوار شدن به این هواپیما ارتش را از این مکان هدایت و کنترل کنند. 

E-4B همچنین قادر به سوخت گیری در هوا است و دارای اتاق های کنفرانس و و تجهیزات ارتباطی پیشرفته است.

نیروی هوایی آمریکا در حال حاضر چهار فروند هواپیمای E-4B را با حداقل یک فروند در حالت آماده باش در همه زمان ها اداره می کند. 

این هواپیماها از ناوگان هواپیماهای جامبو جت بوئینگ 747-200 با تغییرات بسیار زیاد ساخته شده که با منسوخ شدن قطعات آن، نگهداری آنها به طور فزاینده ای دشوار و گران شده است.

انتظار می رود E-4B در اوایل دهه 2030 به پایان عمر مفید خود برسد.

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: ساخت هواپیمای "روز قیامت" در روسیه دستور رئیس جمهور روسیه برای ساخت دو فروند هواپیمای "روز رستاخیز" هواپیمای روز قیامت چیست؟

دیگر خبرها

  • نظم جایگزین چین و آن چه آمریکا باید از آن بیاموزد
  • آیا چین می‌تواند؟
  • چین هنوز سال‌ها از ایالات متحده عقب است
  • هاآرتص: اسرائیل دانشگاه‌های آمریکا را از دست داده است
  • مدودف خواستار مصادره دارایی‌های شهروندان کشور‌های غیردوست شد
  • آمریکا "هواپیمای روز قیامت" جدید می‌سازد
  • آمریکا "هواپیمای روز قیامت" جدید می سازد
  • به وقتِ بیداری
  • ناتو، قلدر ۷۵ساله
  • پکن: ایالات متحده مانع توسعه چین می‌شود