۱۶ نکته و دانستنی جالب از دوران کودکی و نوجوانی ایلان ماسک ثروتمندترین فرد جهان
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۶۹۵۱۶۴
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،ایلان ریو ماسک مهندس، طراح صنعتی، مخترع و شخص نامی تجارت در صنایع پیشرفته آمریکایی و جزء ده شخصیت تأثیرگذار در فناوری است. وی به عنوان ثروتمندترین فرد جهان شناخته می شود.
۱- ایلان ماسک در ۱۲ سالگی یک گیم کامپیوتری کوچک ساخته بود
نام ایلان ریو ماسک اولین بار در سال ۱۹۸۴ میلادی در آفریقا به گوش رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نام بازی بلاستار بود و حال و هوایی فضایی و تخیلی داشت. این بازی دستورالعملی ۱۶۷ خطی داشت و مربوط به زمانی میشد که کاربران کامپیوترهای ابتدایی، برای اجرای برنامهها باید کدهای آن را تایپ میکردند. البته بازی طراحی شده توسط ماسک در دنیای علم و کامپیوتر چندان درخشان ظاهر نشد، اما از آنچه از یک بچهٔ ۱۲ ساله بر میآید، بسیار بهتر بود.
چاپ این کدها در آمدی ۵۰۰ دلاری برای او داشت و نامش را بر سر زبانها انداخت. در این بازی کاربر باید یک سفینه باربری فضاییها را که حاوی بمبهای هیدروژنی بود، نابود میکردید.
بیشتر بخوانید
ثروتمندترین ورزشکار تاریخ کیست؟ کریستیانو رونالدو، مایکل جردن یا دیوید بکهام؟۲- ایلان ماسک عاشق کتاب راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها بود
یکی از تأثیرگذارترین کتابهای زندگی او راهنمای سفر رایگان به کهکشان (راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها) نوشته داگلاس آدامز بود.
ماسک دربارهٔ این کتاب گفته: «آدامز در کتاب به این نکته اشاره میکند که مشکلترین بخش قضیه این است که چه سوالهایی باید بپرسیم. هنگامی که شما پرسشها را بدانید، پیدا کردن پاسخ آسان میشود. من به این نتیجه رسیدم که باید دامنهٔ آگاهی انسان را افزایش دهیم تا دریابیم که چه سئوالاتی بپرسیم.»
۳- ایلان ماسک در آفریقای جنوبی در همان دوران آپارتاید به دنیا آمده بود
ایلان متولد سال ۱۹۷۱ میلادی در پرتوریا شهری بزرگ در شمال شرقی کشور آفریقای جنوبی است که به اندازه چند ساعت رانندگی با ژوهانسبورگ فاصله دارد. ردپای نژادپرستی سیستم حاکم بر آفریقای جنوبی در دوران کودکی او پیدا بود، چنانکه این کشور گاه و بیگاه درگیر تنشها و خشونتهای این تفکر میشد.
۴- ایلان ماسک در طرف مادری ریشه آلمانی – سوئیس دارد
شجره نامه مادری ایلان نشان میدهد که اجداد آلمانی سوییسی او با نام خانوادگی هالدمن در خلال جنگهای داخلی، اروپا را به مقصد نیویورک ترک کردهاند و از آنجا به سمت فلاتهای غرب میانه به ویژه مینه سوتا و ایلینویز رفتهاند.
۵- پدربزرگ ایلان ماسک، آدمی ماجراجو بود
جاشوا -پدربزرگ مادری ایلان ماسک -مردی استثنایی و عجیب بود و به نوعی الگوی ماسک شد. جاشوا را پسری ورزیده و متکی به خود توصیف کردهاند.
جاشوای جوان به سواری گرفتن از اسبهای وحشی، بوکس و کشتی علاقهمند بود و معمولا هنگام رام کردن اسبها برای کشاورزان محلی دچار آسیب دیدگی میشد. او اولین کسی بود که در کانادا نمایش سوارکاری به راه انداخت.
در دوران رکود اقتصادی دهه ۱۹۳۰ میلادی، او دچار بحران مالی شدیدی شد. با از دست رفتن زمینها، او به زندگی کولی وار روی آورد. با قدی حدود ۱۸۵ سانتی متر کارهای ساختمانی میکرد و هم به اجرای برنامه روی اسب میپرداخت.
بعدها او به دنبال ماجراجویی جدیدی بود. او پرواز را انتخاب کرد و هواپیمایی تک موتوره خرید. هالدمن در سال ۱۹۷۴ و در سن ۷۲ سالگی فوت کرد. او در حال فرود با هواپیمای خودش، متوجه سیمی که بین دو تیرک بسته شده بود نشد، چرخهای هواپیما به سیم گیر کرد و باعث سقوط آن شد.
۶- مادر ایلان ماسک مدل عکاسی بود
می، مادر ایلان، دختری درس خوان بود، به ریاضیات و علوم علاقهٔ زیادی داشت. در سن ۱۵ سالگی اطرافیان متوجه ویژگیهای گیرای او شدند. میبسیار زیبا بود. با قدی بلند و موهایی بلوند خاکستری، گونههایی برجسته که در هر جمعی توجه همه را جلب میکرد. یکی از دوستان خانوادگی آنها مدرسهٔ مدلینگ داشت و میمدتی در آنجا آموزش دید. آخر هفتهها در مراسم رونمایی لباس شرکت میکرد یا برای مجلات مدل عکاسی می شد.
در نهایت مادر ایلان ماسک هم جزء راهیافتگان به مرحلهٔ نهایی ملکهٔ زیبایی آفریقای جنوبی شد. او تا شصت سالگی به کار مدلینگ ادامه داد.
۷- پدر ایلان ماسک، مهندس مکانیک و الکترونیک بود
ارول ماسک -پدر ایلان – بارها از «می» خواستگاری کرد و در نهایت پس از هفت سال موفق شد تا جواب مثبت میرا به دست آورد! ارول مهندس مکانیک و الکترونیک بود و پروژههای بزرگی را مانند ساختمانهای تجاری و اداری، پاساژها، مجتمعهای مسکونی و پایگاههای نیروی هوایی در اختیار داشت.
۸- ایلان آنقدر در کودکی در دنیای درونش بود که تصور میکردند کمشنوا است!
ایلان همهٔ صفات کودکی کنجکاو و پرانرژی را داشت. خیلی سریع فرا میگرفت و مادرش مانند تمام مادرها، فرزندش را یک نابغه میدانست. اما داستان از این قرار بود که به نظر میرسید ایلان در دنیای دیگری به سر میبرد. وقتی در دنیای خودش بود واکنشی به صحبتهای اطرافیان نشان نمیداد، انگار که واقعا نمیشنید. این موضوع باعث نگرانی پدر و مادرش شد، پس او را جهت شنوایی سنجی نزد دکتر بردند. مادرش میگفت: «گاهی او اصلا صدای شما را نمیشنود.» دکترها یک سری آزمایش روی ایلان انجام دادند و تصمیم گرفتند لوزه سوم یا آدنوئید او را بردارند، البته این کار تأثیری در حل مشکل ایلان نداشت، چراکه این حالت او بیشتر مربوط به درون ذهن ایلان بود تا سیستم شنواییاش.
۹- ایلان در نوجوانی بسیار پرمطالعه بود
برای ایلان ده ساعت مطالعه در روز کاری عادی بود و آخر هفتهها روزی دو کتاب میخواند.» در یکی از سفرهای خانوادگی و در نیمهٔ راه، اعضای خانواده متوجه غیبت ایلان شدند. برای پیدا کردنش به یکی از نزدیکترین کتاب فروشیها رفتند و او را در انتهای سالن، روی زمین و در حال مطالعه پیدا کردند!
«به جایی رسیدم که تمام کتابهای کتابخانهٔ مدرسه را خوانده بودم. پس سعی کردم مسئولین کتابخانه را قانع کنم تا کتابهای جدید سفارش دهند. بعد از آن شروع به خواندن دانشنامه بریتانیکا کردم که بسیار سودمند بود.»
۱۰- ایلان ماسک عاشق آسیموف بود!
ایلان به مطالعه کتابهای تخیلی و مصور بسیار علاقه داشت. کتاب ارباب حلقهها، سری کتابهای آیزاک آسیموف، کتاب ماه یک معشوقهٔ خشن است از جمله کتابهای مورد علاقه او بودند.
۱۱- ایلان ماسک فرزند طلاق است و انتخاب سختی کرد
در نه سالگی ایلان، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند. وی به همراه سه فرزندش به خانهای ییلاقی نزد مادرش رفت. چند سال بعد ایلان تصمیم گرفت نزد پدرش برگردد و با او زندگی کند. عدهای معتقدند که ایلان این تصمیم را براساس منطق گرفته و عدهای دیگر دلیل آن را فشارهای مادربزرگ ایلان میدانند.
زندگی در خانهٔ پدر خوب پیش میرفت. او کلی کتاب داشت که ایلان میتوانست آنها را بخواند. پول برای خرید کامپیوتر و هر آن چیزی که ایلان نیاز داشت، آماده بود.
ارول بسیار هوشیار و قوی بود، اما در عین حال، از سختگیری نسبت به فرزندانش احساس رضایت میکرد و حتی اشتباهات کودکانهٔ آنها برایش قابل هضم نبود.
«پدرم قطعا از مشکلات روانی رنج میبرد و مطمئنم که من و ایلان نیز چنین چیزی را از او به ارث بردهایم. روش تربیتی پدرم از لحاظ احساسی چالش برانگیز بود، اما به هر حال همین روش، ما را به کسانی که امروز هستیم تبدیل کرده است.»
۱۲- ملاقات با کامپیوتر در ۱۰ سالگی
وقتی ایلان ۱۰ ساله بود برای اولین بار در یکی از مراکز خرید ژوهانسبورگ، یک کامپیوتر دید. در گوشهای از یک فروشگاه لوازم الکترونیکی، چند کامپیوتر برای فروش گذاشته بودند.
«باید یکی از آنها را میداشتم و به پدرم اصرار کردم یکی برایم بخرد.» به زودی ایلان صاحب یک دستگاه کمودور مدل VIC-۲۰ شد. یک کامپیوتر خانگی محبوب در دههٔ ۱۹۸۰ که رکورد فروش کامپیوتر را شکست. به همراه دستگاه، یک کتابچه نیز وجود داشت که زبان برنامه نویسی بیسیک را آموزش میداد.
۱۳- آثار علاقه ماجراجویی و کارآفرینی در نوجوانی
ایلان بقیه بچهها را برای ساخت ترقه و فشفشه، مدیریت میکرد. او از ترکیب کردن مواد شیمیاییای که تهیه میکرد و قراردادن آنها در قوطی، فشفشه و موشک میساخت. زمانی هم قصد داشت با پسرخالههایشیک ویدئو کلوپ راه بیاندازند. اما خب در سن زیر ۱۸ سال نتوانستند مجوز بگیرند.
شجاعانهترین شاهکار آنها مسافرتشان بین ژوهانسبورگ و پرتوریا بود. در دههٔ ۱۹۸۰ آفریقای جنوبی کشوری با آمار خشونت بالا بود و راه آهن ۵۶ کیلومتری بین این دو شهر یکی از خطرناکترین مسیرهای مسافرتی دنیا به حساب میآمد. آنها بین سنین ۱۳ تا ۱۶ سالگی در ژوهانسبورگ به مهمانیهای زیادی میرفتند و دست به کارهای عجیب میزدند.
۱۴- ایلان در مدرسه کتکخور بود!
در یک بعداز ظهر ایلان و برادرش -کیمبال- بالای پلههای مدرسه نشسته و مشغول خوردن خوراکیهایشان بودند. یکی از همکلاسیها تصمیم گرفت ایلان را اذیت کند. آن پسر از پشت سر به ماسک نزدیک شد و با لگد به سر او ضربه زد. ایلان از بالای پلهها به پایین غلت خورد و افتاد. بعد از اینکه به پایین پلهها پرت شد، تمام گروه به او حمله کردند و به صورت و بدن او ضرباتی میزدند.
ماسک را فورا به بیمارستان رساندند. حدود یک هفته طول کشید تا توانست به مدرسه برگردد. ایلان پنج سال سروکله زدن با این گروه بیرحم و قلدر را تاب آورد.
۱۵- ماسک هر درسی را که در مدرسه دوست داشت خوب میخواند و باقی را فقط در حد قبولی میخواند
«من فقط به این فکر میکردم که برای رسیدن به هدفم به چه چیزی نیاز دارم. درسهایی مانند زبان آفریقایی را باید میخواندیم و من واقعا نمیدانستم که به چه دردی میخورد. احمقانه بود. من فقط نمره قبولی میگرفتم و همین کفایت میکرد. در درسهایی مانند فیزیک و کامپیوتر بالاترین نمرهها برای من بود. من برای گرفتن بالاترین نمرهها باید دلیل کافی میداشتم. ترجیح من به انجام بازیهای کامپیوتری، برنامه نویسی و کتاب خواندن بود تا گرفتن بالاترین نمره در درسی که هیچ فایدهای برای من نداشت.»
۱۶- مهاجرت نجاتبخش به کانادا در ۱۷ سالگی
ایلان در ۱۷ سالگی آفریقای جنوبی را به مقصد کانادا ترک کرد. بخشی از علت این مهاجرت، فرار او از اعزام به خدمت در ارتش نژادپرست آفریقای جنوبی بود. او نمیخواست در خدمت ارتش باشد و گمان میکرد او را به زور به ارتش خواهند برد.
شکی نبود که ایلان از اعماق وجودش در فکر رفتن به آمریکا بود. تمایل شدیدش به کامپیوتر و فناوری، علاقهای وافر نسبت به سیلیکون، ولی در او ایجاد کرده بود و میدانست آیندهٔ رویاهایش در آنجا شکل میگیرد. برعکس، آفریقای جنوبی با رویای کارآفرینی او در تضاد بود.
منبع: یک پزشک
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: فن آوری ثروتمندترین آفریقای جنوبی ایلان ماسک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۹۵۱۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«روایت اول» از ردیف یک موسیقیدان مهم منتشر شد/خواندن یک قصه جالب
محمدباقر زینالی پژوهشگر، مدرس، آهنگساز و نوازنده موسیقی ایرانی در گفتوگو با خبرنگار مهر ضمن تشریح تازه ترین فعالیت های موسیقایی خود از انتشار تازه ترین اثر پژوهشیاش خبر داد و گفت: به تازگی اثر پژوهشی را با عنوان «روایت اول» از ردیفنوشته موسیقی معروفی براساس نگارش لطف الله مفخم برای ویولن را بازگردانی و تصحیح کرده ام که به نظرم یکی از آثار پژوهشی است که می تواند در حوزه های آموزشی مورد استفاده قرار گیرد.
وی در توضیحات تکمیلی پروژه خود بیان کرد: «ردیف» یکی از مهم ترین منابع موسیقی سنتی ایران است که آموزش و اجرای آن از دوره ناصری به تدریج همه گیر شد و یادگیری آن جزو جدایی ناپذیر یادگیری موسیقی سنتی در سال های اخیر شده است. در این مسیر معتبرترین این ردیف ها، ۲ ردیف «میرزا عبدالله» و «آقاحسینقلی» است که هر ۲ ردیفِ سازی محسوب میشوند که یکی برای سه تار و دیگری برای تار تدوین شده بود. هرچند نسخه ای که از ردیف «میرزاعبدالله» در حال تدریس است با تار و توسط نورعلی برومند روایت شده است. البته که هر دوی این استادان شاگردان زیادی داشتند که دانسته های خود را به آنها آموزش می دادند تا مطالب منتقل شده و موسیقی حفظ شود. یکی از این شاگردان با استعداد، درویش خان بود که بعد از اتمام دوره شاگردی ردیف، خلاقیت های زیادی نیز در موسیقی ایجاد کرد که از آن جمله می توان به ردیفی برای تدریس با تار اشاره کرد که وی با تنظیمی متفاوت آن را به شاگردان خود تدریس می کرد. از شاگردان معروف درویش خان هم می توان به مرتضی نی داوود و موسی معروفی اشاره کرد که این ردیف را درس گرفته و تدریس میکرده اند.
این پژوهشگر گفت: موسی معروفی علاوه بر تدریس، اقدام به نوشتن یادگرفته های خود به صورت نت کرد. جالب اینکه در آن زمان که معروفیِ جوان شروع به نوشتن این ردیف کرد، کمتر کسی در ایران به نت نویسی آشنا بود پس کاری که موسی معروفی انجام داده، در آن دوره پروژه ای بسیار خاص و مهم به نظر می آمد. در گذر زمان این نوشته، در سال ۱۳۱۸ به دست لطف الله مفخم پایان میرسد و این هنرمند به سبب شاگردی که نزد ابوالحسن صبا کرده بود این نت ها را به کوک های مرسوم در ویولن منتقل کردتا شاید مورد استفاده نوازندگان ویولن و حتی در تدوین ردیف ویولن صبا قرار بگیرد. ولی این اتفاق نمیافتد و نوشته های مفخم تا سال ۱۳۵۶ بدون استفاده میماند. در این سال دست نوشته ها بدون تصحیح توسط فرهنگستان هنر چاپ می شود و در بحبوبه پیروزی انقلاب اسلامی آنچنان که باید دیده نمی شود.
زینالی توضیح داد: سال ۱۳۸۲ به صورت اتفاقی نسخه ای از این کتاب را در کهنه کتاب فروشیای دیدم و آن را خریدم تا شاید استفاده ای از آن داشته باشم. البته تا سال ها فکر می کردم این کتاب همان ردیفی است که به نام ردیف موسی خان معروف است. بعدها متوجه اشتباه خود شدم و در محتوای کتاب کنجکاو شدم. از سال ۱۳۹۳ شروع به کار کردن روی این کتاب کردم و نت ها را برای سهولت اجرا به کوک های مرسوم در ردیف های تار منتقل کردم. بعدها این نوشته ها را تایپ کردم و به فکر چاپ آنها افتادم. سال ها دنبال ناشر معتبر برای چاپ درخور آن بودم. متاسفانه ناشران مختلفی که به آنها مراجعه می کردم همکاری برای چاپ نداشتند و از سال ۹۷ تا ۱۴۰۲ این داستان وقفه ای طولانی برای چاپ کتاب ایجاد کرد. حتی در خلال این پیگیری ها متوجه شدم یک هنرمند و مدرس شناخته شده حوزه موسیقی مانع چاپ این مجموعه توسط چند ناشر شده است. چون این کتاب را با کتاب ردیف موسی معروفی در تضاد می دیده و صراحتا به من گفت که این کتاب ردیف موسی خان را تضعیف خواهد کرد. چون کارشناسی کتاب توسط آن ناشران به این هنرمند موثر موکول شده بود که این جواب منفی مانع از چاپ کتاب در آن سال ها شد. البته در نهایت، کتاب «روایت اول» به صورت ناشر مولف چاپ شده است.
این نوازنده و آهنگساز موسیقی ایرانی در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: اشتباهی که در این مدت در برخورد دوستان با این کتاب متوجه شدم این بود که همه فکر میکنند این کتاب همان ردیف معروفی است اما این اشتباه به جهت نام موسی معروفی است که روی جلد آمده و پیشینه این ردیف را نمیشناسند. به نوعی می شود اذعان کرد که این ردیف را می توان ردیف «درویش خان» نامید. ضمن اینکه این کتاب برای کسانی که علاقهمند به پژوهش درباره ردیف و روند شکلگیری و رشد آن هستند، میتواند سودمند باشد و کاری که من انجام دادم پژوهشی روی زندگی موسی معروفی و لطف الله مفخم پایان، تصحیح اشتباهات موجود در نسخه اصلی کتاب، انتقال به کوکهای جدید و مضرابگذاری نت ها برای ساز تار بوده است.
وی در پایان تصریح کرد: این ردیف به تنهایی هنوز قابلیت آن را ندارد که به صورت مستقل به عنوان ردیف استفاده شود. باید پژوهش بیشتری درباره جمله بندیها و رفع اشکالات آن انجام شود تا ابهامات کامل رفع شود. همین طور، در تلاشم که نسخه ای صوتی از آن تهیه کنم تا نتها مفهوم صوتی پیدا کنند و نغمات و ملودیهای جدید به گوش ردیف دوستان و علاقهمندان موسیقی ایرانی برسد.
کد خبر 6096823 علیرضا سعیدی