Web Analytics Made Easy - Statcounter

ساعت 24-ظهور اندیشه‌های عدالت‌خواهانه با چاشنی مارکسیستی در تاریخ ایران، روشنفکران، هنرمندان، کارگران و سیاست‌مداران را به سوی خود جلب کرد؛ اما شرایط زمانی، جغرافیای سیاسی، سیاست جهانی شرقی-غربی و دیکتاتوری حاکم در دوران پهلوی اول و دوم، باعث برخورد جدی با نیروهای مارکسیست در ایران شد و در سال 1310 قانون منع ترویج مرام اشتراکی از سوی حکومت رضاشاه تصویب شد که بعدها حتی مهدی بازرگان نیز با اتکا به این قانون در تلاش برای جلوگیری از فعالیت نیروهای چپ پس از انقلاب بود!

شاید اولین برخورد جدی یک ساختار دیکتاتوری با جریان چپ از دستگیری گروه تقی ارانی، موسوم به 53 نفر شروع شد که یکی از شخصیت‌های مطرح آن دکتر احسان طبری بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نام او در دوران تاریخ حزب توده ایران، همیشه به‌عنوان یک ایدئولوژیست مهم مطرح بوده است. طبری سال‌های زیادی را پس از کودتا 28 مرداد در آلمان شرقی و شوروی گذراند و با پیروزی انقلاب به ایران بازگشت و در فعالیت‌های حزب توده ایران نقش جدی داشت و در مناظرات ایدئولوژیکی در تلویزیون همراه با عبدالکریم سروش، مصباح‌یزدی و فرخ نگهدار شرکت کرد. احسان طبری در اردیبهشت 1362 به جرم فعالیت در حزب توده دستگیر و زندانی شد. وی در سال 1368 از دنیا رفت. او در دوران زندگی خود کتاب‌های زیادی ازجمله روشنفکر مأیوس، دهه نخستین، الفبای مبارزه، چهره یک انسان انقلابی، از میان ریگ‌ها و الماس‌ها، برخی بررسی‌ها پیرامون جهان‌بینی و جنبش‌های اجتماعی ایران، منطق عمل، فرهاد چهارم و... منتشر کرد. طبری صرفا یک فعال سیاسی مارکسیست نبود و با نگارش 10 رمان، سه کتاب شعر، یک جزوه تحلیلی هنر، چند سخنرانی درباره کافکا و دیگر هنرمندان و نویسندگان و یک نمایش‌نامه، وجه دیگری از خود را به جامعه معرفی کرد. او مسلط به هشت زبان خارجی و تاریخ فلسفه و ادبیات بود. به مناسبت صدوچهارمین سالگرد تولد احسان طبری با بابک امیرخسروی، از اعضای قدیمی حزب توده و از دوستان احسان طبری، گفت‌وگویی کرده‌ایم که مشروح آن را می‌خوانید.

‌گفته می‌شود احسان طبری با تمامی مواضع حزب توده چندان موافق نبود و بیشتر علاقه داشت در قامت چهره‌ای فرهنگی به پژوهش ادبی و نقد فرهنگی بپردازد، اما در عین حال تا آخرین روز زندگی یک توده‌ای باقی ماند؛ این دوگانگی چرا در او حل نشد و چرا هیچ‌گاه نخواست یا نتوانست از حزب جدا شود؟
‌به باور من، تفاوت زنده‌یاد احسان طبری با دیگر چهره‌های فرهنگی هم‌زمان خود، مانند صادق هدایت و نیما یوشیج، در همین بود که او با آنکه چهره‌ای فرهنگی داشت و اهل قلم بود، مانند دکتر تقی ارانی، عبدالحسین نوشین و بزرگ علوی، دغدغه سیاسی داشت و خود را به کار حزبی متعهد می‌دانست. البته بودند افرادی مانند محمد پروین‌گنابادی که به همین دوگانگی دچار بودند، ولی سرانجام موفق شدند به سیاست‌پیشگی پایان دهند و به دنبال کار فرهنگی خود بروند. به گمانم، خروج زودهنگام طبری از ایران و استقرار در شوروی که رهبران و رهبری حزب دچار تنگناهایی شدند، در گزینش راهی که طبری پیش گرفت و سرنوشت او را رقم زد، مؤثر بوده است. ای‌کاش طبری نیز مانند صادق هدایت در کنار حزب می‌ماند و صرفا به کارهای فرهنگی و پژوهشی تاریخی، ازجمله در رابطه با تئوری‌های مارکسیستی، می‌پرداخت که بی‌گمان تألیفاتش پرثمرتر بود. متأسفانه دنیای سیاست و به طریق اولی حزبی‌گرایی متداول در ایران، با کردارها و رفتارهای ناپسندی همراه است که با خلق‌وخوی انسان حساس و نازک‌دلی از تراز طبری همخوانی نداشت و پیوسته او را رنج می‌داد. در این‌گونه بحث و گفت‌وگوها، نباید از نظر دور داشت که حزب توده ایران هنگام شکل‌گیری و تا چندین سال، حزبی مستقل، آزادی‌خواه و میهن‌پرست بود؛ با گرایش‌های اصلاح‌طلبانه. باورهای ایدئولوژیک و وفاداری به اتحاد جماهیر شوروی که دژ پرولتاریای پیروزمند جهانی تصور می‌شد، سرمنشأ همه خطاهای سیاسی خانمان‌برانداز حزب توده ایران و طبعا فعالان و کنشگران آن بود که به لغزش‌های بی‌شمار و سرانجام شکست همه‌جانبه انجامید. وابستگی روزافزون حزب به شوروی، به‌ویژه پس از مهاجرت اجباری رهبری حزب به کشورهای سوسیالیستی، شکل نهایی به خود گرفت و به عاملی تعیین‌کننده در مشی سیاسی حزب تبدیل شد. طبری‌ که از پایه‌گذاران چنین حزبی بود، حزب توده ایران را خانه خود و جمع فرهیخته و روشنفکر توده‌ای‌ را خانواده خود می‌دانست. کناره‌گیری از آن و رهاکردن خانه و خانواده کار آسانی نبود. دوگانگی که شما از آن سخن می‌گویید، وجود داشت، ولی برای طبری چندان سنگین و آزاردهنده نبود که محملی باشد برای جدایی‌اش از حزب. البته طبری به خاطر همین دوگانگی و انتقادهایی که همیشه به راه و روش حزب داشت، بارها از هیئت اجرائی کمیته مرکزی استعفا داد، ولی همان تعلق احساسی یا تعهد وجدانی باعث می‌شد چند روز بعد استعفای خود را پس بگیرد! کیانوری برایم تعریف کرد که طبری در چند سال، هفت‌ بار از هیئت اجرائی حزب استعفا داد، ولی هر بار استعفای خود را پس می‌گرفت؛ اما یک ‌بار سرسختی نشان داد و لج کرد و قصد نداشت استعفای خود را پس بگیرد. هرچه ما می‌گفتیم و اصرار می‌کردیم، حاضر نبود استعفانامه‌اش را پس بگیرد. من (یعنی کیانوری) ضمن گفت‌وگو گستاخی کردم و متن استعفانامه‌اش را که دستم بود، پاره کردم و دور ریختم! ناگهان دیدم که چهره طبری باز شد و رنگ آرامش گرفت! و دیگر چیزی نگفت! گویی واقعا دلش می‌خواست کس دیگری این تصمیم دشوار را برایش بگیرد.
‌اولین و آخرین دیدار شما با طبری چه زمانی و کجا بود؟
آخرین دیدارم با طبری دو، سه‌ هفته پیش از خروج از ایران بود. از آنجا که قصد داشتم برای درمان قلبم که رگ‌های آن بسته بود و سخت آزارم می‌داد، به اروپا بروم، برای دیدار و خداحافظی به منزلش رفتم. آن روزها طبری همراه با همسرش در منزل خانم بی‌نیاز، خواهر آذرخانم زندگی می‌کرد. تا وارد حیاط شدم، دیدم آذرخانم با چشمان اشک‌آلود و چهره غم‌گرفته منتظر من است. همین که وارد شدم مرا در آغوش کشید و با صدای لرزان گفت که احسان بیمار است و به غذا لب نمی‌زند؛ اگر به این وضعیت ادامه دهد، حتما حالش بدتر می‌شود. مصرانه از من خواست که با او صحبت کنم و از او بخواهم مواظب سلامتی‌اش باشد. پیش او رفتم. در طبقه بالا روی تخت دراز کشیده بود. تا چشمش به من افتاد، تبسمی بر لبانش نقش بست و با صدای ضعیفی گفت: بابک‌جان تویی؟ ظرف غذایش کنار تخت دست‌نخورده بود. پرسیدم چرا غذا نمی‌خوری؟ آذرخانم سخت نگران است. چشمانش پر از اشک شد و گفت خسته شده‌ام. من دیگر کار خودم را کرده‌ام. حالا وقت دیگران است. وقت آن است که بمیرم! سخت ناآرام بود؛ سعی کردم با زبان مبارزه او را نرم کنم و گفتم: حزب و جنبش هیچ‌گاه مثل امروز به وجود تو و نقشی که می‌توانی ایفا کنی، نیازمند نبوده است و تو هرگز نباید در این شرایط میدان را خالی کنی. خلاصه با کلی زحمت و مکافات بالاخره کمی غذا به او خوراندم و پس از روبوسی از او جدا شدم و دیگر هرگز ندیدمش.
‌حرف‌وحدیث‌های زیادی درباره ارتباط حزب توده با اتحاد شوروی و سازمان امنیت آن (کا.گ.ب) وجود دارد. آیا احسان طبری هم با آنها ارتباط و همکاری داشت؟
هرگز و به‌هیچ‌وجه! بی‌گمان طبری با برخی از محافل علمی و فرهنگی کشورهای سوسیالیستی تماس و همکاری داشت؛ اما قطعا با افراد و دستگاه‌های امنیتی کمترین ارتباطی نداشت. به‌طورکلی باید یادآور شوم که در حزب و حتی در رهبری آن، کسانی که با مقامات شوروی رابطه ویژه داشتند، انگشت‌شمار بودند. دلبستگی توده‌ای‌ها به شوروی و پیروی آنها از «اردوگاه سوسیالیسم»، برخاسته از تعلقات ایدئولوژیک آنها و برداشت نادرست‌شان از اصل انترناسیونالیسم پرولتری بود که در آن روزها کمابیش تمام احزاب کارگری و کمونیستی به آن پایبند بودند.
‌آیا درست است که احسان طبری به برخی از جوانب جهان‌بینی مارکسیسم-لنینیسم انتقادات جدی داشت اما به خاطر مصالح حزب مماشات می‌کرد و ترجیح می‌داد خاموش بماند؟
احسان طبری بی‌گمان به سازوکار «سوسیالیسم واقعا موجود» انتقاداتی داشت؛ او طی سال‌ها زندگی در کشورهای سوسیالیستی از نزدیک نارسایی‌ها و تباهی‌ها را دیده بود و گاهی در جمع‌های خصوصی به طنز و شوخی به نارسایی‌های آشکار طعنه می‌زد. اما به نظر من او همیشه به مبانی نظری مارکسیسم-لنینیسم ایمان داشت و در اصول آن تردیدی روا نداشت. مقاله‌ها و نوشته‌های بی‌شمار باقی‌مانده از طبری گواه آن‌ هستند که او در سراسر عمر به مارکسیسم-لنینیسم، یا به عبارت دقیق‌تر به «کمونیسم روسی» باور داشت و وظیفه‌ای بالاتر از ترویج و تبلیغ بنیادهای نظری آن برای خود نمی‌شناخت. اگر او واقعا به آن بنیادها باور نداشت، می‌توانست دست‌کم خاموش بماند، کسی او را مجبور نکرده بود هزاران صفحه در ستایش اصول مارکسیسم روسی سیاه کند.
‌به نظر شما طبری یک اندیشمند مارکسیست ایرانی بود یا ذوب‌شده در انترناسیونالیسم شوروی؟
احسان طبری نه این بود و نه آن. اصولا مارکسیسم یک نظام فکری و ایدئولوژیک جهان‌شمول است؛ به قول مولانا «مصر و عراق و شام» ندارد. اگر منظورتان این است که طبری را نوعی پایه‌گذار مارکسیسم ایرانی بدانیم، به این معنی که او کوشیده است این سیستم فکری را با شرایط ایران سازگار کند، به همان ترتیبی که ما لنین را مؤلف مارکسیسم روسی می‌دانیم یا مائو را مؤسس مارکسیسم چینی؛ خیر چنین نیست. به گمانم، طبری حتی در حد خلیل ملکی هم نوآور نبود. طبری بی‌گمان اهل تحقیق و مطالعه بود، بسیار تیزهوش بود و حافظه‌ای شگرف داشت اما بیشتر شارح و مفسر و مبلغ بود و نه مؤلف؛ او اندیشه مارکس و انگلس و لنین را به‌خوبی فراگرفته بود و نوشته‌های متعددی در ترویج آن نگاشت، ولی فراتر نرفت. به نظر من ذهنی توانا داشت اما جسارت نظری کافی نداشت تا ذهن خود را از بندهای ایدئولوژیک رها کند.
‌طبری چندین کتاب شعر نیز منتشر کرده است و همچنین شماری رمان و داستان. از نظر ادبی او در چه سطحی بود؟ یک شاعر حزبی یا ادیبی عارف‌مسلک؟
گاهی از برخی اشعار و قطعات ادبی طبری، بسان خواننده‌ای عادی لذت برده‌ام اما در هنر و ادبیات خود را صاحب صلاحیت نمی‌دانم، پس اجازه دهید که از داوری در این موارد بپرهیزم.
‌افراد و کادرهای حزب چه نگاهی به طبری داشتند؟ او نیروی فعال حزبی نبود و صرفا در بخش‌های آموزشی و تبلیغاتی فعالیت داشت. رابطه کیانوری با او چگونه بود؟ چرا در دسته‌بندی‌های حزبی در جناح کیانوری قرار گرفت؟
طبری خیلی زود مجبور به ترک ایران شد و از جمع توده‌ای‌ها دور افتاد. در میان توده‌ای‌های نسل من سرشناس بود؛ اما کسی از او شناخت عمیقی نداشت. من برای اولین بار در شهریور ۱۳۳۳ در سفرم به مسکو او را ملاقات کردم و حرف‌های او را درباره مسائل آن روزی جنبش و اختلافات درون‌رهبری گوش کردم و با شنیدن نظراتش سراپا شیفته او شدم. جریان آن دیدار را به تفصیل در زندگینامه‌ام آورده‌ام. در پلنوم وسیع چهارم در تیر ۱۳۳۶ بود که کادرهای مهاجر حزب از نزدیک با طبری آشنا شدند. طبری در این پلنوم موضعی استوار و مستقل داشت و با کادرهای جوان و مبارز حزب در انتقاد از نارسایی‌های درونی هم‌زبان شد و همه را شیفته خود کرد تا آنجا که در انتخاب هیئت اجرائیه که با رأی مخفی کادرها برگزیده شد، به‌عنوان یکی از سه دبیر برگزیده شد. این به خواست خودش بود که مصلحت دید از دبیری کناره‌گیری کند تا ایرج اسکندری وارد دبیرخانه سه‌نفری کمیته مرکزی حزب باشد. طبری همیشه در میان کادرها برجسته بود و محبوبیتی بی‌مانند داشت. من در مقطعی به این باور رسیده بودم که او شایسته‌ترین فرد برای دبیر اولی حزب است. این فکر را با نزدیکانم در میان گذاشتم و با خود او هم بارها صحبت کردم. در یکی از پلنوم‌ها که در فرصت استراحت با هم قدم می‌زدیم، باز بر همین نظر پافشاری کردم؛ اما او برگشت و با قاطعیت گفت: «می‌دانی بابک جان، من نمی‌خواهم هرگز در حزب ویولن اول باشم. به همین ویولن دومی بودن، راضی هستم». من دیگر پیگیری نکردم و اصرار را بی‌مورد دانستم. رابطه طبری و کیانوری در ظاهر دوستی بود و در باطن دشمنی! طبری ستاره اول حزب بود و در میان حزبی‌ها از احترام و محبوبیتی بی‌مانند برخوردار بود. رهبران زیرک حزبی مانند کیانوری مایل بودند بی‌آنکه به او علاقه‌ای داشته باشند، دل او را به دست آورند و با او در یک جبهه باشند. به خاطر دارم در آستانه پلنوم هفتم که دوباره اختلافات در رهبری بالا گرفته شده بود، روزی در دیدار با کیانوری ضمن گفت‌وگو به مناسبتی از طبری ستایش کردم و گفتم کاش او فرصت می‌یافت تا رهبری حزب را به دست بگیرد. واکنش عصبی کیانوری را جلوی چشم دارم که برگشت و با لحنی خشم‌آلود گفت: «دیگر همین مانده که سرنوشت حزب را به دست طبری بسپاریم!». برخلاف آنچه معروف است، طبری در دسته‌بندی‌های حزبی، در طیف کیانوری قرار نداشت و مستقل بود؛ اما به دلیل همان وابستگی ایدئولوژیک که عرض کردم، با وجود استقلال فکری بیشتر مواقع از طیف کیانوری-کامبخش حمایت می‌کرد؛ درست مثل بیشتر کادرهای مستقل که عملا از جناحی حمایت می‌کردند که خود مستقل نبود. اگر شما به مناسبات کیانوری و طبری در آستانه انقلاب بهمن و پس از آن نظر دارید، باید عرض کنم که در آن مقطع کیانوری دیگر رقیبی در رهبری حزب نداشت و کمابیش همه اعضای رهبری و کادرهای فعال از او پیروی می‌کردند.
‌خاطره‌ای شنیدنی از احسان طبری دارید؟
بد نیست برای شما خاطره‌ای طنزآمیز تعریف کنم تا هم به حال‌وهوای زندگی حزبی پی ببرید و هم این گفت‌وگو از حالت سیاسی صرف بیرون بیاید. پلنوم‌ها و نشست‌های حزبی همیشه با دعوا و مرافعه همراه بود؛ به گونه‌ای که همه ما چندروزی خسته و عصبی بودیم و از همه بدتر اینکه بیشتر ما آرامش روانی را از دست می‌دادیم و دچار بدخوابی می‌شدیم. در این مواقع به طبری متوسل می‌شدیم که خودش در بدخوابی مهارتی کم‌نظیر داشت! او هر شب‌ پیش از خواب کنار اقامتگاه ما می‌ایستاد و ما برای گرفتن قرص خواب جلوی او صف می‌بستیم. از هرکس می‌پرسید: خوب بگو ببینم چه مشکلی داری؟ دراز می‌کشی اما خوابت نمی‌برد؟ دست می‌کرد و از جیب راست کتش قرصی درمی‌آورد و به او می‌داد: «بگیر این را یک ساعت قبل از خواب بینداز بالا!». نفر بعد جلو می‌آمد. طبری: «مشکلت چیست؟ نصف شب بیدار می‌شوی؟». از جیب بغل کتش قرصی درمی‌آورد و به او می‌داد: «این را همین حالا برو بالا!». نوبت نفر بعدی می‌رسید. طبری: «آها، مشکل تو این است که صبح کله سحر بیدار می‌شوی؟ صبر کن حالا بهت می‌رسم!». قرصی از جیب شلوارش درمی‌آورد و می‌داد به او: «بگیر، دوای تو همین است!». خلاصه ما هم قرص‌ها را از او می‌گرفتیم و خیالمان راحت بود که او، با آن حافظه بی‌نظیرش، هرگز جای قرص‌ها را فراموش نمی‌کند و به ما قرص عوضی نمی‌دهد! به لطف و یاری طبری اندکی از خستگی و پریشانی ما کاسته می‌شد.
‌کتاب‌هایی را که طبری در آخر عمر در نقد گذشته خود نوشت، تا چه حد معتبر می‌دانید؟
من از تحولات ذهنی و دگرگونی فکری احتمالی طبری در آن روزها، هیچ اطلاعی ندارم. اطمینان ندارم که آنچه پس از زندان به رشته تحریر درآورده، واقعا نتیجه بازنگری آگاهانه‌ و صادقانه در افکار و اعتقادات گذشته باشد. او در وضعیتی بس دشوار قرار گرفت که هرگز نمی‌تواند محملی برای یک بازنگری ژرف و اندیشورانه باشد.

منبع: روزنامه شرق

منبع: ساعت24

کلیدواژه: احمدی نژاد حزب توده ایران احسان طبری رهبری حزب طبری هم بی گمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۹۲۸۵۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حجاب‌استایل‌های ضدحجاب!

درحالی‌که لایحه عفاف و حجاب روی میز مجلس شورای اسلامی است، از آن طرف طرح نور با قدرت و در پی مطالبات مردمی درخصوص عفاف و حجاب در حال انجام است، اما به نظر می‌رسد در این میان کسی با حجاب‌استایل‌هایی که در اینستاگرام در حال خودنمایی با نام حجاب هستند کاری ندارد.

افرادی که دو اصطلاح استایل و حجاب را به گونه‌ای با یکدیگر تلفیق کردند که خیلی نتیجه خوبی از آب درنیامده است. انگار حجاب بازیچه دست آنان شده و به لطف شبکه‌های اجتماعی و بلاگرها، استاندارد‌های جدید و متناقص برای حجاب تعریف شده و نگاه به مقوله حجاب در حال تغییر است. آنها با شعار‌هایی همچون «با حجاب هم می‌توان زیبا بود»، «بهت یاد میدم چطوری هم باحجاب باشی هم خوش‌تیپ» کار خود را گسترش دادند و به‌جای ترویج حجاب، به تغییر آن رسیدند.

اگر کسی استایل خود را حجاب و محجبه‌بودن انتخاب کرده باید نوعی از پوشش را برگزیند که مانع از فخرفروشی و جلوه‌گری باشد. یکی از موضوعاتی که درخصوص حجاب‌استایل‌ها به چشم می‌خورد، عادی سازی و رعایت نکردن برخی احکام شرعی و نمایش زیبایی و طنازی زنانه است. موضوعی که چند سالی است توسط بلاگر‌های ایرانی دنبال می‌شود. به این صورت که در ابتدا با ظاهری کاملا پوشیده جلوی دوربین ظاهر می‌شوند و رفته‌رفته برای تبلیغ و درآمدزایی، با آرایش غلیظ و ناخن‌های کاشت‌شده برای دنبال‌کنندگان‌شان از سبک زندگی اسلامی سخن می‌گویند. این موضوع تا جایی پیش رفته که چند روز پیش هم یکی از همین افراد به‌ظاهر باحجاب که تاکنون در همه تبلیغ‌ها و عکس هایش محجبه بوده، به یکباره و در شب عروسی اش با ظاهر دیگری عکس‌های بی حجابی از خود را به اشتراک گذاشته است.

بازنمایی جدید حجاب‌استایل‌ها از حجاب
در عصر حاضر بلاگر‌های حجاب به چهره‌های نام‌آشنا و تاثیرگذاری تبدیل شده اند که در حال تغییر شکل صنعت مد و آغاز دوره جدیدی از تنوع در موضوع حجاب هستند. موضوعی که زنگ خطری جدی برای اعتقادات نسل جدیدی به‌شمار می‌رود. نسلی که بعضا در خانواده‌های مذهبی بزرگ شده‌اند، اما تحت تاثیر این حجاب‌استایل‌ها و با الگوبرداری از این بلاگرها، تغییراتی در حجاب‌شان ایجاد می‌شود. علیرضا چابکرو، پژوهشگر و استاد دانشگاه در این خصوص به جام‌جم می‌گوید: «ما تعریف درستی از حجاب نداریم و آن را فقط در نوع پوشش خلاصه می‌کنیم؛ بنابراین زمانی که فردی به گونه‌ای دیگر حجاب دارد و با عرف جامعه همخوانی ندارد، آن را ضدحجاب می‌بینیم.» این درحالی‌است که بسیاری از حجاب استایل‌ها به کاسبانی سودجو تبدیل شده‌اند که اصلا اعتقادی به حکم حجاب اسلامی ندارند و صرفا به‌خاطر بازار پرمشتری پوشش اسلامی، به صنعت مدلینگ اسلامی روی‌آورده اند. حتی این افراد را در صفحات خودشان هم با پوشش‌های متعدد می‌بینیم. فعالیت این بلاگر‌ها نه فقط تاثیر مثبتی در پذیرش حجاب مخصوصا در بین جوانان نداشته بلکه آنان ارزش‌های حجاب را هم دچار تغییرات منفی کرده‌اند.

حجاب فقط در پوشش نیست!
حجاب در تعریف اسلامی فقط به پوشیدگی سر و تن اختصاص ندارد، بلکه حجاب گفتار و رفتار را هم شامل می‌شود؛ بنابراین حجاب‌استایل‌هایی را که در ظاهر، حدود شرعی حجاب را رعایت می‌کنند، اما صدای‌شان با ناز، کرشمه و عشوه گری همراه است نمی‌توانیم محجبه بنامیم. چابکرو هم بر این موضوع تاکید می‌کند و توضیح می‌دهد: «ما باید حجاب را به‌صورت یک منظومه ببینیم که بخشی از آن پوشش و قسمتی هم به نحوه گفتار و کردار بازمی‌گردد. البته بخش دیگر آن نیز سبک زندگی، ارزش‌ها و نگرش‌های افراد است که مجموعه‌ای از آن حجاب را تشکیل می‌دهد. اگر در هرکدام از این موارد نقصی وارد شود، نمی‌توانیم مبلغ حجاب در شبکه‌های اجتماعی باشیم.» از سوی دیگر حجاب‌استایل‌ها به تغییر ذائقه افراد منجر می‌شوند. از محجبه‌ها گرفته تا پسرانی که در آستانه تشکیل زندگی مشترک هستند. به گونه‌ای که سبک زندگی و نوع پوشش آنان ملاکی برای انتخاب جوانان در انتخاب همسر و شریک زندگی می‌شود. این موضوع تا جایی پیش می‌رود که این جوانان را به وسواس در انتخاب گرفتار می‌کند. 

رفتاری متناقض با فلسفه حجاب
عملکرد حجاب استایل‌ها با فلسفه حجاب در تناقض است. فلسفه پوشش و حجاب، کمک به عدم جلوه‌گری زنان است، اما حجاب‌استایل از این فلسفه عبور کرده و زن را وارد عرصه جلوه گری و تظاهر می‌کند. چابکرو نیز بر این باور است که امکان دارد بسیاری از افراد پوشش بسیار کاملی هم داشته باشند، اما با رفتار‌ها و اطوار‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی از خود نشان می‌دهند، ضدحجاب شوند و همین تضاد در ذهن بیننده شکل می‌گیرد. متاسفانه در سال‌های اخیر تناقض‌های هویتی زیادی در بین بانوان شکل گرفته که اگر نتوانیم این تناقض‌ها را به سمت جامعه پذیری دینی و فرهنگ اصیل ایرانی ــ اسلامی سوق دهیم، شاهد استقبال زنان از فرهنگ غرب خواهیم بود. این دقیقا همان جنگ‌نرم دشمنان است. بااین‌حال باید با معرفی فلسفه حجاب افراد را نسبت به این مسأله آگاه کنیم و با این تفکر حجاب‌استایل‌ها که «دیدن مهم نیست، دیده‌شدن مهم است» مقابله کنیم.

منبع: روزنامه جام جم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • صدور هشدار هواشناسی سطح زرد؛ هوای خراسان جنوبی دوباره بارانی می‌شود
  • ایران موفق به تولید زیردریایی هدایت پذیر از راه دور شد
  • ظاهر آیفون متحول می‌شود/ جزئیات
  • ظاهر عجیب و غریب پهپاد نظامی ساخت هند! (عکس)
  • روایت اوکراینی‌ها از آموزش خلبان‌های ایران برای هدایت 24 سوخو 35
  • چاپ کتاب تصویری «همه‌ش مال جوجه باشه!» برای کودکان
  • حجاب‌استایل‌های ضدحجاب!
  • از گزینه هدایت ایران تا تبدیل به مدعی بهترین لیگ دنیا
  • آیت‌الله حسینی همدانی: هنوز سران بعضی کشورها که باید در خط مقدم مبارزه با اسرائیل باشند خوابند/ دانشجویان باطن حقوق بشر آمریکایی را نمایان کردند/ هیچ‌کدام از رسانه‌هایشان نمی‌توانند برخورد پلیس را عادی جلوه دهند
  • علم‌الهدی: امامتِ سیاسی دشمن دارد و تا امروز هم این دشمنی ادامه داشته