Web Analytics Made Easy - Statcounter

پسربچه از دیوار مدرسه بالا رفت و خود را به درون مدرسه انداخت تا آقا معلم را ببیند. او شیفته معلم ورزش بود. این پسربچه بهزاد فراهانی بود و آن آقا معلم، ناصر ملک مطیعی.

یکم بهمن سالروز تولد بهزاد فراهانی است که او را به عنوان بازیگر، نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس، هنرمند رادیو و کارگردان تئاتر می‌شناسیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

موزه سینما در فیلم کوتاهی که در سالروز تولد این هنرمند منتشر کرده، نگاهی گذرا به برخی از خاطرات او دارد.

 فراهانی در این گفتگو از روستای زادگاهش می‌گوید، از پدرش که شهادت‌خوان تعزیه بوده، عشقی که به ناصر ملک مطیعی داشته، از استادانش یاد و از خانواده‌اش صحبت می‌کند و می‌گوید تمایلی نداشته که گل‌شیفته دخترش به سمت بازیگری کشیده شود.

او می‌گوید: «دهقان‌زاده‌ای هستم اهل فراهان و تحصیل‌کرده یکی از بزرگترین دانشگاه‌های فرانسه. شاگرد شاهین سرکیسیان و عباس جوانمرد هستم. می‌نویسم، کارگردانی می‌کنم، بازی می‌کنم و گاه می‌خندم و می‌خوانم و می‌رقصم.»

او سپس ما را با پدر و مادرش آشنا می‌کند: «مادرم شاعر بود و اهل دل ،کار مشاطه‌گری عروس‌های آبادی را انجام می‌داد. از خوانین‌ بود. پدرم هم دهقانی بود با قدی 195 سانت و سینه‌ای گشاده داشت نزدیک به یک متر. شهادت‌خوان بود و وقتی زره‌پوش، سوار بر اسب می‌شد، تصویری حماسی ایجاد می‌کرد که مستمعین تعزیه را به شوق می‌آورد. جای حضرت عباس که بازی می‌کرد، بسیار زیبا، باشکوه و حماسی بود.»

پسرک نیز در کنار پدر کار هنر را با تعریه‌خوانی آغاز کرده است: «در 6 سالگی بچه‌خوان تعزیه‌های پدرم بودم. پسر حر را خوانده‌ام، طفلان مسلم و کم‌کم علی اکبر خوانی کردم.»

او با مرور سال‌های کودکی‌اش ادامه می‌دهد: «هشت ساله بودم که از مکتبخانه مذهبی ده به تهران آمدم و در مدرسه باباطاهر در شرق تهران با رفیقانی آشنا شدم که تئاتر را دوست داشتند؛ کسانی مانند بهمن مفید، بهرام وطن پرست، مرتضی عقیلی ، رضا مینویی و ... با بزرگان هنر همچون خانواده مفید بویژه بیژن و پدرشان غلامحسین خان مفید آشنا شدم که حالا باید برای هر سه نفرشان عبارت «خدا بیامرز» را به کار برد.»

فراهانی سپس از علاقه وافر خود به ناصر ملک مطیعی می‌گوید: «زنده‌یاد ناصرخان ملک مطیعی که من رفیقش بودم و خاطرات خوشی از بودن با او دارم، فیلمی بازی کرده بود به نام «فرزند گمراه». آن زمان در خانه خدابیامرز دایی‌ام درس می‌خواندم که منشاء اثری شد در زندگی من. به خاله‌ام التماس کردم که من تا به حال سینما نرفته‌ام. وقتی بچه‌های کوچه از فیلم‌هایی که دیده‌اند تعریف می‌کنند، دلم می‌سوزد . به دایی جان بگو مرا به سینما ببرد تا ببینم سینما چیست که اینها این اندازه از آن تعریف می‌کنند .»

خاله موضوع را با دایی در میان میگذارد و پسرک را به سینما می‌برند. آن زمان در شرق تهران سه چهار تا سینما بیشتر نبوده مانند ژاله، سیلوانا، مراد... خلاصه به سینما می‌روند و با دیدن اولین فیلم، حجمی از بهت‌زدگی و خوشحالی به پسر نوجوان هجوم می‌آورد.

او که خود را فرزند رادیو می‌داند، درباره فعالیتش در این حوزه توضیح می‌دهد: از ده با این شوق به تهران آمدم ببینم این آدم‌هایی که در این رادیوی کوچک پنهان هستند، چگونه‌اند. عشقم بود از کار آنان سر در بیاورم که سردر آوردم.»

در 16 سالگی کم کم سر و کله‌اش  در رادیو پیدا شد و در 17 سالگی جزو جوان اول‌های داستان‌های شب کشور شد که آن زمان تنها وسیله زیبای سرگرمی مردم بود. در 20 سالگی توانست کارگردان متعادلی شود و در 22 سالگی زیباترین داستان شب رادیو را به کمک رفیق خوبش، ابراهیم مکی و اصغر شرفی نوشت و جایزه‌اش را هم گرفت.

درباره رادیو می‌گوید: «رادیو پیکی بود که صدایم را به پدر مادرم و ایل و قبیه‌ام می‌رساند و از طریق آن قوم خویشی‌ام را ثابت می‌کرد. من فراهانم جایی که 360 ده دارد  و کمتر بی‌سوادی در آن هست. دهی در فراهان داریم به نام واشقان که من یک سالی در آن جا معلم بودم. در این ده تا دختران به زیبایی خط ننویسند آنان را شوهر نمی‌دهند.»

علاقه به ناصر ملک مطیعی و اشتیاق فراوان برای دیدار او، دیگر موضوعی است که از آن سخن می‌گوید: «من عاشق ناصر ملک مطیعی بودم و در نوجوانی برای دیدن او خیلی زحمت کشیدم. از دیوار مدرسه خامنه در نارمک بالا رفتم و پریدم داخل. می‌دانستم معلم ورزش است و دارد از بچه‌ها امتحان می‌گیرد. جلو رفتم اسمم در لیست نبود و گفتم شاگرد شما نیستم. پرسید اینجا چه می‌کنی، گفتم آمده‌ام شما را ببینم.»

زمان گذشت و پسر نوجوان برای دیدن بازیگر مورد علاقه‌اش خانه او را یافت که پایین میدان امام حسین (فوزیه) بود و از ساعت 7 صبح ایستاد منتظر تا ملک مطیعی کی از خانه بیرون بزند.

فراهانی اضافه می‌کند: «وقتی ساعت 9 با فولکسش از خانه بیرون آمد و در گاراژ را باز کرد ، یک 5 تومانی زمین افتاد که برش داشتم و همین که خواست بعد از بستن در گاراژ بیاید، گرفتم دستم و گفتم این پول مال شماست. فکر کرد من نوجوان به این شیوه دارم کمکش می‌کنم. بهت‌زده شدم ولی 5 تومانی را نگه داشتم.

باز هم زمان گذشت و تازه جوان با درخواست دوستانش رو به رو شد که از او خواستند فیلمنامه «نقره داغ» را بازنویسی کند. می‌دانستند در تئاتر می‌نویسد و شاگرد جوانمرد و رفیق بیضایی است. فیلمنامه را بازنویسی کرد و ظاهرا کار خوبی از آب در آمد . زمان ساختش، کارگردان که ایرج قادری بود، به او پیشنهاد بازی در یکی از نقش‌ها را داد . او هم موضوع را با عباس جوانمرد، موسس گروه هنر ملی در میان گذاشت و جوانمرد قول کمک  داد و با ملک مطیعی تماس گرفت  و سفارش این جوان تازه وارد را کرد که همین موضوع باعث احترام مضاعف به او شد و برای اولین بار مقابل ملک مطیعی و ایرج قادری بازی کرد.

فراهانی در ادامه از خانه و خانواده‌اش هم صحبت می‌کند؛ از اینکه همسرش فهیمه رحیم‌نیا چگونه او را به درس خواندن واداشته است : «رد شده بودم و سه چهار سال گذشته بود. درخواست فهیمه بود که باید هم دیپلم بگیری و هم دانشگاه قبول شوی. آن سال کلی خرخوانی کردم. دیپلم گرفتم و در دو دانشکده قبول شدم.»

او که خانه خود را مهد آزادی می‌داند، ادامه می‌دهد: « هیچ کاری ندارم به اینکه بچه‌هایم اهل کدام اندیشه و تفکر هستند. به هیچ کدام‌شان نمی‌گفتم چه بکنید ولی در خانه من بزرگانی رفت و آمد داشتند مثل استاد مشایخی، آریان‌پور، نصرت کسرایی و ... اینها همه معلمان من بودند و مسایل درون خانه ما فقط مباحث هنری بود. همسرم نقاش و بازیگر و عضو گروه هنر ملی بود و خود من هم که در عرصه‌های متفاوت فعال بودم و این باعث می‌شد بچه‌ها جز کتاب و رنگ و موسیقی با چیزی دیگری مانوس نباشند . اگر هنر را انتخاب کردند، انتخاب خودشان بود البته مخالفت می‌کردم با گلشیفته که دلم نمی‌خواست به طرف بازیگی برود . برای آذرخش پسرم نقاشی و موسیقی مهم‌تر بود. هر سه فرزندم ساز می‌زنند و با همه تنگدستی‌مان برای شقایق، پیانویی لهستانی تهیه کردیم .»

و در ادامه مشتاقان کار هنری را به دانشگاه رفتن تشویق می‌کند: «یک راه را برای کار هنری بلدم؛ دانشگاه. حتی اگر بد است، بگذارید در کنار نسل خودشان قرار بگیرند و در میان معلمان خوب ما حتما هستند کسانی که به راه درستی هدایت‌شان کنند.

فراهانی در ادامه به معرفی نمایشنامه‌هایش می‌پردازد؛ «گل و قداره »که از «داش آکل» صادق هدایت وام گرفته و «مریم و مرداویج » که آن را یکی از بهترین کارهایش می‌داند و کتاب تازه‌اش «55 داستان» که در هفت هشت روز به چاپ دوم رسیده و بخش از زندگی‌اش را در عرصه هنر، فرنگستان... روایت می‌کند.

او که می‌گوید همواره کوشیده کودک درون خود را زنده نگه دارد، نمی‌داند پیری چیست و همچنان اهل همان شوخی و طنازی است.

فراهانی صحبت خود را درباره رابطه مردم و هنرمندان ادامه می‌دهد: «ما هنرمندان جرات داشته باشیم خود را نقد کنیم یا صداقت داشته باشیم که نهفته‌های پنهان مان را افشا کنیم ولی من معتقدم اگر برای مردم کار کنیم، مجبوریم جلوی آنان صاف باشیم مثل چشمه‌های زلال آبادی.»

و اضافه می‌کند که اگر عمر دوباره ای داشته باشد، کوشش می‌کند که مسائل سیاسی را در بن‌مایه آثار هنری‌اش بغلتاند.

او از محبتی که به مردم دارد، می گوید:« مردم را دوست دارم و شعار هم نمی‌دهم معتقدم اگر مردم این نگاه مهربان را به ما نمی‌داشتند، اگر این سلام گرم را به ما نمی‌دادند و اگر این فداکاری، گذشت و بزرگواری را نسبت به ما اعمال نمی‌کردند، ما که بودیم. وقتی در خیابان‌های فرانسه قدم می‌زنم، کسی می‌پرسد حالت چطور است؟ همه رهگذرند و عادی . حتی یک برگ هم به من سلام نمی‌کند. »

بهزاد فراهانی سخن خود را با بیتی از حافظ به پایان می‌برد: «رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند/ چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند»

بهزاد فراهانی: هنرمندی نیست که شادکام بمیرد

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: ناصر ملک مطیعی بهزاد فراهانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۴۵۹۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۷۰ هزار نفر از موزه‌های حرم مطهر رضوی دیدن کردند

عبدالحسین ملک‌جعفریان گفت: تعداد افرادی که در این مدت از موزه های حرم رضوی بازدید کردند، ۱۱ هزار نفر بیشتر از فروردین ماه پارسال بوده است.

وی بیان کرد: بیشترین آمار بازدیدکنندگان مربوط به موزه مرکزی حرم مطهر رضوی و به تعداد ۶۳ هزار و ۶۵ نفر است.

رییس اداره گنجینه‌های موزه مرکزی آستان قدس رضوی ادامه داد: در این مدت پنج هزار و ۷۹۱ نفر نیز از موزه قرآن کریم و ۸۶۴ نفر از موزه مردم شناسی دیدن کرده‌اند.

ملک جعفریان اظهار کرد: یک هزار بازدید کننده خارجی نیز از ملیت‌های مختلف، آسیایی، آفریقایی و اروپایی نیز از این مجموعه بازدید به عمل آورده‌اند.

موزه‌های آستان قدس با ۱۷ گنجینه متنوع در فضایی به مساحت ۱۸ هزار متر مربع در چهار ساختمان مستقر هستند. اشیای به نمایش درآمده شامل حدود ۹ هزار اثر تاریخی، فرهنگی و هنری دربردارنده آثار تاریخی حرم مطهر و میراث آستان قدس رضوی، اشیای وقفی و اهدا شده و نیز اشیای خریداری شده برای تکمیل مجموعه‌ها است.

ساختمان موزه مرکزی در صحن کوثر حرم مطهر، دارای حدود هفت هزار و ۸۷۵ متر مربع فضای نمایشی در چهار طبقه است که طبقه زیرین، طبقه همکف، طبقه اول و طبقه دوم، شامل موزه تاریخ حرم رضوی و گنجینه ‎های سکه، تمبر، اسکناس، هنرهای تجسمی، آبزیان، نجوم، ساعت، مدال، سلاح و ظروف است.

باشگاه خبرنگاران جوان خراسان رضوی مشهد

دیگر خبرها

  • آیا همه خون‌ها قرمز هستند؟
  • مطیعی: دو و میدانی را با کمترین تنش به رئیس جدید تحویل می‌دهیم
  • واکنش سرپرست دوومیدانی به بدهی‌ها/ بدهکار نباشیم، فدراسیون نیستیم
  • سرپرست فدراسیون دوومیدانی: من و وزارت نظری در مورد انتخابات نداریم/ معتمدی: انتخابات کمیسیون ورزشکاران باطل شد+ فیلم
  • آرتتا در کادر فنی‌اش بهزاد غلامپور دارد! (عکس)‏
  • ماشین مغزشویی صهیونیست‌ها به دیوار خورد!
  • زندگی شهدای «تیم فوتبال آزادی سمنان» سریال می‌شود
  • فیلم| وقتی خاخام‌های اسرائیلی از دیدن بقایای موشک ایران شگفت‌زده شدند
  • خلق اثر هنری شگفت انگیز دیوار چین (فیلم)
  • ۷۰ هزار نفر از موزه‌های حرم مطهر رضوی دیدن کردند