آمریکای پساترامپ و رئیسجمهور ۸۰ سالهای که دیگر ابرقدرت نیست
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۷۹۴۴۷
بایدن اکنون رئیس جمهور یک ابرقدرت نیست و باید با پذیرش این موضوع نسبت به موضوعات مختلف تصمیمگیری و عمل کند. به بیان دقیقتر؛ او در موضوعات مهمی، چون برجام بدون شک باید امتیازات زیادی بدهد تا بتواند هنجارشکنیهای ترامپ و ضرر و زیانی که خروج آمریکا از برجام به وجود آورده را جبران کند. خبرگزاری میزان - بنا به اعلام نورنیوز، دموکراتها به رهبری جو بایدن این روزها مشغول بازپسگیری پست و مقامهایی هستند که ۴ سال پیش به سیاستمداران جناح رقیب واگذار کرده بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حزب دموکرات اگرچه یک پیروزی دلچسب را تجربه کرده و یک رئیسجمهور تکدورهای دیگر به تاریخ سیاسی جمهوریخواهان افزوده، اما در هفتهها و ماههای پیش رو با دشواریهای قابل توجهی مواجه خواهد بود، مسائلی که هر کدام به طور جداگانه ظرفیت ایجاد یک بحران پیچیده برای کابینه را داشته و همزمان آزمونی جدی برای دموکراتها و بایدن ۸۰ ساله به حساب میآیند.
در عین حال دولت جدید، آمریکایی را تحویل گرفته که از بسیاری جهات با تضعیف عوامل قدرتساز مواجه است. موضوعاتی مانند نژادپرستی و مشکلات اقتصادی در داخل در کنار بیاعتمادی متحدان و افزایش قدرت رقبای بینالمللی در حوزه سیاست خارجی، مهمترین محورهایی هستند که باعث تضعیف آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی شده و طبعا دولت بایدن را در آینده به چالش خواهند کشید.
چهل و ششمین رئیس جمهور آمریکا در حالی در واشینگتن سوگند یاد کرد که خیابانهای این شهر پر از نیروهای گارد ملی بود، نیروهایی که این شهر را به یک دژ امنیتی برای مقابله با آنچه تروریستهای وطنی نامیده شدند، تبدیل کرده بودند.
پس از حمله گروهی از حامیان افراطی ترامپ به ساختمان کنگره و درگیری آنها با پلیس که به مرگ پنج نفر از جمله یک نیروی پلیس کنگره آمریکا انجامید، این جو امنیتی در شهر حاکم شد، رویدادی که نه تنها خیابانهای پایتخت آمریکا را به مناطق جنگی بغداد و موصل و فلوجه شبیه کرد که باعث شد رئیسجمهور منتخب برخلاف سنت همیشگی مسیر خود تا جایگاه تحلیف را دور از دسترس مردم و در میان انبوهی از نیروهای امنیتی طی کند.
جو امنیتی حاکم بر مراسم تحلیف بایدن مدیون قدرت و انگیزهای است که این روزها جریان راست افراطی در آمریکا از آن برخوردار است. این جریان حامی ترامپ با جمعآوری حدود ۸۰ میلیون رای برای نامزد محبوب خود در این دوره، نشان داد که توان تأثیرگذاری قابل ملاحظهای دارد.
وجود چنین پایگاه اجتماعی قدرتمندی امید ترامپ به بازپسگیری قدرت را افزایش داده و در کنار ثروت هنگفت، دو اهرم اصلی بازی سیاسی او در آینده خواهند بود.
راستهای افراطی و بخشی از نومحافظهکاران از درون حزب جمهوریخواه از ابتدا اصلیترین حامیان ترامپ در ۲۰۱۶ میلادی بودند، اما حمایت تلویحی و جنجالی او از نژادپرستان در اعتراضات مرگبار شارلوتزویل در سال ۲۰۱۷ و افزایش چشمگیر افراطگرایی خشن دست راستی در دوره ریاست جمهوریش، او را به یک رهبر برای این بخش از جامعه آمریکا تبدیل کرده است.
راستگرایان نقشی ویژه در بحران نژادی در این کشور بر عهده دارند و این بحران در تاریخ معاصر مهمترین کابوس آمریکاییها در حوزه داخلی به حساب میآید.
حال با توجه به تلاش ترامپ برای استقلال از حزب جمهوریخواه و منتقدان قدرتمند در این حزب، ترامپ ممکن است در آینده از شکاف درونی جمهوریخواهان استفاده کند و با کمک جناح راست این حزب جریان سومی را وارد فضای سیاسی آمریکا کند، روندی که میتواند به گسترش حساسیتهای نژادی در جامعه ملتهب آمریکا بیانجامد.
در همین راستا؛ والاستریت ژورنال گزارش داده که ترامپ با شماری از حامیان و متحدان نزدیک خود درباره تشکیل یک حزب سیاسی جدید گفتگو و اعلام کرده در راستای شعار سیاسیاش یعنی «نخست آمریکا» مایل است حزب تازه را «حزب میهنپرست» بنامد.
آمریکای این روزها در عرصه خارجی بسیار شبیه دورهای است که اوباما در سال ۲۰۰۹ میلادی قدرت را پس از بوش پسر به دست گرفت. آمریکای پساترامپ نه تنها با رقابتهای فزاینده از سوی دولتهای رقیب در نقاط مختلف جهان مواجه است، که روابط با متحدان غربی نیز به دلیل یکجانبهگرایی ترامپی با چالشهای جدی مواجه است.
ترامپ در ۴ سال گذشته ثابت کرده از متحدان سنتی آمریکا خوشش نمیآید، چه، آنها خواهان تعهد و مسئولیتپذیری بودند که با دیدگاه ترامپ همخوانی نداشت. او صرفا بدهبستان معین و محدود را قبول دارد و منتقدانش معتقدند این رویکرد منافع آمریکا را تنها به طور موقت تامین میکند.
در چارچوب فکری ترامپ دغدغههای امنیتی متحدان آمریکا در اروپا و دیگر مناطق از اهمیت کمتری برخوردار است و آنها باید خودشان مسئولیت حفظ امنیتشان را به عهده بگیرند یا پول آن را بپردازند، مانند آنجه در مورد ناتو، کرئه جنوبی، عربستان و امارات اتفاق افتاد.
این دیدگاه تحت عنوان «دکترین قارهای» که به اشتباه در ایران «انزواگرایی» خوانده شده، البته قدمتی طولانی در تاریخ آمریکا دارد و کاهش تعهدات بینالمللی آمریکا (خارج از قاره آمریکا) ایده اصلی آن را تشکیل میدهد.
سیطره دکترین قارهای بر سیاست خارجی آمریکا و عدم مشارکت این کشور در رژیمهای بینالمللی پس از جنگ جهانی اول، به عنوان یکی از دلایل آغاز جنگ جهانی دوم شناخته میشود. ترامپ با شعار کاهش بار تعهدات بینالمللی آمریکا به قدرت رسید و تا آنجا که توانست به این وعده خود عمل کرد.
این سیاست در ۴ سال گذشته از یک سو به قدرتگیری رقبای آمریکا در مناطقی مانند غرب آسیا منجر شد، رقبایی که قدرت را پس از خروج نیروهای آمریکایی به دست میگیرند و عملا جایگاه آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت بین المللی در حوزه امنیتی ـ نظامی به چالش میکشند و از سوی دیگر جایگاه آمریکا را به عنوان یک متحد قابل اعتماد برای متحدانش، به شدت متزلزل کرد.
رویکرد یکجانبهگرایانه ترامپ در برابر متحدان آمریکا، رفتارها و سخنرانیهای او در جلسات گروه هفت یا ناتو یا وضع تعرفههای گمرکی برای برخی متحدان اروپایی واشینگتن به بیان «دنیس راس» همگی حامل این پیام بود که «اگر روی پوشش آمریکا حساب کنی، برهنه خواهی ماند.»
ترامپ همزمان راهبرد خود را در حوزه رژیمها و قراردهای بینالمللی نیز دنبال کرد. خروج یکجانبه و جنجالی او از معاهده برجام و بیاعتناییاش به نگرانیهای امنیتی اروپا و نقض آشکار قواعد بینالمللی، در کنار خروج از سازمان بهداشت جهانی و توافق آب و هوایی پاریس به طور موثری تعهد آمریکا در قبال رژیمها و سازمانهای بینالمللی را زیر سوال برد و روند بیاعتمادی جهانی به واشینگتن را تکمیل کرد.
با این تفاسیر؛ جو بایدن و همکارانش در طول دوران مسئولیتشان علاوه بر اینکه در داخل با تهدیدهای ساختاری مواجهاند و باید جامعهای چندپاره را رهبری کنند، در عرصه خارجی نیز با بحرانهایی جدی روبهرو خواهند بود، چه، اثرگذاری نظامی و دیپلماسی آمریکا در مناطق بحرانخیز کاهش یافته و اعتماد متحدان کلیدی این کشور نیز از دست رفته به نظر میرسد و این در حالی است که دولت جدید آمریکا باید با روند قدرتگیری دولتهایی مانند روسیه و چین نیز مقابله کند.
بر این اساس؛ گرچه ترامپ کاخ سفید را ترک کرده، اما بایدن نمیتواند نسبت به میراث او در داخل و خارج از آمریکا بیتفاوت باشد و باید نسبت به مسئولیتهای قانونی دولت آمریکا متعهدانه عمل کرده و هزینههای تحمیل شده توسط ترامپ را بپردازد.
بایدن اکنون رئیس جمهور یک ابرقدرت نیست و باید با پذیرش این موضوع نسبت به موضوعات مختلف تصمیمگیری و عمل کند. به بیان دقیقتر؛ او در موضوعات مهمی، چون برجام بدون شک باید امتیازات زیادی بدهد تا بتواند هنجارشکنیهای ترامپ و ضرر و زیانی که خروج آمریکا از برجام به وجود آورده را جبران کند. بیشتربخوانید: نماینده ولی فقیه در سپاه: نباید فریب سیاستهای رئیسجمهور جدید آمریکا را بخوریم
انتهای پیام/
برچسب ها: نورنیوز آمریکامنبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: نورنیوز آمریکا عنوان یک رئیس جمهور بین المللی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۷۹۴۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعتراف روزنامه غربگرا: ایران سه بر صفر از آمریکا جلو است
یک روزنامه وابسته به طیف اصلاحطلبان میگوید: باید برای آمدن ترامپ آماده شویم، این روزنامه در عین حال تلویحا اذعان کرده که منطق مقاومت جواب داده و ایران سه بر صفر از آمریکا جلو است.
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: روزنامه هممیهن نوشت: «اگرچه هنوز با قاطعیت نمیتوان گفت بازگشت ترامپ قطعی است اما باید برای بازگشت او سناریوهایی تدارک دید و باور به اینکه همهشان مثل هم هستند در دوران بلوغ جمهوری اسلامی پذیرفتنی نیست. مهمترین خطر بازگشت ترامپ برای ایران، برخلاف تصور این نیست که امکان احیای برجام را منتفی میسازد، چون همین حالا هم بخت احیای برجام بالا نیست. اگر ترامپ بازگردد،
دو خطر اصلی متوجه ایران خواهد بود و جا دارد به این دو بیندیشند: نخست اینکه به احتمال زیاد، تکلیف اوکراین را یکسره میکند و بعید است بگذارد جنگ اوکراین بیش از این ادامه یابد. در این حالت، ایران نمیتواند مانند حالا نفت صادر کند. اگر صادرات نفت خام ایران از ۲۰۰ هزار بشکه در اواخر دولت روحانی به یک میلیون بشکه در روز رسیده (و آمار رشد اقتصادیای که دولت به آن میبالد نیز ناشی از همین است) به خاطر این نیست که جو بایدن چشم خود را به روی فروش نفت به چین بسته، بلکه ناشی از جنگ اوکراین است که نمیتوانند همزمان خریداران و مشتریان را از چند نقطه در تنگنا بگذارند. پس مهمترین آسیب ایران میتواند کاهش فروش نفت باشد. نکته دوم اینکه ایران از سه تحول بازگشت طالبان در افغانستان، جنگ اوکراین و غزه سود برده و در اصطلاح فوتبالی سه بر صفر جلو است و ترامپ اگر بخواهد سر به سر ایران بگذارد، این برتری سه بر صفر را باید از بین ببرد. اول: ناامن کردن مرزهای شرقی و تضعیف بازار هرات. دوم: تغییر وضعیت غزه بهگونهای که ایران از آن سود نبرد و سوم: همان که در بالا اشاره شد؛ اوکراین».
هممیهن میافزاید: به یاد آوریم که در سال ۱۳۵۹ و در همان مجلس اول دو نماینده با دو دیدگاه کاملاً مخالف در غالب امور داخلی، در مورد مشترکی هشدار دادند و آن هم این که بعد از مرگ شاه ادامه گروگانگیری آمریکاییهای شاغل در سفارت سالبه به انتفاء موضوع است و موجب روی کار آمدن رقیب جیمی کارتر خواهد شد. در حال حاضر ایران نمیتواند برای ماندن بایدن کار خاصی انجام دهد؛ مگر آنکه نقش ویژهای در غزه یا اوکراین ایفا کند. اما باید برای فردای احتمالی سناریو داشت؛ فردایی که ترامپ درصدد جبران آن برتری در سه حوزه برخواهد آمد. از تحول افغانستان نفع امنیتی و اقتصادی (بازار هرات و اضافه شدن به بازار سلیمانیه)، از تحول اوکراین نفع سیاسی و اطمینان از وتوی قطعنامهها در شورای امنیت سازمان ملل و از غزه نفع سیاسی چراکه اکنون به جای پیمان ابراهیم و نزدیک شدن اسرائیل به مرزهای ایران دانشگاههای آمریکا و حتی کانادا شاهد اعتراضات سراسری است و تکاپوی تشبیه حماس به داعش به شکست انجامیده و موج حمایت از فلسطینیها همه جا برخاسته است. مهمترین مراقبت وزارت خارجه باید حفظ همین سه موقعیت باشد تا ترامپ آنها را منتفی نکند و به هدر ندهد. در اصطلاح فوتبالی مراقب سه گل خودمان باشیم! در غزه البته با فاجعه انسانی روبهروییم و در اوکراین در اندازهای کمتر.».
درباره این تحلیل گفتنی است:
۱) آمریکا در حوزه اقتصادی بیشترین سود را به خاطر تحریم روسیه و فروش گرانقیمت نفت و گاز خود به اروپا میبرد، به نحوی که برخی دولتمردان فرانسه و آلمان بارها از قیمت پنج برابر شده گاز آمریکا گلایه کردهاند.
۲) یکسره کردن کار جنگ اوکراین، دست اروپا و آمریکا نیست، آن هم در وضعیتی که روسیه در موضع قدرت قرار دارد.
۳) افزایش فروش نفت ایران، ربطی به جنگ اوکراین ندارد؛ بلکه نتیجه مایوس شدن از دغلبازیهای برجامی غرب و اهتمام به دور زدن تحریم هست بایدن هم نتوانست دخالتی در معاملات نفتی ایران و چین بکند، نه این که به ادعای هممیهن، چشمانش را ببندد!
۴) آمریکا فارغ از آمد و شد رؤسای جمهور در کاخ سفید، در افغانستان متحمل شکست سنگینی شد و به ناچار، این کشور اشغال شده را تخلیه کرد. پس از آن هم تلاش زیادی برای ناامنسازی مرز افغانستان با ایران، درگیری دوطرف و ایجاد بیثباتی صورت گرفت که ناکام ماند. به عبارت دیگر، دوران بایدن، اوج تلاشهای مشترک آمریکا و انگلیس و اسرائیل برای بیثباتسازی مرزهای شرقی ایران بود و ناکام ماند.
۵) در موضوع جنگ غزه نیز، پای آمریکا در هر صورت گیر است؛ چه به حمایت از اسرائیل ادامه دهد و چه شکست بزرگ را پس از هفت ماه حمایت همهجانبه نظامی و اقتصادی بپذیرد. آمریکا نخواهد توانست چیزی جز خسارتهای سنگین، از سرانجام جنگ غره درو کند.
۶) اذعان هممیهن به این که ایران دست کم سه بر صفر در تحولات منطقه از آمریکا جلو افتاده، در حالی است که محافل غربگرا تا همین چند سال قبل میگفتند آمریکا کدخدای دنیاست و ظرف پنج دقیقه میتواند تمام توان نظامی ما را نابود کند و بنابراین به ادعای نشریه صدا (که سردبیرش با هممیهن مشترک است) باید مانند برّه و برده و از موضع تحقیرشدگی، با ترامپ یا بایدن مذاکره کرد!