ظریف:کاندیدای ریاست جمهوری نمی شوم، چون نمی خواهم باعث اختلاف در کشور شوم/ سیاسی کردن بودجه،سم مهلک است
تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۸۹۹۵۹
دکترمحمد جواد ظریف وزیرخارجه درگفتگو با روزنامه اطلاعات، مسائل سیاست خارجی ایران را مورد بررسی قرار داده است.
بخشهایی از اظهارات ظریف را می خوانید:
*من آقای ترامپ را نتیجه یک روند طولانی در آمریکا میبینم که با به قدرت رسیدنش این شکاف را متبلور کرد و در چشم و منظر جهانیان قرار داد. آنچه که آقای ترامپ نمایندگی میکرد، بخش قابل توجهی از جامعه آمریکاست که در بطن آن جامعه حضور بسیار جدی و ریشهای داشت، اما در سلسله مراتب حزبی هیچگاه نمیتوانست چنین قدرتی را در اختیار بگیرد و ترامپ توانست این به اصطلاح سدهای حزبی را بشکند و وارد صحنه سیاسی شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*در سال ۲۰۱۶ که آقای ترامپ به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه مطرح شد، بعید میدانم هیچیک از سردمداران و متنفذین حزب جمهوریخواه علاقهای داشتند که وی از این روند انتخابات مقدماتی حزب موفق بیرون بیاید. البته سرمایهگذاریهایی روی ایشان توسط صهیونیستها و برخی دیگر از عناصر افراطی صورت گرفته بود، اما در واقع ترامپ نماینده بخشی از جامعه آمریکا بود که توانسته است آن را حفظ کند. آن بخش الزاماً اکثریت جامعه آمریکا نیست، اما به این راحتی هم جابجا نمیشود و بخشی است که دیدگاههای نژادپرستانه دارد، دیدگاههای خارجی ستیزانه دارد، دیدگاههای مخالف با فنآوری و علم دارد و نماینده اقتصاد کهنه به جای اقتصادی نو و دانش بنیان است.
* درداخل آمریکا هم برخیها این نگرانی را اعلام میکنند که اگرآمریکا نتواند با شکاف داخلی به شکلی تعامل کند، میتواند به مراحل بحرانیتر هم برسد.اتفاقی که درهفتههای گذشته در واشنگتن افتاد و وضعیتی که کنگره آمریکا و شهر واشنگتن در زمان تحلیف بایدن پیدا کرد، بیسابقه است و این شرایط نشانه جامعهای است که آبستن حوادث غیرقابل پیشبینی است
*کسانی که اطراف ترامپ بودند، بسیار تلاش کردند او را قانع کنند که نظام ایران را میتوان با فشار فرو پاشاند و ترامپ این تصور را شاید تا سال آخر دوران ریاست جمهوریاش داشت. شکل و شیوهای که ترامپ از برجام خارج شد ناشی ازهمین تصور است و الا میتوانست روش عاقلانهتری را انتخاب کند که به نفع آمریکا هم بود؛ ولی روش ضربتی را انتخاب کرد و یکی از دلایل آن این بود که قانع شده بود، آن هم به خاطر تحلیلهای آقای بولتون که ارائه میداد. تحلیلهای بولتون هم متأثر از اپوزیسیون برانداز نزدیک به او بود که برخی وقتها از آنها ارتزاق هم میکرد و حقوق هم میگرفت. تلقی او این بود که جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است. خروج ترامپ از برجام هم با فاصله کمی از اغتشاشات دی سال ۹۶ اتفاق افتاد و آنان از این اغتشاشات و ناآرامیهایی که در آبان و آذر سال ۹۸ به وجود آمد هم حداکثر بهرهبرداری را کردند که بگویند تحلیل ما درست بود، لذا ترامپ را به پیگیری این سیاست بیشتر آماده کردند و مبنای این سیاست این بود که با فشار، حکومت ایران سقوط میکند و احتمالا نیاز به استفاده از ابزار نظامی هم نیست.
* آقای بایدن برای یکی دو سال آینده بیشتر تمرکز بر داخل آمریکا خواهد کرد؛ به این خاطر که اکنون بیشترین چالش برای آمریکا، مسائل داخلی است. یک رشته چالشهایی مثل مسائل اقتصادی و کووید۱۹ از قبل بوده و یک رشته چالشهایی اکنون بروز کرده است. با اتفاقاتی که در کنگره افتاد و حملاتی که شد، این یک موضوع ریشهدار در آمریکاست اما بالاخره جامعه سیاسی آمریکا گرچه اطلاع از این حوادث داشت، اما در صحنه و منظر جهانیان قرار نگرفته بود، لیکن اکنون در نظر عام قرار گرفته است و آقای بایدن چالش بسیاری هم دارد و آن اینکه بتواند با شکاف به وجود آمده، تعامل کند. به نظرم مشکل اصلی آقای بایدن این خواهد بود، لذا برداشت من است که تا مجبور نباشد، به صحنه خارجی وارد نمیشود. با مسائل خارجی هم در حد اضطرار برخورد میکند، ضمن اینکه سیاست خارجی آقای بایدن تفاوت اساسی با سیاست خارجی دوره ترامپ دارد؛ براین اساس که دنبال ائتلافسازی و اجماعسازی جهانی است. همه کسانی را هم که از دوران اوباما با خودش همراه کرده است، افرادی هستند که در اجماعسازی جهانی نقش قابل توجهی داشتند، لذا باید این نقش را هم در دولت آقای بایدن دید.
* احساس بنده این است که کماکان اولویت سیاسی خارجی آمریکا از نظر محتوایی چین خواهد بود؛ گرچه در دوره آقای ترامپ اولویت چین با امنیتی سازی ایران همراه شد و ما تبدیل به موضوع اول سیاست خارجی آمریکا شدیم؛ اما فکر میکنم دولت آقای بایدن به روند اجماع داخل جامعه نخبگی آمریکا برگردد. چین و برآمدن چین که تا سال ۲۰۲۴ اقتصاد اول دنیا میشود هم مورد توجه دولت بایدن خواهد بود. روسیه اولویت بعدی آمریکاست. آقای بایدن تلاش خیلی زیادی خواهد کرد که روابط آمریکا با اروپا را اصلاح کند، چون این روابط در دوران ترامپ بسیار متشنج شد، در عین حال اروپاییان هیچگاه این توان را هم پیدا نکردند که در مقابل آمریکا بایستند و شرکتهای اروپایی بیش از این که شنوای حرف دولت خود باشند، به حرف دولت آمریکا گوش میکردند. اروپا هیچوقت این جسارت را نداشت که در برابر ترامپ بایستد و ترامپ با تندروی شدید باعث شد که اروپا واقعاً عقبنشینی کند، اما احساس واگرایی در اروپا نسبت به آمریکا، واقعی است.
* اگر سیاست خارجی معقول با تکیه بر امکانات و قدرت ملی را دنبال کنیم، میتوانیم به عنوان یک کنشگر نقشآفرین باشیم. بله، در حوزههایی هست که احتمال نزدیک شدن بیشتر اروپا به آمریکا یا شاید برعکس آن (آمریکا به اروپا) را شاهد خواهیم بود، اما اینکه به چه میزان از این اتفاق متضرر شویم یا بتوانیم در این شرایط نقش خود را ایفا کنیم ـ متغیرهای متعددی وجود دارد مانند رفتار نابخردانه برخی کشورهای منطقه یا اشتباهاتی که اروپاییان و دیگر کشورها کردند ـ همه اینها میتواند زمینههای کنشگری جدی برای جمهوری اسلامی فراهم کند. اما اگر بخواهید اینگونه تلقی کنید که آیا نزدیک شدن بایدن و اروپا به نفع جمهوری اسلامی است، معلوم نیست اینگونه باشد.
*اگر درست بازی نکنیم ممکن است بتوانند اتحادی ایجاد کنند که در زمان ترامپ نبود و شکافی ایجاد شده بود. جمهوری اسلامی باید تلاش کند پل عبور از این شکاف نشود و این کاملاً شدنی است و بستگی به نوع کنشگری ما دارد. ما در یک یا دو مورد پل عبور از شکاف شدیم. از جمله در سال ۸۴ که قبل از آن اروپا و آمریکا به ویژه آمریکا و آلمان و فرانسه در مورد جنگ سوم خلیجفارس ـ از نظر ما ـ خیلی از هم دور شده بودند؛ اما مناقشه هستهای ایران و ارجاع پرونده آن به شورای امنیت توانست این شکاف را پر کند، در صورتی که قبل از ارجاع پرونده مناقشه به شورای امنیت و در دوران ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی، سه کشور اروپایی در مقابل آمریکا بودند. آن زمان آمریکا در مقابل ۳ کشور اروپایی، گروه ۴ را تشکیل داده بود و در آژانس بین المللی انرژی هستهای با یکدیگر برخورد داشتند ولی سیاست دولت نهم و دهم به شکلی پیش رفت که این شکاف از ایران عبور داده شد. بدون اینکه در اینجا بخواهم کسی را نقد بکنم میگویم که این جمهوری اسلامی است که کنشگر است و میتواند با کنش خود باعث شود این دو با یکدیگر متحد نشوند و فضای جدیدی را ایجاد کنند، کما اینکه در سال ۹۲ با مقاومت مردم و حضورشان در پای صندوقهای رأی توانستیم این شرایط را ایجاد کنیم و آمریکا و اروپا هر دو همداستان برای به نتیجه رسیدن برجام شوند.
* صریح بگویم که از زمان انتخاب بایدن تا این لحظه هیچ مذاکرهای بین ایران و آمریکا نبوده است و تا زمانی که آمریکا شرایط بازگشت به ۱+۵ را پیدا نکند، مذاکره چند جانبهای هم در کار نخواهد بود.
* من تخصص اقتصادی ندارم اما اقتصاد دانان میگویند که بالا رفتن نرخ ارز بیشتر جنبه روانی داشته و نبود امید به آینده هم از دیگر عوامل آن است و این بیشتر از داخل دامن زده میشد. یعنی عدهای در داخل فکر میکردند کاری که دارند میکنند بیاعتمادی نسبت به دولت ایجاد خواهد کرد، در صورتی که بی اعتمادی متوجه ساختار سیاسی و حاکمیت کشور است و قاعدتاً این مسأله باعث ناامیدی مردم و هجوم آنان به بازارهای ارز و مسکن و غیره میشود. تا آنجا که اطلاع دارم وضع ارز در اثر فهم بازار و فهم فعالان اقتصادی از افق آینده است نه اقدامی توسط دولت یا آنچه که میگویند دولت میخواهد ارز را تثبیت کند و بازار به دنبال کاهش قیمت ارز است. بعید میدانم چنین مسائلی از مخیله دوستان و همکاران من در دولت و بانک مرکزی اصلاً عبور کرده باشد.
*تفکر بسیار اشتباهی در کشور وجود دارد و آن این که وزارت خارجه و شخص بنده تا رسیدن به برجام به منطقه توجه نکردهایم. این هم خلاف واقعیات علیالارض است. به فاصله یکی دوماه بعد از وزارت اولین مقالهای که در خارج از ایران چاپ کردم، در روزنامه «الشرق الاوسط» در مورد روابط همسایگان بود. مهمتر از آن، اولین طرح منطقهای که دادم حدود ۳ هفته بعد از وزارتم بود که به عربستان ارائه کردم. خداوند درجات شهید سلیمانی را عالی کند. ما از قبل با هم رفیق بودیم و وقتی وزیر شدم قرار گذاشتیم هفتهای یکبار با هم دیدار کنیم. در این دیدارها اولین بحث مطرح این بود که چگونه میتوانیم روابطمان را با سعودیها اصلاح کنیم. به شهید سلیمانی گفتم در روابط دوجانبه با عربستان اختلافی نداریم ولی در ۴ حوزه با این کشور دچار اختلاف هستیم، لذا باید بنشینیم و به نفع مردم منطقه همکاری کنیم که لبنان، سوریه، عراق و بحرین این ۴ محور است. توجه کنید این بحث مربوط به مرداد و شهریور سال ۹۲ است. شهید سلیمانی گفت: موضوع پنجمی هم وجود دارد و آن مسأله یمن است .آن زمان هیچ خبری در مورد یمن نبود.
* من دنبال عافیت طلبی نیستم که مانع از آن شود که مسئولیتی را قبول کنم، کما این که دوست نداشتم وزارت خارجه را قبول کنم اما تلاش کردم عافیت طلب نباشم...احساس میکنم انتخابات سال ۱۴۰۰ برای برخی دوستان آنقدر مهم است و انتخابات آمریکا آنقدر معادلاتشان را برای سال ۱۴۰۰ به هم ریخته است که میخواهند مانع شوند. واقعا دلم نمیخواهد که باعث اختلاف در کشور شوم، چون احساس میکنم بیش از هر زمان دیگر، کشور نیازمند اجماع است. ما اکنون داریم بودجه کشور را سیاسی میکنیم و این برای کشور سم مهلک است. همه نیروهای کشور باید کنار هم بیایند. من اصلا این شرایط را مفید به حال کشور نمیدانم و برای همین همواره گفتم که دنبال این کار نیستم و علاقهام به تدریس است و کاری که بلدم سیاست خارجی است. من نه با مردم قهرم و نه از انتقاد و فشار میترسم. من فشارها را ذخیره آخرتم میدانم. وقتی توهین میکنند و حتی به پدرم و پدربزرگم تهمتهایی زده میشود میگویم ان شاءالله که از بار گناهانم کم میکند. آنچه که برای من مشکل و نگران کننده است این است که این موضوع ماهها قبل از انتخابات، مساله یک عده شود که فلانی میآید یا نمیآید. این به نظرم برای روابط خارجی بسیار بسیار مخرب است و به همین دلیل است که بارها گفتهام که در این میدان نیستم و کماکان همین نظر را دارم.
منبع: بیتوته
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.beytoote.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بیتوته» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۸۹۹۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استراتژی جدید برادر محسن؟ / رای اصولگرایی به رضایی برای زدن قالیباف
هدا احمدی در هم میهن به فعالیت های اخیر محسن رضایی در صحنه سیاسی ایران پرداخت و نوشت: آرایش سیاسی نیروهای اصولگرا برای دوره دوم انتخابات مجلس که 21 اردیبهشت ماه برگزار میشود، تغییر کرد. برخی چهرهها و طیفهای اصولگرا از ائتلافهای قبلی خود خارج شدند و ائتلاف جدیدی را رقم زدند. ازجمله محسن رضایی که تحرکات سیاسیاش در آستانه دور دوم این شائبه را به وجود میآورد که از شانا جدا و به صبح ایران پیوسته است. در آخرین عکسی که از او در کنار رائفیپور و سعید محمد منتشر شد، افرادی حضور داشتند که شاید بتوان آنها را از دشمنان قسمخورده محمدباقر قالیباف دانست. رضایی که تاکنون درخصوص فعالیتهای حزبی مجلس دوازدهم برخلاف دورانهایی که برای ریاستجمهوریاش تلاش میکرد، فعالیت سیاسی خاصی بروز نداده بود، حال با نشستهای مختلف با رقیبان رئیس مجلس دوازدهم، گویا سیاستورزی دبیر سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام وارد فاز جدیدی شده است. شاید نام رضایی را نسبت به برخی چهرههای شناخته شده اصولگرایی در یک سال اخیر و برای انتخابات پارلمان کمتر شنیده باشیم اما این امر نشان از این موضوع ندارد که برادر محسن، کنج عزلت گزیده بود و رفتوآمدی بین سیاسیون نداشت. او در ائتلاف شانا که ائتلاف اصولگرایان است، حضور داشت و پس از مدتی با جریان شریان جلسه برگزار میکرد. حالا هم چند وقتی است در کنار رائفیپور و سعید محمد، اصلیترین مهرههای طیف نوظهور صبح ایران مینشیند. آن هم همان محسن رضاییای که در طول چهار سال ریاست قالیباف بر مجلس تا آنجایی که در توان داشت، سعی کرد تا مانند دوستانش چندان رئیس مجلس یازدهم را مورد هجمه قرار ندهد، مگر در لفافه. اصولگرایان هرگز به وحدت درستی نرسیدند و حزبها و ائتلافهایشان نیز همواره درصدد زمین زدن یک یا چند نفر از افراد خودشان بوده است. مثال بارزی که میتوان از قالیباف و دوستانش نام برد اما سوالی که در کنشگریهای ضدونقیض رضایی پیش میآید این است که چطور او به یکباره از سایه خارج شد و در دوره زمانی بسیار نزدیک به هم در شورای ائتلاف نیروهای انقلاب (شانا) حاضر و در ادامه در شریان و صبح ایران دیده شد؟ آیا محسن رضایی که همیشه سودای ریاستجمهوری را داشت، حال تنها رقیبش را در سال 1404 محمدباقر قالیباف میبیند (که گویا او هم چندان از اینکه به جای ریاست پارلمان بر صندلی ریاست قوه مجریه تکیه بزند، بدش نمیآید) بنابراین تنها استراتژیای که به ذهنش خطور میکند، یار غار تمام جریانهای اصولگرایی است. آن هم طیفهایی که برای زمین زدن قالیباف از هیچ کاری دریغ نکرده و نمیکنند. هرچند این گمانهزنی که محسن رضایی چرا تنها قالیباف را رقیب ریاستش بر پاستور میداند و چندان وقعی بر رقابت با رئیسی نمینهد نیز سوالی است که ممکن است پیش آید اما در مقابلش میتوان به این موضوع نیز فکر کرد که اگر این گمانهزنی درست باشد، طبیعتاً محسن رضایی در صورت پیروز شدن رئیسی میتواند جای بیشتری در دولت آینده داشته باشد تا پیروز شدن قالیباف! کمااینکه تمام این جریانهایی که با آنها نشستوبرخاست میکند، با وجود اختلاف، یک هدف مشترک دارند، حذف محمدباقر قالیباف. اگر کمی به عقب برگردیم نزدیک انتخابات 1400 ریاستجمهوری، رضایی و قالیباف رقابت جالبی با هم داشتند. این دو نفر که در جنگ یکی فرمانده ارشد و دیگری فرمانده زیردست بود، یک بار دیگر نیز یعنی سال 92 با هم مسابقه گذاشته بودند؛ اگرچه هر دو از آن رقابت ناکام بیرون آمدند. مجدداً سال 99 عزم رقابت کردند. رئیس مجلس به اسم نظارت بر قوانین و دبیر مجمع هم به عنوان بررسی مسائل استان به سفرهای استانی میرفتند. آن زمان که جهان در بحران کرونا بود یک سایت خبری از این خبر داد که محسن رضایی در شرایط کرونایی در کمتر از پنج ماه دستکم به ۱۵ استان و البته شهرهای مختلف استان تهران سفر کرده است. البته اصفهان، مرکزی، لرستان و فارس را هم به آن اضافه کنیم. در این فاصله کمتر از یک ماه البته همه سفرهای او نیز با عنوان دبیر مجمع تشخیص انجام شد. همان زمان خبری مبنی بر احتمال نامزدی برادر محسن در انتخابات 1400 ریاستجمهوری نیز منتشر شد. اما سایت رضایی حتی خبر کاندیداتوری او برای مجلس را هم ترفند مخالفان برای سوزاندن او در انتخابات ریاستجمهوری دانست. این درحالی است که رضایی بالاخره در قامت رقیب رئیسی به میدان مبارزه وارد شد و باخت.برنامههای سفرهای قالیباف هم تقریباً شبیه محسن رضایی بود. مثلاً در برنامه سفر کردستانش با فعالان فرهنگی و اجتماعی سنندج و با شورای اداری استان جلسه داشت. آن زمان همچنین ویدئوهایی از دیدارهای مردمی قالیباف نیز منتشر شده بود که بسیار یادآور سفرهای استانی محمود احمدینژاد بود. در نهایت محمدباقر قالیباف در قامت ریاست قوه مقننه و محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام آینده را ادامه دادند. البته ناگفته نماند در ریاستجمهوری سال 1400 رضایی تلاش کرد با شکلدهی به یک ائتلاف بین خودش، سعید محمد و مرحوم رستم قاسمی، نوعی کنشگری انتخاباتی منجر به برد و یا منجر به وزنکشی را شکل دهد اما او نیز همچون تمام نامزدهای دیگر آن انتخابات، مستحیل در فرآیند برد ابراهیم رئیسی شد و نه تنها در ایام همان انتخابات نیز حرف درشتی علیه رئیسی نگفت بلکه در پساانتخابات نیز همچون عمده دیگر نامزدها وارد دولت رئیسی شد. اگرچه این یک سوال سیاسی جالب است که چرا تمام نامزدهای اصولگرای انتخابات 1400 به صورت یکجا (به غیر از جلیلی که خودش نخواست به دولت برود) وارد دولت رئیسی شدند و چه سیاستی پشت این کار نهفته بود؛ لکن این روایت قصد دارد صرفاً به محسن رضایی بپردازد. آنطور که عصر ایران تحلیل میکند، سابقه و اطلاعات سیاسی نشان میدهد که محسن رضایی پس از خروج از سپاه علاقه خاصی به حضور در دولت داشته است. گزارشهایی وجود دارد که او حتی در دولت خاتمی نیز ابراز تمایل به حضور در کابینه داشت. او از سال 84 به این سو عملاً یک پای ثابت عمده انتخابات ریاستجمهوری بوده است. انتخاباتهایی که محسن رضایی بهرغم انتخاب گفتمانهای مختلفی از «دولت عشق» گرفته تا «پیوستن به اشکالگیرندگان بر انتخابات 88 سپس انعزال از آنها» توفیقی در آنها به دست نیاورد. هرچه بود اما محسن رضایی پس از انتخابات 1400 بخشی از تمایل پیشگفته را عملی کرد و به عنوان «معاون اقتصادی رئیسجمهور رئیسی» وارد دولت رئیسی شد؛ ورودی که البته از ابتدا هم پیشبینی میشد که بیفرجام باشد. بنابراین، این نخستین بار پس از سالها بود که محسن رضایی از سمت دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام کنار میرفت. به هر حال تحرکات جدید سیاسی محسن رضایی بدان معنا نیست که رقابت نهایی الزاماً بین قالیباف و او خواهد بود، اما با پیشینهای که از این دو سیاستمدار و فرمانده قدیمی داریم، طیف اصولگرایان از هر جریان و حزبی ترجیح میدهند برای جلوگیری از پیروزی قالیباف به رضایی رای دهند و همانطور که ابراهیم رئیسی را به ریاست رساندند، حال اگر رئیسی مهره سوخته آنها شود، نفر بعدی رضایی باشد تا رئیس مجلس یازدهم. اینکه این اقدام علیه قالیباف چه دستاوردی برای رضایی دارد و حذف قالیباف از گردونه به نفع چه کسانی است؛ نکاتی هستند که باید منتظر ماند تا در آیندهای نه چندان نزدیک با رصد کردن تحرکات سیاسی آنها نتیجه گرفت. اما در عین حال فعالیتهای این روزهای محسن رضایی همواره این گمانهزنی را تقویت میکند که او سودایی جز کاندیداتوری دوباره برای ریاستجمهوری ندارد و گویا در عمل رقیبی قدرتمندتر از محمدباقر قالیباف نمیبیندی کانال عصر ایران در تلگرام