حقایقی جالب از کمیابترین تیپ شخصیتی جهان
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۶۰۹۱۳
هر فرد با هر تیپ شخصیتی رازهای مخصوص به خود را دارد که گاهی اوقات دانستن آنها باعث میشود این افراد را بیشتر بشناسیم.
به گزارش مشرق، تیپ شخصیتی INFJ کمیابترین تیپ شخصیتی در تقسیم بندی شخصیتی مایرز - بریگز در جهان است که جمعیت آنها بین یک تا ۳ درصد جمعیت دنیا است.
کلمه INFJ مخفف کلمات درونگرایی، شهود، احساسات و قضاوت است که ویژگیهای اصلی این گونه افراد را توصیف میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
INFJها هم درونگرا و هم مردم مدار، عاطفی و منطقی، متفکر و در عین حال گاهی خودجوش هستند که میتوانند گاهی احساس تناقض کنند و آنها به راحتی چهره پشت نقاب هر فردی را میبینند و آنها را به خوبی میشناسند.
امّا نکته جالب این است که گاهی اوقات در شناختن خودشان با مشکل مواجه میشوند؛ به طوری که واکنشها و رفتارهای آنها حتی گاهی شهودشان را دچار اشتباه میکند.
تیپ شخصیتی INFJ دارای لایههای زیادی است و قطعا رازهای بسیاری را در خود جای داده است که INFJها این لایههای شخصی و رازآلود خود را به مرور زمان نشان میدهند. امّا در ادامه، به ۱۰ مورد از رازهای کمیابترین افراد جهان پرداخته ایم.
رازهای تیپ شخصیتی INFJ
طول موج متفاوت
افراد دارای تیپ شخصیتی INFJ ممکن است به طور دائم یک فرد خارجی محسوب شوند که آنتونیا داج و جوئل مارک، مسئولان موسسه Personality Hacker میگویند این موضوع به این دلیل است که اغلب افراد روی طول INFJها نیستند و عملکرد غالب این گونه افراد درونگرایی و شهود آن هاست چرا که عملکرد غالب یک تیپ شخصیتی روش اصلی او در پردازش اطلاعات و همچنین تعامل او با جهان است.
شهود درونگراها به صورت ناخودآگاه آنها را متوجه الگوها میکند و INFJها معمولا الگوهای طبیعت انسانها را درک میکنند، چون عملکرد ثانویه آنها احساسی برونگرایانه است که آنها را به سمت افراد دیگر متمایل میکند. اگرچه لزوما یک قدرت جادویی یا توانایی روانی نیست, امّا استفاده از شهود آنها میتواند چنین احساسی داشته باشد. زیرا ناخودآگاه کار میکند و گاهی اوقات, INFJها دچار اضطرابها و دلشورههایی میشوند که نمیتوانند توضیح دهند و یک قرد INFJ ممکن است چیزی را بداند بدون این که بتواند دلیل یا چگونگی دانستن آن را توضیح دهد.
توضیح حس ششم برای دیگران دشوار است. بنابراین, INFJها اغلب از تلاش دست میکشند و این ممکن است باعث انزوا و سوء تفاهم آنها شود.
درک بالا از دیگران
دارای تیپ شخصیتی INFJ بودن این است که شخص بتواند افراد و حالات احساسی و انگیزههای آنها را در عرض چند ثانیه درک کند. اما به نظر نمیرسد که دیگران به راحتی INFJها را درک کنند. افراد دارای تیپ شخصیتی INFJ اغلب آرزو میکنند کسی آنها را درک کند و همچنین خودشان دیگران را درک کنند.
افراد INFJ نسبت به دیگران درک بالایی دارند، اما جزئیاتی مانند تاریخ تولد همکار یا نحوه قهوه خوردن او را به یاد نمیآورند. در حقیقت، به عنوان کسانی که درباره مسائل زیادی تفکر میکنند، این جزئیات ریز حتی ممکن است از چشم دقیقترین افراد INFJ هم دور بماند. افراد دارای تیپ شخصیتی INFJ از شهودشان برای نفوذ به زیر سطح استفاده میکنند. آنها اغلب میدانند چه کسی حتی به خود دروغ میگوید. INFJها آگاهانه از چگونگی شناخت آنها در مورد افراد دیگر آگاهی ندارند و ممکن است هرگز نشان ندهند که دانش آنها تا چه حد عمیق است.
جذب احساسات دیگران
جذب عواطف دیگران برای یک فرد INFJ غیر معمول نیست. آنها فقط احساسات دیگران را حس نمیکنند.گاهی اوقات آنها را با گوشت و پوست خود لمس میکنند.
به گفته داج، هیچ تیپ شخصیتی دیگری کاملاً شبیه INFJ نیست. برخی از INFJها حتی گزارش میدهند که احساسات غریبهها را جذب میکنند. یک INFJ ممکن است ناگهان احساس بدخلقی کند، فقط به اطراف اتاق نگاه میکند و میفهمد فردی بدخلق شده است. هرچه فرد از نظر احساسی به یک INFJ نزدیکتر باشد، مانند یک همسر یا یک دوست صمیمی، بیشتر احتمال دارد که آن فرد INFJ وضعیت روانی آن شخص را درک کند.
درکِ نه تنها احساسات خود، بلکه احساسات دیگران نیز میتواند طاقتفرسا باشد، اما فرد INFJ میتوانند از توانایی خود برای بهبود و آسایش دیگران استفاده کنند. داج اظهار کرده است که INFJها توانایی درگیر شدن در رنج دیگران را دارند و به آنها آرامش خاطر میدهند.
توانایی پیشبینی شگفتانگیز
در بعضی مواقع، INFJها مانند جادوگران، آنچه که پیشبینی میکنند، درست است، اما آنها لزوماً یک گوی کریستالی برای این کار ندارند و بلکه شهود درونگرا به آنها کمک میکند تا تصویر کلان را ببینند، الگوها را متوجه شوند و براساس الگوهایی که مشاهده کردهاند، آینده را پیشبینی کنند. آنها میبینند چه چیزی میتواند رخ دهد. نه لزوماً با اطمینان کامل. با این وجود، INFJهای بالغ توانایی پیشبینی خود را به خوبی اصلاح کردهاند.
هم احساسی و هم منطقی
افراد این نوع شخصیت، اگرچه حساس و احساساتی هستند، اما اغلب به عنوان تیپ شخصیتی INTJ هم اشتباه گرفته میشوند.
با توجه به عملکرد سوم این افراد، تفکر درونگرا (Ti)، به طور متناقضی میتوانند کاملاً تحلیلی و علمی باشند. آنها ممکن است از مشاغل فنی، علمی و پژوهشی لذت ببرند. از آنجا که احساس برونگرا عملکرد دوم آنهاست و تفکر درونگرا سومین عملکرد آنهاست، این دو عملکرد در INFJ نسبتاً متعادل هستند.
در واقع، INFJها از نظر ظاهری به اندازه ENFJ یا ESFJ که عملکرد احساس آنها غالب است، احساساتی به نظر نمیرسند. گفته شده است که INFJ میتواند برای متفکران بیش از حد احساسی باشد، اما برای متولیان امر بسیار منطقی باشد. با این حال، این عقل مشترک مفید است و باعث میشود INFJها متعادل و کاملاً مناسب باشند.
سازندگان روابط صمیمی عاطفی عمیق
افرادی که تیپ شخصیتی INFJ دارند، ممکن است در حضور غریبهها یا آشنایان مأخوذ به حیا و خجالتی به نظر برسند. در واقع، INFJها بسیار اهل رابطه برقرار کردن هستند و ممکن است مدتی طول بکشد تا این چهره INFJ ظاهر شود.
از آنجا که آنها درد و شادی دیگران را احساس میکنند، بنابراین، واقعاً میتوانند خودشان را جای کسی بگذارند. توانایی آنها در همدلی پیوندهای محکم صمیمیت ایجاد میکند که شاید این هم یکی از بزرگترین نقاط قوت این تیپ شخصیتی باشد.
درون گرایان واقعی
افراد INFJ را گاهی اوقات درون گرایان برونگرا یا حتی جاهطلب مینامند. آنها این لقب را به این دلیل به دست میآورند که وقتی در حضور شخصی که با او احساس راحتی میکنند، میتوانند پرشور، مشتاق و پرحرف باشند. به همین ترتیب، وقتی آنها برای هدفی که به آن اعتقاد دارند، مبارزه میکنند - مانند درخواست از مردم برای امضای نامهای برای پایان دادن به حیوان آزاری - ممکن است به عنوان برونگرایان ظاهر شوند.
با این حال، INFJها درونگراهای واقعی هستند که یک حلقه کوچک از دوستان را به یک شبکه بزرگ از آشنایان غیر رسمی ترجیح میدهند و درونگراها طبق تعریف برای شارژ مجدد باتری خود به زمان خرابی زیادی نیاز دارند.
حساس نسبت به درگیری
افراد INFJ به دلیل احساس برونگرایی نیاز شدیدی به هماهنگی در روابط خود دارند. آنها همیشه در تلاشند تا با دیگران رابطه برقرار کنند - و برای افرادی که در عوض همین کار را میکنند ارزش قائل هستند. وقتی یک درگیری به ویژه در روابط نزدیک ایجاد میشود، INFJ حساس و احساسی ممکن است به شدت پریشان شود.
آنها ممکن است در خواب یا تمرکز مشکل داشته باشند، حتی ممکن است استرس درگیری را از طریق سردرد، درد عضلانی، ناراحتی معده و ... در بدن خود احساس کنند.
این بدان معنا نیست که INFJها باید به طور کلی از درگیری جلوگیری کنند (گرچه متأسفانه، بسیاری از آنها تمایل برای انجام این کار را دارند). INFJها میتوانند یاد بگیرند که مرزهای سالم تعیین کنند و برای نیازهای خود ایستادگی کنند و شاید بهتر از بسیاری از تیپهای شخصیتی دیگر میتوانند این کار را به روش دیپلماتیک و با استفاده از گرما و درکی که به طور طبیعی از احساس برونگرایانه آنها ناشی میشود، انجام دهند.
عشق یک طرفه
بسیاری از INFJها شنوندههای خوبی هستند، زیرا واقعاً به دیگران اهمیت میدهند و به عنوان درونگرایان، به ندرت احساس میکنند که باید کانون توجهات باشند. به همین ترتیب، آنها از کمک به دیگران در درک احساسات و رشد خود لذت میبرند. به همین دلیل به آنها لقب شخصیت مشاور دادهاند. اگرچه این تواناییها به INFJ اجازه میدهد تا سطح صمیمیت عاطفی خود را مانند چند نوع دیگر در روابط خود ایجاد کند، اما این بدان معناست که INFJها تمایل به گرفتار شدن در روابط یک طرفه را دارند.
روابط یک طرفه زمانی اتفاق میافتد که دیگران بیش از آنچه که میدهند، دریافت کنند. برای INFJ ها، یک رابطه یک طرفه ممکن است مانند کسی باشد که مرتباً همه چیز را به آنها میسپارد، اما در عوض به INFJ گوش نمیدهد و یا کسی که از تمایل INFJ برای کمک استفاده میکند.
وقتی این اتفاق میافتد، INFJها تمایل دارند فقط با فرد مقابل خود همراه شوند و نمیخواهند احساسات شخص مقابل را جریحهدار کنند. متأسفانه، برای INFJ این روابط، طاقت فرسا و از نظر احساسی خستهکننده هستند. مهم است که INFJها یاد بگیرند روابط متعادلی را انتخاب کنند که باعث شود آنها احساس خوبی داشته باشند.
در جستجوی نیمه گمشده
افراد با تیپ شخصیتی INFJ به شدت خواهان این هستند تا به طور عمیق با دیگران ارتباط داشته باشند. رابطههای سطحی و یک طرفه برای آنها جالب نیست، زیرا درونگرا هستند و انرژی اجتماعی کمتری دارند. بنابراین، INFJها به دنبال دوستان و شریک زندگیای میگردند که شباهتهای زیادی به هم دارند.
معمولاً، این دسته از افراد کسانی هستند که با افراد INFJ ارتباط خاصی برقرار میکنند و میتوانند نیازهای افراد درونگرا را در حوزههای ارتباط واقعی، صمیمیت و گفتگوهای معنادار برطرف کند. هرچند، INFJها اغلب در برقراری ارتباطی که همیشه میخواهند، مشکل دارند و وقتی چنین فردی را پیدا میکنند، احساس میکنند معجزه شده است.
منبع: باشگاه خبرنگارانمنبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا اعتراضات آمریکا شهید سلیمانی شخصیت شناسی سلامت سلامت روان تیپ های شخصیتی گاهی اوقات پیش بینی افراد INFJ یک طرفه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۶۰۹۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۴ تکنیک برای اینکه دیگران را راحتتر ببخشید
به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، با این وجود، در همه موارد ذکر شده تنها دو گزینه برای انتخاب کردن پیش رویمان وجود دارد: بخشش واقعی و عمیق یا تصمیم گیری برای نبخشیدن و نگهداشتن تلخی، خشم و کینه در قلب مان.
بیشتر بخوانید: با این عادات بد خداحافظی کنید تا در پیری قابل تحمل باشید!چرا بخشش تا این اندازه پیچیده است؟ چرا بخشش مهم است؟ واقعا چگونه میتوان بخشش را انجام داد؟ بخشش به معنای یادآوری مکرر یک رویداد گذشته میباشد که باعث رنج زیادی شده است.
"تایلر وندرویل" دکترای اپیدمیولوژیست و استاد دانشکده بهداشت عمومی هاروارد تی چان در مقالهای مرتبط با تازهترین و جامعترین مطالعه در مورد بخشش نوشته است:"بخشیدن فردی که به شما صدمه زده هرگز آسان نیست، اما تمرکز بر روی آن وقایع و تکرار مداوم آنها میتواند ذهن فرد را با افکار منفی و خشم سرکوب شده پر کند".
در آن مطالعه از دیدگاه چندین رشته استفاده شده و نتایج نشان میدهند که وقتی بخشش آموزش داده میشود، تمرین میشود و عملا به دست میآید نتیجه آن سطح بالایی از رفاه ذهنی، عاطفی و جسمی برای فردی است که بخشش را انجام داده و هم چنین علائم اضطراب و افسردگی را کاهش میدهد.
وندرویل در آن مقاله میافزاید:" وقتی بخشش را یاد میگیرید، دیگر در دام اقدامات گذشته دیگران نیستید و در نهایت میتوانید احساس آزادی کنید".
"اورت ال ورتینگتون" روانشناس بالینی و استاد گروه روانشناسی در دانشگاه ویرجینیا و یکی از نویسندگان آن مقاله میگوید که چگونه بخشش میتواند پویایی روابط را تغییر دهد و بسیاری از چیزها را در جامعه بهبود بخشد.
او میگوید: "بی عدالتیهایی وجود دارند که ما هر روز آن را تجربه میکنیم و مردم مجبور نیستند ببخشند، اما این انتخابی است که میتوان انجام داد یا نداد. ما در مقالهای که منتشر شده دو نوع بخشش را برجسته میکنیم: اولی تصمیم گیری برای رفتار متفاوت با فرد متخلف به عنوان یک فرد ارزشمند بدون انتقام جویی و نوع دوم بخشش عاطفی است که شامل جایگزینی احساسات منفی مانند نفرت و ناامیدی با احساسات مثبت نسبت به طرف مقابل مانند همدلی، همدردی، شفقت و عشق است".
ورتینگتون میگوید که برای انجام برخی از تحقیقات شرکتکنندگان تمریناتی را از روی یک دستورالعمل انجام دادند. محققان دریافتند که به طور میانگین تنها ۳ تا ۳.۵ ساعت به طول انجامید تا فرآیند بخشش انجام شود.
ورتینگتون میگوید: "اگر تصمیم بگیریم به بخشش عاطفی برسیم میتوانیم خود را از رنج رها سازیم. این دستورالعمل ما را در مدت زمان بسیار کوتاهی به نتیجه نهایی که بخشش است میرساند. با این وجود، مهم است که روشن سازیم بخشش واقعا به چه معناست و آیا واقعا میخواهیم آن را انجام دهیم یا خیر".
بخشش چه هست و چه نیست؟انجمن روانشناسی آمریکا بخشش را این گونه تعریف کرده است: رها کردن داوطلبانه احساس رنجش نسبت به فردی که در قبال شما مرتکب اشتباه شده، رفتاری ناعادلانه یا آزار دهنده در قبال تان داشته و یا به نوعی به شما آسیب رسانده است.
این امر مستلزم تغییر داوطلبانه در احساسات، نگرشها و رفتار است به طوری که فرد دیگر تحت سلطه رنجش نیست و میتواند شفقت، سخاوت و احساسات مشابه را نسبت به فردی که به او صدمه زده ابراز کند.
"دانیل لومرا" زیست شناس، مدرس مراقبه و متخصص بخشش اهل ایتالیا میگوید: "بخشش به معنای درک چگونگی رهایی خود از اعمال و نیاز به عمل در پاسخ به خشم عمیق، ناراحتی و در عوض واکنش از روی آگاهی، وضوح و درک عمیق از چیزها است".
با این وجود، او یک نکته را میافزاید: "پویایی بخشش قابل تعمیم نیست و منحصر بفرد است. گاهی اوقات بخشش والدین اسانتر است، زیرا آنان بخشی از فرایند صمیمیتر تعریف هویت ما هستند. ما انگیزه بیشتری برای بخشیدن آنان داریم، زیرا آنان احساسات عشق بی قید و شرط را در ما القا میکنند. "
"اونائی آسو" روانشناس شناختی رفتاری اشاره میکند که بخشش به مثابه یک سازوکار مقابلهای عملکردی عمل میکند.
او میگوید:" این به عنوان نوعی رها کردن کینههای گذشته عمل میکند و به فرد اجازه میدهد تا به جلو برود. فرآیند بخشش والدین به دلیل ماهیت منحصربفرد رابطه والدین و فرزند میتواند به طور قابل توجهی متفاوت از بخشش افراد باشد. من موارد زیادی را دیده ام که بخشیدن یک فرد دور از هسته خانواده بسیار دشوارتر است، اما عکس آن نیز میتواند رخ دهد، زیرا انتظار وارد شدن چنین صدمه شدیدی از سوی والدین در ذهن فرد وجود نداشته است".
دانیل لومرا میگوید:"بنابراین، در آن صورت بخشش بسیار پیچیدهتر است، زیرا درد قویتر میباشد". او اشاره میکند که بخشش یک عمل شجاعانه است و نه نشانه ضعف. لومرا میافزاید:"شاید در ظاهر این گونه به نظر برسد که بخشش عملی بیهوده است، اما دقیقا برعکس میباشد. بخشش میتواند کیفیت زندگی ما را به روشهای باورنکردنی تغییر دهد".
چهار گام کلیدی جهانی برای بخشش
"دانیل لومرا" چهار مرحله جهانی برای بخشش را خلاصه میکند روشی که او در مدارس و زندانها و حتی در مورد افرادی که در حال مرگ هستند از آن استفاده کرده است.
ابراز کردن: "لومرا" میگوید:" من باید آن چه را که احساس میکنم و آن چه را که فکر میکنم به شکلی بسیار جدی بیان کنم و آن را به تمرینی صادقانه و آگاهانه تبدیل نمایم. گفتن "من تو را میبخشم، چون به من خیانت کردی یا مرا رها کردی" در واقع یک اتهام آگاهانه است. بنابراین، شما میتوانید بدون آن که شخص مقابل تان باشد آن را تمرین کنید و از این طریق با درد عمیق تان در تماس باشید. این یک راه بسیار قدرتمند برای رها کردن، آگاهی از آن چه احساس میکنیم، نشان دادن آن، ابراز آن و مراقبت از خود است".
مسئولیت: او میافزاید:"من باید درک کنم آن چه احساس میکنم نشئت گرفته از درون ام میباشد. اگر در درون ام آرامش داشته باشم هیچ کس نمیتواند مرا عصبانی کند. من باید مسئولیت آن چه را که احساس میکنم بپذیرم، زیرا همان طور که آن را به وجود میآورم میتوانم آن را تغییر دهم، زیرا منبع آن داخلی است".
حق شناسی و شکرگزاری: به ما این امکان را میدهد که ارزش چیزهایی را که داریم بدانیم. "لومرا" میگوید:"در آن صورت به خود میگویم، زیرا سقفی بالای سرم دارم و از غذا و حمایت برخوردارم. هر روز میتوانیم افراد، چیزها و موقعیتها را بشناسیم و برای آن چه داریم ارزش قائل شویم آن را جستجو و کشف کنیم. ا گر برای چیزی سپاسگزار باشم و بتوانم از آن چه اتفاق افتاده رشد کنم و تکامل پیدا کنم میتوانم به خاطر هر اتفاقی که افتاده خوشحال باشم. در آن صورت من توانسته ام تکامل پیدا کنم".
عشق: "لومرا" در پایان میافزاید:"این حالتی از آگاهی فراگیر است که در آن گسست بین خود و شخص دیگر از بین میرود و التیام مییابد و فرد دوباره جایی برای آشتی را تجربه میکند".
منبع: فرارو
انتهای پیام/
کد خبر: 1228231 برچسبها دانستنی ها