Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-05-03@00:26:20 GMT

فرار دختر نوجوان به خاطر ازدواج با پسر همسایه

تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۸۱۳۸۹۶

فرار دختر نوجوان به خاطر ازدواج با پسر همسایه

دختر ۱۶ ساله که با سروصورت زخمی و به همراه یک زن غریبه وارد کلانتری شده بود، در حالی که بیان می کرد من قصد ازدواج با پسر مورد علاقه ام را دارم به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: حدود شش ماه قبل با برادر یکی از دوستانم آشنا شدم.

به گزارش رکنا ، این دختر نوجوان افزود : آن روز من به منزل دوستم رفته بودم که «رامبد» را در آن جا دیدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او به من ابراز علاقه کرد و من هم شماره تلفنم را در اختیارش گذاشتم و بدین ترتیب رابطه بین من و برادر فیروزه آغاز شد.

برادر غیرتی خواهرش را به باد کتک گرفت

چند بار هم به منزل آن ها رفتم و به طور پنهانی با رامبد به گشت و گذار پرداختیم. در همین حال برادرم متوجه ارتباط ما شد و موضوع را به خانواده ام اطلاع داد. از آن روز به بعد ورق برگشت و رابطه خانواده ام با من تغییر کرد. برادرم مرا مقابل چشمان پدر و مادرم کتک می زد و نمی گذاشت از خانه بیرون بروم. فیروزه که در جریان ماجرا قرار گرفته بود، موضوع ارتباط من و رامبد را برای خانواده اش بازگو کرد تا این که مادر رامبد با مادرم تماس گرفت که به خواستگاری بیاید اما پدرم به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد چون معتقد بود این عشق های خیابانی چیزی جز هوس های زود گذر نیست و این گونه ازدواج ها عاقبتی ندارد.

با این حال مادر رامبد به این ازدواج اصرار می کرد درحالی که برادرم اجازه خروج از خانه را به من نمی داد. من هم تلاش می کردم به هر طریقی با رامبد ارتباط برقرار کنم. برادرم که متوجه این موضوع شده بود دوباره مرا زیر مشت و لگد گرفت و کتکم زد.

شکنجه های برادر به فرار دختر ختم شد

در این شرایط بود که من در یک فرصت مناسب از خانه فرار کردم و تا نیمه شب در کوچه و خیابان سرگردان بودم و به دنبال سرپناهی می گشتم تا شب را در آن جا سپری کنم. در این هنگام با رامبد تماس گرفتم و ماجرای فرارم را برایش بازگو کردم. حدود نیم ساعت بعد فیروزه و مادرش به دنبالم آمدند و مرا به خانه خودشان بردند.

مادر «رامبد» ابتدا با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و موضوع فرارم را به آن ها توضیح داد و امروز صبح هم به همراه مادر رامبد به کلانتری آمدیم و …

در واقع نمی دانم اگر آن شب در کوچه و خیابان سرگردان می شدم چه بلایی برسرم می آمد در حالی که برادرم من و رامبد را تهدید به مرگ می کند و ….آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

منبع: رکنا

کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا دختر ازدواج خانواده فرار اخبار حوادث مادر دختر خواستگاری داستان تلخ شبانه سهام عدالت قیمت خودرو کرونا فیلم کرونا بازیگر سینما و تلویزیون قتل آزار و اذیت قیمت پزشک سرقت ایران مرد شیطان صفت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۱۳۸۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خانه مادر شهیدی که دیوارهایش مزین به عکس شهدا است

خبرگزاری مهر؛ گروه استان‌ها: خانه کوچک و باصفایی دارد هر گوشه‌ای از دیوارهای خانه یک تابلو و عکسی از شهیدی است که روزگاری برای دفاع از این مرز و بوم تلاش کرده‌اند.

حاجیه سلمه صدایش می‌کنند، مادری که از چروک‌های دست و صورت وخمیدگی قدش مشخص است روزگار را به سختی سپری کرده است.

لبخند لبهایش دلگرمی و انرژی را روانه وجود مهمانانش می‌کند، دور تا دور خانه‌اش را با عکس شهیدانش زینت داده است.

حاجیه سلمه می‌گوید: یاد و وجود همسر و فرزند شهیدش را با عکس‌هایشان زنده نگه می‌دارد و معتقد است اگر نبود رشادت جوانان این مرز و بوم در دوران دفاع مقدس امروز عزت و امنیتی هم در وجود مردمان این شهر و دیار حس نمی‌شد.

در گوشه‌ای از دیوار خانه‌اش عکسی از شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش را نصب کرده است.
برکت و صفای خانه‌اش را مدیون وجود این شهیدان می‌داند.

بر بنر خانه‌اش واژه «وعده صادق» نوشته شده سواد خواندنش را ندارد اما می‌گوید نشانی از بستن دهان دشمنان ایران و شادی دلهای مردم است که سپاه به ثمر رساند.

مهر وجودش مسوولان را به خانه‌اش کشاند و یادواره خانگی شهیدان سبحانی را رقم زد، یادواره‌ای که مسوولان را به پاس قدردانی از زحمات این مادر و همسر شهید راهی منزلش کرد.

کشمش، بادام، گردو و شربت حاصل دسترنج و تلاش این مادر است که با آنها از مهمانانش پذیرایی می‌کند و ساده و بی‌ریا مهمانانش را حبیب خدا خطاب می‌کند.

معنویت در صورت و رفتار و منزل حاجیه سلمه موج می‌زند و به پاس صبر و استقامت این مادر، سپاه بیت‌المقدس از ایشان تجلیل می‌کند تا قدردانی و تکریم از خانواده شهدا را به همه افراد جامعه گوشزد کند.

حاجیه سلمه گرچه سن بالایی دارد و مسن است اما راهپیمایی نیست که در آن شرکت نکرده باشد و می‌گوید در صف اول همه راهپیمایی‌ها از ۲۲ بهمن گرفته تا روز قدس و غیره شرکت می‌کند و شعار مرگ بر اسراییل و مرگ بر آمریکا را برای همیشه سر می‌دهد تا نابودی دشمنان این مرز و بوم و سربلندی جوانان کشور را شاهد باشد.

حاجیه سلمه برای همه جوانان و مسوولان دعای عاقبت بخیری و سلامتی می‌کند و می‌گوید: یادمان باشد از افراد اطرافمان گرفته تا داشته‌هایمان هر آنچه داریم نعمت خداوند است و باید همیشه قدردان نعمت پروردگار بود.

شکرگزاری پروردگار و قانع بودن را دو ویژگی انسان‌های موفق می‌داند و از جوانان می‌خواهد برای هرآنچه که دارند شکرگزار پروردگارشان باشند.

وی از اینکه عکس شهدا زینت بخش دیوارهای خانه‌اش شده خوشحال است و می‌گوید این کار موجب شده همیشه در منزلم احساس آرامش و امنیت کنم.

کد خبر 6093677

دیگر خبرها

  • دخترم عکس‌های شرم‌آوری از خود در فضای مجازی گذاشت و آبرویم را بُرد / دیگر نمی‌‌توانم او را تحمل کنم!
  • شیطان با نقاب خواستگار
  • تشکیل پرونده قضایی برای ضاربان شهید الداغی در کاشمر
  • خانه مادر شهیدی که دیوارهایش مزین به عکس شهدا است
  • پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است 
  • بیش۱۸۷ هزار مادر در سال گذشته مشاوره فرزندآوری دریافت کردند
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم