Web Analytics Made Easy - Statcounter

سیدمرتضی آوینی می‌گوید که ما در جست‌وجوی چه هستیم؟ اعتراف به ۱۰ سال اشتباه؟! چرا سیاست‌گذاران سینمای ایران، سینما را چون رسانه‌ای که ماهیتاً می‌تواند منشأ تحولات فرهنگی باشد باور نکرده اند؟ - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در تمامی‌ جشنواره‌های حرفه‌ای سینمایی دنیا دبیری جشنواره در حقیقت یک شغل ثابت برای دبیر است که در تمام ادوار همان فرد بر این مسند و مقام باقی می‌ماند، اما در جشنواره فیلم فجر ایران دبیر هر چند سال یک‌بار عوض می‌شود و تا به امروز ما دبیران متعددی را در این جشنواره سینمایی دیده‌ایم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جشنواره‌های سینمایی هدف و مبنای یکدست دارند

هدف از هرگونه برگزاری جشنواره هنری در دنیا طراز بخشیدن و معیاردهی به یک رویکرد هنری و یا مکتب و سبک هنری است. جشنواره‌های هنری در دنیا در حقیقت محفلی رقابتی است که آثار حاضر در مسابقه آن دارای شرایط اولیه شرکت در آن جشن یا جشنواره مطابق با محورهای فراخوان و یا قواعد اصلی جشنواره بوده است و دبیر آن به عنوان رئیس و رکن اساسی آن وظیفه بررسی دقیق تطابق آثار حاضر با اهداف و جهات پروتکلی جشنواره را دارد.

اینگونه یک جشنواره سینمایی به مرور شکل و رویکرد جهت‌مند خود را پیدا می‌کند و باعث می‌شود که به عنوان یک رخداد هنری با مسیری روشن و هدف‌مند شناخته شود. مانند جشن‌ها و جشنواره‌های سینمایی کن، برلین، ونیز، ساندنس و اسکار. اما اتفاق بدی که برای جشنواره فیلم فجر از ابتدا رخ داد آلت دست بودن و بازیچه احزاب و رویکردهای دولت‌های مختلف و جناح‌های سیاسی بودن، بود.

مهم‌ترین جشنواره سینمایی انقلاب که نسبتی با آن ندارد

جشنواره فیلم فجر می‌توانست و بلکه باید از همان ابتدا به عنوان مهم‌ترین جشن سینمایی جمهوری اسلامی‌ایران این مبنای مهم را برای خود لحاظ می‌کرد و به عنوان جشنواره‌ای که قرار است تا هویت ایرانی-اسلامی‌را برای مردم خود از دریچه سینما روشن کند معرفی می‌شد اما متأسفانه نه تنها این جهت اصلی و هدف‌مند را برای خود معرفی نکرد بلکه باعث شد تا هر چند سال یکبار با رفت و آمد دولت‌ها و جابه‌جا شدن مدیران دولتی عملاً نگاه‌های مدیران و دبیران آن نیز عوض شود و اینگونه جشنواره‌ای بدون رویکرد واحد و یکدست در کشور شود.

اما جریان حاکم بر سینمای ایران نشان می‌دهد که فضای آن آن‌قدرها هم شلخته و بی سروسامان نیست و فضای انتقادی و شبه روشنفکری بر دیگر وجوه دراماتیک و محتوایی آن غلبه دارد. با این حساب باید گفت که قاعدتاً باید جشنواره فیلم فجر و مدیریت سینمایی سال‌های اول از این نظر دارای رویکرد و جهت مشخصی بوده باشد که توانسته است بعد از فاصله از آن سال‌ها هنوز جریان اصلی سینما را با این نگاه و زاویه دید در دست بگیرد.

در میان دبیران جشنواره فیلم فجر یک دبیر از سوابق طولانی‌تری برخوردار است و عملکردش به عنوان مدیران سینمایی بیشتر در خور توجه و نقد منتقدین بوده است.

بهشتی و فاصله دادن سینمای انقلاب از هدف آن

سیدمحمد بهشتی تنها دبیری است که جدای از آنکه مدیریت بنیاد سینمایی فارابی را به عنوان پایگاه جریان‌ساز در سینمای کشور در دست داشت 10 دور دبیری جشنواره را نیز صاحب بوده است. 10 دوره‌ای که شهید آوینی داد سخنش را علیه آن می‌گوید!

بهشتی که از مدیران اصلی و تأثیرگذار سینمای ایران بود، از دوره سوم جشنواره فیلم فجر یعنی سال 1362 تا 1373 در دو دولت میرحسین موسوی با وزیری رئیس دولت اصلاحات و دولت مرحوم‌هاشمی‌رفسنجانی با وزیری علی لاریجانی دبیر بوده است.

سید محمد بهشتی

بی تردید او شخصیتی است که می‌توان ریل‌گذاری و سیاست‌گذاری برای سینمای ایران را به وی نسبت داد. بهشتی که او را به عنوان معمار سینمای گلخانه‌ای نیز می‌شناسند تقریباً تنها دبیر اصلی و ثابت جشنواره بوده که می‌توانسته است معیارها و مبانی و اهداف اصلی جشنواره فیلم فجر را برای ایران روشن و مشخص کند و شیوه‌ای ثابت و یکسان برای سینمای ایران و جشنواره آن ایجاد کند. بهشتی و یارانش مانند انوار تلاششان بر این بود که جشنواره و سیاست‌گذاری برای سینمای ایران را در مسیر سینمای فکری و متفلسفانه‌ای بنا نهند و سینمای انتقادی را پیش بگیرند.

سینمایی که سیاست‌گذاری آن بیشتر به سمت نقد و آسیب‌های جامعه و مسائل تلخ و غم آلود فردی و اجتماعی و روشنفکری و فلسفی رفت و باعث شد تا با فاصله گرفتن از قهرمان، امیدبخشی، زنده نگه داشتن میراث دفاع مقدس و هویت دغدغه‌مند نسبت به ملت و تاریخ و فرهنگ ما، سینمایی شکل بگیرد که امروز نتیجه و خروجی اش سینمایی ابزورد، خسته و یأس آلود و سرشار از مضامین غیردینی و فاصله‌دار با آرمان‌های انقلاب است.

ادواری که بهشتی و رضاداد و دیگر مدیران همفکر آنان در سال‌های اخیر در سینمای ایران حضور داشتند نمونه اظهر من الشمس در جهت و معیاردهی به چنین سینمایی است. خاطرات و گفته‌های برخی از مدیران و فیلمسازان سال‌های دهه 60 و 70 و امروز به خوبی گواه است که این آقایان زاویه روشنی با سبک فیلم‌های ملی و انقلابی داشتند و رفته رفته بطن سینمای ایران را از این جریان تهی و پوک کردند.

مدیران سینمایی، اسلام تارکوفسکی‌ای می‌خواستند

یکی از چهره‌های معروف نقد محمد بهشتی مدیر قبلی و اولین معاونت سینمایی جمهوری اسلامی‌ایران یعنی مهدی کلهر است. او درباره جریان وابسته به اصلاحات و روشنفکری در سینمای ایران مطالب و مصاحبه‌های گوناگونی دارد. در یکی از مصاحبه‌ها با نقد سینما در سال 1393 می‌گوید: آقای انوار و دوستانی که بعدها آمدند، مثل آقای سید محمد بهشتی، اینها به سینمای دولتی از نوع شبه روشنفکری‌اش معتقد بودند و از طریق «بنیاد فارابی» از این فیلم‌ها حمایت می‌کردند. اینها یک اسلام نرم و لطیف می‌خواستند، یک عرفان مثلاً «تارکوفسکی»ای! اما این آیه‌های قرآن و این تلقی ما از اسلام، همان جایی است که باعث می‌شود ما با روشنفکری فرانسه، با «پاراجانف» و تارکوفسکی، فاصله پیدا کنیم... یادم هست «سید محمد بهشتی» که بعداً آمد، مسئول سانسور صحنه‌های فیلم‌ها بود.

مهدی کلهر در مراسم ترحیم برادرش آیت الله تهرانی

وی در مصاحبه دیگری با عصراندیشه نیز در این باره با تأکید بیشتری می‌گوید: اشکال سینمای بعد از من این بود که قاعده را از مخروط گرفتند. آن‌ها مدل‌شان این بود که فقط سینمای روشنفکری داشته باشند. همچنان که می‌بینید از کل اسلام به «اسلام رحمانی» بسنده کرده‌اند. آقای محمد بهشتی تزی داشت که می‌گفت سینما نباید ستاره داشته باشد. می‌گفت در اسلام هنرمند امضا نمی‌کند. به او می‌گفتم شماها این را از کجا آورده‌اید؟ پس «اسوه حسنه» چه می‌شود؟ همین نگاه، سینمای قهرمانی را کنار گذاشت و شد سینمای ضدقهرمانی. در سال 1371 بعد از رفتن آقای خاتمی ‌از وزارت ارشاد من راجع به این 11 سال مدیریت سینمای بعد از خودم مصاحبه مفصلی با کیهان کردم. آ‌نجا گفتم من شما را به محاکمه اخلاقی دعوت می‌کنم. شما چه بلایی بر سر سینما آوردید؟

مهدی کلهر: جریانی از همان ابتدا قصد حذف انقلاب از سینما را داشت/ به فرمان امام خمینی فیلمبردار به جنگ فرستادم

اما کلهر ریشه این تفکر را در جریان اصلاحات و رئیس آن که سکان‌داری وزارت فرهنگ و ارشاد را داشته است می‌داند. او در مصاحبه با ما در سال قبل در این باره گفت: وقتی انقلاب پیروز شد دو سه سال بعد سینمای ضد اسلام شروع شد نه ضد انقلاب ایران، ضد اسلام سیاسی شروع شد. صحنه‌های تکان‌دهنده جذابی در این سینما وجود داشت که نامش را می‌گذارم داعش سینمایی؛ یعنی داعش 30  سال قبل از خودش در سینما تولید شد. من نامه نوشتم و فیلم‌ها را ضمیمه کردم و برای رئیس دولت اصلاحات فرستادم. گفتم که از الان باید به فکر باشید و سینمای ضدامپریالیسمی‌ را به جریان بیندازید. به من گفت که به امام بگو! به او گفتم: به امام بگویم می‌گویند آخر من که وزیر ارشاد نیستم. بعد هم گفتند که نامه‌ات را فرستادم به دفتر امام.

اعتراضات صریح آوینی علیه مدیریت 10 ساله اول سینمای ایران

اما ورای حرف‌های این مدیر فرهنگی رنجنامه‌ها و سخنان غم انگیر سیدمرتضی آوینی به عنوان متفکر و منتقد جدی سینمای ایران در آن سال‌ها نیز شاهد دیگری بر این مدعا است که جریان انقلابی سینمای ایران در حال منزوی شدن است.

او در مطالبی صریح و عیان درباره جریان روشنفکری غالب در جشنواره فیلم فجر و سینمای روز ایران می‌گوید: ما در جست وجوی چه هستیم؟ جلوه فروشی و شهرت طلبی؟ تکنیک برتر؟ کسب وجهه دموکراتیک در نزد غربی‌ها و غرب‌زدگان؟ پرورش سینماگرانی که بتوانند جوایز جشنواره‌های از ما بهتران را درو کنند؟ اعتراف به 10 سال اشتباه؟! از بین بردن و انکار همه دستاوردهای گرانقدر 8 سال دفاع مقدس؟... و یا همراهی و همزبانی با امتی که علمدار مبارزه برای احیای اسلام در سراسر جهان هستند؟ کدام یک؟

شهید آوینی اعتراض خود را به صورت روشن‌تر اینگونه بیان می‌کند: حرف ما این نیست که سینمای جنگ باید در دستور کار جشنواره قراربگیرد، بلکه می‌گوییم که سینمای مبارزه باید منظر غایی و مقصود نهایی جشنواره و دست‌اندرکاران محترم امور سینمایی کشور باشد. اگر امت مسلمان ایران، هویت حقیقی خویش را در مبارزه یافته است، سینمای ایران نیز باید هویت مستقل خویش را در سینمای مبارزه پیدا کند.

اعتراض اصلی ما به سینمای ایران متوجه همین معنا است که چرا سینمای پس از انقلاب، هویتی ایرانی ندارد و چرا سینمای ایران از جواب گفتن به غایات فرهنگی و انقلابی این امت عاجز است و چرا اصلا سیاست‌گذاران سینمای ایران، سینما را چون رسانه‌ای که ماهیتاً می‌تواند منشأ تحولات فرهنگی باشد باور نکرده‌اند؟

شهید آوینی در جای دیگری درباره علت اصلی و ریشه این مشکل در سینمای ایران و روشن نشدن نسبت میان ما و غرب می‌گوید: ریشه مباحثی از این دست را که در حیطه سینما رواج دارد، در قلمرو ادبیات، مطبوعات، علوم انسانی، تلویزیون، فرهنگ و حتی فلسفه می‌توان یافت و همه این معضلات به اعتقاد بنده به یک معضل اساسی برمی‌گردد و آن عدم تبیین نسبتی است که فی مابین ما و غرب وجود دارد. تا آن گاه که این نسبت برای ما تحلیل ناشده باقی بماند، نحوه مقابله ما نیز با فرهنگ غرب، هنر وسیاست آن، علوم غربی و تکنولوژی، همچنان درابهام باقی خواهد ماند.

بنابراین به نظر می‌رسد که جشنواره فیلم فجر و سینمای ایران با وجود اینکه هر سال مدیران و دبیران خود را عوض می‌کند و مبنای یکدست و هدف واحدی در صورت و ظاهر خود ندارد، اتفاقاً دارای مسیر و جهتی واحد به سمت خلاف آرمان‌های انقلاب و امام و سینمای هویتمند ایران اسلامی‌حرکت کرده است. مسیر پنهانی که می‌توان دبیر ثابت آن را آقای رئیس اصلاحات و روحانی روشنفکر نمای کشور دانست.

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: فیلم سینما فیلم سینما جشنواره فیلم فجر سینمای ایران محمد بهشتی شهید آوینی فیلم ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۷۴۶۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سینما بدون چهره کارگر ایرانی

این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزش‌گذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشته‌ای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاش‌شان فعالیت نمی‌کنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگ‌تر و کلی‌تر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمی‌توان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.

خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجرایی‌شدن مجموعه‌ای از بایسته‌هاست. بخشی از این بایسته‌ها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصی‌سازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانه‌ها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی‌ از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما به‌خوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفه‌ای و یک کارفرمای حق‌گزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر به‌راحتی نمی‌شود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حق‌شان را خورد. بخشی از این فرهنگ‌سازی را باید هنرمندان کشور به‌دست بگیرند.
 
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینه‌ای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علی‌اشرف درویشیان و محمد‌علی گودینی در این زمینه ارزش‌های ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبان‌گرا و نیز داستان‌های آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملی‌ها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لات‌های قمه‌کش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینه‌ساز ظهور انقلاب‌های کارگری محتوم در جهان می‌دانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. این‌که کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون این‌که امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم این‌که به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیک‌شدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند. 
 
کارگر در سینمای ایران، بی‌چهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود این‌که کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کم‌اعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپ‌های اسلامی‌ در دوره‌هایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دوره‌ها هم تکنوکرات‌های راستگرا بخش مهمی‌ از قدرت را به‌دست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان به‌دنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجسته‌ای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نه‌فقط مورد توجه نبوده‌اند، اصولا بی‌چهره‌اند. همین الان اگر بخواهید چهره‌های سینمایی برجسته در حوزه‌های مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونه‌هایی به ذهن‌تان می‌آید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی‌ شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمی‌آید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بوده‌اند و به همین دلیل برجسته نشده‌اند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است. 
 
کارگری که هست، کارگری که دیده می‌شود
فهرستی از فیلم‌هایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر‌ هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسب‌ها» بهمن قبادی، «آبادانی‌ها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند می‌گیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبه‌سوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار می‌پیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد»  و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیب‌بر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی،  «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنج‌ستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی‌ و... .

معادل‌سازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلم‌ها، کارگران موضوع فیلم شده‌اند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بی‌پولی‌شان به‌تصویر درآید. در بیشتر فیلم‌های سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفته‌اند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی می‌زنند که برای‌شان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلم‌های ایرانی، به‌خاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است.  البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر می‌گشود، سوژه‌های تازه و جذابی در زندگی همین قشر می‌دید. 

چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلم‌هایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکرده‌ایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاه‌های از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهره‌وری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدید‌نظر کند. 

مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سال‌های نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستان‌هایی از دل جامعه،سعی می‌کردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمی‌گشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلم‌هایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونه‌هایی از این دست فیلم‌هاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساخت‌شان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلم‌هایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود می‌کشانند، هم داستان‌هایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی می‌پردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بوده‌اند. این مسیر درسال‌های دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلم‌هایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند. 

منبع: جام‌جم آنلاین

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • «مست عشق» ، زمانی برای مستی سالن های سینما / روایت مولانا و شمس ، پدیده ای فراتر از اکران
  • دشمنان با جنگ رسانه‌ای در مسیر مردم و انقلاب سنگ اندازی می‌کنند
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
  • اختتامیه جشنواره قرآنی، فرهنگی و هنری شهید آوینی برگزار می شود
  • (ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
  • اوقاف با افتخار خود را پیشرو در مسیر انقلاب می‌داند/ تولیدات جوانان ایرانی می‌تواند سود فراوانی برای صنعت و کشاورزی داشته باشد
  • اختتامیه دومین جشنواره شهید آوینی در دانشگاه شیراز برگزار می‌شود
  • حضور نیکی کریمی و حامد بهداد در جمع داوران جشنواره فیلم اقوام
  • «تاریخ تحلیلی پوستر انقلاب» بر اساس کتاب شهید آوینی بررسی شد