میراث پرهزینه ترامپ
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۲۶۲۳۴
ساعت 24-سرانجام میتوان با اطمینان گفت که «دونالد ترامپ» فردا صبح و قبل از آغاز مراسم تحلیف ریاستجمهوری «جو بایدن»، کاخ سفید را ترک خواهد کرد. ترامپ در روزهای پس از انتخابات ریاستجمهوری همه کار کرد تا زیر بار پذیرش شکست نرود، اما درنهایت و پس از چهار سال کاخ سفید را با اکراه ترک میکند، تا اولین رئیسجمهوری ایالاتمتحده در قرن بیستویکم نام بگیرد که تنها یک دوره در قدرت حضور داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش شورای روابط خارجی آمریکا، اما میراث دوره چهارساله ریاستجمهوری ترامپ، برای ایالات متحده و جهان بسیار پرهزینه بود. تاریخ، از یکسو دوره ریاستجمهوری او را دورهای بسیار کلیدی و مهم در نظر خواهد گرفت؛ چراکه او در شرایطی سمت ریاستجمهوری را ترک میکند که در این چهار سال تغییرات گستردهای در جهان رقم خورد و از سوی دیگر، نام ترامپ بهعنوان یکی از بدترین (اگر نه بدترین) رؤسایجمهور ایالاتمتحده در تاریخ ثبت خواهد شد.
ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش برخی اقدامات مفید هم انجام داد. در داخل آمریکا، او با فشارهای خود باعث کاهش نرخ سرسامآور مالیات شرکتها شد و همچنین توانست مقررات دستوپاگیری را تغییر دهد که در نهایت منجر به ثبت نرخ رشد اقتصادی بیشتر در آمریکا شد.
در سیاست خارجی نیز ترامپ توانست به شایستگی سیاستی قاطعانه و قدرتمند در قبال چین در پیش گیرد و حکومت پکن را در موقعیتی حساستر و متعدلتر قرار دهد. درباره اوکراین نیز باید پذیرفت که ترامپ حق داشت تسلیحات دفاعی در اختیار این کشور قرار دهد. اوکراین هنوز هم تحت فشار روسیه قرار دارد و در صورت عدم حمایت واشنگتن، این فشارها از سوی مسکو تشدید میشد.
مذاکره درباره یک پیمان تجاری جدید با مکزیک و کانادا و سپس ترغیب کنگره برای تصویب آن نیز دستاورد مهم دیگری برای ترامپ بود. با اینکه پیشرفت در توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی بسیار ناچیز بود و قسمتهای مهم توافق جدید از متن توافق مشارکت کشورهای حوزه اقیانوس آرام گرفته شده بود که ترامپ آن را بیخردانه رد کرد، اما موفقیت ترامپ در تصویب این پیمان تجاری جدید را نمیتوان نادیده گرفت.
ایالات متحده همچنین با وجود عدم موفقیت در مسئله فلسطین، نقش مهمی در تسهیل عادیسازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عربی شامل امارات، بحرین، سودان و مراکش داشت. عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب موضوعی بود که دولتهای قبلی آمریکا از جمله دولت «باراک اوباما»، رئیسجمهوری پیشین آمریکا، عملیشدن آن را به سرنوشت مسئله فلسطین براساس راهحل دوکشوری مرتبط کرده بودند.
حمله به دموکراسی
اما این دستاوردها و هر دستاورد قابل اشاره دیگری، بهشدت تحتالشعاع رفتارهای ترامپ پس از شکست در انتخابات ریاستجمهوری در سوم نوامبر قرار گرفت. ترامپ حداقل سه شکست درخور توجه در کارنامه خود ثبت کرده است و هرگونه قضاوت درباره دوران ریاستجمهوریاش، زیر سایه این ناکامیها قرار میگیرد.
اولین شکست، آسیبهایی بود که او به دموکراسی آمریکا وارد کرد. حوادث ششم ژانویه 2021 و حمله گروهی از طرفداران افراطی ترامپ به کنگره و اشغال ساختمان کنگره در زمانی که نمایندگان و سناتورها قصد بررسی نتیجه انتخابات ریاستجمهوری و تأیید پیروزی بایدن را داشتند، چکیده تلاشهای ترامپ در زیرسؤالبردن دموکراسی در آمریکا، نقض هنجارهای تعیینشده و مورد احترام، ترویج دروغگویی و زیرسؤالبردن صلاحیت دادگاهها و دیوان عالی ایالاتمتحده بود. نتیجه انتخابات ریاستجمهوری که با شکست ترامپ همراه بود، بهخوبی نشان داد که اگر پایبندی او به قانون اساسی و احترام به نهادها مورد آزمون جدی قرار گیرد، بدترین نتیجه ممکن برای یک رئیسجمهور آمریکا را رقم خواهد زد. تحریک هواداران به اعمال خشونت و اقدامات غیرقانونی، نیش آخر ترامپ به آمریکا بود.
مطمئنا در این زمینه تمام مسئولیتها متوجه ترامپ نیست؛ جمهوریخواهانی که پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری و مشروعیت این انتخابات را زیر سؤال بردند، هیچکدام برای انجام این کار تحت فشار قرار نداشتند. این افراد در چهار سال گذشته پشتیبانی سیاسی و مالی کاملی از ترامپ کردند و بدون تردید آنها هم در حملات مداوم او به محدودیتهای فرد صاحب قدرت در یک نظام دموکراتیک و بیاحترامی به قانون و نهادها، به اندازه ترامپ مسئول هستند. با وجود این، آنچه این جنبه از پوپولیسم آمریکایی را از دیگر جنبهها متمایزتر و نگرانکنندهتر میکند، مهندسی و هدایت آن از اتاق بیضی کاخ سفید است نه خارج از آن.
بحران همهگیری
دومین ناکامی اثرگذار، بحران همهگیری کروناست. شیوع ویروس کرونا و گسترش آن در جهان، در درجه اول متوجه حکومت چین است، اما پاسخ نادرست و ناکافی ترامپ دلیل فاجعه وخیمی است که در آمریکا رقم خورده و ترامپ در حالی کاخ سفید را ترک میکند که تعداد قربانیان این همهگیری در ایالات متحده به حدود 400 هزار نفر رسیده است. واکنش نادرست دولت ترامپ، همچنین باعث ازبینرفتن میلیونها شغل و کسبوکار (برخی از آنها بهطور دائم) شد. میلیونها دانشجو و دانشآموز از درسهای خود عقب ماندند و بدتر از همه اینکه ایالاتمتحده اعتبار و احترام خود نزد دولتها و مردم جهان را تا حدی از دست داد. دولت ترامپ برای جلوگیری از بروز چنین فاجعهای، اقدامات زیادی میتوانست انجام دهد. اگرچه دولت ترامپ نقش درخور توجهی در تسریع روند تولید واکسن داشت و از این نظر هم شایسته احترام است، اما این موفقیت هم تا حدودی به دلیل عدم اتخاذ ترتیبات لازم برای نقلوانتقال سریع واکسن به سراسر کشور زیر سؤال رفته است.
دولت ترامپ همچنین نتوانست به درخواستهای فراوان برای رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی واکنشی مناسب نشان دهد و شخص ترامپ و اطرافیانش تا مدتها حاضر به استفاده از ماسک نبودند. دولت او همچنین نتوانست این تضمین را به پرسنل پزشکی بدهد که تجهیزات محافظتی مورد نیاز به هر میزان که لازم باشد، تولید خواهد شد. در مقایسه با سوءمدیریت ترامپ در این بحران، میتوان به واکنشهای نسبتا موفق تایوان، استرالیا، نیوزیلند، آلمان، ویتنام و چین اشاره کرد که نشان دادند با اقدامات مؤثر و مدیریت جدی و علمی، این امکان وجود دارد تا مانع از رقمخوردن فاجعهای شد که در آمریکا شاهد هستیم.
ترامپ ظاهرا از این موضوع نگران بود که اولویتدادن به مقابله با همهگیری کرونا میتواند منجر به تضعیف اقتصاد آمریکا و ازبینرفتن شانس پیروزیاش در انتخابات ریاستجمهوری شود. اما زمان نشان داد که بحران کرونا جدیتر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت و عملکرد نادرست در مقابله با این همهگیری، هم عملکرد مثبت اقتصادی ترامپ را زیر سؤال برد و هم منجر به شکست او در انتخابات شد.
سیاست خارجی
سومین شکست بزرگی که در میراث ترامپ ثبت خواهد شد، سیاست خارجی او بود که باعث تضعیف موقعیت ایالات متحده در جهان شد. تضعیف موقعیت آمریکا در جهان تا حدودی ناشی از ناکامیهایی است که به آنها اشاره کردیم؛ حمله به دموکراسی و عدم برخورد مؤثر با همهگیری کرونا.
علاوه بر آن، رویکرد ترامپ در سیاست خارجی نیز در ثبت این حوزه بهعنوان یکی از نقاط تاریک دوران ریاستجمهوری او نقش داشت.
کرهشمالی با وجود دیپلماسی شخصی ترامپ با «کیم جونگ اون»، رهبر جوان این کشور، به ذخایر هستهای خود افزود و موشکهای بیشتری ساخت و در آستانه ریاستجمهوری بایدن هم از بزرگترین موشک بالستیک خود پرده برداشت. در سوی دیگر جهان، ایران پس از خروج یکجانبه دولت ترامپ از پیمان هستهای 2015 (برنامه جامع اقدام مشترک)، زمان مورد نیاز خود برای تولید سلاح هستهای را کاهش داد.
در این چهار سال، دیکتاتوری «نیکلاس مادورو» در ونزوئلا ریشهدارتر شد و روسیه، سوریه و ایران هم پس از عقبنشینی نیروهای آمریکایی و کاهش پشتیبانی واشنگتن از متحدان منطقهای، نفوذ خود را در سراسر خاورمیانه افزایش دادند.
بهطور گستردهتر، خروج ایالات متحده از توافقنامهها و نهادهای بینالمللی و همچنین انتقادهای همیشگی او از متحدان اروپایی و آسیایی آمریکا، گرمگرفتن با رهبران اقتدارگرا و بیتوجهی به نقض حقوق بشر در این کشورها، به نشانههای برجسته سیاست خارجی ترامپ تبدیل شد و نتیجه چنین رویکردی، کاهش نفوذ آمریکا در صحنه جهانی بود.
ترامپ مجموعهای از روابط، اتحادها و نهادهایی را به ارث برده است که با وجود نواقصی که داشت، 75 سال زمینهای را ایجاد کرده بود که در آن از درگیری و رویارویی قدرتهای بزرگ اجتناب میشد، دموکراسی گسترش پیدا میکرد و ثروت و سطح زندگی افزایش مییافت.
اما ترامپ با پذیرش ترکیبی از ملیگرایی، یکجانبهگرایی و انزواطلبی در شعار «نخست آمریکا»، هر آنچه که میتوانست انجام داد تا بسیاری از این نظم جهانی را به هم بزند، بدون آنکه نظم و روال کارآمدتری جایگزین آن کند. ترمیم زودهنگام و سریع این آسیبها اگر غیرممکن نباشد، کاری بسیار دشوار خواهد بود.
ترامپ از روز چهارشنبه دیگر رئیسجمهوری آمریکا نیست، اما همچنان در حزب جمهوریخواه و در میان هواداران افراطیاش بهشدت تأثیرگذار خواهد بود. قبل از آنکه ترامپ در 20 ژانویه 2017 وارد کاخ سفید شود، جهان نابسامانیها و چالشهای زیادی داشت و نفوذ جهانی ایالات متحده هم در حال کاهش بود. ترامپ در این چهار سال بهطور چشمگیری به هر دو روند سرعت بخشید.
ارزیابی نهایی این است که او سکان هدایت قدرت اول جهان در بسیاری از حوزهها ازجمله نظامی، سیاسی و اقتصادی را در حالی به بایدن تحویل میدهد که وضعیت آمریکا و جهان در این چهار سال آشفتهتر و نگرانکنندهتر شده و این میراث فراموشنشدنی ترامپ است.
منبع: ساعت24
کلیدواژه: انتخابات ریاست جمهوری چهار سال ایالات متحده سیاست خارجی دولت ترامپ کاخ سفید همه گیری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۲۶۲۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نظم جایگزین چین و آن چه آمریکا باید از آن بیاموزد
فرارو- الیزابت اکانومی؛ رئیس بخش مطالعات آسیا در شورای روابط خارجی آمریکا است. او مشاور ارشد وزیر بازرگانی چین در دولت بایدن و عضو ارشد در موسسه هوور در دانشگاه استنفورد بوده است.
به گزارش فرارو به نقل از فارین افرز؛ در حال حاضر جاهطلبی "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین برای دوباره شکل بخشیدن به جهان غیر قابل انکار است. او میخواهد شبکه اتحادهای واشنگتن را منحل کرده و آن چه از آن تحت عنوان "ارزشهای غربی" یاد میکند را از نهادهای بین المللی حذف نماید. او میخواهد دلار جایگاه فعلی اش در اقتصاد جهانی را از دست بدهد. در نظم چند قطبی جدید مدنظر شی، نهادها و هنجارهای جهانی تحت تاثیر مفاهیم چینی در مورد امنیت و توسعه اقتصادی مشترک، ارزشهای چینی درباره حقوق سیاسی تعیین شده توسط دولت و فناوری چینی قرار خواهند گرفت. در آن شرایط چین دیگر نیازی به جنگ برای رهبری نخواهد داشت و در هدف تعیین شده شی، نقش محوری چین تضمین خواهد شد.
شی در سخنرانی دسامبر گذشته خود گفته بود: "چین یک کشور بزرگ با اعتماد به نفس، باز و فراگیر است که بزرگترین بستر همکاریهای بین المللی را ایجاد نموده و راهنمای اصلاح نظام بین المللی بوده است". او مدعی شد که برداشت اش برای نظم جهانی "جامعهای با آینده مشترک برای بشر" از "ابتکار عمل چینی" به "اجماع بین المللی" تبدیل شد و با اجرای چهار برنامه چینی تحقق مییابد: ابتکارعمل کمربند و جاده، ابتکارعمل توسعه جهانی، ابتکارعمل امنیت جهانی و ابتکارعمل جهانی تمدن.
در خارج از چین چنین سخنرانیهای دلپذیری عموما به خصوص از جانب مقامهای امریکایی نادیده گرفته میشوند. علت مشخص است: به نظر میرسد تعداد زیادی از برنامههای چین در حال شکست یا عقب نشینی هستند. بسیاری از همسایگان چین به واشنگتن نزدیک میشوند. هم چنین اقتصاد چین متلاطم است. علاوه بر آن سبک دیپلماسی گرگ جنگجو ممکن است شی را راضی کند، اما از این طریق چین تعداد دوستان اندکی در خارج از کشور به دست خواهد آورد.
پیشنهادهای چین به بسیاری از کشورهایی که از نظم کنونی ناامید هستند و به حاشیه رانده شدهاند قدرت میبخشد. ابتکارعملهای چین توسط یک استراتژی عملیاتی جامع با منابع خوب و منضبط پشتیبانی میشوند. این موضوع باعث جلب حمایت کشورهای غیر دموکراتیک از چین از طریق عضویت در سازمانهای چند جانبه شده است. چین موفق شده خود را عامل تغییرات خوشایند نشان داده و در عین حال ایالات متحده را به عنوان مدافع وضعیت موجودی که کمتر کسی آن را دوست دارد نشان دهد.
دستور بازی پکن با یک چشم انداز کاملا تعریف شده از نظم جهانی دگرگون شده آغاز میشود. دولت چین خواهان سیستمی است که نه تنها بر اساس چند قطبی گرایی بلکه براساس حاکمیت مطلق ساخته شده باشد. امنیت از این دیدگاه ریشه در اجماع بین المللی و منشور سازمان ملل دارد. حقوق بشر تعیین شده توسط دولت بر اساس شرایط هر کشور خواهد بود و توسعه به عنوان "کلید اصلی" برای همه راه حلها قلمداد میشود. در چنین ایده آلی از سوی چین جهان شاهد پایان سلطه دلار آمریکا خواهد بود. این دیدگاه به گفته پکن در تضاد کامل با سیستمی است که ایالات متحده از آن حمایت میکند.
پکن مدعی است که چشم انداز ترسمی آن کشور منافع اکثریت مردم جهان را پیش میبرد. چشم انداز چین طوری طراحی شده است که تقریبا برای همه کشورها قانع کننده باشد. کشورهایی که دموکراتیک نیستند انتخابهای شان تایید خواهد شد. کشورهایی که دموکراتیک هستند، اما در زمره قدرتهای بزرگ نیستند صدای بیشتری در نظام بین الملل به دست خواهند آورد و سهم بیش تری از مزایای جهانی شدن خواهند داشت. حتی قدرتهای اصلی دموکراتیک نیز میتوانند به این موضوع فکر کنند که آیا سیستم فعلی برای مقابله با چالشهای امروزی مناسب است یا آن که چین چیز بهتری برای ارائه دارد.
شاید ناظران در امریکا بخواهند چشم شان را بر روی این واقعیت ببندند که نارضایتی از نظم بین المللی کنونی باعث ایجاد مخاطبانی در جهان شده که نسبت به پیشنهادهای چین رویکرد بازتری از خود نشان داده و از آن استقبال میکنند. نادیده گرفتن این موضوع از سوی سیاستگذاران امریکایی و غربی امری خطرناک خواهد بود.
برای بیش از دو دهه چین به "مفهوم امنیتی جدید" اشاره کرده است که هنجارهایی مانند امنیت مشترک، تنوع سیستم و چند قطبی گرایی را در بر میگیرد. در سالیان اخیر چین به این باور رسیده که توانایی پیشبرد چشم انداز خود را به دست اورده است. به همین منظور شی در اولین دهه زمامداری خود برنامههای جهانیای را ارائه کرد از جمله ابتکارعمل کمربند و جاده در سال ۲۰۱۳، ابتکارعمل توسعه جهانی در سال ۲۰۲۱ و ابتکارعمل جهانی امنیت در سال ۲۰۲۲ میلادی. هر یک از آن ابتکارعملها به نحوی در پیشبرد تحول نظام بین المللی و مرکزیت چین در آن نقش دارند. برنامه ابتکارعمل کمربند و جاده بستری برای پکن بود تا ضمن استفاده از ظرفیت مازاد صنعت ساخت و ساز چین به نیازهای زیرساختی اقتصادهای نوظهور و با درآمد متوسط رسیدگی کند.
ابتکارعمل توسعه جهانی به طور گسترده تری بر توسعه جهانی تمرکز دارد و چین را کاملا در جایگاه راننده قرار میدهد. چین در این راستا از طریق سازمانهای همکاری مشترک از پروژههای در مقیاس کوچک حمایت میکند که به کاهش فقر، اتصال دیجیتال، تغییرات آب و هوا و سلامت و امنیت غذایی میپردازند. این اقدام اولویت پکن برای توسعه اقتصادی به عنوان مبنایی برای حقوق بشر را ارتقا میدهد. برای مثال، یک سند دولتی در مورد این برنامه کشورهای دیگر را متهم میکند که "مسائل توسعه را با تاکید بر حقوق بشر و دموکراسی" به حاشیه رانده اند.
ابتکارعمل امنیت جهانی به عنوان سیستمی برای ارائه "خرد چینی و راه حلهای چینی" برای ترویج "صلح و آرامش جهانی" قلمداد شده است. به گفته شی هدف از این ابتکارعمل آن است که از کشورهایی حمایت شود که ذهنیت جنگ سرد و یکجانبه گرایی را رد میکنند و معتقد به حل اختلافات از طریق گفتگو و مشورت بوده و از عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر حمایت میکنند. در پشت این لفاظیها واقعیت آن است که چنین ابتکارعملی با هدف پایان دادن به سیستمهای اتحاد ایالات متحده، ایجاد امنیت به عنوان پیش شرط توسعه و ارتقای حاکمیت مطلق و امنیت تفکیک ناپذیر طراحی شده است یا این تصور که امنیت یک کشور با هزینه دادن دیگر کشورها تامین نشود. چین و روسیه از این مفهوم برای توجیه حمله روسیه به اوکراین استفاده کردهاند و استدلال میکنند که حمله مسکو به اوکراین برای متوقف کردن ناتو که در حال گسترش قلمرو به سوی روسیه بود امری ضروری بوده است.
با این وجود، استراتژی شی سال گذشته و با انتشار طرح تمدن جهانی در ماه مه ۲۰۲۳ تکمیل شد و این ایده را پیش میبرد که کشورهایی با تمدن و سطوح توسعه متفاوت مدلهای سیاسی و اقتصادی متفاوتی خواهند داشت.
این استراتژی مدعی است که دولتها حقوق را تعیین میکنند و هیچ کشور یا مدلی وظیفه کنترل گفتمان حقوق بشر را ندارد. همان گونه که "کین گانگ" وزیر خارجه سابق چین گفت:"هیچ مدل واحدی برای حمایت از حقوق بشر وجود ندارد". بنابراین، از دیدگاه چینی یونان با سنتهای فلسفی و فرهنگی و سطح توسعه خاص خود ممکن است تصور و عملکرد متفاوتی نسبت به چین نسبت به حقوق بشر داشته باشد، اما از دید زمامداران چین هر دو به یک اندازه معتبر هستند. رهبران چین سخت کار میکنند تا کشورها و موسسات بین المللی را وادار به پذیرش چشم انداز جهانی خود کنند. استراتژی آنان چند سطحی است: انعقاد قراردادهای مهم با کشورها، ادغام ابتکارعملها یا اجزای آنها در سازمانهای چند جانبه و گنجاندن پیشنهادات آنها در نهادهای حاکمیتی جهانی.
چین برخلاف ایالات متحده سرمایه گذاری زیادی در منابع دیپلماتیک لازم برای بازاریابی ابتکارعملهای خود انجام میدهد. آن کشور بیش از هر کشور دیگری سفارتخانه و دفاتر نمایندگی در سرتاسر جهان دارد و دیپلماتهای چینی اغلب در کنفرانسها سخنرانی میکنند و جریانی از مقالات را در مورد ابتکارعملهای مختلف چین در رسانههای خبری محلی منتشر میکنند.
این دستگاه دیپلماسی توسط شبکههای رسانهای چینی به همان اندازه گسترده حمایت میشود. برای مثال، CGTN شبکه خبری بین المللی چین دو برابر شبکه خبری امریکایی "سی ان ان" دفاتر خارجی دارد و "شین هوا" سرویس خبری رسمی چین بیش از ۱۸۰ دفتر در سراسر جهان دارد.
کارشناسان آلمانی فاش ساختند که فناوری هواوی باعث مسدود شدن وب سایتها در ۱۷ کشور جهان شده است. هرچه دولتها هنجارها و فناوریهای چینی که آزادیهای سیاسی و مدنی را سرکوب میکنند بیشتر بپذیرند پکن بیشتر میتواند حقوق بشر جهانی در نظام بین المللی کنونی را تضعیف کند.
علاوه بر این، شی نقش دستگاه امنیتی چین را به عنوان یک ابزار دیپلماتیک افزایش داده است. ارتش آزادیبخش خلق چین نیز در حال انجام مانورها با تعداد فزایندهای از کشورها و ارائه آموزش به نظامیان در سراسر جهان است. برای مثال، سال گذشته چین بیش از ۱۰۰ مقام نظامی ارشد را از تقریبا ۵۰ کشور آفریقایی و اتحادیه آفریقا برای شرکت در سومین مجمع صلح و امنیت چین و آفریقا به پکن دعوت کرد.
چین استراتژی خود را با صبور بودن و فرصت طلبی تقویت کرده است. پکن منابع انبوهی را برای ابتکارعملهای خود فراهم میکند و به دیگر کشورها درباره تداوم حمایت بلند مدت خود اطمینان خاطر میدهد و مقامهای چینی را قادر میسازد تا در صورت بروز فرصتها به سرعت عمل کنند. برای مثال، پکن برای اولین بار نسخهای از ابتکارعمل جاده ابریشم سلامت را در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد، اما توجه کمی به آن جلب شد. با این وجود، در سال ۲۰۲۰ آن کشور از پاندمی کووید-۱۹ برای دمیدن جان تازهای به آن پروژه استفاده کرد. شی نطق مهمی در مجمع جهانی بهداشت ایراد کرد و چین را به عنوان مرکزی برای منابع پزشکی معرفی کرد.
ابتکارعمل کمربند و جاده چشم انداز ژئواستراتژیک و اقتصادی را در بسیاری از مناطق آفریقا، جنوب شرقی آسیا و به طور فزایندهای در آمریکای لاتین تغییر داده است. برای مثال، هواوی ۷۰ درصد از تمام قطعات زیرساخت مخابراتی اینترنت نسل چهارم آفریقا را فراهم میکند.
بخشی از این که چرا تلاشهای پکن در حال گسترش است به این موضوع ارتباط دارد که سیستم کنونی تحت رهبری ایالات متحده در بسیاری از نقاط جهان محبوبیت ندارد. آن کشور سابقه خوبی در مواجهه با چالشهای جهانی مانند پاندمی ها، تغییرات آب و هوایی، بحرانهای بدهی یا کمبود مواد غذایی ندارد که همگی به طور نامتناسبی بر آسیب پذیرترین افراد سیاره تاثیر میگذارند. بسیاری از کشورها بر این باورند که سازمان ملل و نهادهای آن از جمله شورای امنیت توزیع قدرت در جهان را به اندازه کافی بازتاب نمیدهند. نظام بین الملل نیز توانایی حل مناقشات طولانی مدت یا جلوگیری از منازعات جدید را اثبات نکرده است و ایالات متحده به طور فزایندهای خارج از نهادها و هنجارهایی که به ایجاد آنها کمک کرد عمل میکند: اعمال تحریمهای گسترده بدون تایید شورای امنیت، کمک به تضعیف نهادهای بین المللی مانند سازمان تجارت جهانی و در دوران دولت ترامپ خروج از توافقهای جهانی.
سرانجام، چارچوب بندی دورهای واشنگتن از نظام جهانی به عنوان سیستمی که بین خودکامهها و دموکراسیها تقسیم شده است بسیاری از کشورها از جمله برخی از کشورهای دموکراتیک را از خود بیگانه میکند.
حتی اگر چشم انداز چین به طور کامل محقق نشود آن کشور میتواند از این نارضایتی برای دستیابی به پیشرفت قابل توجهی در تحقیر مادی نظام بین المللی فعلی استفاده کند مگر آن که جهان جایگزین معتبری داشته باشد.
بنابراین، ایالات متحده باید به شدت حرکت کند تا خود را به عنوان نیرویی برای تغییر سیستم معرفی نماید. . دورنمای امریکا باید با پیشبرد یک انقلاب اقتصادی و تکنولوژیکی آغاز شود که چشم انداز دیجیتال، انرژی، کشاورزی و سلامت جهان را به شیوههایی فراگیر تغییر دهد و به رفاه جهانی مشترک کمک نماید. واشنگتن برخی از بلوکهای سازنده این چشم انداز را از طریق شورای تجارت و فناوری ایالات متحده و اتحادیه اروپا، چارچوب اقتصادی هند و اقیانوس آرام و مشارکت برای سرمایه گذاری در زیرساخت جهانی به کار گرفته است.
اقتصادهای نوظهور و کشورهای غیر دموکراتیک از چشم انداز امریکا طرد شده اند. در نتیجه، واشنگتن باید ترتیبات منطقهای مشابه آن چه را که با شرکای آسیایی و اروپایی خود ایجاد کرده برای آن کشورها نیز در دستور کار قرار دهد. کشورهای بیش تری باید وارد شبکههایی شوند که واشنگتن ایجاد میکند تا زنجیرههای تامین قوی تری ایجاد کند مانند آن چه که توسط قانون تراشه ایجاد شده است. هم چنین، برای کشورهایی مانند کامبوج و لائوس که از ترتیبات موجود مرتبط مانند چارچوب هند و اقیانوس آرام کنار گذاشته شده اند باید راهی به منظور عضویت در نظر گرفته شود. این کار باعث میشود ردپای توسعه امریکا گسترش یافته و مسیر متفاوتی را در مقابل مسیر چین به دیگر کشورها ارائه دهد.
هوش مصنوعی یک فرصت منحصر به فرد برای ایالات متحده ارائه میکند تا رویکردی جدید و فراگیرتر را نشان دهد. همان طور که کاربردهای کامل آن مورد توجه قرار میگیرد هوش مصنوعی به هنجارهای بین المللی جدید و نهادهای بالقوه جدید نیاز دارد تا اثرات منفی آن را محدود کنند. ایالات متحده باید با کشورهایی غیر از متحدان و شرکای سنتی خود برای تدوین مقررات هوش مصنوعی وارد تعامل شود. این تلاش مستلزم آن است که واشنگتن به طور موثرتری از بخش خصوصی و جامعه مدنی ایالات متحده استفاده کند همان طور که چین از شرکتهای دولتی و بخش خصوصی خود برای پیشبرد ایتکارعمل هایش استفاده کرده است.
در نهایت، برای جلوگیری از اصطکاک غیر ضروری ایالات متحده باید به تثبیت روابط ایالات متحده و چین از طریق تعریف زمینههای جدید همکاری، گسترش تعامل جامعه مدنی، کاهش لفاظیهای بی مورد خصمانه، مدیریت استراتژیک سیاست خود در قبال تایوان ادامه دهد.
چین درست میگوید: نظام بین المللی نیاز به اصلاح دارد". با این وجود، پایههای این اصلاح به بهترین وجه در صراحت، شفافیت، حاکمیت قانون و مسئولیت پذیری رسمی است که مشخصههای دموکراسیهای مبتنی بر بازار در جهان است. نوآوری جهانی و خلاقیت لازم برای حل چالشهای جهان در جوامع باز به بهترین وجه رشد میکند. شفافیت، حاکمیت قانون و پاسخگویی رسمی پایه و اساس رشد اقتصادی سالم و پایدار جهانی است و نظام کنونی اتحادها اگرچه برای تضمین صلح و امنیت جهانی ناکافی است، اما به مدت بیش از هفت دهه به جلوگیری از وقوع جنگ بین قدرتهای بزرگ جهان کمک کرده است. چین هنوز نتوانسته اکثریت مردم کره زمین را متقاعد کند که نیات و توانایی هایش برای شکل دادن به قرن بیست و یکم مورد نیاز است.