ماجرای نیمروز یک «شیشلیکخور حرفهای»! / ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۸۷۹۲۲۱
مهدویان، تب تندی بود که زود سرد شد، اما همان تندی و داغی مانع از آن بود که برخی این سرمای قریب الوقوع را باور کنند.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- سید مهدی حاجیآبادی؛ حالا با اطمینان میتوان گفت که دور مهدویان به پایان رسید. دوری که آغاز نشد. فیلم «ماجرای نیمروز ۲» نشان میداد که مهدویان اشتباه رفته است، اشتباهی بیبازگشت، و دیگر فیلمساز نخواهد شد؛ با کمال تأسف مهدویان، تب تندی بود که زود سرد شد، اما همان تندی و داغی مانع از آن بود که برخی این سرمای قریب الوقوع را باور کنند.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«شیشلیک» بیشتر از آنکه نگران عدالت باشد نگران آن است که طرح اولیه خود را برای فیلمنامه به نتیجه برساند، هر چند پرسوناژهای آن هرگز حیات واقعی پیدا نکنند. پرسوناژهای فیلم هرگز از محدوده فیلمنامه ژوله فراتر نمیروند، چرا که نقضهایی کاملاً کلیشهای دارند و وجودشان فقط جزئی از وجود یک آدم است. انتخاب هنرپیشهها نیز بسیار معمولی است. آدمها به خوب، بد، خبیث، حسود، بدبین، خوشبین، سنتی و ... تقسیم شده اند، حال آنکه داستان فیلم به کاراکترهایی پیچیدهتر و واقعیتر نیازمند است؛ و بعد هم مشکل کثرت وقایع... داستان فیلم از همان آغاز طوری طراحی شده است که در یک فیلم دو ساعته نمیگنجند. از همان آغاز در صحنه صف کارگران کارخانه، مصاحبه عطاران و تصویرگری فقر و نداری، آدم در مییابد که کارگردان مغلوب معضل «تصنع» است. عجولانه. بدون دقت کافی، و ناشیانه... در همه چیز؛ با تصوری کاملاً کلیشهای از سینما و تا آخر اشتباهات مشخصی را مرتباً تکرار میکند.
شیشلیک که از ماجرای فرماندار ورامین وام گرفته شده، صراحتا ادامه جهان لاتاری است این بار با خوانشی دیگر، فقرای حاشیهنشینی که توسط مدیر کارخانه پشم ایران (با گریمی شبیه استاندار خوزستان) طوری استثمار شدهاند که از کودکی آموختهاند کمترین رفاه مساوی با گناه است و حتی نام بردن غذایی غیر از سیبزمینی در آن منطقه مساوی با اخراج فرزند و پدر از مدرسه و کارخانه است!
فیلم سرتاسر زخم و کنایه است، همسر رضا عطاران با مختصات بانوان روضهخوان مراسمی زنانه مشابه روضه دارند که در آن زنان را از هرگونه کسب و رزق حلال جز سیبزمینی و املت برحذر میدارد.
مدرسه کودکان نیز در حال تدارک جشن سالگرد اتفاقی به نام جشن گرسنگان است که طی آن بسیاری از مردم از فقر مردهاند و دم برنیاوردند! جشنی درست مشابه مراسم دهه فجر که در مدارس اجرا میشد!
زبان فیلم در سکانسهای متعددی برای خنده گرفتن الکن است؛ کار به جایی میرسد که مهدویان در چند سکانس القای همجنسبازی دو نقش اصلی قصه را دستاویز قرار میدهد.
اشکال کار اینجاست که وقتی به اینجا میرسیم باز هم هیچ چیز مانع از آن نیست که امکانات سینما در اختیارش قرار بگیرد و فیلم بسازد، البته باید به آزادی احترام گذاشت حتی اگر به ساختن فیلم هایی، چون «شیشلیک» منجر شود. حتی آزادی افرادی به ایجاد محیطی ناامن برای دیگران منجر شود!
مهدویان به واقع یک شیشلیکخور حرفهای است؛ سالها با بودجه نهادهای حاکمیتی فیلم ساخت و از سویی سوگمندانه در عزای همین مردمی مینشیند که مستند رئیسجمهوری را کارگردانی کرد که مصائب انتخابش را مردم میکشند.
حال که شیشلیک حاکمیتی به انتها رسید و مهدویان توان مالی ساخت فیلمهای مستقل را پیدا کرد، ناگهان در روبه رو استاده و خندان به ریش حامیانش بیانیه میسازد.
مهدویان متعلق به قشری از جامعه ایران است که هرگز روشنفکر نخواهد شد. اگر بخواهد ادای روشفکرها را در بیاورد فیلمی مثل «شیشلیک» میسازد که یک فیلم فارسی است و هر پلان فیلم داد میزند که سازنده فیلم از روشنفکری و مراتب و لوازم آن بی خبر است و فقط بیانیهخوانی حیران است.
در حقیقت این مهدویان نیست که فیلم میسازد بلکه این فیلم است که مهدویان میسازد. او همواره درون خود را تصویر میکرده است و اگر اینچنین باشد، چگونه میتوان آن دورویی سرد و ریشه دار را تحمل کرد؟
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: ماجرای نیمروز جشنواره فیلم فجر جشنواره فجر محمدحسین مهدویان رضا عطاران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۷۹۲۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای «نفرین فرعون» چگونه بر سر زبانها افتاد؟
مقبره توتعنخآمون علاوه بر اینکه یکی از مهمترین یافتههای باستانشناسی قرن بیستم است، مثل محفظهای از اسرار و شایعات و نظریههای توطئه نیز هست. به طور خاص، اصطلاح «نفرین فرعون» زمانی بر سر زبانها افتاد که لرد کارناروُن، حامی مالی اکتشاف مقبرۀ پادشاه توت، تنها چند ماه پس از ورود به آرامگاه او درگذشت.
با وجود این اتفاق شکبرانگیز، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد بین ورود به مقبرۀ فرعون و مرگ فوری ارتباطی وجود دارد، چون برای مثال، هُوارد کارتر، پس از بیرون کشیدن فرعون از محل استراحت ابدی خود، ۱۷ سال دیگر زندگی کرد.
به گزارش فرادید، کارناروُن نیز سالها پیش از مرگ نهاییاش در آستانه مرگ بود و پس از جراحت شدید در یک تصادف رانندگی در سال ۱۹۰۳، از عفونتهای مکرر ریوی رنج میبرد و بالاخره در ماه مه ۱۹۲۳ تسلیم مسمومیت خونی ناشی از گزش پشه ناقل شد.
با این حال، ممکن است کارناروُن بخاطر معاملات تجاری خود دچار این نفرین شده باشد. او برای تامین هزینههای این سفر معروف، حقوق انحصاری تمام اطلاعات مربوط به مقبره فرعون را به تایمز لندن فروخت و عملاً به این روزنامه، انحصار تمام حقایق مربوط به توتعنخ آمون و کشف او را داد.
با توجه به اینکه کل جهان اسیر این داستان در تایمز شده بود، سایر رسانهها که از بدست آوردن خبر تازه ناامید شده بودند، به اخبار ساختگی متوسل شدند. پس از مرگ کارناروُن، روزنامهنگاران سرتاسر جهان یک روز پرکار و شلوغ داشتند، چون انواع داستانهای گمانهزنی درباره چگونگی فوت او را چاپ میکردند.
به گفته دیوید سیلوِرمَن، متصدی نمایشگاه جهانی توتعنخآمون، بسیاری از خبرنگاران آن زمان به عمد کتیبههای یافتشده روی مقبره را اشتباه تفسیر کردند تا به وجود نفرین دامن بزنند. برای مثال، یکی از رسانهها ادعا کرد که در کتیبهای نوشته شده بود: «همه کسانی را که از آستانه محوطه مقدس پادشاه سلطنتی که برای همیشه خواهد زیست، عبور کنند، خواهم کشت»، در حالی که هرگز هیچ پیامی با این مضمون یافت نشده بود.
یکی دیگر از رسانهها، قسمتی از کتاب مردگان مصر را که روی قبر حک شده بود حذف کرد و به اشتباه آن را اینگونه ترجمه کرد: «کسانی که وارد این قبر مقدس شوند به سرعت بالهای مرگ را ملاقات خواهند کرد.»
با وجود اینکه هیچ متن حاوی نفرینی نزدیک جسد پادشاه توت یافت نشده، گاهی اوقات هشدارهایی روی مقبرههای دیگر مصر باستان نوشته میشد. یکی از مثالهای بارز این هشدارها این است: «آنهایی که این قبر را میشکنند، به یک بیماری مبتلا میشوند که هیچ پزشکی نمیتواند آن را تشخیص دهد»، اگرچه مشخص نیست این تهدید روی قبر چه کسی نوشته شده است.
با این حال، به طور کلی، نفرین تنها روی مقبرههای افراد غیرسلطنتی حک میشد، چون خانوادههای سلطنتی مصر توسط یک سری طلسمها به نام «متون اهرام» محافظت میشدند و بنابراین نیازی به دفاع اضافی در قالب جادوگران نداشتند.
با وجود فقدان کامل نفرینهای واقعی فرعونی، برخی از افراد که مشتاق چنین داستانهایی بودند، بارها به دنبال دلایلی برای این باور بودند که ایجاد مزاحمت برای یک پادشاه باستانی ممکن است عواقب مرگباری داشته باشد. برای مثال یکبار یک مقاله ادعا کرد که مصریها در زیر برخی مقبرهها، زبالههای هستهای دفن کردند که منجر به عوارض مرگباری برای باستانشناسان میشود!
گذشته از این حدس و گمانهای مضحک، برخی مطالعات علمی نشان دادهاند که ممکن است مقبرههای باستانی حاوی قارچ، کپک یا میکروبهای بالقوه مضری باشند که سلامت محققانی که آنها را استنشاق میکنند به خطر میاندازد. با این حال، تا کنون هیچ نشانهای حاکی از ابتلای هیچ مصرشناسی به چنین پاتوژنی گزارش نشده و اینها همه تیر خلاص به شایعۀ نفرین فرعون است.
کانال عصر ایران در تلگرام